فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹صحبتهای غرور آفرین مادرشهیدابوالفضل کلهر روحتما بشنوید
👈تمام تلاش استکبار وبلندگوهای داخلیش این است که باازبین بردن نقش مهم مادربودن، دیگرهمچین جوانانی درجامعه تربیت نشود
🍃🌺 @Asadullah_Ebrahimi
🔴خاطره تفحص شهداى خانطومان به روایت "دکتر حبیب"
اسفند ماه سال 94 منطقه روستانشین خان طومان تازه چند ماهی بود که به همه رزمندگان و جانفشانی شهدایی مثل سید ابراهیم خان طومان هم آزاد و تثبیت شده بود چند گردان فعال فاطمیون که یکی از شیرمردان اون ابو علی بود یک پست امداد در اون شهرک ما داشتیم، دقیقا روز شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیه به روایت اول بود سر ظهر نشسته بودیم و با بچه ها سرگرم صحبت، یک دلاوری هم روی تخت سرم وصل داشت یکدفعه یکی از بچه های فاطمیون اومد پیش من دکتر سلام.
سلام
دکتر کاور میخوام. کاور، واسه چی. فکر کردم کسی تو خط شهید شده، گفتم بیارینش اینجا خودمان کارای بعدی و انجام میدهیم.
گفت، نه دکتر بالای کارخانه متروکه چند تا پیکر پیدا کردیم یک عجله و شوق خاصی تو رفتارش موج میزد گفتم چند تا گفت 5الی6 تا.
راستش کاور هام خیلی کم بود از سوی دیگر تنها یک جاده به خان طومان وصل بود که تک تیرانداز و گاهی هم کورنت ها حالمان را می پرسیدند تماس گرفتم با دکتر ت، ی، گفتم ماجرا رو گفت مشکل داریم ملاحظه کن
رفتم و برای اون دلاور دلیل تراشیدم، دیدم ناراحت شد از طرفی خودم هم حالم گرفته شد، گفتم صبر کن منم میام، دکتر علی هم گفت حبیب منم میام دستکش و کاور و ماسک ورداشتیم و حرکت کردیم دل تو دلم نبود اولین تجربه تفحص من داشت رقم می خورد.
رسیدیم به منطقه مورد نظر، کنار یک سوله متروکه که شدت گلوله باران دیوارهایش را مثل لباسی مندرس تکه تکه کرده بود بچه ها جمع شده بودند شاید 4 الی5نفر.
ظاهرا یکی از بچه ها برای پیدا کردن آنتن تلفن همراه روی تپه خاک رفته بود موقع برگشت یک استخوان توجه اش رو جلب کرده بود و به بقیه اطلاع داده بود کلا منطقه بو گرفته بود ولی قابل تحمل دست به کار شدیم، پیکر اول چشمانش و بسته بودند و شال سبزی به کمر داشت، حال همه متحول شد،روضه فاطمیه شد.
سر جدا، دست بسته .در اوج مظلومیت و گمنامی.
اصلا حواسم به گذشت زمان نبود دونفر بودیم پیکر در میاوردیم و بقیه خاک های اطراف و جابجا میکردند، متوجه ابو علی شدم، دم از شهدای قراصی میزد حالش متحول شد و رفت یک گوشه وشروع به گریه کرد.
یکدفعه متوجه شدم تعدادمان قریب به 20 نفری شاید هم بیشتر شده بود هرکسی داشت یه جوری شهید در میاورد شد 8 پیکر پیکر 10 پیکر 12 .
آره 12 نفر پیدا کردیم، تقریبا 3 مرتبه تا بهداری رفتیم و کاور و دستکش آوردیم.
یک مرتبه خودم سوار ماشین شدم، بغضی عجیب گلوم و گرفته بود مسیر مستقیم سوله های فلزی بود که قناص اونها میزد یک تنفرعمیق میخواستم که فقط بزنه، واقعاً. ....
سر پیچ رسیدم و خودم را بهداری دیدم حبیب مراقب باش چرا؟
سر پیچ یک خمپاره خورد بغل ماشین. ....وسایل و گرفتم و برگشتم بعد از پیدا کردن 12 شهید وقت نماز مغرب بود همون مکان بچه ها نماز جماعت ترتیب دادند لذت و حالی غریب شهدا را سوار ماشین کردیم و فرستادیم برای شناسایی.
