eitaa logo
کانال ܫߊ‌ܢܚ݅ܧߊ‌ࡍ߭ ܥ݆ܣߊ‌ܝ‌ܥ‌‌ܘ ܩܫࡎࡐ‌ܩܢ ܫܠࡅ࡙ܣܩܢ ߊ‌ܠܢܚܠߊ‌ܩܢ
3.3هزار دنبال‌کننده
14.7هزار عکس
7.5هزار ویدیو
378 فایل
🌺براے بهره‌منـבے از پیامبر ص و سایر ائمه(علیهم السلام) نیز بایـב از واسطه‌ے ؋ـیض الهے بهره‌منـב گشت و از בریچه‌ے وجوב حجت زماט از انوار سایر معصومین(علیهم السلام) بهرـہ منـב شـב.تمام سعاבت و شقاوت انساט בرگرو معر؋ـت امام زماט عج اللـہ است‌ 🌼 @cyber_2017
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┈┈••✾❀🕊💚🕊❀✾••┈┈ 📹"تغییر کن " 🎙استاد پناهیان ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Asheghan_Amiralmomenin ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍
┈┈••✾❀🕊💚🕊❀✾••┈┈ 💎امام صادق علیه السلام فرمود: ❇️در تورات نوشته شده است: ‌ 💠ای فرزند آدم! مرا کن تا دلت را پر از بی نیازی کنم و تو را به نیازهایت واگذار نکنم. [در این صورت] بر من است که نیاز تو را برآورده سازم و دلت را از خوف خودم آکنده سازم و اگر مرا عبادت نکنی دلت را مشغول می کنم و نیاز تو را برآورده نمی کنم و تو را به خواسته هایت واگذار می کنم. 📚کافی، ج۲، ص۸۳ ‌ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Asheghan_Amiralmomenin ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍
Kashani-13980305-SabethaVaMoteghayerha-Thaqalain_IR.mp3
19.26M
┈┈••✾❀🕊💚🕊❀✾••┈┈ ✳️ ثابت و متغیر در سیره معصومان علیهم السلام - جلسه سوم ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Asheghan_Amiralmomenin ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍
کانال ܫߊ‌ܢܚ݅ܧߊ‌ࡍ߭ ܥ݆ܣߊ‌ܝ‌ܥ‌‌ܘ ܩܫࡎࡐ‌ܩܢ ܫܠࡅ࡙ܣܩܢ ߊ‌ܠܢܚܠߊ‌ܩܢ
┈••✾❀🕊💚🕊❀✾••┈┈ #ادامه 💢 #شباهت های_حضرت زهرا سلام الله علیها با امام زمان ( عج ) 🔰(خیر) دعا كرد
┈••✾❀🕊💚🕊❀✾••┈┈ 💢 های_حضرت زهرا سلام الله علیها با امام زمان ( عج ) 🔰توجه: پیامبر(صلی‌اللّه‌‌علیه‌وآله‌وسلّم) فرمود :‌و هو غیاث‌و كهف‌لمن‌استغاث‌به‌او فریادرس‌و پناه‌هر كسی‌است‌كه‌به‌او پناه‌ببرد و فریادرسی‌بخواهد. نفرمود فقط‌غیاث‌شیعیان‌و محبین‌است؛‌بلكه‌غیاث‌هر كس‌است. چه‌بسیار كسانی‌كه‌شیعه‌نبودند،‌اما وقتی‌به‌حضرتش استغاثه‌كردند،‌حضرت‌به‌فریاد آنها رسید. در این‌مورد قضایای‌بسیاری‌نقل‌شده كه یكی‌از آنها را ذكر می‌كنیم: 💎عالم‌فاضل‌ربانی‌میرزا حسین‌نوری نقل‌می‌كند كه دانشمند بزگوار شیخ علی رشتی، از شاگردان استاد اعظم میرزای شیرازی می‌گوید: در یكی از سفرها، كه از زیارت امام حسین(علیه‌السلا‌م) به سوی نجف اشرف از راه فرات باز می‌گشتم، در كشتی كوچكی كه بین كربلا‌و طویرج بود،‌سوار شدم. مسافران كه اهل حله بودند به بازیگری و مزاح