✅وقتی ارزش باد معده انوشیروان از بزرگمهر بیشتر است!!!
✅توهین به بزرگمهر و سگ خطاب کردن وی توسط انوشیروان و شکنجه های وحشتناک بزرگمهر
🔹در شاهنامه فردوسی آمده است که روزی انوشیروان برای شکار با بوذرجمهر(بزرگمهر) و همراهان راهی مرغزار شد و در میانه راه برای استراحت توقف کرد و سر بر پای یکی از خوبرویان می نهد و می خوابد . همیشه بر بازوی شاه بازوبندی پرگهر قرار داشت که در خواب پرنده ایی فرود آمده و آن گوهر ها را می خورد.
▪️چنان بد که کسری بدان روزگار
برفت از مداین ز بهر شکار
▪️فرود آمد از بارگی شاه نرم
بدان تاکند برگیا چشم گرم
▪️ندید از پرستندگان هیچکس
یکی خوب رخ ماند با شاه بس
▪️برهنه شد از جامه بازوی او
یکی مرغ رفت از هوا سوی او
▪️فرودآمد از ابر مرغ سیاه
ز پرواز شد تا ببالین شاه
🔹بزرگمهر از این اتفاق ناراحت می شود و آن را به فال بد گرفته و اصطلاحا لب را گاز می گیرد.
اما همان لحظه انوشیروان بیدار می شود
و فکر می کند این خنده بزرگمهر بخاطر بادی هست که از شاه خارج شده است و با بی احترامی تمام بزرگمهر را سگ خطاب می کند و به زندان می افکند
▪️چوبیدارشد شاه و او را بدید
کزان سان همی لب بدندان گزید
▪️گمانی چنان برد کو را بخواب
خورش کرد بر پرورش برشتاب
▪️بدو گفت کای سگ تو را این که گفت
که پالایش طبع بتوان نهفت
خطیبی.mp3
3.07M
توضیحات مرحوم دکتر خطیبی ، شاهنامه پژوه معروف ایرانی در مورد این ابیات و باد معده انوشیروان و...
گروه پژوهشی آرتا | برای عضویت کلیک کنید
🔻همچنین دکتر کزازی در تحلیل این ابيات می نویسد
«آنگاه که شاه چشم گشود و او را لب گزان دید، پنداشت که مگر در خواب، خورش در پرورش شتاب گرفته است و نا آگاه و به ناگاه تیزی از او جسته است. خشمگین و تافته بر وی بانگ برزد ...
(کزازی، میر جلال الدین (۱۳۹۱). دفتر دانایی و داد (بازنوشت شاهنامه)، تهران: معین، صفحه 640 )
➕بزرگمهر را به زندان می افکنند
به جرم خندیدن به باد معده شاه؟!
البته که بزرگمهر چنین کاری نکرده بود.
اما بزرگمهر هرگز خم به ابرو نیاورده و در برابر ظلم انوشیروان سر خم نمی کند . بزرگمهر گناهی مرتکب نشده بود که بخواهد از شاه پوزش بخواهد بنابراین هرگز در برابر شاه تسلیم و سرافکنده نمی شود .
🔹انوشیروان پس از آنکه بزرگمهر را به زندان می افکند روزی احوال و جایگاه او را جویا می شود تا بگمان خود اگر بزرگمهر پوزش بخواهد و در برابر قدرت نمایی شاه تسلیم شود او را از زندان رهایی بخشد ، اما بزرگمهر هرگز سر فرود نیاورده و چنین پاسخ می دهد :
▪️که حال من از حال شاه جهان
فراوان به است آشکار و نهان
خلاصش اینه جا و مکانم عالیه
🔹پاسخ صریح بزرگمهر شاه خودکامه را خشمگین می کند .
انوشیروان فرمان می دهد تنوری آهنین و تنگ بسازند که دور تا دور آن را میخ و پیکان پر کرده باشد . سپس بزرگمهر را در آن می افکنند و در تنور را با آهن می پوشانند !
▪️ز پاسخ بر آشفت و شد چون پلنگ
ز آهن تنوری بفرمود تنگ
▪️ز پیکان و از میخ گرد اندرش
هم از بند آهن نهفته سرش
🔹بزرگمهر اینبار در تنوری تنگ جای گرفته بود که حتی نمی توانست لحظه ای بخوابد !
▪️نبد روزش آرام و شب جای خواب
تنش پر ز سختی دلش پرشتاب
🔹انوشیروان دگربار فرستاده ای نزد او می فرستد تا بداند آیا با این همه رنج و سختی سرانجام تسلیم خواهد شد و سر فرود می آورد. بزرگمهر به فرستاده چنین پاسخ می دهد :
▪️چنین داد پاسخ بمرد جوان
که روزم به از روز نوشین روان
میگه حالم عالیه حتی بهتر از شاه
🔹نوشین روان(انوشیروان) از شنیدن این سخنان بسیار آشفته می گردد و یک مرد دانا بهمراه یک دژخیم ( جلاد) را بنزد بزرگمهر می فرستد و می گوید اگر با مرد دانا همداستان شدی و پوزش خواستی که هیچ وگرنه دژخیم سرت را از تنت برخواهد داشت :
▪️وگرنه که دژخیم با تیغ تیز
نماید تو را گردش رستخیز !
🔹پیام شاه از سوی مرد دانا به بزرگمهر می رسد و او در پاسخ به تهدید شاه در کمال آزادمنشی می گوید :
▪️چه با گنج و تختی چه با رنج سخت
ببندیم هر دو بناکام رخت
▪️نه این پای دارد بگیتی نه آن
سرآیدهمی نیک و بد بیگمان
▪️ز سختی گذر کردن آسان بود
دل تاجداران هراسان بود !
🔹انوشیروان با شنیدن این سخنان از کرده ی خویش پشیمان می شود و بزرگمهر را از زندان تاریک آزاد می کند ولی غرورش اجازه نمی دهد او را به جایگاه پیشین بازگرداند . اما بر اثر سختیهای روزهای حبس بزرگمهر فرسوده شده و بینایی چشمش را از دست می دهد:
▪️برین نیز بگذشت چندی سپهر
پر آژنگ شد روی بوزرجمهر
▪️دلش تنگ تر گشت و باریک شد
دو چشمش ز اندیشه تاریک شد
برخی معتقدند بزرگمهر بر اثر سختی ها و شکنجه های بسیاری که از سوی انوشیروان دیده بود بعدها می میرد.
امشب تونستید برای یک عزیز سفر کرده نماز شب اول قبر بخونید
نام شخص فوت شده : اسد الله
نام پدر : علی