#تفحص_شهدای_خانطومان
🍃🌺 eitaa.com/joinchat/4159045644Cadd99fd3e7
🚩نوسروده "سید حمیدرضا برقعی" برای باب الحوائج حضرت علی اصغر (ع)
🌹نباشد در جهان وقتی که از مردانگی نامی
به دنیا می دهد بی تابیِ گهواره پیغامی
🌹غریبیِ پدر را می زدی فریاد با گریه
گلویت غرق خون شد تا نماند هیچ ابهامی
🌹گلویت از زبانت زودتر واشد ، نمی بینم
سرآغازی از این بهتر ، از این بهتر سرانجامی
🌹تو در شش بیت حق مطلب خود را ادا کردی
چه لبخند پر از وحیی چه اشک غرق الهامی
🌹علی را استخوانی در گلو بود و تورا تیری
چه تضمینی ، چه تلمیحی ، چه ایجازی ،چه ایهامی
🌹تورا از واهمه در قامت عباس می بیند
اگر تیر سه شعبه کرده پیشت عرض اندامی
🌹الا یا قوم ان لم ترحمونی فارحمو هذا....
برید این جمله را ناگاه تیرِ نا به هنگامی
🌹چنان سرگشته شد آرامش عالم که بر می داشت
به سوی خیمه ها گامی به سوی دشمنان گامی
🌹برایت با غلاف از خاک ها گهواره می سازد
ندارد دفنت ای شش ماهه غیر از بوسه احکامی
🌹چه خواهد کرد با این حلق اگر ناگاه سر نیزه...
چه خواهد کرد با این سر اگر سنگ از سر بامی...
🌹کنار گاهواره مادر چشم انتظاری هست
برایش می برد با دست خون آلوده پیغامی
🍃🌺 @Asadullah_Ebrahimi
سیّدحُسین شَهید
🌷شهید مدافع حرم محمد جلال ملک محمدی 🌷 🍃🌺 @Asadullah_Ebrahimi
🍂اهالی یکی از روستاهای محروم به نام پشتگ شهید مدافع حرم محمدجلال ملک محمدی بعد از شهادتش این شهید رشید نام روستا را به نام جلال آباد تغییر دادند.
💢داستان واقعی از زندگی #شهید_محمدجلال_ملک_محمدی
🔸شهید محمد جلال ملک محمدی چندی پیش در جریان آزادسازی موصل از دست تروریست های تکفیری مجروح شده بود،همسر این شهید رزمنده خاطراتی جالب از زندگی او روایت کرده است.
🔸«محمدجلال ملک محمدی» شهید مدافع حرمی ست که در جریان فعالیت های جهادی خود آنقدر خدمت کرد که بعد از شهادتش اهالی یکی از روستاهای محروم محل خدمتش نام روستا را به نام «جلال آباد» تغییر دادند.
جلال از نوجوانی پیگیر اردوهای جهادی بود. با سختی مرخصی می گرفت که در مناطق محروم کار کند. برای رسیدگی به مناطق محروم پول جمع می کرد تا بتواند در آن جا کارهای عمرانی انجام دهد. به گفته مادرش جلال همه کار می کرد. کاری نبود که بگوید نمی تواند. اهالی روستای پُشَگ کرمان «محمدجلال ملک محمدی» را خوب می شناسند.
🔸کسی که گروهی جمع کرد تا برای اهالی روستا نزدیک به 20 کیلومتر لوله کشی کند تا بالاخره به روستای محرومشان آب برسد. از هیئت ها پول جمع می کرد تا برای روستاییان مسجد بسازد. حتی در گرمای 45 درجه هوا اگر کسی کمک نمی کرد، خودش تمام کارها را انجام می داد و گله ای از کسی نداشت. تنها یک گله داشت که چرا نماز را در مسجد به جماعت نمی خوانند و بین نماز تسبیحات حضرت زهرا را نمی گویند.
🔸شاید این تنها خواسته جلال از همه روزهای سخت کارکردن بود. همسر شهید از روزهای سخت جهادی خاطره ای دارد. خاطره ای که دوباره آدم را مات اخلاق جلال می کند:« در یکی از اردوهای جهادی یکی از باسابقه ها با یکی از جوان ها دعوایش می شود. آن بنده خدا از شدت عصبانیت دستش را بلند می کند و اشتباهی به صورت جلال می زند.
