eitaa logo
ارزانی کفش و صندل شیک پا👠
24.9هزار دنبال‌کننده
19.4هزار عکس
6.4هزار ویدیو
16 فایل
بهترین کیفیت با کمترین قیمت 🤯😌 اول مقایسه کنید بعد خرید💰 پاها قلب دوم شما هستند...👣 قلب خود را با اطمینان به ما بسپارید🫀 جهت ثبت سفارش 👇 تماس 09165520623 🧑‍💻 @Hamzeh4 ✍️
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 آیت الله ملکی تبریزی(ره) : ☘ سالک بایستی در انجام تمامی خیرات جدی و کوشا باشد و به خصوص اهتمامی در ادب کردن و حفظ زبان مبارکش داشته باشد که معالجه و ادب کردن هیچ عضوی از اعضایش همانند زبان دشوار نیست و محتاج به مراعات و اهتمام می باشد.... 📕 رساله لقاءالله ، ص 131 @behjat135
آیت الله بهجت قدس سره🌺 اگر بهشت و خُلد برین را باور داشتیم ، اینقدر با احکام و دستورات الهی مخالفت نمی کردیم ـ جرعه وصال،ص۱۱۶ 👈 کمی تا بهجت🌷 @behjat135
💠حضرت آیت الله بهجت : 🍥خداوند کام همۀ شیعیان را با فَرج حضرت غائب (عج)شیرین کند 🍥شیرینیها ، تفکّهاتِ زائد بر ضرورت است؛ 🍥 ولی شیرینی ظهور آن حضرت، از اَشدّ ضرورات است کمی تا بهجت🌷 @behjat135
❓ ✅حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: هرکس می‌خواهد دعایش مستجاب شود، برای نجات مؤمنین و مؤمنات دعا کند. 📚 در محضر بهجت، ج٢، ص١۵۵ 👈 کمی تا بهجت🌷 @behjat135
🌷 امام صادق (علیه السلام) : 🌸 لا یَستَغْنی أهلُ کلِ بلدٍ عن ثلاثةٍ یُفزَعُ إلیهِم فی أمرِ دُنیاهُم و آخِرَتِهِم، فإن عَدِموا ذلکَ کانوا هَمَجا: فَقیهٌ عالِمٌ وَرِعٌ، و أمیرٌ خَیّرٌ مُطاعٌ، و طبیبٌ بَصیرٌ ثِقةٌ.   ☘ مردم هر شهری به سه چیز نیازمندند که در کار دنیا و آخرت خود به آنها رجوع می‌کنند و چنانچه آن سه را نداشته باشند گرفتار پریشانی می‌شوند: 1⃣ فقیه دانا و پارسا 2⃣ فرمانروای نیکوکار و فرمان بردار شده 3⃣ پزشک حاذق و مطمئن 📚 تحف العقول ، ص ۳۲۱
🌿 آیت‌الله بهجت (ره) : ☑️ ترک گناه مثل چشمہ ای است کہ همہ چیز را با خود به دنبال دارد. شما گناه را ترک کنید، دستورات بعدی و عبادات دیگر خود به خود به سمت شما می‌آید. 👈 کمی تا بهجت🌷 @behjat135
👌 کلاغی که مامور خدا بود! ✍ آقای شیخ حسین انصاریان می‌فرمود: یه روز جمعه با دوستان رفتیم کوه دوستان یه آبگوشت و چای روی هیزم درست کردن. سفره ناهار چیده شد ماست، سبزی،نون . دوتا از دوستان رفتن دیگ آبگوشتی رو بیارن که یه کلاغی از راه رسید رو سر این دیگ و یه فضله ای انداخت تو دیگ آبگوشتی.. گفت اون روز اردو برای ما شد زهر مار،توکوه گشنه بودیم همه ماست و سبزی خوردیم. خیلی سخت گذشت و خیلی هم رفقا تف و لعن کلاغ کردن گاهی هم میخندیدن ولی در اصل ناراحت بودن. وقت رفتن دوتا از رفقا رفتن دیگ رو خالی کنن، دیدیم دیگ که خالی کردن یه ته دیگ هست! و اگر خدا این کلاغ رو نرسانده بود ما این آبگوشت رو میخوردیم و همه مون میمردیم کسی هم نبود. اگر اون عقرب را ندیده بودن هنوز هم میگفتن یه روز رفتیم کوه خدا حالمونو گرفت.. حالتو نگرفت، جونت رو نجات داد! خدا میدونه این بلاهایی که تو زندگی ما هست پشت پرده چیه. 🌷 امام حسن عسکری(علیه السلام) فرمودند : ☘ هیچ گرفتاری و بلایی نیست مگر آن که نعمتی از خداوند آن را در میان گرفته است. @behjat135
