و پروفسور تسلای عزیزم که سادات خانومی جمعمون بود بهم عیدی داد یه توپِ قِلـ- نه یعنی منظورم اینه که بهم عیدیهای که در تصویر مشاهده میکنید رو تقدیمم کرد ، دستش درد نکنه🤍
خداروشکر میکنم بابت وجودِ دوستان عزیزم🫂
بعد از زیارت و هم صحبتی و خندههای بسیار و خوردن غذای نذری تبرکی😭
تصمیم گرفتیم بریم بیرون یذره پیادهروی!
˖ درختِ نوزدهساله𓋼 ˖
بعد از زیارت و هم صحبتی و خندههای بسیار و خوردن غذای نذری تبرکی😭 تصمیم گرفتیم بریم بیرون یذره پیاد
و البته سر راه به چندتا پاساژ کوچولو هم سر زدیم (✿^‿^)🤏🏻
پاساژ لباس بچههه😭😭😭
من و دوستام فقط درحال گریه و شیون و ناله بودیم از زیبایی 🥲
* شما اصن پاپیون و شلوارک پسرمو ببین(╥﹏╥)💚
اون سرهمی زمستونی صورتی دخترکمو ببین(TT)💓