از جانب خدا، هیچ منع و بخلی نیست؛ این من هستم که با غفلتها و معصیتها، نور فطرت خود را خاموش کردهام که وصال او برایم شده است تمنّای محال. درد این است...
8.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پس عزا بر خود کنید ای خفتگان
زانکه بد مرگی است این خواب گران
مولوی درباره عزا بر امام حسین علیه السلام اشعاری دارد که برخی مخالفان عرفان، این اشعار را به معنای نفی عزاداری برداشت نموده و به او تاخته اند؛ امّا اگر خواستید لُبّ کلام مولوی را در یک جمله بشنوید، از زبان رهبری خطاب به مادر شهید قربانخانی بشنوید: «اگر ماها چشمامون باز بود و میفهمیدیم که شهدا چه مقاماتی دارند، عوض عزاداری و گریه و...، شادی راه مینداختیم؛ منتها ماها چشممون نزدیکبینه، نمیفهمیم اینها در کجا هستند و چه حالی داشتند». رهبری این سخنان را در واکنش به درخواست پدر شهید، برای تعویض لباس مشکی مادر شهید پس از چندین سال بیان کردند. (کلیپ را ببینید)
@Arefane | عارفانه
مرحوم علامه طهرانی در کتاب روح مجرد، درباره همین اشعار مولوی و همچنین حالات عارف بالله سید هاشم حداد در عزای سیدالشهدا علیه السلام توضیحات بسیار مفیدی نوشتهاند.
چند سال قبل، آقای مهدی نصیری در مقالهای با عنوان «تفسیر عرفانی و صوفیانه از عاشورا»، به نقد اشعار مولوی و مطالب کتاب روح مجرد پرداخته بود.
استاد محمدحسن وکیلی در پاسخ به آقای مهدی نصیری، مقالۀ مفیدی نوشتند با عنوان «عاشورا روز حزن یا سرور سیدالشهدا علیهالسلام».
برای مطالعه مقاله استاد وکیلی:
اینجا کلیک کنید.
@Arefane
به نظر میرسد که لُبّ کلام مولوی آن است که حضرت سیدالشهدا علیه السلام با شهادتش به لقاءالله و عالیترین درجات قرب حق نایل گشت؛ لذا نباید بر شهادت او که رسیدن به لقاءالله است، «تأسّف» خورد و گریۀ تأسّف کرد، بلکه باید بر بدبختی و عقب ماندگی خودمان از درجات قرب، تأسّف خورده و گریه و شیون نماییم. بنابراین از اشعار مولوی چنین برداشت نمیشود که او، گریه از روی محبتِ حضرت یا گریۀ شوق به حالاتِ معنویِ حضرت را بخواهد نفی کند.
اینک برخی از ابیات مولوی جهت قضاوت اهل انصاف:
چشم کوران آن خسارت را بدید
گوش کرّان آن حکایت را شنید
خفته بودستید تا اکنون شما
که کنون جامه دریدید از عزا
پس عزا بر خود کنید ای خفتگان
زانکه بد مرگی است این خواب گران
روح سلطانی ز زندانی بجست
جامه چه درّیم و چون خاییم دست؟
بر دل و دین خرابت نوحه کن
که نمیبیند جز این خاک کهن
@Arefane | عارفانه
❖ چه زمزمههای اسرار آمیزی میشنیدم
زیباترین لحظات حیاتم اوقاتی بود که کاملا یقین داشتم در آغوش مرگ فرو میروم و هیچ انتظاری از کسی نداشتم و هیچ آرزویی در سر نمیپروراندم. ستارگان آسمان در آن شب صاف، زیبا و آنقدر دلانگیز بودند که کمتر نظیر آن را دیده بودم. از اعماق آسمان بلند در دامان سکوت کهکشان عالم چه زمزمههای اسرار آمیزی میشنیدم.
شهید دکتر مصطفی چمران
@Arefane | عارفانه
❖ شهید چمران اینجور نبود که یک آدم خشکی باشد که لذات زندگی را نفهمد؛ به عکس، بسیار لطیف بود، خوشذوق بود ...دل باصفائی داشت؛ عرفان نظری نخوانده بود؛ شاید در هیچ مسلک توحیدی و سلوک عملی هم پیش کسی آموزش ندیده بود، اما دل، دل خداجو بود؛ دل باصفا، خداجو، اهل مناجات، اهل معنا. (رهبر معظم انقلاب)
@Arefane | عارفانه