#شهیدانه ♥️↓
عملیات بزرگی در پیش داشتیم بعضی از عملیاتهای قبلی با موفقیت انجام نشدهبود و من خیلی ناراحت بودم.به محمدحسین گفتم:.. به نظرم این یکی هم مثل بقیه نتیجه ندهد.
گفت:اتفاقا ما در این عملیات پیروز میشویم. گفتم:دیوانه شدی؟عملیاتهایی که به آن آسانی بود و هیچ مشکلی نداشتیم نتوانستیم کاری از پیش ببریم. آن وقت در این یکی که از همه سختتر است موفق میشویم؟
خندهای کرد و با همان تکیه کلام همیشگیاش گفت:حسین پسر غلام حسین به تو میگوید که ما در این عملیات پیروزیم.
خوب میدانستم که او بی حساب حرف نمیزند. حتما از طریقی به چیزی که میگوید ایمان و اطمینان دارد. گفتم: یعنی چه؟ از کجا میدانی؟ گفت: بالاخره خبر دارم.
گفتم: خب از کجا خبر داری؟ گفت: به من گفتند که ما پیروزیم. پرسیدم: کی به تو گفته؟ گفت:حضرت زینب...
وقتی که عملیات با موفقیت انجام شد یاد حرف آن روز محمدحسین افتادم و از اینکه به او اطمینان کرده بودم خیلی خوشحال شدم.
سرباز روح الله
#شهیدمحمدحسینیوسفالهی
═🍃🕊🍃═════
🌷 @Ardabil_tanhamasir
#شهیدانه ♥️↓
بعد از نماز میخواستم حسین آقا را ببینم و درباره موقعیت منطقه و یک سری مسائل مربوط به اطلاعات و عملیات با هم صحبت کنیم دنبالش فرستادم و داخل ستاد لشکر منتظرش ماندم.
در حالی که اورکتش را روی شانههایش انداخته بود وارد شد، معلوم بود که از نماز میآید و فرصت اینکه سر و وضعش را مرتب کند پیدا نکرده در حالی که به او لبخند زدم نگاه معنی داری به او انداختم. سریع از نگاهم همه چیز را فهمید و قبل از اینکه حرفی بزنم گفت: وقتی در همین وضعیت مقابل خدای خودم ایستادم و نماز خواندم، درست نبود در مقابل بندهی او به سر و وضعم برسم...!
سرباز روح الله
#شهیدمحمدحسینیوسفالهی
═🍃🕊🍃═════
🌷@Ardabil_tanhamasir