#اینگونه_بود ...
کوتاهنوشتهای از سیره و سبک زندگانی آیتالله بهجت قدسسره:
چند روزی بود که مرتب در مورد مرگ صحبت میکرد.
آن روز هم وقتی میخواست به اتاق خودش برود، رو به مادرم کرد و گفت: «میشنوی؟» مادرم گفت: «بله.»
_ فلانآقا را در فومن میشناختی؟
_ بله.
_ یادش به خیر، همیشه این شعر را میخواند:
«یاران و برادران، مرا یاد کنید
رفتم سفری که آمدن نیست مرا»
بعد دوباره پرسید: «شنیدی؟» مادرم جواب داد: «بله! شنیدم.»
آقا لبخندی زد و رفت. آن روز نه معنی حرفهایش را فهمیدم و نه علت خواندن آن شعر را. تا سه روز بعد که برایم معنی شد.
آن جملهها، آخرین کلامش با مادرم بود.
📚 (این بهشت، آن بهشت، ص٨۶؛ بر اساس خاطرۀ حجتالاسلام و المسلمین علی بهجت)
👈 کمی تا بهجت🌷
@behjat135
6.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ببینید_چقدر_عجیب_آزاد_میشه
صد بار ببینید اشکت جاری شد
التماس دعا 🌺🌺
آزادی پسر جوانی از زندان بعد از 13 سال به واسطه ولی نعمت ایرانیان امام رضای غریب ✅
👈 کمی تا بهجت🌷
@behjat135
#فرزند_آیت_الله_بهجت_میفرمایند
💠فرزند گرامی آیت الله بهجت:
🌿آیت الله بهجت به کارهای نوه ها هم توجه داشت.
☀️هر روز به فرزندم توصیه می کرد: وقتی که می خواهی به مدرسه بروی چهار قل و آیت الکرسی بخوان و برو.
🙏خود ایشان هم دعای اللهُمَّ اجعَلهُ فِی دِرعِکَ الحَصِینَةِ الَّتِی تَجعَلُ فِیها مَن تُرِید را برایش میخواند.همچنین مقید بود که شب ها پیش از خواب برای همه شان دعا بخواند.
👈 کمی تا بهجت🌷
@behjat135
#خدا_کنه_از_اینها_نباشید!
گزیدهای از خاطرات شاگردان و اطرافیان آیتالله بهجت قدسسره
گاهی اوقات که کسی میگفت آقا سفارشی کنید، آقا میفرمودند: «راست میگویی یا نه یا میخواهی فقط حرف بشنوی». میفرمودند: «بعضیها اینطور هستند که:
پی مصلحت مجلس آراستند / نشستند و گفتند و برخاستند»
میفرمودند: «از اینها نباشید اگر راست میگویید و واقعاً اهل عمل هستید همین که دارم به شما میگویم عمل بکنید نتیجه میگیرید».
@behjat135
#فردای_قیامت_شدیدا_محتاج
#خواهیم_شد❗️
✅حضرت آیت الله بهجت قدس سره:
خوب است انسان در هر کار خیری که پیش میآید و میتواند آن را انجام دهد، فرصت را مغتنم بشمارد و خود را از آن محروم ننماید ... زیرا فردای قیامت به هر یک از آنها شدیداً محتاج خواهیم شد.
📚 در محضر بهجت، ج۱، ص۶۳
👈 کمی تا بهجت🌷
@behjat135
#آیا_اگه_همه_ما_اینجوری_بودیم
#فقیری_وجود_داشت❗️
ساواک دنبالم بود. عرصه را چنان تنگ کرده بودند که ناچار، مدتی مخفی شدم. با آن زندگی طلبگی و اوضاع مالی نهچندان خوب، مجبور شدم خانوادهام را به امان خدا، در قم رها کنم و بروم.
بعد از مدتی که برگشتم، همسرم گفت: «زمانی که شما نبودید، همسر آقای بهجت به منزل ما آمدند و یک کیسه برنج و مقداری پول آوردند. وقتی که خواستند بروند، برای احترام چند قدمی بیرون خانه همراهیشان کردم، دیدم آقازادهشان سر کوچه ایستادهاند!»
کیسۀ برنج را آورده بود؛ اما داخل نیامده بود.
برایم سوال شد: «چرا آقا، خود نیامدند؟ چرا همسر و فرزندشان با هم آمدند؟ چرا فرزندشان تنها نیامدند؟»
بعدها در روایاتی دیدم: «وقتی مرد خانوادهای در مسافرت است، مکروه است مرد دیگری درب آن منزل برود.»
(بر اساس خاطرۀ آیتالله مصباح یزدی)
📚 این بهشت، آن بهشت، ص٢۴
👈 کمی تا بهجت🌷
@behjat135
#امر_به_معروف_ونهی_از_منکر
✅حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
از آیۀ شریفۀ «وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ؛امر به معروف و نهی از منکر کن و بر هر مصیبتی که به تو می رسد، صبر بنما!»[لقمان:۱۷] استفاده می شود که صبر و تحمّل و شنیدن ناسزا و تلقی کردن آن چون حلوا و طیّباتِ شیرین و خوشمزه، از لوازم امر به معروف و نهی ازمنکر است.
📚 در محضر بهجت، ج۲، ص۷۵
👈 کمی تا بهجت🌷
@behjat135