یِه سَلام هم بدیم بِه شاهِ کَربَلا....🫀 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ، وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِکَ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ، وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

باهم‌بخونیم... #اللّٰھُمَ‌عَجِلْ‌لِّوَلیِڪَ‌الفَرج

-🌱🕊🤍

دختراحتماًببینن‌چه‌کلاهی‌سرشون‌میر😔 #نشر‌واجب

#خاطره |درد‌ و‌ دل| خانواده‌ی آرمان سال‌ها بود که منطقه‌ی ۱۰ بودند ، اما یکی دوسالِ آخر نقلِ مکان کرده بودند به شهران. از حوزه خیلی فاصله داشت. یه مدت با موتورِ پدرش رفت‌و‌آمد می‌کرد که اونم دزدیدند‌. درد و دل می‌کرد می‌گفت: این فاصله خیلی زیاده ، رفت‌و‌آمدم‌ سخت شده زمان زیادی هم می‌گیره تا با تاکسی و اتوبوس برم. گفتم : خب چرا به حوز‌ه‌ی نزدیک‌تر نمیری؟ گفت: حوزه آیت‌الله‌مجتهدی خیلی خوبه. استادها و همکلاسی هام‌ عالی هستند هر چقدر هم سخت باشه باید اونجا برم . راست می‌گفت همون‌جا محلِ رشد و آسمانی شدنِ آرمان بود... _به‌روایت‌از‌رفیقِ‌شهید #شهید‌آرمان‌علی‌وردے🌹 #آرمانِ‌عزیز🕊

اعمال قبل از خواب🌱🤍 #شبتون‌شهدایی🕊 #شهید‌آرمان‌علی‌وردے

یِه سَلام هم بدیم بِه شاهِ کَربَلا....🫀 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ، وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِکَ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ، وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

باهم‌بخونیم... #اللّٰھُمَ‌عَجِلْ‌لِّوَلیِڪَ‌الفَرج

__ #حاج_حسین_یکتا ‌

ماه پیشونی نشونیتو ندارم... هیچکی به داد این دِل خَستم نِمیرسه #حسین‌ستوده

#خاطره |دوران‌مدرسه‌شهید‌آرمان| 🎥با اون درس خوندنی که آرمان داشت تو ذهنِ همه‌ی معلماش بود ، هم مدیرش و... _به‌روایت‌از‌پدربزرگوارِ‌شهید #آرمانِ‌عزیز🕊 #شهید‌آرمان‌علی‌وردے🌹

انتخاب شما براے ازدواج کدام است ؟

ببینید 

پسراے امروزے 

نظرشون 
در مورد پوشش همسرشون چیه …

🔍گزینه یک یا دو ؟؟

|پناهی مانند یك کوه...| خیلی برای به دنیا آمدن محمد‌امین شوق داشت، لحظه شماری می‌کرد برای تولدش. همیشه از مادرش می‌پرسید: مامان کی محمد‌امین بزرگ میشه و منو داداش صدا میزنه؟ ذوق می‌کرد برای شیرین زبانی‌ها و کارهای محمد‌امین؛ مخصوصا موقعی که بزرگتر شد و «داداش» صدایش زد. همیشه به محمد‌امین می‌گفت: داداش تا منو‌ داری غم نداری. من مثل کوه پشتتم. _به‌روایت‌از‌مادر‌بزرگوارِ‌شهید #شهید‌آرمان‌علی‌وردے🌹 #آرمانِ‌عزیز🕊

-🌱🕊

اعمال قبل از خواب🌱🤍 #شبتون‌شهدایی🕊 #شهید‌آرمان‌علی‌وردے