🥀 #شعر | #حضرت_زهرا سلامالله علیها 🥀
پیچیده بین چادری از ذات خویشتن
بیخویش میرود به ملاقات خویشتن
حتی فرشتههای مقرب غریبهاند
تا هست زیر خیمهٔ میقات خویشتن
این کوه در ستیغ و فراز خودش گم است
عنقا کجاست؟ قاف محالات خویشتن!
او قدر خویش بوده و نازل بخود شده است
پس میشود پیمبر اوقات خویشتن
آیات خویشتن شد و جبرئیل خویشتن
جبریل خویشتن شد و آیات خویشتن
او احمد و علی شد و فرزندهای خود
تشبیه بینظیر مراعات خویشتن
آئینه چیست؟ مادر تصویرهای خود
آیینه کیست؟ مادر سادات خویشتن
کعبه است و با شکست خود اظهار میکند:
الله دیگران بود و لات خویشتن
چشمش به سیدالشهداء پلک میزند
آئینه میشود به کمالات خویشتن
از خاک پهلوی عتباتش به ما رسید
این شهر، شهره است به سوغات خویشتن
قبرش کجاست؟ خاک جوابی نمیدهد
در پاسخ کبود سؤالات خویشتن
▫️استاد حاجآقا سیدرضا جعفری رضوی
.
#زمینه
#فاطمیه #حضرت_زهرا سلام الله علیها
الحمدلله که توی سینه
دارم همیشه داغ مدینه
الحمدلله دلم اینجا اسیره
تا اسم مادر میاد گریم میگیره
شکر خدا از یاران زهرام
من همنوای با عزاداران زهرام
مظلومه زهرا
عمریه مادر اسیر دردم
پی مزارت کجا بگردم
ای بی حرم بی قرارم بی قرارم
کی می شه روی مزارت گل بزارم
آه عقده از این دل وا نکردم
گشتم ولی قبر تو رو پیدا نکردم
مظلومه زهرا
▪️فراق پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ▪️
بی تو خزان شد باغ و بهارم
در این مدینه جایی ندارم
سر می شه روز و شبم با گریه و آه
پر می کشه روح من از سینه گهگاه
جان من از درد بر لب رسیده
زهرای تو بابا از این دنیا بریده
آه و واویلاه
خسته شدم از این حال زارم
از درد پهلو خوابی ندارم
رفته توان تنم هر جا می افتم
بی شانه فضه زود از پا می افتم
عجل وفاتی شده نوایم
اهل مدینه خسته ان از گریه هایم
آه و واویلاه
.
نام مادر فاطمه
نام مادر فاطمه بنت الهداست
نام مادر فاطمه نور خداست
دختر احمد محمد خاتم است
نام اوزینت به عرش کبریاست
بیقرار اصفهانی
نام فاطمه در ( اذان )
شیعه در سوگ تو ماتم دارد
در غمت اشک دمادم دارد
هستی عالمی و فاطمه ای
در (اذان ) نام ترا کم دارد
بیقراراصفهانی
تا که رفتی زهرا
تا که رفتی خانه ام ویرانه شد
غصه و غم آمد و هم خانه شد
بی خبر رفتی چرا زهرای من
در نبودت زندگی غمخانه شد
شرح این قصه مرا بی تاب کرد
در فراقت جان و دل دیوانه شد
هر چه می گردم نمی جویم ترا
شمع من خاموش و دل پروانه شد
( بیقرارم ) بیقرارت فاطمه
تا که رفتی خانه ام ویرانه شد
بیقرار اصفهانی (پرویز بیابانی )
التماس دعا
(داستان انار )
##############
هستی عالم همان دُخت رسول
راضیه مرضیه زهرای بتول
همسر مولای مردان مرتضی
فخر عالم حضرت خیرالنسا
شد کسالت بر وجودش آشِکار
رفته از کف طاقت وشد بیقرار
شیر حق آمد به بالینش نشست
گفت بازهرا تویی ای حق پرست
گو بدانم حاجتت بانوی من
با من دلخسته گو اینک سخن
هرچه میخواهی اجابت می کنم
من ترا جانا حمایت می کنم
گفت ای مولای عالم یا علی
ای که دلها از وجودت منجلی
بگذراز من چون نباشد وقت آن
نیست حاجت یاعلی جان اینزمان
گفت مولا هرچه خواهی گو به من
بر تو آرم فاطمه شیرین سخن
امر شوهر شد نمودش احترام
گفت با مولا علی جان ای امام
گر اناری آوری من مایلم
لطف تو گردد پسر عم شاملم
فصل میوه شد به پایان آنزمان
شد علی از بهر آوردن همان
هرکه را پرسید دادش این جواب
ای امیرالمومنین ای بوتراب
جان به قربانت نباشد پیش ما
ما خجالت میکشیم ای مقتدا
گفت شخصی من بگویم این خبر
آمده شمعون اینک از سفر
او انارش بُد به بارش یک سبد