آیت الله بهجت قدس سره🌺 اگر بهشت و خُلد برین را باور داشتیم ، اینقدر با احکام و دستورات الهی مخالفت نمی کردیم ـ جرعه وصال،ص۱۱۶ 👈 کمی تا بهجت🌷 @behjat135
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 امیرالمومنین امام على(علیه السلام) : ✍ هنگام هر سختى و مشكلى بگو : ✨ لا حول و لا قوّة إلاّ باللّه العلىّ العظيم 👌 تو را كفايت مى كند 📖 ميزان الحكمه ج2 ص68 @behjat135
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) : 👌 اگر مردم به همین یک آیه از قرآن کریم عمل کنند، برایشان کافیست 🎬 @behjat135
🌷 امام کاظم(عليه السّلام) فرمودند : ✍ اَلْمُؤمِنُ اَعَزُّ مِنَ الْجَبَلِ، اَلْجَبَلُ يُسْتَفَلُّ بِاْلمَعاوِلِ وَالْمُؤْمِنُ لايُسْتَفَلُّ دينُهُ بِشَئٍ. 👌 مؤمن سرسخت تر از كوه است. كوه با كلنگ كنده مى شود ، امّا از دين مؤمن هيچ چيز كاسته و كم نمى گردد. 📖 حياه الامام موسى بن جعفر، ج۱،ص۲۷۵ @behjat135
🌷 خواندن سه مرتبه سوره ☘️ هر كس در شب نيمه‌ی شعبان سه مرتبه سوره‌ی يس را بخواند، مرتبه‌ی اول به نيت طول عمر، مرتبه‌ی دوم به نيت توانگری و مرتبه‌ی سوم به نيت دفع بليات، در آن سال از آفات و فقر در امان می ماند و عمر او طولانی می‌گردد. 🌿 پس از تمام كردن سوره در هر مرتبه دعای زير را با تضرّع بخواند: بسم الله الرحمن الرحيم اللهم يا ذَالمنِّ لا يُمَنُّ عليك يا ذالطَّولِ لا اله الا انت، انت ظهرُ اللاجين و جارُ المستجيرين و امان الخائفين اِن كُنتُ شقيّاً محروماً مُقْتِراً في الرزق، فامحُ في امِّ الكتاب شقاوتي و حرماني و اقتارِ رزقي و اثبتني عندك مرزوقاً موفِّقاً للخيراتِ، فانك قُلتَ في كتابكَ المنزل يمحواللهُ ما يشاءُ و عندهُ امُّ الكتابِ. @behjat135
‍ ‍ ☘ آیه الله پهلوانی (ره) به تلامذه سلوکی خود سفارش می کردند که «مراقب باشید تا شیطان، سرمایه ها و اندوخته های معنوی شما را از دستتان نگیرد؛ گاهی سه ماه رجب و شعبان و رمضان را زحمت کشیده اید و اندوخته هایی به دست آورده اید، برای آنکه از دستتان بگیرد و از نتایج آن محرومتان کند، همسرتان را تحریک می کند، تا اوقات تلخی کرده و بهانه جویی کند و شما در برابر رفتار نابجای او که دور از انتظارتان بوده، یک سخن ناشایسته ای بگویید و سرمایه های معنوی و اخروی را از دستتان بگیرد». 📕 ، ص ۸۵ @behjat135
👌 کلاغی که مامور خدا بود! ✍ آقای شیخ حسین انصاریان می‌فرمود: یه روز جمعه با دوستان رفتیم کوه دوستان یه آبگوشت و چای روی هیزم درست کردن. سفره ناهار چیده شد ماست، سبزی،نون . دوتا از دوستان رفتن دیگ آبگوشتی رو بیارن که یه کلاغی از راه رسید رو سر این دیگ و یه فضله ای انداخت تو دیگ آبگوشتی.. گفت اون روز اردو برای ما شد زهر مار،توکوه گشنه بودیم همه ماست و سبزی خوردیم. خیلی سخت گذشت و خیلی هم رفقا تف و لعن کلاغ کردن گاهی هم میخندیدن ولی در اصل ناراحت بودن. وقت رفتن دوتا از رفقا رفتن دیگ رو خالی کنن، دیدیم دیگ که خالی کردن یه ته دیگ هست! و اگر خدا این کلاغ رو نرسانده بود ما این آبگوشت رو میخوردیم و همه مون میمردیم کسی هم نبود. اگر اون عقرب را ندیده بودن هنوز هم میگفتن یه روز رفتیم کوه خدا حالمونو گرفت.. حالتو نگرفت، جونت رو نجات داد! خدا میدونه این بلاهایی که تو زندگی ما هست پشت پرده چیه. 🌷 امام حسن عسکری(علیه السلام) فرمودند : ☘ هیچ گرفتاری و بلایی نیست مگر آن که نعمتی از خداوند آن را در میان گرفته است. @behjat135
