eitaa logo
سیّدحُسین شَهید
348 دنبال‌کننده
183 عکس
84 ویدیو
0 فایل
فرمانده شهید مدافع‌حرم اسدالله ابراهیمی نام جهادی : #سیّدحُسین 🚩 #رزمنده و جانبازشیمیایی دفاع‌مقدس 🚩 #جانباز مبارزه با فتنه گران ۱۳۸۸ 🚩 #شهیدجاویدالاثر مدافع‌حرم #بسیجی یعنی‌حضور درتمام میدان‌های‌انقلابی . . . . . در این کانال تبلیغ و تبادل نداریم👇
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃| به مادر در قول داده بود بر می گردد … چشم مادر که به استخوان های بی جمجمه افتاد لبخند تلخی زد و گفت : بچه م سرش می رفت ولی قولش نمی رفت … 🍃🌺 @Asadullah_Ebrahimi
📸مدافع حرم حضرت زینب(س) علی اصغر الیاسی اعزامی از استان البرز در سوریه به شهادت رسید. 🍃🌺 @Asadullah_Ebrahimi
سینه زنانِ حسین زمزمــه بر پا کنیـد ماه محرم شده یاری زهرا کنید ذکر حسین جان مـا از #شهـدا مانده است جامعه را زنده با ذڪر مسیحا کنید ... #محرم_آمد #لبیڪ_یاحسین 🍃🌺 @Asadullah_Ebrahimi
🌷 شهید سید مجتبی هاشمی🌷 ❣️ سخت ترین دوران زندگی ما تازه بعد از انقلاب و شروع جنگ آغاز شد. ادامه 👇
سیّدحُسین شَهید
🌷 شهید سید مجتبی هاشمی🌷 ❣️ سخت ترین دوران زندگی ما تازه بعد از انقلاب و شروع جنگ آغاز شد. ادامه 👇
🌷 شهید سید مجتبی هاشمی🌷 ❣️ سخت ترین دوران زندگی ما تازه بعد از انقلاب و شروع جنگ آغاز شد. سید دیگر در خانه نمی ماند. من بودم و 5 تا بچه قد و نیم قد، هر روز خودم می رفتم و کرکره مغازه را بالا می کشیدم و کار می کردم. سید هم خیالش از بابت من راحت بود. وقتی هم که می آمد تهران کارش این طرف و آن طرف دویدن بود تا اسلحه تهیه کند و یا غذا برای نیروهایش بفرستد و یا به خانواده شهدا سرکشی و به آنها کمک مالی کند. وقتی شهید شد، تازه متوجه شدیم چقدر بدهکاری از بابت خرید جنس برای جبهه دارد. چند میلیون تومان بود که مجبور شدیم خانه را بفروشیم. حالا شما توجه کنید که ما سه دستگاه خانه شخصی داشتیم و از نظر تمکن مالی وضع مان خوب بود، اما سید همه اینها را خرج جنگ کرد. زندگیش شده بود جنگ، حتی نتوانست شاهد رشد بچه هایش باشد.....❣️ 🔅 روحش شاد یادش گرامی و راهش استوار🔅 🍃🌺 @Asadullah_Ebrahimi
#يا_عبدالله_ابن‌الحسن_ع امشب یتیمِ مجتبے دل مےرباید 🍂باپاے عشقش تا #عمو پر مےگشاید دستان خود رامےڪشد ازدسٺِ زینب 🍂آخر رسیده جان او ازغصہ بر لب #پسر_شاه_ڪرم🌸🍃 🍃🌺 @Asadullah_Ebrahimi
🌷شهید مدافع حرم هادی شجاع🌷 🍃🌺 @Asadullah_Ebrahimi
سیّدحُسین شَهید
🌷شهید مدافع حرم هادی شجاع🌷 🍃🌺 @Asadullah_Ebrahimi
🌷 شهید مدافع حرم هادی شجاع🌷 در ایست بازرسی‌هایی که برگزار می‌کردیم خیلی خوش رو، خوش خنده و مهربان بود. از هر کدام از رفقایش بپرسید اولین نکته ای که از این شهید به یادشان می آید لبخندی بود که همیشه بر صورتش حک شده بود و رنگ و بوی شهدا را داشت. در برنامه های ایست و بازرسی ای که در اسلامشهر می گذاشتیم وقتی مجرم یا متهمی را دستگیر می کردیم به هیچ وجه اهانت نمی‌کرد و می‌گفت وظیفه ماست با برخورد مناسب این ها را اصلاح کنیم. 🔅 روحش شاد یادش گرامی و راهش استوار🔅 🍃🌺 @Asadullah_Ebrahimi
