هدایت شده از ✓تبادلات گسترده گل نرگس«سه شنبه»✓
رمان جذاب #دلــــربــا 💖✨✨
#دݪــــربـــــا
#پارت_1
با ذوق بدو بدو رفتم تو حیاط داشتم صندلامو میپوشیدم که مامانم باز صدام زد :
_دلربا جان پلاستیک لباسات یادت رفت.
آروم زدم تو پیشونیم و باز برگشتم تو خونه، پلاستیک رو برداشتم و وقتی مطمئن شدم دیگه چیزی جا نذاشتم صندلامو پوشیدم و با ذوق از خونه خارج شدم.
هر روز عصر ساعتای ۴ با لیلا و مریم قرار داشتیم.
میرفتیم تو جنگل کنار رودخونه و بعد کلی بازی و شنا خوراکی میخوردم و تا غروب برمی گشتیم خونه. کار هر روزمون بود.
من و لیلا و مریم تنها دخترای ۱۶ ساله ای بودیم که توی روستا هنوز مجرد بودیم.
فاصله خونه هامون دو دقیقه راه بود همیشه من میرفتم دنبال لیلا و مریم؛ دختر خاله بودن و خونشون یکی بود. تا رسیدم در خونشون همزمان دوتاش از خونه اومدن بیرون.
بعد از سلام علیک با ذوق و شوق بچگانمون لی لی کنان به سمت جنگل راه افتادیم...
اگه #ادامه شو میخوای عضو این کانال شو 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻💖♥🌺🌸
@Eitaametn
هدایت شده از ✓تبادلات گسترده گل نرگس«سه شنبه»✓
کُشتید منو😁😁😔
برای اخر میزارم لینک لوگو پلاسو برید عضو بشید
برای آخرین بار👇👇
https://eitaa.com/joinchat/229245076C879aaa160b
هدایت شده از ✓تبادلات گسترده گل نرگس«سه شنبه»✓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روز خوب روزے نیست ڪه با قهوه یا چاے شروع بشه
روز خوب روزیه ڪه با ‹‹لبخند›› تو شروع بشه
•رفیق•🙃💞
.
سلام
سلام
دنبال یه کانالی که داخلش
#والپیر
#تم
#کلیپ
#پروفایل
#تلنگرانه
#چادرانه
#استوری
#کادر
#سوپرایز
و....
باشه؟
خب پس عجله کن و عضو این کانال شو
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/3600154752C79228b59a3
👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻
یهنفربهشگفت:
آخهتواینگرمابااینچادرمشکی چطوریمیتونیطاقتبیاری؟!
گفت:
شنیدمآتشجهنمخیلیگرمتره...(:
.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
https://eitaa.com/joinchat/3600154752C79228b59a3
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
هدایت شده از ✓تبادلات گسترده گل نرگس«سه شنبه»✓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم بالارو ببین👆💜
از این کلیپ ها و ایمووی ها میخوای؟
راستی کلی اهنگ و ابزار ادیت دارن😍
عضو شو و لذتشو ببر😉
لینک عضویت:
@The_world_of_clips✨
راستی رفتی داخل کانالشون گزینه پیوستن رو یادت نره بزنی🙂💚
حمایتم فراموش نشه🌱
هدایت شده از ✓تبادلات گسترده گل نرگس«سه شنبه»✓
+سلام
دلت یه کانال میخوادکه مذهبی باشه وپروفایل های زیبا🤩وچالش 🙈داخلش بزارن☺️😔
ولی نداری وپیدانمیشه ♥️
-خوب باشه این که ناراحتی نداره من بهت لینک میدم😇(θฯθ
+مرسیـ میشه سریع تر لینک بدیـ😻🤩❤️
-لینک کانال دختران بهشتی ☘🌸
🦋@dokhtaranbeheshtiy🦋
هدایت شده از ✓تبادلات گسترده گل نرگس«سه شنبه»✓
🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘
🌼☘🌼☘🌼☘
🌼☘🌼☘
『زیبایی از دست رفته』
#𝐏𝐚𝐫𝐭39
#پارت_39
بلاخره عروس و داماد بوق زنان اومدن.
مادر روی سر اسرا و رسول اسفند دود میکرد و من و دختر خاله ها هم نقل میپاشیدیم.
مادر به سمت رسول و اسرا رفت و در آغوششون گرفت.
منم به سمت اسرا رفتم و بغلش کردم.
_داداش منو اذیت نکنیا مواظبش باش.
خندید و لپم رو کشید.
به سمت رسول رفتم و بغلش کردم و در گوشش گفتم:
_دیدی اول تو داماد شدی؟(😁)
_حالا فردا شب معلوم میشه!
ترسیده به داداش رسول نگاه کردم.چشمکی زد و از کنارم رد شد...سرمو برگردوندم که اقا محمد و مادرشون رو دیدم که با اسرا و رسول سلام علیک میکردن و تبریک میگفتن.
