eitaa logo
آنِ۵۷ 🇮🇷
293 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
132 ویدیو
24 فایل
۰‌‌• ﷽ ‌•۰ متولـدِ عصرِ استکبار متعهد به سیدِ شهدای اهل قلم دفتر خاطرات یک عدد قرن ۲۱امی |در اصطلاح فلاسفه، «آن» عبارت است از پایان گذشته و آغاز آینده| آنم: @Aanne_57 می‌‌خونم می‌نویسم‌ می‌شنوم‌ می‌بینم‌: https://harfeto.timefriend.net/17052897025276
مشاهده در ایتا
دانلود
آنِ۵۷ 🇮🇷
(موپاسان و حلقه یارانِ مِدان)📝 جرقه شناخته شدن موپاسان و نوشته هایش، جمع کوچکی بود در روستای مِدان پاریس. نویسنده های هم مکتب ضد جنگ،دور هم جمع می‌شدند و چیزکی می‌نوشتند و برای هم می‌خواندند. در همان جمع بود که او داستان معروف ضد جنگش با نام روسپی را نوشت. احمد گلشیری جایی در کتاب داستان و نقد داستان وقتی به این نویسنده فرانسوی می‌رسد از محفل حلقه یارانِ مدان نام می‌برد. جمعی که سکوی پرتاب موپاسان شد. جایی که باعث شد نوشته هایش را جدی تر بگیرد. اسم حلقه‌شان برایم جذاب است. مهم نیست این جمع کوچک چند نفر بودند. سه چهار یا ده نفر. مهم نفس بودنشان است. نفس بودن آدم هایی که دور هم جمع شوند برای چیزی که مورد علاقه همه آنهاست و به رشد هم کمک کنند. حلقه یاران مدان توی یکی از روستاهای خوش اب و هوای فرانسه پا گرفت و ادامه داشت. در شهر دنبال یک کنج دنج و خوش آب هوا هستم. یارانش را هم خدا خواهد رساند❤️ ۱۳ ۱۲ ۰۲
آنِ۵۷ 🇮🇷
(موپاسان و حلقه یارانِ مِدان)📝 جرقه شناخته شدن موپاسان و نوشته هایش، جمع کوچکی بود در روستای مِدان
پ.ن: سكوی پرش اصلی موپاسان از مجموعه داستانی به نام «شب‌ها در مِدان» آغاز شد؛ مجموعه‌ای كه به پیشنهاد امیل زولا، یكی از پایه‌گذاران مكتب ناتورالیسم در قرن نوزدهم منتشر شد و نویسنده جوان در آن مجموعه، داستانی به نام «بولی دوسویف» منتشر كرد. این داستان كوتاه تجربه‌ای شگرف از حضور درجنگ است؛ حضوری كه به خواسته زولا ‌باید در قالب داستان‌های كوتاه نمایان می‌شد و جرقه‌هایی از ادبیات ضد جنگ را ایجاد می‌كرد. نكته جالب توجه در این میان، درخشش فوق‌العاده موپاسان و داستانش، نسبت به نویسندگانی بزرگ چون او ئیسمان و خود زولا بود؛ به گونه‌ای كه كتاب فوق بیشتر به دلیل داستان این نویسنده به فروش می‌رسید و نه حضور نویسندگان دیگر.
آنِ۵۷ 🇮🇷
(هری و پسرک رز فروش)📝 برای ورِ کمال گرای ذهنم دنیای فانتزی سم خالص است. اگر به ذهن کمالی‌ام زیاد فانتزی وارد کنم از زمین کنده خواهد شد‌. به همین خاطر به اندازه یا خیلی کمتر از بقیه ژانرها از این طیف می‌خوانم. با همین فرمان مدتیست نسخه صوتی هری پاتر را شروع کرده ام. توی مسیر جلسه امروز صدای آرمان سلطان زاده توی گوشم می‌پیچید؛ هاگرید شکاربانِ هیکلی هاگوارتز مچ هری را گرفته بود و دنبال خودش از بازار جادوی سیاه بیرون می‌کشید. ما پشت چراغ قرمز بودیم. نگاهم به پسرک درازی خورد که گل های رز مصنوعی می‌فروخت. آن طرف تر دخترکی با یونیفرم راهنمایی و عینک گردش از پیاده رو گذشت.. آدم ها ناگهان در نظرم رنگ جهان فانتزی گرفتند. حالا هر کدامشان داستانی داشتند و می‌توانستند هری هرمیون یا رون باشند و به تعداد هر ۸ ملیارد ادم روی کره زمین سفر قهرمان وجود داشت. چراغ سبز شد. پلکی زدم و نسخه صوتی را قطع کردم. ور فانتزی دوست ذهنم ادم ها را جذاب تر و افسانه ای تر از پیش می‌دید... ۱۴ ۱۲ ۰۲
مجموعه کتاب نقش و رسالت زن جلد یک(عفاف و حجاب) شروع🌿 ۱۵ ۱۲ ۰۲
هدایت شده از [ هُرنو ]
خدایا شکرت.
هدایت شده از نَهج‌ُالبَلاغِه
کوچ کردن نزدیک است . . [ | ۱۸۷ ]
به مجنون گفتم... زنده بمان
پرنده به پرنده آن لاموت🌿 ‌‌‌┄┅─═◈═─┅┄⁣𑁍┄┅─═◈═─ ▣⃢🪴 @Anne57