آیت الله بهجت قدس سره🌺 اگر بهشت و خُلد برین را باور داشتیم ، اینقدر با احکام و دستورات الهی مخالفت نمی کردیم ـ جرعه وصال،ص۱۱۶ 👈 کمی تا بهجت🌷 @behjat135
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند : ☘ إذا كان أول يوم من شعبان نادى منادٍ من تحت العرش: يا وفد الحسين لا تخلو ليلة النصف من زيارة الحسين، فلو تعلمون ما فيها لطالت عليكم السنة حتى يجيء النصف. 📒 اقبال الاعمال ج 2 ص 711 ✍ وقتی روز اول شعبان می رسد ، ندا دهنده ای از زیر عرش صدا می زند : 👌 ای دوستداران حسین (علیه السلام) در شب نیمه شعبان ، زیارت امام حسین (علیه السلام) را از دست ندهید ، زیرا اگر میدانستید زیارت امام حسین (سلام الله علیه) در نیمه ‌شعبان چیست ، کل سال منتظر می ماندید تا این شب فرا برسد و به زیارت بروید. @behjat135
🌷 آیت الله کشمیری بر خواندن 3 مرتبه سوره در شب نیمه شعبان ، تاکید فراوان داشتند. @behjat135
جانم فدای نام تو يا قربان آن مقام تو يا صاحب‌الزمان جان ميدهم بخاطر يک لحظه ديدنت دل عاشقٍ سلامِ تو يا صاحب‌الزمان 🌷 ولادت باسعادت تنها پناهگاه عالم عزیز دل حضرت زهرا(سلام الله علیهما) مبارک. @behjat135
🌷 لازم نیست که انسان در پی این باشد که به خدمت حضرت ولی عصر(علیه السلام) تشرّف حاصل کند بلکه شاید خواندن دو رکعت نماز و سپس توسل به ائمه(علیهم السلام) بهتر از تشرّف باشد 📚 درمحضر بهجت(ره) @behjat135
🌷 رهبر معظم انقلاب : ☘ در انتظار فرج، امید هست، هست و وجود دارد. انتظار فرج حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) یک مصداق انتظار است. 💠 مشکلات گوناگونی در زندگی پیش می آید که انسان در مواجهه با آنها نباید ناامید شود و باید انتظار فرج داشته باشد. @behjat135
❇️ شهیدی که بخاطر رضایت پدر از بهشت برگشت  آخرین روزهای اسفند ۱۳۶۴ بود. در بیمارستان مشغول فعالیت بودم. من تکنسین اتاق عمل و متخصص بیهوشی بودم‌. با توجه به عملیات رزمندگان اسلام تعداد زیادی مجروح به بیمارستان منتقل شده بود. لحظه ای استراحت نداشتیم اتاق عمل مرتب آماده می شد و تیم جراحی وارد می شدند. داشتم از داخل راهروی بیمارستان به سمت اتاق عمل می رفتم، که دیدم حتی کنار راهروها مجروح خوابیده!! همین طور که جلو میرفتم یک نفر مرا به اسم کوچک صدا زد، برگشتم اما کسی را ندیدم. می خواستم بروم که دوباره صدایم کرد، دیدم مجروحی کنار راهروی بیمارستان روی تخت حمل بیمار از روی شکم خوابیده و تمام کمر او غرق خون است. رفتم بالای سر مجروح و گفتم شما من را صدا زدی؟ چشمانش را به سختی باز کرد و گفت: بله، منم کاظمینی .چشمانم از تعجب گِرد شد، گفتم محمدحسن اینجا چه کار می‌کنی؟ محمدحسن کاظمینی سال های سال با من همکلاسی و رفیق بود. از زمانی که در شهرضای اصفهان زندگی می کردیم. حالا بعد از سال ها در بیمارستانی در اصفهان او را می‌دیدم. او دو برادر داشت که قبل از خودش و در سال‌های اول جنگ در جبهه مفقود شده بودند. البته خیلی از دوستان می‌گفتند که برادران حسن اسیر شده اند.  