امام حسین (علیه السلام)، دریای مهر و عطوفت است
----------------------------------------
----------------------------------------
🚩 آیا از من راضی شدید؟
😔شرمنده است در فکری عمیق فرو رفته. به گذشته فکر می کند. به کارهای زشت و نابخشودنی خود.
خوب یادش می آید روز دوم محرم را. پیک آمد و دستوری جدید از جانب ابن زیاد :
«بر حسین سخت بگیر و او را جز در دشتی بی آب و گیاه فرود نیاور.»
امام حسین علیه السلام فرمود :
« بگذار تا در قریه های اطراف وارد شوم»
اما او امر ابن زیاد را اجرا می کند و مانع حرکت کاروان امام حسین (ع) می شود و صحرای بی آب و گیاهِ کربلا آخرین منزل امام حسین (علیه السلام) می شود...
حالا عاشوراست و صحنه ی کارزار مهیا...
این بار او خود را بین بهشت و جهنم می بیند و می گوید :
«به خدا قسم چیزی را بر بهشت نخواهم گزید حتی اگر قطعه قطعه و سوزانده شوم.»
انتخاب او بهشت است. برای رسیدن به این هدف، او راهی جز حرکت به سوی امام ندارد. برای رسیدن به بهشت باید به سمت امام برود
او خوب می داند که حسین (ع) مسیر بهشت و رضایت خداست.
باید به سمت امام برود زیرا سعادت و خوشبختی و عاقبت به خیری زیر پرچم اوست که محقق می شود.
اما با چه رویی... !؟
به امام چه بگوید؟ او با امام دشمنی کرده بود! راه را بر امام بسته بود آن هم در صحرای بی آب و گیاه!
او در حق امام و خانواده ی امام ظلم کرده! او راه را بر فرزند علی و فاطمه و نوه ی رسول خدا که درود خدا بر آنها، بسته بود!
او در مقابل حجت خدا ایستاده، یعنی با خدا دشمنی نموده است.
وای چه گناهی؟!
آیا بزرگتر از این گناه گناهی هست!؟
اما او باید برود او می خواهد بهشت آخرین منزلش باشد. انتخاب کرده است. باید به پناهگاه امن خدا یعنی حسین (ع) پناه ببرد.
اما چگونه؟
یعنی حسین او را می بخشد؟
آیا حسین او را می پذیرد؟
...گرد و خاکی به پا شد. فرمانده ی سپاهی پیاده و افسار اسب بر دست گرفته به سمت خیمه های امام می آید. می خواهد تسلیم شود. تسلیم امام.
می خواهد معنای آزادی و آزادگی را بفهمد.
به نشانه ی تسلیم سپر خود را واژگون بر دست گرفته و چکمه های خود را بر گردنش آویخته است. اشک می ریزد و آهسته ولی لرزان به سمت امام می آید.
تا به امام حسین می رسد به پایش می افتد :
خدا مرا فدایت سازد ای پسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) حالا نوبت اعتراف است و اقرار به اشتباه.
منم همان کسی که راه را بر تو بستم. سایه به سایه ی تو آمدم تا تو را در این دیار پر آشوب فرود آورم...
از ارتکاب این خطاها پشیمانم و به سوی خدا توبه کنان نزد تو آمده ام تا جانم را فدایت سازم.
آیا مرا می بخشی؟
مرا می پذیری؟
آیا توبه ی من پذیرفته است؟
اینک نوبت امام حسین است. او رحمت بزرگ خداست.
مگر می شود توبه ی توبه کننده ای را نپذیرد.
مگر می شود حسین شرمندگی کسی را ببیند؟
دریای مهر و عطوفت است که به سوی « حُر » روانه می شود و به استقبال او می رود و اینگونه می فرماید :
بلند شو و بایست. تو میهمان مایی. ما دوست نداریم کسی را شرمنده ببینیم، چه برسد به میهمانمان.
آری خدا توبه ی تو را می پذیرد. خداوند تو را می بخشد. خدا توبه پذیر و مهربان است.
حسین حُر را پذیرفته است و با او دوستانه و مهربانانه رفتار کرده است. این بار حُر باید جانفشانی کند و ارادت خود را به حسین اثبات نماید.
از امام حسین اجازه ی جنگیدن می گیرد و آنچنان می جنگد که خدا راضی شود.
لحظات جان دادن حُر است. حسین بر بالین او می آید.
حر می پرسد : آیا از من راضی شدید؟
امام می فرماید : آری تو آزاده ای هم در دنیا و هم در آخرت. همانطور که مادرت تو را حُر نام نهاد.
----------------------------------------
----------------------------------------
✅ان شاءالله همه ما عاقبت بخیر شویم
السلام عـلـیک یـا ابـاعـبـدالـلـه
----------------------------------------
----------------------------------------
✍️عاشورا برای ما فقط یک روز، و یا یک حادثه تلخ نیست...
عاشورا تلخترین تراژدی غمباری است که بشریت تا به امروز به خود دیده است،
عاشورا برای ما یک تکرار در طول تاریخ است، اما غمبارترین تکرارها...