مشغول شدند؛‌جز یك نفر كه هر چند با آنها هم غذا و همسفر بود و بر مذهب او خرده می گرفتند و او را سرزنش می‌كردند،‌با كمال متانت نشسته بود و هیچ شوخی نمی‌كرد. از این وضع در تعجب بودم؛‌تا اینكه به جایی رسیدیم كه آب كم بود و به ناچار پیاده شدیم. در كنار نهر كه می رفتیم، از او پرسیدم: چرا از آنها كناره گیری می كنی و آنها بر مذهب تو خرده می گیرند؟ گفت: اینها از عامه و خویشاوند من هستند؛‌پدرم نیز از ایشان است؛‌ولی مادرم از اهل ایمان است. من نیز مذهب آنها را داشتم ولی‌به بركت حضرت مهدی( عج) شیعه شدم. 🔴از چگونگی شیعه شدن او سؤال كردم؟ جواب داد: اسم من یاقوت و شغل من روغن فروشی است. در یكی از سالها برای خریدن روغن از شهر حله بیرون رفتم،‌تا از صحرا نشینان روغن بخرم. ‌تا آن مقدار كه می خواستم خریدم و به اتفاق عده ای از اهالی حلّه بازگشتم و در یكی از منزلگاهها فرود آمدیم و خوابیدم. وقتی بیدار شدم، دیدم همه رفته اند و من در صحرای بی آب و علفی كه درندگان زیادی هم داشت، تنها مانده ام. به راه افتادم؛‌ولی راه را گم كردم و متحیر ماندم؛‌از طرف دیگر از تشنگی و درندگان ترسان شدم. در آن حال به خلفا و مشایخ استغاثه كردم و از آنها كمك و شفاعت خواستم، تا خداوند برایم فرج كند؛‌ولی نتیجه ای نداد. 🔶با خود گفتم: از مادرم شنیده ام كه می‌گفت: ما امام زنده ای داریم كه كنیه اش ابا صالح است؛ یرشد الضّالَّ و یغیث الملهوف و یعین الضعیف. به فریاد گم شدگان می رسد و درماندگان و ضعیفان را كمك و یاری می كند. با خداوند پیمان بستم، كه به او استغاثه می كنم؛‌اگر نجاتم داد،‌به مذهب مادرم در می آیم. پس او را صدا كردم و به او پناه بردم. ناگهان در كنار خود كسی را دیدم كه عمامه سبزی بر سرداشت و همراه من را ه می‌رفت. به من دستور داد كه به مذهب مادرم در آیم و كلماتی فرمود؛‌و به من فرمود به زودی به آبادیی می رسی كه آنجا همه شیعه هستند. گفتم: ای آقای من! شما با من به آن آبادی‌نمیآیید؟ فرمودند: نه ، لا‌نه استغاث بی الف نفس فی اطراف البلا‌د ارید ان اُغیثهم. چون هزار نفر در اطراف بلا‌د به من پناهنده شده اند؛‌می‌خواهم آنان را خلا‌ص كنم. یكباره‌از نظرم غایب شد. كمی راه رفتم و به آبادی رسیدم؛‌در صورتی كه مسافت زیادی تا آنجا بود،‌كه همسفرهایم روز بعد به آنجا رسیدند. از آنجا به حله برگشتم و به نزد سیدالفقها‌سید مهدی قزوینی رفتم و جریان را به او گفتم. او احكام و مسائل دینی را به من آموخت. از او سؤال كردم: چه عملی انجام دهم كه بار دیگر خدمت آن حضرت برسم؟ ⭕️گفت: چهل شب جمعه به زیارت امام حسین(علیه‌السلا‌م) برو. من هم شبهای جمعه به زیارت قبر آن حضرت می‌رفتم. در شب جمعه سی و نهم، وقتی به دروازه شهر كربلا‌رسیدم، مأمورین ظالم از مردم گذرنامه می‌خواستند و خیلی سخت می‌گرفتند. من هم كه نه گذرنامه داشتم و نه قیمت آن را، چندبار خواستم به طور قاچاق از میان جمعیت وارد شوم؛ ولی نشد. در همین اثنا حضرت صاحب الا‌مر(عج) را دیدم كه داخل شهر است. به او استغاثه كردم و كمك خواستم. بیرون آمد و مرا همراه خود از دروازه داخل شهر كرد و كسی مرا ندید. وقتی وارد شهر شدیم،‌یكباره‌او را دیگر ندیدم و با حسرت و تأسف بر فراقش ماندم. ۱۱۰ ۱۸- حضرت‌زهرا(س) منتظِر و حضرت‌مهدی(عج) هم‌منتظَر و هم‌منتظِر است‌ ⚪️الف) ‌حضرت زهرا منتظِر است‌. ‌📜در اواخر خطبه‌فدكیه۱۱۱ حضرت‌زهرا(علیهاالسّلام) می‌فرماید:<وانتَظِر‌وا اِنّا منتظرون>.112 📕در تفاسیر روایی‌، این‌آیه‌به‌ظهور حضرت‌مهدی(عجّل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشّریف)، تأویل شده است كه به برخی از آنها اشاره می‌شود.۱۱۳ ✨ علی‌بن‌رئاب‌عن‌ابی‌عبدالله(علیه‌السّلام) انه‌قال‌فی‌قول ا‌لله عزوجل: <یوم‌یأتی‌بعض‌آیات ربك‌لاینفع‌نفسا ایمانها لم‌تكن‌آمنت‌من‌قبل‌(او كسبت‌فی‌ایمانها خیرا قل‌انتظروا اِنّا منتظرون)>114 قال: الایات‌الائمه‌والایه‌المنتظره‌، القائم(علیه‌السّلام).۱۱۵
کانال ܫߊ‌ܢܚ݅ܧߊ‌ࡍ߭ ܥ݆ܣߊ‌ܝ‌ܥ‌‌ܘ ܩܫࡎࡐ‌ܩܢ ܫܠࡅ࡙ܣܩܢ ߊ‌ܠܢܚܠߊ‌ܩܢ
┈••✾❀🕊💚🕊❀✾••┈┈ #ادامه 💢 #شباهت های_حضرت زهرا سلام الله علیها با امام زمان ( عج ) 🔰توجه: پیامبر(
┈┈••✾❀🕊💚🕊❀✾••┈┈ 💢 های_حضرت زهرا سلام الله علیها با امام زمان ( عج ) 🔷‌امام‌صادق(علیه‌السّلام) پیرامون‌این‌آیه <‌روزی‌كه‌بعضی‌از آیات‌پروردگار تحقق‌می‌پذیرد، ایمان‌آوردن‌افرادی‌كه‌قبلاً ایمان‌نیاورده‌اند یا در ایمانشان‌عمل‌نیكی‌انجام‌نداده‌اند،‌سودی‌به‌حالشان‌نخواهد داشت. بگو: انتظار بكشید، ما هم‌انتظار می‌كشیم.> فرمودند: آیات، ائمه(علیهم‌السلام) هستند و آیه‌ای‌كه‌انتظار او كشیده‌می‌شود، حضرت‌قائم(علیه‌السّلام) است.📚۱۱۰ . بحارالانوار، ج‌۵۳، ص‌، و مكیال‌المكارم، ج‌۱، ص‌۱۰۷، به نقل از جنه‌المأوی، ص‌۲۹۲٫ ۱۱۱٫ بحارالانوار، ج‌۸، ص‌۱۰۹ به نقل ا‌ز احتجاج‌طبرسی، ط اسوه، ج‌۱، ص‌۲۵۳٫ ۱۱۲ . انتظار بكشید، ما هم‌،‌انتظار می‌كشیم‌- آیات‌به‌این‌مضمون،‌متعدد است، از جمله،‌انعام،‌۱۵۸، یونس، ۲۰ و ۱۰۲ و هود،‌۱۲۲٫ ۱۱۳ . ر.ك: به‌تفسیر البرهان، ج‌۱، ص‌۵۶۴، ح‌۳ ، و ح ۴، و ج‌۲، ص‌۱۸۱، ح‌۱، و ص‌۲۳۲، ح‌۴، و ح ۵، و ص‌۲۰۵، و به‌تفسیر عیاشی، ج‌۲، ص‌۱۲۸، ح‌۵۰،‌و ص‌ ۱۵۹، ح‌۶۲ – و به‌كمال‌الدین، ج‌۲، باب‌۵۵٫ ۱۱۴ . انعام، ۱۵۸٫ ۱۱۵ . تفسیر البرهان، ج‌۱، ص‌۵۶۴، ح‌۳ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Asheghan_Amiralmomenin ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍٫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┈┈••✾❀🕊💚🕊❀✾••┈┈ ✨﷽✨ ✍️ يك روز در طهران براى خريد كتاب به كتاب فروشى اسلاميه كه در خيابان بوذرجمهرى بود رفتم، صبحگاه قريب چهار ساعت به ظهر مانده بود؛ مردى درآن انبار براى خريد كتاب آمده و كمر بند چرمى خود را روى زمين پهن كرده بود؛و مقدارى از كتاب‏ هاى ابتياعى خود را بر روى كمربند چيده بود؛پس از اتمام كار، مجموع كتاب‏ ها را در ميان كمربند بست و آماده براى خروج بود كه ناگهان گفت: "حبيبم الله.طبيبم الله.يارم يارم جونم جونم. " چون نگاه به چهره‏ اش كردم،ديدم خيلى قرمز شده و قطراتى از عرق بر پيشانيش نشسته؛ و چنان غرق در وجد و سرور است كه حدّ ندارد! گفتم: آقاجان! درويش جان! تنها تنها مخور،رسم ادب نيست! شروع كرد يك دور، دور خود چرخ زدن؛ آنگاه با صداى بلند و سوزناك اين ابيات از باباطاهر عريان را بسيار شيوا و دلنشين خواند: اگر دل دلبرِ دلبر كدام است؟ و گر دلبر دلِ دل را چه نام است؟ دل و دلبر بهم آميته وينُم نذونُم دل كه و دلبر كدام است؟ دلى ديرُم خريدار محبّت كز او گرم است بازار محبّت‏ لباسى بافتم بر قامت دل ز پود محنت و تار محبّت‏ 💢 در اين حال ساكت شد وگريه بسيارى كرد؛ و سپس شاد وشاداب شد و خنديد.گفتم: أحسنت! آفرين! من حقير فقير وامانده هستم. انتظار دعاى شما را دارم! گفت: الحمدلله راهت خوب است؛سيد! سر به سر ما مگذار! من بيچاره وامانده‏ ام؛ تو هم بارى روى كول ما میگذارى؟ من شما را میشناسم؛ در مسجد قائم نماز ميخوانيد؛ به آن مسجد آمده‏ ام؛ بازهم مى‏ آيم؛ من جاى معينى ندارم؛شب‏ها خواب ندارم.در طهران پارس،طهران نو،طرشت. واين طرف وآن طرف میروم؛ به قهوه خانه‏ ها میروم و سر میزنم. منزل سابق ما نزديك دروازه شميران بوده است.ولى از وقتى كه مادرم فوت كرده است كمتر به آن منزل میروم 🔷گفتم: عنايات ازجانب خداوند است؛ولى آيا به حسب ظاهر براى اين عناياتى كه به شما شده است،سبب خاصى رادر نظر دارى؟ گفت: بلى! من مادر پيرى داشتم،مريض و ناتوان،و چندين سال زمين گير بود؛خودم خدمتش را مینمودم و حوائج او را برمى‏ آوردم وغذا برايش میپختم و آب وضو برايش حاضر ميكردم؛ و خلاصه به هرگونه در تحمل خواسته‏ هاى او در حضورش بودم.و او بسيار تند و بداخلاق بود. بعضا فحش ميداد و من تحمل ميكردم وبر روى او تبسم ميكردم.وبه همين جهت عيال اختيار نكردم با آنكه از سن من ۴۰سال ميگذشت. زيرا نگهدارى عيال با اين خلق مادر مقدور نبود.ومن ميدانستم اگر زوجه‏ اى انتخاب كنم،يا زندگانى مارا به هم خواهد زد و يا من مجبور میشدم مادرم را ترك گويم.و ترك مادر در وجدانم و عاطفه‏ ام قابل قبول نبود؛فلهذا به نداشتن زوجه تحمل كرده و با آن خود را ساخته و وفق داده بودم.