🔸جلال می گوید:حاج آقا مرا بزن خودت را خالی کن ولی کاری به او نداشته باش. چون آن ها تازه آمده اند ممکن است با این کار زده شوند. آن بنده خدا از شدتعصبانیت چندین مرتبه جلال را می زند تا آرام شود. بعد شب خوابی می بیند که فردا می آید و عذرخواهی می کند.»
روحش شاد و یادش گرامی🌺🍃
🌷شهید مدافع حرم
محمد جلال ملک محمدی 🌷
🍃🌺 @Asadullah_Ebrahimi
#دلنوشته
تمام آشوبها در عاشورا
👌بخاطرغفلت از امام بود
امروز من و شما غافل از امام نباشیم
پس باهمه توجه بگوئیم:
✨یا صاحب الزمان
ادرکنی و لاتهلکنی
✔️بیایید از امشب عهد و پیمانمان را
محکم تر کنیم، و امام زمانمان را از این غربت بیرون بیاوریم.
👈 برای ما بهترین الگوی وفاداری و یاری کردن امام زمان ارواحنافداه، حضرت باب الحوائج قمربنی هاشم علیه السلام است
که از هیچ چیز در راه امام زمانش دریغ نکرد.
❗️امام زمانمان را دریابیم❗️
✨اللهم عجل لولیک الفرج
🍃🌺 @Asadullah_Ebrahimi
سیّدحُسین شَهید
🌷شهید احمد متوسلیان🌷 🍃🌺 @Asadullah_Ebrahimi
🌹 جاویدالاثر احمد متوسلیان
☘ پس از شروع غائله کردستان در اسفندماه سال 1357به همراه 66تن از هم رزمانش داوطلبانه عازم بوگان شد و به دلیل ابتکار عمل هوشیارانه و فرماندهی قاطع خود توانست کلیه اشرار مسلح را متواری کند. منطقه را از لوث وجود ضد انقلابیون که در راس آنها دمکراتها قرار داشتند، پاکسازی نماید.
☘ او پس از تثبیت مواضع نیروهای انقلاب در بوکان ،به شهرهای سقز و بانه رفت. در ابتدای ورود به شهر بانه تلافی کمین ناجوانمردانهای که ضد انقلابیون به نیروهای ستون ارتش زده بودند،طی یک عملیات دقیق «ضد کمین» خسارات سنگینی به آنان وارد آورد که در این نبرد چهارصد اسیر و دویست کشته از ضد انقلاب برجای ماند.
🍃🌺 @Asadullah_Ebrahimi
http://eitaa.com/joinchat/4159045644Cadd99fd3e7
❌ #تلنگر
عاشورا... چند لحظه تفکر...
کوفیان در سال ۶۱ ه.ق با «ظهورِ» امام حسيـن (علیه السلام) و
مـا در سال ۱۴۳۹ ه.ق با «غیبتِ» امام زمان (عجّل الله فرجه) امتحان شـديم،
براستی همراهی امام امتحان عجیبیست🌸🍃
🍃🌺 @Asadullah_Ebrahimi
سیّدحُسین شَهید
🌷شهید حاج احمد امینی🌷 🍃🌺 @Asadullah_Ebrahimi
🌹 خاطره ای از شهید حاج احمد امینی
عمليات بدر بود که هر دو با هم مجروح شده بوديم.
☘ ما را با هواپيما به مشهد اعزام کردند و داخل هواپيما حاج احمد را ديدم که از ناحيه دستها شديداَ مجروح شده بود. خوشحال بودم که همسفر حاج احمد بودم.
وقتی به فرودگاه رسيديم مجروحين را برای مداوا به بيمارستانهای مشهد بردند. چند روزی نگذشته بود که هوای ديدن حاج احمد را کردم. در دلم شوق ديدارش موج می زد.
☘ دلم می خواست هر طور شده حاج احمد را ببينم. راهی بخش شدم. وقتی سراغش را گرفتم گفتند : حاج احمد به جبهه برگشته است. برايم تعجبآور بود با آن شدت مجروحيت که احتياج به درمان و استراحت داشت چگونه دوباره به جبهه رفته بود.