ما عاشوراهای بسیاری داشتهایم، ما روزگار تلخ و شیرین بسیاری را پشت سر گذاشتیم
اما در آن لحظهای که در ظهر گرم محرم سال ۶۱ هجری، روزی که آفتاب بر نیزه شد و آسمان خون گریست...😭
ما سینه سپر کرده ایم و شمشیر از نیام برکشیدیم...
ما در انتظار روز موعودیم...
مهدی فاطمه خواهد آمد
ما یاد گرفتیم که تکرار کنیم
و یاد گرفتیم که بمانیم
و یاد گرفتیم که نسل به نسل به فرزندانمان یاد بدهیم که
عاشوراهای بسیاری در پیش داریم...
کربلاها بسیارند و فرزندان این خاک تا رسیدن به وعده موعود باید خون بدهند تا روز وصل فرا برسد...
به یاری خدا آن روز نزدیک است
ان شاءالله
----------------------------------------
ای منتظر غمگین مشو، قدری تحمل بیشتر
گردی به پاشد در افق، گویی سواری میرسد...
منتقم خون حسین (ع) خواهد آمد
----------------------------------------
----------------------------------------
الّلهُـــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَـــرَج
مبادا برای امام زمان، مثل حرّ جُعفی باشیم
----------------------------------------
----------------------------------------
✍️عبیدالله حُر جعفی نگاه از خیمه گاه کاروانیان گرفت و به تیمار اسب پرداخت.
زمانی نگذشت که صدایی او را خواند.
گفت : عبیدالله حُر جعفی، گِران ارمغانی برایت آوردهام اگر بپذیری؟
گفت : از جانب چه کس؟ اصلاً تو کیستی؟
گفت : حجاج بن مَسروق! از جانب حسین بن علی. او تورا به یاری میطلبد.
گفت : یاری او در توان من نیست. وانگهی، اگر جنگی در بگیرد به یقین همه تان کشته می شوید.
حجاج گفت : میخواهد تو را ببیند.
گفت : نه دوست دارم او مرا ببیند و نه من او را!
حجاج لحظاتی به او نگریست، سپس به جانب خیمهگاه روان شد.
عبیدالله نگاه از او گرفت و تیمار اسب را ادامه داد.
لحظاتی گذشت و صدای قافله سالار او را به خود آورد.
فرمود : فرزند حُر! در دوران عمرت گناهان و خطاهای زیادی مرتکب شدی، میخواهی از خطاها و گناه هایت توبه کنی؟
گفت : چگونه؟
فرمود : فرزند دختر پیامبرت را یاری کن و در رکاب او با دشمنانش بجنگ.
عبیدالله گفت : بخدا قسم، فرمان بری و پیروی از تو، سعادت و خوشبختی ابدی است.
اما یاری من سودی به حالت ندارد.
در کوفه هم کسی را مصمم به یاری ات ندیدم. مرا معاف کن، که از مرگ بسیار گریزانم.
فرمود : اگر شهید نشوی می میری!
گفت : از من بگذر، در عوض اسب تیزپایی دارم که به تو می بخشم.
قافله سالار نگاهی به او کرد.
فرمود : حال که تو از نثار جانت در راه ما امتناع میکنی، ما نه به تو نیاز داریم و نه به اسب تو.
و حرکت کرد،
چند قدم برداشت، و سپس ایستاد و نگاه سوی عبیدالله گرداند.
فرمود : تا میتوانی خودت را به دور دست ها برسان و از اینجا دور باش تا صدای استغاثۀ ما را نشنوی.
بخدا سوگند اگر کسی صدای استغاثۀ ما را بشنود و به یاری ما نشتابد،
خدا به آتش جهنم او را عذاب میکند.
----------------------------------------
----------------------------------------
📚قاموس الرجال؛ ج۷، ص۶۳
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
◾نقش مؤثر حضرت زینب (س) در به نتیجه رساندن قیام سیدالشهدا (ع)
◾این نقش آنچنان قوی بود که شکست نصیب بنیامیه ملعون شد، و بعدها دیگر اثری از آن جنایتکاران و سفاکان باقی نماند
◾و اما این جریان شهادت امام حسین (علیه السلام) است که روز به روز در تاریخ زندهتر میشود و مردم نسبت به امام خود عشق و ارادت بیشتری پیدا میکنند...
◾و شاعر چه زیبا گفته است :
سِـــرّ نی در نينـــوا می مـاند اگر زينـب نبـود
کــربــلا در کـربــلا می مـاند اگر زينب نبود
چهره ی سرخ حقيقت بعد از آن طوفان رنـگ
پشـت ابری از ريا می مـاند اگر زينب نبود
چشـمـه ی فريـاد مظلـوميـت لـب تشـنـگـان
در کويرِ تفـتـه جـا می مانـد اگر زينب نبود
زخمه ی زخمی ترين فرياد، در چنگ سکوت
از طـــراز نـغـمه وا می ماند اگر زينب نبود
در طلـوع داغ اصغـر، استـخـوان اشـک سـرخ
در گلـوی چشم ها می ماند اگر زينب نبود
ذوالجـناح داد خواهی، بی سـوار و بی لگـام
در بـيـابـانـهـا رهـا می ماند اگر زينب نبود
در عـبـــور از بستــر تاريـــخ، سيــل انقــــلـاب
پشت کوه فتنه ها می ماند اگر زينب نبود
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