گهگاهى در اثر تحمل ناگواريهائى كه از وى به من میرسيد، ناگهان گوئى برقى بر دلم میزد، و جرقه‏ اى روشن میشد و حال خوشى دست ميداد،ولى البته دوام نداشت و زود گذر بود ❇️تايك شب كه زمستان وهوا سرد بود و من رختخواب خود را پهلوى او ودر اطاق او میگستردم تا تنها نباشد و براى حوائج، نياز به صدا زدن نداشته باشد. او در ميان شب تاريك آب خواست، فوراً برخاستم و آب كوزه را در ظرفى ريخته و به او دادم و گفتم: بگير مادرجان! او كه خواب آلود بود و از فوريت عمل من خبر نداشت، چنين تصور كرد كه من آب را دير داده‏ ام؛فحش غريبى به من داد،و كاسه آب رابر سرم زد. فورا كاسه را دوباره آب نموده و گفتم: بگير مادر جان مرا ببخش، معذرت ميخواهم! كه ناگهان نفهميدم چه شد؟ اجمالا آنكه به آرزوى خود رسيدم؛ و آن برق ها و جرقه‏ ها تبديل به يك عالمى نورانى همچون خورشيد درخشان شد؛وحبيب من،يار من،خداى من،طبيب من،بامن سخن گفت.واين حال ديگر قطع نشد و چند سال است كه ادامه دارد. 🔶 در اين حال گيوه خود را ور كشيد؛ و كتاب‏ ها را به دوش گرفت،و خداحافظى كرد وگفت: إن شاء الله پيش شما مى‏ آيم؛ ما ديگر اورا نديديم تا يك روز نزديك غروب كه با تاكسى به مسجد میرفتم و در چراغ قرمز دروازه شميران ماشين توقف كرد، از پشت شيشه ماشين سلامى كرد و با انگشت سبابه خود به شيشه ماشين زده و إشارة گفت: " دالّى " من هم سلامى كردم و ماشين حركت كرد. من داستان اورا براى بعض از دوستان كه در نواحى دروازه شميران‏ سكنى دارند تعريف كردم؛ گفتند: مااو را میشناسيم؛ و مادر او را كه چند سال فوت كرده است، نيز با همين أخلاق و كيفيّت میشناختيم 🔰 بارى منظور از اين قضيه، بيان نتائج معنوى خدمت به مادر است كه چون دلش گشوده شود در آسمان باز میشود. دل مادر گنجينه مهر خدا و سرّخداست. اگر بسته باشد، درهاى آسمان بسته است و اگر باز شود، درهاى آسمان باز میشود. 📚 سیدالطائفتین علامہ سید محمد حسین حسینے طهـرانے قدس اللہ سرہ در کتاب " نورملکوت قرآن،ج۱،ص۱۴۴ " آورده اند: 📌 | :احوالات گمنام حاج مهدی مجنون قدس سره ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Asheghan_Amiralmomenin ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍٫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┈┈••✾❀🕊💚🕊❀✾••┈┈ ✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🔰منظور از حَبْلُ الله در قرآن کریم مقام امامت و و لایت معصومین علیهم السلام است 📗 در (آیه شریفه) 🍃و اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا🍃 ❇️ «همگى به ريسمان خدا چنگ زنيد و تفرقه و جدائى مكنيد» 💎 مراد مقام امامت