درباره امیلی:
من با کمال تاسف با چشم های کسی ک بلندی های بادگیر را نخوانده به تماشای این فیلم نشستم. ظاهرا فیلم اقتباسیاست از زندگی امیلی برونته از سه گانه خواهران برونته. اقتباسی که سعی کرده تا ریشه های شکل گیری رمان بلندی های بادگیر را با زندگی شخصی امیلی پیوست بزند و تا حدی هم موفق بوده. اگر کتاب را خوانده باشید مطمئناً ارتباط بهتری با آن میگیرید. چند فیلم دیگر مرتبط با خواهران برونته در لیستم دارم ک به مرور میبینم.
من آنقدر که با متن رمان های کلاسیک ارتباط خوبی ندارم با فیلم های اقتباسی شان به شدت جورم. آنقدر که از دیدن فیلم غرور و تعصب لذت برده ام از رمانش نه....امیدوارم تجربه شما متفاوت تر باشد. این فیلم که تجربه ای ترکیبی از زندگی نویسنده و کتاب هایش بود برای من خیلی کلاسیک نخوانده کسل کننده نبود. امیدوارم برای شما جذاب تر باشد
#میبینم
@bakhodamhastam
شکوفه مکشوفه
این دومین باره ک وسط یه کار کاملا حماسی گلِ سرم میپره بیرون😂
#لعنت_به_چسبِ_نچسب
#مولانِ_زمانه
و من که رهگذری در صدای بارانم هنوز فرق تو را با خودم نمی دانم
تو هفت چلچله کوچی ،بهار تازه ئ من من شکسته، اسیر چهل زمستانم
تبر بگیر و بر آشوب و تن به تن بشکن مرا که شاخه ای از یک درخت عریانم
شبی بهشت خدا را به خاطر آوردم به اسم سیب رسیدم شکست دندانم
ترانه ، سایه ندارد ترانه بی برگ است به خاطر تو از این پس درخت می خوانم
سپند وکندر و آتش چه قابلی دارد بیا بیا که برایت غزل بسوزانم!!!
چه می خواهد لب تشنه به غیر از لطف بارانی
چه می خواهد شکسته دل به غیر از چشم گریانی
شب طولانی و تسبیح و سجاده چه می چسبد
بهار زود هنگامند ، شب های زمستانی
توکل بر توسل کن توسل بر توکل کن
در این دنیای حیرانی در این دریای طوفانی
اگر تا شام می خندی اگر تا صبح می خوابی
تو از مردن چه می فهمی تو از برزخ چه می دانی
اگر آشفته ات کردند یعنی لایق وصلی
به او نزدیک تر هستی زمانی که پریشانی
نیاز مستمندان را بنه بر دیده ی منت
مباد آنکه بگیرد دامنت را آه انسانی
خلاصه بار باید بست یا امروز یا فردا
مده از کف مجال این دو روزی را که مهمانی
من و پروانه در آغوش هم تا صبح می سوزیم
که با این سوختن روشن شود کنج شبستانی
را هر وقت می دیدی گریبان پاره می دیدی
از اول نیز می آمد به من پاره گریبانی
به دامان تو دست انداختم شاید که این دفعه
بگیرد دامنت دستی از این آلوده دامانی
به جز تو جور عاشق را کسی گردن نمی گیرد
خطایش را زلیخا کرد یوسف گشت زندانی
اگر چه گریه ی هجران ، شکسته می کند ما را
ولی از آب پیشانی است بهتر چین پیشانی
به لطف گریه کار طفل بهتر راه می افتد
چه بهتر بیشتر از دیگران ما را بگریانی
دگر فرق ندارد جمعه و شنبه فقط برگرد
گرفتاریم ما از دست این هجران طولانی
پشیمان می شود آن که برای تو نمی میرد
” چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی “
در باغ شهادت را به آه نیمه شب وا کن
اگر خون جگر خوردی تو هم جزو شهیدانی
خبر داری که تو رفتی ، به کوچه گردی افتادم
به من از تو فقط هجران رسید آن هم چه هجرانی
همه با دامن آتش گرفته رو به گودالند
عجب شام غریبانی عجب شام غریبانی
سر پیراهن تو گریه ی ما را در آوردند
میان این همه کشته چرا تنها تو عریانی ؟
علی اکبر لطیفیان
به طرز عجیبی این چندساعت بین مردم خیلی خیلی کف جامعه بودم..و حاج قاسم بینشون جریان داشت. زنگ زد به موبایل رفیقش پیشواز صدای حاجی بود...عکس صفحه یکی دیگه...رو دیوار مغازه اون یکی....
یچیز جالب دیگه اینکه مردم کف حتی مغازه داراشون به شدت اهل مجازی وبازی تو موبایلن😂
به قول بچه های علموص
اگه انرژی داری پاشو بریم جهادی👰