رسول چیزی در گوش آقا محمد گفت که باعث شد نگاهش به سمت من برگرده.
همه که رفتن داخل خانه آقا محمد جلوی در وایستاد. رو بهش گفتم:
_شما به رسول گفتین؟
_بلاخره آدم باید واسه ی یه سری چیزا غرورش رو کنار بزاره!
نگاهش رو به زمین داد و گفت:
_جوابتون چیه؟
_هرچی داداشم بگه!
_خیلی جالبه آخه داداشتونم گفت هرچی خواهرم بگه!😂
خندم گرفته بود ولی جلوی خودمو گرفتم.
_باید فکر کنم.
نگاهش رو مظلوم کرد و دستشو گذاشت روی قلبش و گفت:
_پس تکلیف اینجا چی میشه؟🥺
دیگه نتونستم جلوی خندم رو بگیرم و سرم رو پایین انداختم و آروم خندیدم.
#کپی_پیگرد_قانونی_دارد
..................................................................
نویسنده بعد از نوشتن این پارت غش کرد:) تماام
نویسنده:گاف✍🏻💜
@roomanzibaee
بقیشو بیا اینجا بخووون ببین عطیه چیمیگه بهش😂👇
@roomanzibaee
هدایت شده از ✓تبادلات گسترده گل نرگس«سه شنبه»✓
سلام رفیق ✋🏻 انشاالله که حال دلت خوب باشه
راستش خیلیا میگن میخوایم سرباز امام زمان شیم و هیچ کانالی که دوره و متن های خود سازی بزاره نداریم خوب من اومدم با یه کانالی که هم دوره ی خود سازی داره و هم متن درباره ی خود سازی ،لینک کانال رو میخوای؟
@dgvgyo
بفرما
فقط حضور برادران ممنوع چون این کانال یه جمع دخترونه هست و اگه برادر بیاد مدیرش مجبور میشه که اونو تو لیست سیاه قرار بده✋🏻🍃
زود باش بیا رفیق خوشبخت من!
#پیشنهاد_ویژه_ی_امروز
هدایت شده از ✓تبادلات گسترده گل نرگس«سه شنبه»✓
#دو_تا_دختره_بی_هویت🍃
#مادری_که_حاضر_نیست_گذشته_و_بی_هویت_بودن_دختراش_رو_شرح_بده
عحب رمان خفنیه😻
#روانیت_میکنه_رمانش😋
#از_سه_شنبه_این_هفته_شروعه
#بدو_عقب_نمونی🤦🏻♀️
اوه اوه تازه دو تا پسر یه دختر و دو تا پسر دیگه یه دخترا رو می خوان🙄
#چه_شود_این_رمان ❣️🫀
#به_قلم_دوباره_شهرزاد😍
@cnjdjdkdk
هدایت شده از ✓تبادلات گسترده گل نرگس«سه شنبه»✓
نیگآاآا😐💔
بیبببببب....!"
فونت نستعلیققققققققققققق😱😱😱😱😱😱😱😱💔
تو بازار 6 تومنه💔💔😐
مجانی گذاشته این کانالللللل🤩
سنجاقهههههه😃😃😃😉😉
بیاتا برنداشتهههههه😱😱😱😱😱😱😱😱
سجاده @Dokhtaran_fatemi_2
هدایت شده از ✓تبادلات گسترده گل نرگس✓
واینجابوےنارنجهمرۅدیوونہڪردھ!!🙂🌱
معدننابترینلحظاټ🍿🚕 ..
هرچےمیخوااینجاپیدامیکنۍ🤟🏿👀
♡°• https://eitaa.com/joinchat/3443130427C00abef2708🖇✒
شادتریندختراۍایتااینجادورهمجَﻣ؏شدن🍿🔥
#اینجادورهمےعاشقاۍامامزمانھ🙌
#هرڪۍاومدھدیگہبرنگشتھ💣
هدایت شده از ✓تبادلات گسترده گل نرگس✓
ویدئوهاۍامروزهمیخواۍ؟!🙂♥️
معدنپروفایلهاۍدخترونھاحسـاسے👌🏻👧🏻🍓..
اینجـامخزنهمیناست🐬🌸↶!
⛓https://eitaa.com/joinchat/3245539476Caa0dfbc7e8
همہۍحرفهاۍدلیھدختراینجاست🤘🏾🙅🏻♀💛
بیاحرفهاےدلتوبامـادرمیونبزار🧚🏻♀🌱!