بلافاصله پرونده پزشکی اش را نگاه کردم. با یکی از جراحان مطرح بیمارستان که از دوستانم بود صحبت کردم و گفتم این همکلاسی من طبق پرونده‌اش چندین ترکش به ناحیه کمرش اصابت کرده و فاصله بین دو شانه چپ و راست را متلاشی کرده طوری که پوست و گوشت کمرش از بین رفته، دو برادر او هم قبلاً مفقود الاثر شدند. او زن و بچه هم دارد اگر می شود کاری برایش انجام دهید. تیم جراحی خیلی سریع آماده شد و محمدحسن راهی اتاق عمل شد دکتر همین که میخواست مشغول به کار شود. مرا صدا زد و گفت: باورم نمیشه، این مجروح چطور زنده مانده به‌قدری کمر او آسیب دیده که از پشت می توان حتی محفظه ای که ریه ها در آن قرار می گیرد مشاهده کرد!! دکتر به من گفت: این غیر ممکن است، معمولاً در چنین شرایطی بیمار یکی دو ساعت بیشتر دوام نمی آورد. بعد گفت: من کار خودم را انجام می دهم. اما هیچ امیدی ندارم ، مراقبتهای بعد از عمل بسیار مهم است. مراقب این دوستت باش. عمل تمام شد. یادم هست حدود ۴۰ عدد گاز استریل را با بتادین آغشته کردند و روی محل زخم گذاشتم و پانسمان کردم. دایره‌ای به قطر حدود ۲۵ سانت، روی کمر او متلاشی بود. روز بعد دوباره به محمدحسن سر زدم حالش کمی بهتر بود، خلاصه روز به روز حالش بهتر شد. یادمه روز آخر اسفند حسابی براش وقت گذاشتم، گفتم فردا روز اول عید است. مردم و بستگان شما به بیمارستان و ملاقات مجروحین می‌آیند. بگذار حسابی تر و تمیز بشیم همینطور که مشغول بودم و او هم روی شکم خوابیده بود به من گفت می خواهم به خاطر تشکر از زحماتی که برای من کشیدی یک ماجرای عجیب رو برات تعریف کنم. گفتم بگو میشنوم، فکر کردم می خواهد از حال و هوای رزمندگان و جبهه تعریف کنه. ماجرایی را برایم گفت که بعد از سالها هنوز هم وقتی به آن فکر می‌کنم حال و هوایم عوض می‌شه. ادامه ماجرا ... محمد حسن بی مقدمه گفت: اثر انفجار را روی کمر من دیدی؟ من با این انفجار شهید شدم، روح به طور کامل از بدنم خارج شد و من بیرون از بدنم ایستادم و به خودم نگاه می کردم یک دفعه دیدم که دو ملک در کنار من ایستادند. به من گفتند: از هیچ چیزی نگران و ناراحت نباش تو در راه خداوند شهید شده و اکنون راهی بهشت الهی خواهی شد. همراه با آن دو ملک به سمت آسمان ها پرواز کردیم در حالی که بدن من همینطور پشت خاکریز افتاده بود. در راه همین طور به من امید می دادند و می گفتند نگران هیچ چیزی نباش. خداوند مقام بسیار والایی را در بهشت برزخی برای شما و بقیه شهدا آماده کرده. در راه برخی رفقایم را که شهید شده بودند می‌دیدم آنها هم به آسمان می رفتند. کمی بعد به جایی رسیدیم که دو ملک دیگر منتظر من بودند. دو ملک قبلی گفتند اینجا آسمان اول تمام می شود شما با این ملائک راهی آسمان دوم میشوی از احترامی که به ملائک آسمان دوم گذاشته شد فهمیدم، ملائک آسمان دوم از لحاظ رتبه و مقام از ملائکه آسمان اول برترند. آن دو ملک هم حسابی مرا تحویل گرفتند و به من امید دادند که لحظاتی دیگر وارد بهشت برزخی خواهی شد و هر زمان که بخواهی می توانی به دیدار اهل بیت علیه السلام بروی. بعد من را تحویل ملائکه آسمان سوم دادند. همین طور ادامه داشت تا این که مرا تحویل ملائک آسمان هفتم دادند، کاملا مشخص بود که ملائکه آسمان هفتم از ملائک آسمان ششم برترند. بلافاصله نگاهم به بهشت افتاد. نمی دانید چقدر زیبا بود از هر نعمتی بهترین هایش در آنجا بود. یکباره دیدم که هر دو برادرم در بهشت منتظر من هستند فهمیدم که هر دوی آنها شهید شده‌اند. چون قبلاً به ما گفته بودند که آنها اسیر هستند. @behjat135
