🍷اختصاصی؛
🔹بعضی که میگویند زیارت عاشورا سنگین است [و عوارض دارد]، شاید از این جهت باشد که وقتی ما یزید و یزیدیان و تابعین آنها را لعن میکنیم، شاید رگه هایی از اخلاق و رفتار یزیدی در وجود ما هم باشد و این لعنها خودمان را هم بگیرد! ولی حتی بر فرض وجود چنین اثری، اگر بعد از زیارت عاشورا چند تا صلوات بفرستید، همین اثر سوء هم برداشته میشود.
✍ استاد مویدی
🆔 @Arefane
#اختصاصی
انتشار برای نخستین بار: مکاشفه یکی از اساتید عرفان در پیاده روی اربعین...
🔸یکی از اساتید عرفان می فرمودند:
🔹در پیاده روی اربعین یکی از سالها (ظاهرا دو سال پیش)، بخاطر خستگی زیاد، برای استراحت در جایی دراز کشیدم؛ در آن حال انصرافی حاصل شد و مکاشفه ای رخ داد:
🔹« در آن حال، عظمت وجودی حضرت سیدالشهدا علیه السلام برایم کشف شد (و با اینکه نه آبی بود و نه طوفانی و نه...) حضرت سیدالشهدا - بلا تشبیه - همانند سونامی، تمامی زائرین خودش را در بر میگرفت و همینطور جلو می آمد که همه زایرین، زیر سایه وجودی حضرت قرار می گرفتند... ».
🔹و چه خوش فرمودند: بابُ الحسین أوسع؛ باب حسین، وسیعتر و فراگیرتر از همه است...
🆔 @Arefane
🔹من این نگرانی که همیشه در دلم هست این است که من خوف این را دارم که آنها [مردم] برای خاطر ما و شنیدن حرف ما به بهشت بروند و ما [روحانیون] برای خاطر اینکه خودمان مهذب نبودیم به جهنم. و این خجالت را انسان کجا ببرد که اینها برای خاطر ما به آن مقامات رسیدهاند و ما برای خاطر هواهای نفسانی به این درجه سفلی. این یک خوفی است که بسیاری از اوقات من متذکرش هستم.
📚 صحیفه نور امام خمینی(ره)، ج۱۸، صفحه ۱۴
🆔 @Arefane
عارفانه
کثرت عمل استاد مؤیدی
🍷کثرت عمل یا کیفیت عمل؟ ذکر لفظی یا ذکر قلبی؟
👤 استاد مویدی
🆔 @Arefane
هدایت شده از sahife_sajjadie
شهود، فلسفه، استاد.mp3@sahife_sajjadie
زمان:
حجم:
3M
شهود
نقش فلسفه در شهود
نقش استاد
استاد مؤیدی
عارفانه
شهود نقش فلسفه در شهود نقش استاد استاد مؤیدی
🍷سیر آفاقی و سیر انفسی
👤 استاد مویدی
🆔 @Arefane
🔹مطلبی کمتر شنیده شده
🍷شرح ملاقات استاد یعقوبی قائنی با عارف بالله سید علی آقای قاضی طباطبایی
🆔 @Arefane
در وقت ملاقات نسبت به آن عالم ربانى حالاتى به من دست داد؛ همين كه نگاهم به ايشان افتاد متوجه شدم مانند چنين سيدى تا كنون نديده ام و در خيالم گذشت كه ايشان امام زمان مى باشند! بعد با خود گفتم: اسم شريف و نسب بزرگوار امام -عجل الله فرجه - معلوم است و با اسم و نسب اين آقا تناسبى ندارد. سپس با خود گفتم: لابد نايب خاص آن حضرت هستند. باز هم ديدم درست نيست؛ زيرا طبق دستور امام عليه السلام بعد از نواب اربعه - رضوان الله تعالى عليهم - تا روز ظهور نايب خاصى براى آن حضرت نيست؛ لذا متحير ماندم كه براى ايشان چه مقامى معتقد باشم، چون ايشان را مانند ساير علما نمى ديدم و امتياز آشكارى در درون خود براى ايشان مى يافتم. ناچار به اين مقدار قانع شدم كه ايشان با امام زمان ارتباط باطنى دارند و از اين عقيده نتوانستم بگذرم.