‌دخترش گفت به بابا که خدا را شاکرم سر به پیکر داری و کنج خرابه نیستم #حسینیه_مجازی #پیام_حسین 🍃🌺 @Asadullah_Ebrahimi
🌺مدافع حرم، فرهاد طالبی اعزامی از در دفاع از حریم اهلبیت(ع)، اسلام حقیقی و تامین امنیت ملی کشورمان؛ در سوریه به شهادت رسید و آسمانی شد . 🍃🌺 @Asadullah_Ebrahimi
📷 می دونی با اتوبوس بری بیان بدرقه ات، با تریلی برگردی بیان استقبالت یعنی چی؟ یعنی افتخار، یعنی عزت، یعنی غیرت، یعنی جمع همه خوبی ها ! 🍃🌺 @Asadullah_Ebrahimi
‌و بانوان چهره شهر را تغییر دادند.. خائنین به اسلام بدانند اگر گزارش به اربابان بین المللیشان میدهند گزارش کار ما به ارباب بی کفن رسید ... "م. طالبی دارستانی" 🍃🌺 @Asadullah_Ebrahimi
📸 تصویر خود روضه‌ی مجسم است بیاد ظهرعاشورا و پیکری اربا اربا و پدری که پایش توان نداشت تا بر سر پیکر پسر برسد اینجا معراج شهداست به وقت گودال کربلا عکس:محسن رنگین کمان|وداع با شهید کلهر 🍃🌺 @Asadullah_Ebrahimi
سینه زنانِ حسین زمزمــه بر پا کنیـد ماه محرم شده یاری زهرا کنید ذکر حسین جان مـا از #شهـدا مانده است جامعه را زنده با ذڪر مسیحا کنید ... #لبیڪ_یاحسین 🍃🌺 @Asadullah_Ebrahimi
🌾زندگی به خون وابسته است و پیکر تاریخ بی خون خدا مرده ای بیش نیست و سر مبارک امام شهید بر فراز نی رمزی است میان خدا و عشاق ؛ 🔸یعنی که این است بهای دیدار./ شهیدسیدمرتضی‌آوینی 🌷شهید مدافع اسدالله ابراهیمی🌷 🍃🌺 @Asadullah_Ebrahimi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یتیم را نباید زد این دختر فقط خبر شهادت پدرش را شنیده، نگران نباشید، همه هستند و مهمتر اینکه هست، در آغوشش گرفته، نوازشش میکند ،آرامش میکند، دلداری اش میدهد 🍃🌺 @Asadullah_Ebrahimi
✍ سال 1362 زمانی که رییس جمهور از ساختمان ریاست جمهوری در خیابان پاستور خارج می‌شد، متوجه سر و صدایی شد که از‌‌ همان نزدیکی شنیده می‌شد. چند محافظ‌ دور کسی حلقه زده بودند و چیز‌هایی می‌گفتند. او فریاد می‌زد آقای رییس جمهور! آقای خامنه‌ای! من باید شما را ببینم... 🔹آقای خامنه ای پرسید چی شده؟ کیه این بنده خدا؟ یکی از محافظان گفت: حاج آقا! یه بچه است, میگه از اردبیل اومده و با شما کار واجب داره, بچه‌ها میگن با عز و التماس خودشو رسونده تا اینجا، گفته می‌خوام با آقای خامنه‌ای حرف هم بزنم. ♦️پسرک 13 ساله با صورت پر اشک، از حلقه محافظان بیرون آمده و خودش را به آقا می‌رساند. آقا دستش را دراز کرده و با صدای بلند می‌گوید سلام بابا جان! خوش آمدی. حالت چطوره؟ سرتیم محافظان می‌گوید: این هم آقای خامنه‌ای! بگو دیگر حرفت را. ناگهان آقا با زبان آذری می‌پرسد: اسمت چیه پسرم؟ 