خواستم وارد بهشت بشوم که ملائک آسمان هفتم با کمی ‏ ناراحتی گفتند : این شهید را برگردانید، پدرش راضی به شهادت او نیست و در مقام بهشتی او تاثیر دارد او را برگردانید تا با رضایت پدرش برگردد. تا این حرف را زدند، ملائک آسمان ششم گفتند چشم ...  یکباره روح به جسم من برگشت تمام بدنم درد میکرد. من را در میان شهدا قرار داده بودند. اما یک نفر متوجه زنده‌بودن من شد و مرا به بیمارستان منتقل کردند و از آنجا راهی اصفهان شدیم. حالا هم فقط یک کار دارم، من بهشت و جایگاه بهشتی خودم را دیدم. حتی یک لحظه هم نمی توانم دنیا را تحمل کنم فقط آمده‌ام رضایت پدرم را جلب کنم و برگردم. او میگفت و من مات و متحیر گوش میکردم. روز بعد پدرش حاج عبدالخالق به ملاقات او آمد، پیرمردی بسیار نورانی و معنوی، میخواستم ببینم ماجرا چه می شود وقتی پدر و پسر خلوت کردند ، شنیدم که محمدحسن گفت: پدر شما راضی به شهادت من نیستی؟ پدر خیلی قاطع گفت: خیر. محمد حسن گفت: مگه من چه فرقی با برادرهایم دارم. آنها الان در بهشت هستند و من اینجا.  پدر گفت: اون ها شاید اسیر باشند و برگردند اما مهم این است که آنها مجرد بودند و تو زن و بچه داری من در این سن نمی توانم فرزندان کوچک تو را سرپرستی کنم. از اینجا به بعد رو متوجه نشدم که محمدحسن برای پدرش چه گفت، اما ساعتی بعد وقتی پدرش بیرون رفت و من وارد اتاق شدم محمد حسن خیلی خوشحال بود. گفتم چه شده گفت: پدرم راضی شد. انشاالله می روم آنجایی که باید بروم. من برخی شب‌ها توی بیمارستان کنارش می نشستم برای من از بهشت می گفت، از همان جایی که برای چند لحظه مشاهده کرده بود، می گفت: با هیچ چیزی در این دنیا نمی توانم آنجا را مقایسه کنم. زخمهایش روز به روز بهتر می‌شد، دو سه ماه بعد ، از بیمارستان مرخص شد شنیدم بلافاصله راهی جبهه شده. چند روزی از اعزام نگذشته بود که برای سر زدن به خانواده راهی شهرضا شدم، رفقایم گفتن امروز مراسم تشییع شهید داریم. پرسیدم کی شهید شده؟ گفتند: محمد حسن کاظمینی. جا خوردم و گفتم این که یک هفته نیست راهی جبهه شده! به محل تشییع شهدا رفتم. درب تابوت را باز کردم. محمد حسن، نورانی تر از همیشه گویی آرام خوابیده بود. یکی از رفقا به من گفت: بلند شو که پدرش داره میاد. دوست من گفت: خدا به داد ما برسه ممکنه حاجی سر همه ما داد بزنه. دو تا پسرش مفقود شده و سومی هم شهید شد. من گوشه ای ایستادم. پدر بالای سر تابوت پسر آمد و با پسرش کمی صحبت کرد ، بعد گفت: پسرم بهشت گوارای وجودت. دو سال بعد جنگ تمام شد و اُسرای ایرانی آمدند اما اثری از برادران محمدحسن نبود. با شروع تفحص پیکر دو برادر محمد حسن هم پیدا شد و برگشت، و در کنار برادرشان و در جوار مزار حاج ابراهیم همت در گلزار شهدای شهرضا آرام گرفتند. 🌷 شهدا را با ذکر صلواتی یاد کنیم. 🤲 خدایا همه ما را با شهدائمان و سیدالشهدا(علیه السلام) محشور بفرما. @behjat135