آنِ۵۷ 🇮🇷
#روایت داخلی_ بخش آنکولوژی و خون دختر بلوچ تخت کناری: مادرم بی بی گل داره مهری داره شیرین داره. اس
#روایت
داخلی بخش خون
من_شما خیلی خوشگلی ماشالله
دختر بلوچ( تخت دو)_شِماهم. ازدباج کردین؟
من_اره.۴سالی میشه
دختر بلوچ_منم ۵ساله. ۲۳سالمه
من_تقریبا همسنیم
15.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلم برای این لحظه از زمان و عمرم تنگ شده...
طلوع آفتاب حرم امیرالمومنین
تجربه نگاری
من به سختی خودم را عادت دادم که خودافشایی کنم و از خودم بنویسم. نه اینکه از خودم بنویسم. بلکه فضای امنی میخواستم برای آنکه حرف هایم را بزنم. نظراتم را بگویم...آدم های امنم را داشته باشم...
اما امروز و شاید قبل تر ها دنیا به من یک درس بزرگ داد؛ اینکه همه یک دیدگاه ندارند و مثل شما و از زاویه دید شما به مسائل نگاه نمی کنند و لب کلام شما را نمیفهمند...........
از یک پست عادی در صفحه یا کانال شما هزاران برداشت میکنند در حالی که فقط واگویه هایتان را نوشته اید. حرف شما را نمیگیرند و به فرامتن هایش بیشتر از متن توجه میکنند.
امروز فهمیدم این آدمها را باید کنار گذاشت. لااقل از فضاهای امن حذفشان کرد. آن جاهایی که دوست داری خودت باشی بی آنکه قضاوت گری جز خدا تو را مدام بپاید...
یکی از دلایلی که آمار کانالم بالا نرفت اد نکردن بی مورد ادمهایی بود که میدانستم نیازی ندارم من را بشنوند یا بخوانند....غریبه هارا بیشتر ترجیح میدادم تا آشناهای نا آشنا...
این کانال mastooreh👆👆👆هم به خاطر واکنش های قضاوت گر دو سه ادم امنی که فکر میکردم میتوانم با انها راحت تر باشم به تاریخ پیوست و دیگر فعال نخواهد بود...
پ.ن: از همه اونایی که تو این کانال و فضا منو تا اینجا همراهی کردن ممنونم. گرچه خیلی هاتون رو نمیشناسم و فقط تو نویسندگی اکثرا هم رویا هستیم باید بگم حضورتون برام خیلی ارزشمنده و ممنونم که میخونید و هستید.
امیدوارم خدا ادمهایی رو سر راهتون قرار بده که روشنای چشم و ارامش قلبتون باشن.چه مجازی چه واقعی.❤️