است كه بايد همه مسلمين گرداگرد او اجتماع نمايند. اوست كه كتاب و سنّت را سرپا مى ‏دارد. اوست كه بر ميزان كتاب و توحيد و درايت و معرفت و ولايت خويشتن، جماعت اسلام و ايقان را حفظ مى ‏كند. اوست كه سِرّ رسول خداست، و پيوند با او پيوند با اسلام و روح نبوّت است. ⚪️ مراد از لفظ «جميعاً» در آيه، و لفظ «جماعت» در روايت اين است، نه آن كه كسى با هوى و هوس بر اريكه خلافت غاصبانه تكيه زند، و امّت را جاهلانه به دور خود جمع كند، سپس نام اين جمعيت مجازى و ساختگى را جماعت گذارد، و صاحبان اصلى اين جماعت را به واسطه قلّت عدد، و نيامدن در اين گروه، از زمره متمرّدين و منعزلين از جماعت قلمداد كند، و با اين حربه مجازى كه به سرقت ربوده است، بر صاحبان واقعى آن بتازد و آنان را مخالف با جماعت بنماياند. در اين چند جمله كوتاه توجّهى كنيد، تا يك كتاب از اسرار و رموز و مختفيات بر شما روشن گردد. 📚 امام شناسى، ج13، ص336. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Asheghan_Amiralmomenin ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍٫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خواب عجیب رهبر .mp3
2.55M
┈┈••✾❀🕊💚🕊❀✾••┈┈ ♦️اتصال انقلاب به ظهور انتظار فرج – خواب عجیب رهبر انقلاب #انقلاب 🎙استادعالی ┈➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Asheghan_Amiralmomenin ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
┈┈••✾❀🕊💚🕊❀✾••┈┈ 💎 # صداقت و راستگویی 🔰یکی از صفاتی که باعث اعتماد مردم می شود صداقت و راستگویی است .صفتی که بندگان مخلص خدا همیشه به همراه داشتند و چه زیبا گفت امام معصوم «نجات در راستگویی است» . یوسف(ع) شخصی است که در دهات و روستایی دور افتاده به دنیا آمد صداقت را پیشه خود کرده بود ،مهر و محبت نسبت به دیگران در او هویدا بود ، صفات خوب او باعث شد او لیاقت عزیز مصر شدن و خلیفة الهی در مصر را پیدا کند . آنجا که قرآن به سخن دیگران در مورد یوسف اشاره را میکند(یوسف،۴۶) که او را «صدیق= راستگو » میخوانند و همین صدق، یوسف را از بند نجات داد ، عزیز مصر کرد ، اعتماد مردم را جلب و بت پرستی را ریشه کن نمود. نمونه یوسف در عصر ما خمینی کبیر بود از منطقه ای دور افتاده که صدق را پی گرفت و معتمد یک ملت شد و بساط پادشاهی چند هزار ساله را در هم کوبید و حکومت ولایت فقیه را جایگزین کرد . بعد از او به دست یوسفی دیگر 30 سال است این انقلاب اداره میشود و قوی تر از همیشه و یک برند در عرصه جهانی شده است. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Asheghan_Amiralmomenin ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