حتماً او بارَش به منزل می برد
رفت مولا سوی شمعون با شتاب
تا بگیرد او انار بلکه جواب
پیش شمعونِ یهودی شد امیر
شاه مردان مرتضی ماه منیر
گفت. بر شمعون اناری ده مرا
هرچه خواهی می دهم دِرهَم تو را
چون که زهرایم انارش مایل است
او عزیز حیدر است و قابل است
گفت بر مولا که من شرمنده ام
یا که خورده یا به خویشان داده ام
همسرش بشنید گفتار علی
پشت در می دید احوال ولی
گفت بر شوهر که من چاره کنم
حل این مشکل به یکباره کنم
من اناری بهر خود اندوختم
چونکه بشنیدم همی افروختم
من فدای فاطمه دُخت رسول
ای علی از نما اینک قبول
حضرت مولا گرفت از او انار
آمدش سوی سرا از رهگذار
ناگهان بشنید ناله از کسی
کی خداوندا به فریادم رسی
بُد خرابه گوشه آن من پیرمرد
با کسالت در خرابه در نبرد
شد علی سویش گیرد دست او
گفت او را حاجتی داری بگو
گفت آقا چشم من رفته ز دست
من نمی بینم شما را حق پرست
درد بر جانم نشسته بیشمار
رفته از من طاقت و صبر و قرار
گفت مولا هر چه میخواهی بگو
می کنم حل مشکلاتت بی گفتگو
گفت آقا میل من باشد انار
بهر من گر می توانی رو بیار
کرد مولا آن انارش را دو نیم
تا شود آن بینوا در آن سهیم
دانه دانه در دهانش می گذارد
تا رسد آن پیرمردش بر مراد
گفت بر او حاجتی داری بگو
حل درمانت بیا از من بجو
گفت لطفتت را بیا اتمام کن
نیمه دیگر مرا در کام کن
داد مولا مابقی را هم به او
شد به سوی خانه او بی گفتگو
وارد خانه شد آن بی قرین
مرتضی شاه ولایت فخر دین
دید زهرا او نشسته بر زمین
پیش رویش صد انار دست چین
گفت زهرا جان سلامت گشته ای
تهنیت بادا ترا بنشسته ای
وه انار باشد ترا دردت به جان
بر تو نوش جان بود دُر گران
گفت زهرا ای علی تاج سرم
ای انیسم مونسم ای همسرم
خود فرستادی انار در پیش ما
قاصدت آورده آنرا در سرا
جبرئیل از امر حق آورده بود
بر علی و فاطمه صدها درود
ای علی جان ده برات کربلا
هم نجف هم کاظمین و سامرا
(بیقرارم) عاشق شاه نجف
نام مولا دُر و من باشم صدف
(بیقرار اصفهانی )
یا علی مدد
صلوات
خواهی که رسول انبیا شاد شود
از فاطمه و علی او یاد شود
از عمق وجودت برکاتی بفرست
بر نام محمد صلواتی بفرست
التماس دعا.
بیقرار اصفهانی
یا فاطمه
آبرویت صد دو چندان میشود بافاطمه
مشکلاتت سهل وآسان میشودبا فاطمه
گر گرفتاری و ماندی در امور زندگی
دردوغم یکباره درمان میشودبا فاطمه
(بیقرار اصفهانی)
مهر فاطمه چادر
چادرت یا فاطمه چتر خداست
ذکر تسبیح شما مشگل گشاست
مادر عالم تویی خیرالنسا
هرکه دارد مهر تو از غم رهاست
یاس خوشبوی نبی جان علی
نام تو درمان درد بی دواست
راضیه باشی رضیه مرضیه
همسرت شاه ولایت مرتضاست
مادر سادات و عالم زهره ای
گرترا جان جهان خوانم رواست
دختر احمد گلستانی ز یاس
نام تو بردرد بی درمان شِفاست
(بیقرارم) من گدای فاطمه
چشم امیدم به درگاه شماست
بیقرار اصفهانی
.
#شعر_حماسی...
به سبک: دل نوای نینوا دارد
#هفته_بسیج
عاشق راه علی هستیم/ این ولایت آبرومونه
ما نمی لرزه قدم هامون / چون شهادت آرزومونه
جای دشمن نیست/ در سرای ما
خاک ایرانه /کربلای ما
بند دوم
با شعور ما بسیجی ها/ دم به دم ایران قوی میشه
ما فدائی حرم میشیم / چون که دارد عشق ما ریشه
در مسیر حق/ می شویم عازم
مرد میدانیم/ مثل حاج قاسم
بند سوم
هر کی سرباز علمداره / در دلش حب ولی دارد
کوری چشم همه اعدا /این وطن سید علی دارد
پای این پرچم / میگذریم از جان
رو سر ماهاست/سایه ی سلطان
#
23.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
باز پخش به مناسبت
#هفته_بسیج
هم خوانی بسیجیان
در محضر #مقام_معظم_رهبری
۱۴۰۱/۰۸/۰۵
.