هدایت شده از مجله قلمــداران
10.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مدیحه سرایی حاج مهدی رسولی در وصف حضرت عباس(علیه السلام) با ضرب زورخانه
🌴💎🌹💎🌴
📣خیلی زیباست، نشر دهیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شازده کوچولو از گل پرسید:
آدما چرا تو رو نچیدن؟
من گلای زیادی دیدم
که زیر دستو پا بودن!
گل جواب داد:
من ارزش خاری که عاشقانه
احاطم کرده رو میدونم ...
📕 #شازده_کوچولو
✍🏻 #آنتوان_دوسنت_اگزوپری
در تلگرام طرح پیشنهادیش را فرستاده و بعدش نوشته: حرفِ پیشکی نباشه تا پونزده اسفند کار آماده است. بهش میگم از تعبیر "حرف پیشکی" خوشم آمد.
یک نفر دیگر بعد از فایل وردش نوشته اگر عمری باشد این را کامل میکنم.
بعضی ها مینویسند انشاءالله. بعضی میگویند به امید خدا. منم مینویسم به امید خدا، بیشتر به خاطر اینکه"ء" در کیبورد لپتابم گیر دارد:)) یکی میگوید اگر اتفاقی نیفتد. کسی با استیکر خندهی شیطان برایم نوشته گوش شیطان کر تا بهار، طرح را عملی میکنیم. لابد گوش شیطان کر اصطلاح مادرش است مثل مادر خودم.
به ادبیات حرف زدن از آینده و وعدهها در متنهای تلگرامم دقت میکنم. میبینم من با کمتر کسی مراوده دارم که با اطمینان کامل و اعتماد نمایشی بهم وعده قطعی بدهد. بیشترشان مردمانی هستند که میدانند جهان فقط با ارادهی ما نمیچرخد. بیشترشان آنهاییاند که این قدر زندگی کردهاند و این قدر پیراهن پاره کردهاند که بدانند نظام هستی برنامه خودش را دارد. ما تلاشهای کوچک خودمان را میکنیم ولی نتیجهها در مسیر خطی با تلاشهای ما نیستند.
وقتهایی که خیال میکنیم سوارِ کارهایمان هستیم و جهان زیر پاهای ماست و ما بر همهچیز تسلط داریم، در خندهدارترین و طفلکیترین وضع انسانی هستیم. در ترحمبرانگیزترین شکل خودمان. شبیه کاراکترهای فیلم در سکانس شروع که نمیدانند در دقیقهی ۳۰ برایشان کشمکش نوشتهاند ( همیشه آن اول معصومِ ابله به نظر میرسند حتی اگر کورلئونه باشند)
این را نویسندهی آمریکایی کورتونهگات در رمان گهوارهی گربه خیلی قشنگ درآورده بود. گهواره ی گربه یک بازی است شبیه کشبازی خودمان. نخ بین انگشتها که مدام طرحش عوض میشود.
نفیسه مرشدزاده
هدایت شده از **بِخوان مَرا**
متن زیر برسد به دست کتاب خوان ها ، کسانی که هر کجا باشند رشته ای من را به آن ها وصل می کند و خواهران و برادران من هستند
هدایت شده از **بِخوان مَرا**
آدمی که از نوجوانی کتاب زیاد بخواند ، یک جور بلوغ رفتاری و عاطفی زود به هنگام پیدا میکند.
مثلا توی کتاب ایکس خوانده که وقتی شیرین به سهیل گفت : ازت خسته شدم . سهیل توی دلش چه فکر هایی کرده .
یا وقتی سهیل به شیرین گفت : پرتوقع و عصبی است .
شیرین به یاد همه گذشت ها و صبر هایش تا صبح اشک ریخته .
وقتی زیاد داستان های آدم هارا بخوانی تبدیل میشوی به یک آدم پر از نشخوار فکری . اگر خودت را مدیریت نکنی از پا در می آیی.
گاهی پر از احساس گناه می شوی چون درک و همدردی ات به واسطه کتاب ها بالا رفته.
گاهی پر از حس توقع می شوی چون فکر میکنی همه آدم ها مثل تو احساسات طرف مقابل را میفهمند و باز رفتار سبک و زشتشان را ادامه می دهند .
البته کتاب نخواندن درمان این مشکل نیست .
چون هیچ چیز جای یک زندگی شرافت مندانه و رفتار اصیل را نمی گیرد حتی اگر تاوان آن رنج بردن باشد
به دنبال درمانم ...
#مریمِ_این_روزها