🍃🌺 @Asadullah_Ebrahimi
http://eitaa.com/joinchat/4159045644Cadd99fd3e7
سیّدحُسین شَهید
🌹شهید اسماعیل فرجوانی🌹 🍃🌺 @Asadullah_Ebrahimi http://eitaa.com/joinchat/4159045644Cadd99fd3e7
🌹 شهید اسماعیل فرجوانی
☘ ایشان درعملیات والفجر4به شهادت رسید و پیکرپاکش، مانند مولایش ابا عبدالله صلوات الله علیه سر در بدن نداشت. وقتی جنازه ی او را به اهواز آوردند، مادرش هم آنجا بود. به خاطر این که پیکر، سر در بدن نداشت، بچه ها اجازه نمی دادند مادرش بالای سرش بیاید، اما ایشان کوتاه نمی آمد و می گفت:«هرطورشده من بایدبچه ام رو ببینم.» درنهایت، بچه ها کوتاه آمدند و حاج خانم توانست جنازه ی فرزندش را ببیند. همه منتظر بودند، صحنه های دل خراش و مویه مادر و خراشیدن صورتش را ببینند، اما مادر اسماعیل به قدری صلابت نشان داد که تعجب همه را برانگیخت.حاج خانم وقتی بالای پیکر بدون سر فرزندش آمد و با آن وضع مواجه شد، فقط سه باربلندگفت:
☘ «مرگ برآمریکا، مرگ برآمریکا، مرگ برآمریکا» بعدزینب وار، بوسه ای برحنجره ی جگرگوشه اش زد و بدون گریه و زاری محوطه را ترک کرد.این صحنه تاثیرعجیبی روی من گذاشت. پس ازآن، ماوقع را برای آقای معلمی شرح دادم و او هم نوحه هایی بامضمون مادر، ازجمله: « بیا ای مهربان مادر، کنار سنگر من»یا «ای مادر قهرمان، شد نوجوانت فدا» و...را سرود و من آن ها را اجرا کردم.
🍃🌺 @Asadullah_Ebrahimi
http://eitaa.com/joinchat/4159045644Cadd99fd3e7
1_27479449.mp3
7.38M
از زیرقرآن رد شدم
دارم میرم به #مدرسه
🔊مداحی #سیدرضا_نریمانی
برای فرزندان شهدای مدافع حرم به مناسبت آغاز سال تحصیلی جدید😔
🍃🌺 @Asadullah_Ebrahimi
http://eitaa.com/joinchat/4159045644Cadd99fd3e7
#تخریب_چی
ای ڪاش ماهم
تخریـب چیِ نَفْسمان
میشـدیـم
تامعـبرِآسمـــان
بهروی ماهم بازمیشد...🌸🍃
#تداوم_ارتباط_با_شهدا👇
🍃🌺 @Asadullah_Ebrahimi
http://eitaa.com/joinchat/4159045644Cadd99fd3e7
🌷 شهید مهدی عزیزی🌷
#تداوم_ارتباط_با_شهدا👇
🍃🌺 @Asadullah_Ebrahimi
http://eitaa.com/joinchat/4159045644Cadd99fd3e7
سیّدحُسین شَهید
🌷 شهید مهدی عزیزی🌷 #تداوم_ارتباط_با_شهدا👇 🍃🌺 @Asadullah_Ebrahimi http://eitaa.com/joinchat/4159045
🌷 شهید مهدی عزیزی🌷
❣️ عباس آقا خادم مسجد امام رضا علیه السلام تعریف می کرد:
یک روز نشسته بودم توی حیاط مسجد. مهدی آمد کنار من نشست .
یک دفعه چشمش افتاد به عکس شهدا که بالای دیوارهای مسجد نصب شده بود.
روبه من کرد و با حسرت گفت: "یعنی می شه یک روز هم عکس ما را هم بزنند آن بالا پیش شهدا؟"
گفتم: "آنها برای زمان خوشان بودند. تو باید بروی زمان خودت را پیدا کنی."
حال عباس آقا عکس مهدی را می زد آن بالا پیش شهدا.❣️
🔅 روحش شاد یادش گرامی و راهش استوار🔅
#تداوم_ارتباط_با_شهدا👇
🍃🌺 @Asadullah_Ebrahimi
http://eitaa.com/joinchat/4159045644Cadd99fd3e7