🔹پسر نوجوان با شنیدن زبان مادری جان گرفته و با هیجان به ترکی می‌گوید: آقاجان من مرحمت بالازاده هستم از اردبیل، تنها اومدم تهران که شما را ببینم. آقا دست روی شانه او گذاشته و می‌گوید: ‌افتخار دادی پسرم صفا آوردی چرا این قدر زحمت کشیدی؟ بچهٔ کجای اردبیل هستی؟ ♦️-انگوت کندی آقاجان! آقاجان! من از اردبیل آمدم تا اینجا که خواهشی از شما بکنم. +بگو پسرم. چه خواهشی؟ -آقا! خواهش می‌کنم به آقایان روحانی و مداحان دستور بدهید که دیگر روضه حضرت قاسم (ع) نخوانند! +چرا پسرم؟ 🔹نوجوان دوباره بغضش می ترکد: آقاجان! حضرت قاسم 13 ساله بود که امام حسین(ع) به او اجازه داد برود میدان و بجنگد، من هم 13 ساله‌ام ولی فرمانده سپاه اردبیل اجازه نمی‌دهد به جبهه بروم. می‌گوید 13 ساله‌ها را نمی‌فرستیم. اگر جنگ رفتن 13 ساله‌ها بد است، چرا این همه روضه حضرت قاسم (ع) می‌خوانند؟ ♦️+پسرم! شما مگر درس و مدرسه نداری؟ درس خواندن هم خودش یک جور جهاد است. نوجوان هیچ نمی‌گوید، فقط هق هق گریه می‌کند. +آقای...! یک زحمتی بکش با امام جمعه تبریز تماس بگیر، بگو فلانی گفت این آقا مرحمت رفیق ماست, هر کاری دارد راه بیاندازید و هرکجا خواست ببریدش. ماشین بگیرید تا برگردد. 🔹آقا خم می شود صورت او را می بوسد و می گوید «ما را دعاکن, پسرم. درس و مدرسه را هم فراموش نکن, سلام مرا به پدر و مادر و دوستانت در جبهه برسان» . ...نوجوان 13 ساله، روز 21 اسفند 1363 در عملیات بدر به فاصله اندکی از شهادت مرادش شهید مهدی باکری به شهادت رسید و میهمان حضرت قاسم (ع) شد. 🍃🌺 @Asadullah_Ebrahimi
#روضه_حضرت_قاسم 🌹شهید مرحمت بالازاده 🍃🌺 @Asadullah_Ebrahimi
مى گويند تقوا از تخصص لازم تر است! آنرا مى پذيرم، اما مى گويم؛ آنكس كه تخصص ندارد و كارى را مى پذيرد، بى تقواست! #شهیدچمران🌹 #الله_اڪبر 🍃🌺 eitaa.com/joinchat/4159045644Cadd99fd3e7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹صحبت‌های غرور آفرین مادرشهیدابوالفضل کلهر روحتما بشنوید 👈تمام تلاش استکبار وبلندگوهای داخلیش این است که باازبین بردن نقش مهم مادربودن، دیگرهمچین جوانانی درجامعه تربیت نشود 🍃🌺 @Asadullah_Ebrahimi
🔴خاطره تفحص شهداى خانطومان به روایت "دکتر حبیب" اسفند ماه سال 94 منطقه روستانشین خان طومان  تازه چند ماهی بود که به همه رزمندگان و جانفشانی شهدایی مثل سید ابراهیم خان طومان هم آزاد و تثبیت شده بود چند گردان فعال فاطمیون که یکی از شیرمردان اون ابو علی بود یک پست امداد در اون شهرک ما داشتیم، دقیقا روز شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیه به روایت اول بود سر ظهر نشسته بودیم و با بچه ها سرگرم صحبت، یک دلاوری هم روی تخت سرم وصل داشت یکدفعه یکی از بچه های فاطمیون اومد پیش من دکتر سلام. سلام  دکتر کاور میخوام. کاور، واسه چی. فکر کردم کسی تو خط شهید شده، گفتم بیارینش اینجا خودمان کارای