در حالى كه من در اين افكار بودم ايشان با شيخ (مرحوم نجابت) در حال عتاب بوده و با تندى مى فرمودند: «سواد چيز خوبى است! فهم و ادب خوب است!» و از اين قبيل مطالب. امّا علت اين گونه عتاب ها معلوم نبود، لكن بعد كه خود شيخ فرمود معلوم شد به اين جهت بوده كه در وقت وارد شدن به منزل و تشرف به خدمت ايشان، شيخ از بنده جلوتر راه مى رفته است؛ زيرا جناب قاضى - اعلى الله مقامه الشريف - نسبت به خاندان و ذريه ى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله احترام زيادى قائل بودند.
به هر حال، پس از خطاب و عتاب، شيخ عرض كرد: آقا! ايشان آمده اند از شما دستور العملى بگيرند. ايشان نگاهى به بنده افكنده، فرمودند: «به اين زودى!» و ساكت شدند.
بعد از لحظاتى مجددا به بنده نگاهى كرده، فرمودند: «من با اينكه كسى را كه مجتهد نباشد نمى پذيرم، امّا شما را استثناءً بدون استخاره و استشاره مى پذيرم و فعلاً چند دستورى مى دهم تا ببينم چه مى شود.» و دستوراتى چند لطف فرمودند.
توفيق زيارت آن عارف ربانى جناب حاج ميرزا على آقا قاضى قدس سره نيز تنها يك بار ديگر در مرض فوت آن مرحوم در حالى كه علما و اخيار اطرافش را گرفته، ايشان در حال نزع بودند نصيب شد. البته خود آن مرحوم طبق گفته ى آقاى نجابت از حقير تفقد فرموده، مكرر از ايشان مى پرسيده اند: «آن سيد كجا رفت؟ او را بياور، از ما نرنجيده باشد!»
حقير به همراه آقاى نجابت به عنوان عيادت خدمت ايشان شرفياب شدم. عده اى از روحانيون محترم از جمله جناب حجة الاسلام و المسلمين آقاى حاج شيخ عباس قوچانى اطراف شان بودند.
در اينجا نكته قابل توجهى را بايد متذكر شوم: قبل از ملاقات با آقاى قاضى قدس سره يكى از اساتيد كه نزد او درس مى خواندم همين كه متوجه شد مى خواهم خدمت ايشان مشرف شوم خيلى سعى كرد كه بنده را از ملاقات با آن مرحوم منصرف كند. و از مطالب باز دارنده اى كه مى گفت، يكى اين بود كه اينها سواد ندارند و مراجعه به اشخاص بى سواد صحيح نيست. اين كلام باعث عقده اى شد كه اثرش اندكى در دلم باقى مانده بود.
آن مرد خدا - كه رحمت بى پايان حق بر روح پاكش باد - با اينكه در حال احتضار بود و نفس در گلو و سينه اش صدا مى كرد، كأنّ خواست اين عقده را از دل من برطرف سازد؛ لذا در حالى كه چشم هاى شريفش روى هم بود به جناب آقاى قوچانى امر فرمود تا كتاب علمى بسيار مشكلى را كه نام آن در خاطرم نيست و عبارات و لغات پيچيده و سختى داشت بخواند و با اينكه در آن وقت ادبيات حقير نسبتا خوب بود و اكثر عبارات عربى را مى فهميدم براى بنده اصلاً مفهوم نمى شد.
جناب قوچانى در حالى كه همه ى حضار به استثناى حقير از فضلاى حوزه بودند با صداى بلند مشغول قرائت شدند و به محض اينكه عبارتى را غلط مى خواندند، جناب قاضى قدس سره در حالى كه گاهى صداى خُرخُر از ايشان شنيده مى شد كه علامت خواب يا نزع بود، فورا غلط ايشان را متذكر شده، مى فرمود: «شيخ عباس! اين طور بخوان.»
بنده متوجه شدم گويا ايشان به من مى فهمانند كه گرچه سواد بدون تقوا و معرفت ارزشى ندارد، امّا آن شخص كه به تو گفت قاضى بى سواد است، اشتباه كرده است.
📚 سفینة الصادقین
🆔 @Arefane