🔰روایت سالها رفاقت و همکاری با شهید بهشتی در گفتگو با مرحوم آیتالله مصباح یزدی(ره)
🔻آقای میلانی همیشه در کنار اسم امام میگفت «سلامالله علیه»/ شهید بهشتی میگفت من ساخته دو «محمدحسین» هستم؛ بروجردی و طباطبایی
🚨من هیچگاه با شریعتی مخالفت علنی نکردم/ پیام آقایان بهشتی، مطهری و خزعلی به شریعتی: داری کاری را میکنی که آمریکا میخواهد!
🔹آقای میلانی در مشهد به دوستانی که برای عرض ارادت خدمتشان میرفتند رساله مرحوم امام را هدیه میدادند. ایشان مرجعی بود که خودش را قطعاً اعلم از امام میدانست، ولی رساله امام را به کسانی که به دیدنشان میرفتند هدیه میداد.
🔹ایشان وقتی اسم امام را میبرد، میگفت: «سلام الله علیه». هیچ نبود جز اینکه واقعاً خدمت به اسلام و نهضت شده باشد. ایشان از این کارها میکرد و آدم مخلصی بود.
🔹بودجه مدرسه حقانی را آقای میلانی میداد و کسی نمیدانست. در این مدرسه همه طرفدار آقای خمینی بودند، ولی بودجهاش را آقای میلانی میداد. مرحوم آقای قدوسی فرمودند یک وقت آقای میلانی به من گفتند شنیدهام طلبههای مدرسه حقانی به من فحش میدهند. به آنها بگویید قربه الی الله فحش بدهید، برای هوای نفس فحش ندهید! تحقیق کنند اگر وظیفهشان دانستند انجام بدهند به هوس این کار را نکنند.
🔹آقای بهشتی فکر میکردند بهترین جایی که میشود در دستگاه نفوذ کرد و به این وسیله اسلام را ترویج کرد آموزش و پرورش است. از اینرو اول به عنوان دبیر در آموزش و پرورش استخدام شدند و درس زبان انگلیسی را قبول کردند. این هم نکتهای داشت که اگر شرعیات و دینی درس بدهیم بچهها فکر میکنند حرفه ما این اقتضا را میکند و درس دینی در آن زمانها رنگ و لعابی نداشت، اما اگر معلمی زبان تدریس و در کلاسش اسلام را ترویج کند بیشتر از او میخرند. ایشان یک دوره کلاس فوقالعاده زبان رفتند و زبانشان را تقویت کردند و دبیر زبان شدند.
🔹بعد از پیروزی انقلاب بسیاری از کارهای سطح بالای مدیریت کشور را همان شاگردان دبیرستان «دین و دانش» به عهده گرفتند. ایشان سالها اینها را تربیت کرده بود و انقلاب که شد از آنها برای مدیریت کشور استفاده کرد و تا سطح وزارت مسئولیتهای مهم به دوششان گذاشته شد.
🔹این تعبیر را از خود ایشان شنیدم که «ساخته دو تا محمدحسین طباطبایی هستم.» یکی آقای بروجردی و یکی هم آقای طباطبایی. در واقع شخصیت خود را ساخته این دو نفر میدانست.
🔹بعد از بازگشت ایشان از آلمان شورای مدیریتی برای مدرسه تشکیل شد. مدیر رسمی آقای قدوسی بودند، ولی جناب آقای جنتی «حفظه الله» و مرحوم آقای بهشتی و بنده به عنوان خدمتگزاری در خدمت ایشان شورای مدیریت مدرسه را تشکیل میدادیم.
🔹ایشان با دید وسیعی که داشتند میگفتند در هر جایی زمینهای برای تبلیغ اسلام و گرایش به اسلام باشد، بهخصوص در شرایطی که هنوز انقلاب پیروز نشده بود باید سعی کنیم نیروها را جذب کنیم و اگر در این مرحله بخواهیم کسانی را از خودمان دفع کنیم، صلاح نیست و آخرش علی میماند و حوضش. نمیشود برای مبارزه و نهضت اول با گروههای مختلف تسویه حساب کنیم. لااقل گروههای مذهبی را نباید دفع کنیم. حالا اگر اشتباهاتی هم دارند باید سعی کنیم اصلاح شوند و اگر نشدند باید در مرحله دیگری موضع بگیریم. این نظر ایشان بود و مبدأ اختلافشان با بعضی از دوستان نزدیکشان از همین جا شروع شد. این مقوله هیچ منشأ اختلافی بین من و مرحوم آقای بهشتی نبود و موضع ایشان را درک میکردم و روز به روز همکاریمان با هم قویتر میشد.
🔹مرحوم آقای بهشتی، مرحوم آقای مطهری و ظاهراً آقای خزعلی پیغامی به دکتر شریعتی داده بودند. مضمون پیغام این بود که کاری را که امریکا و رژیم میخواهند علیه روحانیت انجام دهند شما دارید میکنید. خود آقای بهشتی این را به من فرمود. به دنبال آن جلسهای با دکتر شریعتی گذاشتند و پس از آن دکتر شریعتی سخنرانیای در تأیید روحانیت کرد که نتیجه پیغامی بود که مرحوم آقای بهشتی به او داده بودند.
🔹نظر من این بود طرح مباحثی که ایجاد اختلاف کند صحیح نیست. اصرار زیادی به من میکردند که مقاله، رساله، کتاب یا ردیهای بنویس. هیچ قبول نکردم، ولی در مدرسه به عنوان بحث طلبگی جلساتی راجع به موضوعاتی خارج از برنامه درسی تشکیل میشد و در آن جلسات بحث میکردیم.
🔹حساسیت بنده روی مسائل فکری بود، منتهی حساسیت امثال آقای بهشتی که در رهبری حرکت نقش داشتند در اوج مسائل نهضت، کشتارها، زندانها و تبعیدها بیشتر روی مسائل سیاسی و اجتماعی بود. این منشاء اختلاف نظر به خاطر دو نوع حساسیت بود. والا خود ایشان هم افکار او را قبول نداشت و از تعبیرهایی که در همه جا شناخته شده این بود که شریعتی اسلامسراست نه اسلامشناس. یعنی حرفهای ایشان مثل شعر میماند. این کلامی است که از دو لب ایشان شنیدم.
منبع: رجانیوز
@Arefane
📱«نرم افزار اندروید آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی (قدسسره)» منتشر شد.
👇لینک دانلود👇
🌐 https://mesbahyazdi.ir/files/app/ketabkhan.apk
@Arefane
جناب آخوند ملاحسینقلی همدانی سه تا مجلس [سلوکی] مطابق مقامات اشخاص داشتند. به عده ای فرموده بود که روز در محفلش باشند و برخی بعد از نماز مغرب و عشاء و بعضی هم شاگردان سحری بودند و مجذوب او بودند.
بعضی از اساتید ما فرمودند که چه بسا پیش آمده بود بعضی از آقایان صاحب کمال و زحمت کشیده بودند خدمت آقای قاضی رسیدند و ایشان فرمود: شما نمی توانید [متحمل ریاضات و...] بشوید ، زده می شوید ، شما کار خودتان را انجام دهید که برای آن کار ساخته شدید. آقای قاضی عین ثابت و وضع و حال و لوح وجودی [کسانی که نزدش می آمدند] را می خواند و آگاهی داشت و اگر بعضی را مستعد می دید خیلی استقبال می کرد.
علامه حسن زاده آملی
شرح اشارات، ج ۹، ص ۲۰۲
@Arefane