سیدمیلاد (سید محمد) مصطفوی ۱۵ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۵ در شهرستان بهار همدان به دنیا اومد .
عشق به پروردگار و اهل بیت از کودکی در وجود سید میلاد جوانه زد، نماز اول وقت و دائم الوضو بودن از ویژگیهای بارز این شهید بزرگوار بود، عشق به ائمه(ع) و شهدا باعث شده بود که از سنین نوجوانی راهی دیار عشق، کربلای ایران و مناطق جنگی جنوب کشور شود و در ایام تعطیلات عید نوروز با پای پیاده از جان و دل به زائران خدمت کند.
هر لحظه حضور شهدا را در زندگیاش احساس میکرد، روی گشاده و شوخطبعی از دیگر ویژگیهای این شهید بزرگوار بود. از ویژگیهای بارز شخصیتی ایشان میتوان به روحیه جهادی و مبارزه در راه خدا و شجاعت بسیار زیاد اشاره کرد.
رابطه بسیار قوی با شهدا داشت و همیشه از شهید همت و شهید زینالدین یاد میکرد. بیش از ۱۲ سال در کسوت خادمی شهدا در مناطق عملیاتی حاضر شد و به خدمترسانی به زوار در این مناطق میپرداخت.
اکثر خوبیهای که یک انسان میتوانست دارا باشد این جوان متواضع و با اخلاق دارا بود. برای فریضه نماز اول وقت اهمیت زیادی قائل بود و همیشه نوجوانان و جوانان را در مسیر معنویت و عبادت سوق میداد.
سرانجام همزمان با ایام تاسوعا و عاشورای حسینی سال 1394 به عنوان مدافع حرم، در محور حلب برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) در سوریه حضور یافت و در سن ۲۹ سالگی در مقابل با تکفیریها به مقام رفیع شهادت نائل آمد و پیکرش مدت ها در همان منطقه باقی ماند و به دست تکفیری ها قطعه قطعه شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خبر شهادت سید میلاد و آقا مصطفی از بی بی سی
مادر شهید درویشی علاقه زیادی به بچه های خادم از جمله سید داشت یادمه یک سال وقتی مادر شهید برای بازدید به پادگان تشریف آوردند سید به استبال مادر شهید رفت مادر شهید دست روی قلب سید گذاشت و گفت انشالله شما هم عاقبت به خیر بشید و مثل پسر من شهید بشید من هم فرصت رو غنیمت شمردم و از این لحظه عکس گرفتم و خیلی زود سید هم به خیل قافله اصحاب سید الشهدا (علیه السلام) پیوست
یه بار برای صبحانه قرار بودچند صد تا نون تهیه کنه نماز صبح رو که خوند از شدت خستگی همون جا خوابش برده بود تا به خودمون بیاییم ساعت از 7 گذشته بود دیگه فرصتی برای تهیه چند صد تا نون وجود نداشت سید حال عجیبی پیدا کرد. روی یکی از ساختمانهای اردوگاه عکس بزرگی از شهید درویشی رو زده بودند. رفت جلوی عکس شهید ایستادزیر لب چیزهایی رو زمزمه کرد بعد با صدای بلند گفت : حسن آقا آبرمون رو پیش مهمونات نبر ما رو شرمنده زائرین شهدا نکن ، این حرف رو زد اومد طرف آشپزخانه ....
لحظات به سختی و با اضطراب می گذشت زانوی غم بغل کرده بودیم و منتظر فرج!! یه دفعه صدای ممتد بوغ اتوبوسی توجه مون رو به سمت درب ورودی اردوگاه کرد با عجله به سمت اتوبوس دویدیم. مسئول کاروان درب صندوق اتوبوس رو بالا زد و چند پلاستیک نون رو روی دستش آورد گفت ما دیگه داریم می ریم این نونها اضافی هست گفتیم بدیم شما استفاده کنید.!!!!!!! مات و مبهوت فقط اشک می ریختیم خدایا چقدر زود صدای خادمین شهدات رو شنیدی!!؟؟
بسم رب الشهدا و الصدیقین
با سلام به خدمت آقا و ولی نعمت خودم، آقا حجت ابن الحسن عج و ولی امر مسلمین جهان آقا سید علی خامنه ای (حفظ الله) و با یاد شهدای هشت سال دفاع مقدس.
خدایا من کجا و شهدا کجا ، کاری کن خدایا ماهم به قافله ی شهدا برسیم .
اینجانب سیدمحمد مصطفوی فرزند سیدهاشم با سلامت کامل متن وصیت نامه خود را می نویسم و از خداوند متعال خواستارم که به من توفیق دهد کارهای خود را برای رضای خدا و برای تقرب به سوی او انجام دهم و دمی از یاد خدای خود غافل نباشم.
با عرض سلام به خدمت پدر عزیز و بزرگوارم.
1- اولین وصیتم این است که برادران و دوستان، رهبر انقلاب و گل سرسبد کشورمان را تنها نگذارید و پشتوانه و حامی ایشان باشید. همچنین پدر عزیزم من را حلال کن که خیلی بی مهابا و بدون دریغ زحمت من را کشیدی. خیلی عزیزی پدر جانم خیلی ...
2 - برادر و خواهر گرامی ام از شما شرمنده ام بخاطر همه آزار و اذیت ها تقاضای بخشش دارم. امیدوارم حلالم کنید.
3 - دوستان عزیز شما را قسم به خدا که راه امام حسین (ع) را که راه عاقبت به خیری و مهمترین کار است را ادامه دهید. حسین گونه زندگی کنید که تمام عاقبت به خیری در همین راه است و همیشه یاد و خاطره شهدا را زنده نگه دارید چون شهدا همیشه زنده اند و من وجود آنها را در زندگی خود همیشه احساس می کردم.
4 - دوستان، هم هیاتی ها، هم شهری ها و تمام مردم دوست و آشنا حلالم کنید و عاجزانه از شما تقاضا دارم که در انجام امور دینی خود به خصوص حضور فعال در مساجد کوشا باشید و خمس و زکات خود را سالیانه حساب کنید تا روزی حلال داشته باشید.
در آخر هم باید اشاره کنم که الان من در شهر حلب سوریه هستم و آماده رزم با گروه های تکفیری می باشم. امیدوارم که در این راه استوار و پر امید و با تکیه بر اهل بیت (ع) به خصوص عمه جانم زینب (س) وارد صحنه نبرد شوم.
خدایا کمکم کن که این بنده حقیر از تمام مادیات دنیا دل بکنم فقط و فقط به خودت فکر کنم که سعادت دنیا جز در این نیست.
میروم تا به مادرم برسم با تمام شرمندگی
الحقیر سیدمحمد مصطفوی
22 مهرماه سال 1394