بعدی و انجام میدهیم. گفت، نه دکتر بالای کارخانه متروکه چند تا پیکر پیدا کردیم یک عجله و شوق خاصی تو رفتارش موج میزد گفتم چند تا گفت 5الی6 تا. راستش کاور هام خیلی کم بود از سوی دیگر تنها یک جاده به خان طومان وصل بود که تک تیرانداز و گاهی هم کورنت ها حالمان را می پرسیدند تماس گرفتم با دکتر ت، ی، گفتم ماجرا رو گفت مشکل داریم ملاحظه کن  رفتم و برای اون دلاور دلیل تراشیدم، دیدم ناراحت شد از طرفی خودم هم حالم گرفته شد، گفتم صبر کن منم میام، دکتر علی هم گفت حبیب منم میام  دستکش و کاور و ماسک ورداشتیم و حرکت کردیم دل تو دلم نبود اولین  تجربه تفحص من داشت رقم می خورد. رسیدیم به منطقه مورد نظر، کنار یک سوله متروکه که شدت گلوله باران دیوارهایش را مثل لباسی مندرس تکه تکه کرده بود  بچه ها جمع شده بودند شاید 4 الی5نفر.  ظاهرا یکی از بچه ها برای پیدا کردن آنتن تلفن همراه روی تپه خاک رفته بود موقع برگشت یک استخوان توجه اش رو جلب کرده بود و به بقیه اطلاع داده بود کلا منطقه بو گرفته بود ولی قابل تحمل دست به کار شدیم، پیکر اول چشمانش و بسته بودند و شال سبزی به کمر داشت، حال همه متحول شد،روضه فاطمیه شد.  سر جدا، دست بسته .در اوج مظلومیت و گمنامی. اصلا حواسم به گذشت زمان نبود دونفر بودیم پیکر در میاوردیم و بقیه خاک های اطراف و جابجا میکردند، متوجه ابو علی شدم، دم از شهدای قراصی میزد حالش متحول شد و رفت یک گوشه وشروع به  گریه کرد. یکدفعه متوجه شدم تعدادمان قریب به 20 نفری شاید هم بیشتر شده بود هرکسی داشت یه جوری شهید در میاورد شد 8 پیکر  پیکر 10  پیکر 12 . آره 12 نفر پیدا کردیم، تقریبا 3 مرتبه تا بهداری رفتیم و کاور و دستکش آوردیم. یک مرتبه خودم سوار ماشین شدم، بغضی عجیب گلوم و گرفته بود مسیر مستقیم سوله های فلزی بود که قناص اونها میزد یک تنفرعمیق میخواستم که فقط بزنه، واقعاً. .... سر پیچ رسیدم و خودم را بهداری دیدم حبیب مراقب باش چرا؟  سر پیچ یک خمپاره خورد بغل ماشین. ....وسایل و گرفتم و برگشتم بعد از پیدا کردن 12 شهید وقت نماز مغرب بود همون مکان بچه ها نماز جماعت ترتیب دادند لذت و حالی غریب شهدا را سوار ماشین کردیم و فرستادیم برای شناسایی. 🍃🌺 eitaa.com/joinchat/4159045644Cadd99fd3e7
🚩نوسروده "سید حمیدرضا برقعی" برای باب الحوائج حضرت علی اصغر (ع) 🌹نباشد در جهان وقتی که از مردانگی نامی به دنیا می دهد بی تابیِ گهواره پیغامی 🌹غریبیِ پدر را می زدی فریاد با گریه گلویت غرق خون شد تا نماند هیچ ابهامی 🌹گلویت از زبانت زودتر واشد ، نمی بینم سرآغازی از این بهتر ، از این بهتر سرانجامی 🌹تو در شش بیت حق مطلب خود را ادا کردی چه لبخند پر از وحیی چه اشک غرق الهامی 🌹علی را استخوانی در گلو بود و تورا تیری چه تضمینی ، چه تلمیحی ، چه ایجازی ،چه ایهامی 🌹تورا از واهمه در قامت عباس می بیند اگر تیر سه شعبه کرده پیشت عرض اندامی 🌹الا یا قوم ان لم ترحمونی فارحمو هذا.... برید این جمله را ناگاه تیرِ نا به هنگامی 🌹چنان سرگشته شد آرامش عالم که بر می داشت به سوی خیمه ها گامی به سوی دشمنان گامی 🌹برایت با غلاف از خاک ها گهواره می سازد ندارد دفنت ای شش ماهه غیر از بوسه احکامی 🌹چه خواهد کرد با این حلق اگر ناگاه سر نیزه... چه خواهد کرد با این سر اگر سنگ از سر بامی... 