وَأَسِرُّوا قَوْلَكُمْ أَوِ اجْهَرُوا بِهِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ﴿۱۳﴾
و [اگر] سخن خود را پنهان داريد يا آشكارش نماييد در حقيقت وى به راز دلها آگاه است (۱۳)
أَلَا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ ﴿۱۴﴾
آيا كسى كه آفريده است نمى داند با اينكه او خود باريك بين آگاه است
روایت
ایران های متحرک:
توجهم جلب شد.
مدتها بود پیگیر اسم این آدم نبودم. اما با یک واسطه
پست آناشید حسینی درباره تولد پسرش را دیدم.
آیحان.
پسر گوگولی ای که برای تولد ش آناشید زحمت مسیر را کشیده و تا ترکیه پرواز کرده.
همزمان با تولد آیحان حداقل پنج تولد دیگر بین دوست های ایراندوستم داشتم که سنشان هنوز به ۲۵ نمیرسد اما فرزندشان را تقریبا همزمان با آناشید در آغوش گرفته اند.
در ایران و بیمارستان هایش اولین بوسه را به لپ فرزند کوچکشان زده اند.
جزو روتین روز هایم شده که ذهنم درگیر این سوال باشد:
چرا در ایران امروز عده ای حس خوشبختی ندارند. و چرا عده ای دارند؟
پول و امکانات رفیق های ولایتی من قابل مقایسه با آناشید حسینی نیست اما چرا او این خلا را حس میکند که ایران برای تولد فرزندش امکانات کافی را ندارد و ترکیه دارد؟ و چرا رفیق های من چنین حسی را به هیچ یک از زوایای ایران امروز ندارند و خیلی از آنها دارند و اعتراضشان را با مهاجرت نشان میدهند یا در حد اناشید که حسینی است نهایتا برای تولد از حد و مرز ایران ، خودشان را خارج میکنند...
دوست دارم اگر روزی حامل فرزندی بودم خاکی که دانه وجودش از آن پا گرفته را ببوسم و برایش قصه پر ماجرای این سرزمین را تعریف کنم.
این قصه را فقط زن ها میتوانند خوب تعریف کنند. این ایران های متحرک❤️
࿓ @Anne57 ࿓
هدایت شده از لحنِ نگاه (روزمرگی های یک معلم)
آمین به دعایی که به خاطر اون زیر بارون ایستادی:)
هدایت شده از •| مَلْجَأ |•
مردان، انگار كه براى حضور در معركهى
سياست به دنيا مىآيند؛ اما زنان، براين
ميدانمنّتمىگذارند كه پادر آن مىنهند.
هر جا زنى به خاطر عدالت مىجنگد، آن
جا عطرىپيچيدهاستشيرينوشورانگيز و
بهشتى.
نادر ابراهیمی
هدایت شده از گاه نوشتههایم
#کوتاه_نوشتی_از_نویسندگی
▪️آیا لحظهای را که تصمیم گرفتید نویسنده شوید به یاد میآورید؟
همینگوی: نه، من همیشه میخواستم نویسنده شوم.
▪️مادربزرگت باعث شد کشف کنی که میخواهی نویسنده شوی؟
گابریل گارسیا مارکز: نه، کار کافکا بود. وقتی مسخ را در هفده سالگی خواندم، فهمیدم که میتوانم نویسنده شوم.
▪️نوشتن را کی شروع کردید؟
وودی آلن: پیش از آنکه بتوانم بخوانم! پیش از آن، از خودم داستان درمیآوردم.
▪️اولین بار کی فهمیدید میخواهید نویسنده شوید؟
پل استر: تقریباً یک سال بعد از آنکه فهمیدم بازیکن لیگ برتر بیسبال نمیشوم.
▪️شما گفتهاید که به نظرتان نوشتن تنها حرفهٔ حقیقتاً شریف است.
نایپل: بله، برای من تنها حرفهٔ شریف است. از این نظر شریف است که با حقیقت سروکار دارد.
▪️از کجا و چطور میدانستید میخواهید نویسنده شوید؟
پی. دی. جیمز: تصور میکنم از ابتدا این را میدانستم. از بچگی عادت داشتم برای خواهر برادر کوچکترم داستانهای تخیلی تعریف کنم ... در ذهنم خودم را بهصورت سوم شخص توصیف میکردم: «او موهایش را شانه زد، صورتش را شست و بعد لباس خوابش را پوشید.»
▪️کی ابتدا شروع به نوشتن کردید؟
ترومن کاپوتی: وقتی ده یازده ساله بودم. [ از آن زمان] میدانستم که میخواهم نویسنده شوم، اما مطمئن نبودم که میشوم. تا آنکه پانزده ساله شدم.
▪️از بچگی میدانستید که میخواهید نویسنده شوید؟
تونی موریسون: نه، میخواستم خواننده شوم. فکر میکردم هر چیزی که نیاز به نوشتن داشته نوشته شده است.
از کتابهای:
▪️ رویای نوشتن | ترجمهٔ مژده دقیقی | نشر جهان کتاب
▪️ هنر داستاننویسی | ترجمهٔ حسن کامشاد | نشر نی
▪️ عطر گوابا | پلینیو مندوزا | ترجمهٔ نازنین دیهیمی و مهدی نوری | نشر ماهی