🌹کنار گاهواره مادر چشم انتظاری هست برایش می برد با دست خون آلوده پیغامی 🍃🌺 @Asadullah_Ebrahimi
🌷شهید مدافع حرم محمد جلال ملک محمدی 🌷 🍃🌺 @Asadullah_Ebrahimi
سیّدحُسین شَهید
🌷شهید مدافع حرم محمد جلال ملک محمدی 🌷 🍃🌺 @Asadullah_Ebrahimi
🍂اهالی یکی از روستاهای محروم به نام پشتگ شهید مدافع حرم محمدجلال ملک محمدی بعد از شهادتش این شهید رشید نام روستا را به نام جلال آباد تغییر دادند. 💢داستان واقعی از زندگی 🔸شهید محمد جلال ملک محمدی چندی پیش در جریان آزادسازی موصل از دست تروریست های تکفیری مجروح شده بود،همسر این شهید رزمنده خاطراتی جالب از زندگی او روایت کرده است. 🔸«محمدجلال ملک محمدی» شهید مدافع حرمی ست که در جریان فعالیت های جهادی خود آنقدر خدمت کرد که بعد از شهادتش اهالی یکی از روستاهای محروم محل خدمتش نام روستا را به نام «جلال آباد» تغییر دادند. جلال از نوجوانی پیگیر اردوهای جهادی بود. با سختی مرخصی می گرفت که در مناطق محروم کار کند. برای رسیدگی به مناطق محروم پول جمع می کرد تا بتواند در آن جا کارهای عمرانی انجام دهد. به گفته مادرش جلال همه کار می کرد. کاری نبود که بگوید نمی تواند. اهالی روستای پُشَگ کرمان «محمدجلال ملک محمدی» را خوب می شناسند. 🔸کسی که گروهی جمع کرد تا برای اهالی روستا نزدیک به 20 کیلومتر لوله کشی کند تا بالاخره به روستای محرومشان آب برسد. از هیئت ها پول جمع می کرد تا برای روستاییان مسجد بسازد. حتی در گرمای 45 درجه هوا اگر کسی کمک نمی کرد، خودش تمام کارها را انجام می داد و گله ای از کسی نداشت. تنها یک گله داشت که چرا نماز را در مسجد به جماعت نمی خوانند و بین نماز تسبیحات حضرت زهرا را نمی گویند. 🔸شاید این تنها خواسته جلال از همه روزهای سخت کارکردن بود. همسر شهید از روزهای سخت جهادی خاطره ای دارد. خاطره ای که دوباره آدم را مات اخلاق جلال می کند:« در یکی از اردوهای جهادی یکی از باسابقه ها با یکی از جوان ها دعوایش می شود. آن بنده خدا از شدت عصبانیت دستش را بلند می کند و اشتباهی به صورت جلال می زند. 🔸جلال می گوید:حاج آقا مرا بزن خودت را خالی کن ولی کاری به او نداشته باش. چون آن ها تازه آمده اند ممکن است با این کار زده شوند. آن بنده خدا از شدتعصبانیت چندین مرتبه جلال را می زند تا آرام شود. بعد شب خوابی می بیند که فردا می آید و عذرخواهی می کند.» روحش شاد و یادش گرامی🌺🍃 🌷شهید مدافع حرم محمد جلال ملک محمدی 🌷 🍃🌺 @Asadullah_Ebrahimi