همہۍدخترامثلهمنیستن🌚🕶.̂ ̂
#دختراۍڪیوتجمعبشـین🧘🏻♀🏴
#رفتےبرگشتنےنیستے🤣🙌🏼
هدایت شده از ✓تبادلات گسترده گل نرگس✓
کانال خودت بساز حمایت کنید....🤩
کلی کاردستی وهنرهای قشنگ 😍
میتونی اینجا پیدا کنی 🤓
https://eitaa.com/nazaninkashani
هدایت شده از ✓تبادلات گسترده گل نرگس✓
متولد چه ماهی هستی؟🐣🐚
فروردین اردیبهشت خرداد🌸
تیر مرداد شهریور🌳
مهر آبان آذر🍂
دی بهمن اسفند❄️
هدایت شده از ✓تبادلات گسترده گل نرگس✓
کانال هایی که معرفی کردم📌
بهترین کانال های ایتا هستن🏆
تبادلات گل نرگس کانال ناجور معرفی نمیکنه✓
همه کانال هایی که ادمینم از نظر معنوی و اخلاقی تایید شدن🎗
مدیر ها حتما جذب ها پی وی گفته شه🖇
برا اطلاع بیشتر از طرز کارم در
اینفوتب عضو شید"سنجاقه"🔥
https://eitaa.com/joinchat/2046886010C514de53f6c
بعد از مطالعه شرایط و طرز کار؛
اگر شرایط رو داشتید،
پی وی در خدمتتونم✋🏻
💫@Makh8807💫
🌹🍃 صبح خودرابا سلام به 14معصوم (ع)شروع کنیم..
✨بسْمِﺍﻟﻠَّﻪِﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ✨
🌹🍃ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺭﺳﻮﻝَ ﺍﻟﻠﻪ☀️
🌹🍃ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺍﻣﯿﺮَﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ☀️
🌹🍃ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏِ ﯾﺎ ﻓﺎﻃﻤﺔُ ﺍﻟﺰﻫﺮﺍﺀ☀️
🌹🍃ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِﺍﻟﻤﺠﺘﺒﯽ☀️
🌹🍃ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﺳﯿﺪَ ﺍﻟﺸﻬﺪﺍﺀ☀️
🌹🍃ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦِ ﺯﯾﻦَ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦ☀️
🌹ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺒﺎﻗﺮ☀️
🌹🍃ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺟﻌﻔﺮَ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﺼﺎﺩﻕ☀️
🌹🍃ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦَ ﺟﻌﻔﺮٍ ﻥِ ﺍﻟﮑﺎﻇﻢ☀️ُ
🌹🍃ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﻮﺳَﯽ ﺍﻟﺮﺿَﺎ ﺍﻟﻤُﺮﺗﻀﯽ☀️
🌹ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺠﻮﺍﺩ☀️
🌹🍃ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﻬﺎﺩﯼ☀️
🌹🍃ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﻌﺴﮑﺮﯼ☀️
🌹🍃السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی☀️ ✨یاخلیفةَالرَّحمنُ و یا شریکَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولایْ الاَمان الاَمان... ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺑﺮﮐﺎﺗﻪ✨
🌺اللهُـمَّ ؏َـجِّـلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج✨🌺
✨اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُمْ✨
💛🍃💛🍃💛🍃💛🍃💛
💚دعای ایمان💚
💞بسم اللّه الرحمن الرحیـم💞
🌹لااِلهَ اِلَّا اللهُ الموُجُودُ فی کُلِّ زَمانٍ🌹
🌹 لا اِلهَ الا اللهُ المَعبوُدُ فی کُلِّ مَکانٍ🌹
🌹 لا اله الا اللهُ المَعروُفُ بِکُلِّ اِحسانٍ🌹
🌹 لااِلهَ الااللهُ کُل یَومٍ فی شَأنٍ 🌹
🌹 لااله الااللهُ اَلاَمانُ اَلاَمانُ اَلاَمانُ مِن زوالِ الایمانِ🌹
🌹 و مِن شَرِّ الشَّیطانِ یاقَدیمَ الاِحسانِ 🌹
🌹یاغَفُورُ یارَحمنُ یارَحیمُ بِرَحمَتِکَ یااَرحَمَ الرّاحِمینَ .🌹
💚دعای چهارحمد💚
💞بسم الله الرحمن الرحیم 💞
🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی عَرَّفَنی نَفسَهُ وَ لَم یَترُکنی عُمیانَ القَلب🌷
🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی جَعَلَنی مِن اُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّی الله ُ عَلَیهِ وَ آلِه🌷
🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی جَعَلَ رِزقی فی یَدِهِ وَ لَم یَجعَلهُ فی اَیدِی النّاس🌷
🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی سَتَرَ عُیُوبی عَورَتی وَ لَم یَفضَحنی بَینَ النّاسِ.🌷
💛اللهم عجل لولیک الفرج💛
💙خواص دعای چهارحمد💙
🌻از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام مرویست🌻
🌼 که هر کس از پیروان ما هر روز این چهار حمد را بخواند خداوند او را سه چیز کرامت فرماید: 🌼
🍀اول عمر طبیعی 🍀
🍀دوم مال و جمعیت بسیار 🍀
🍀سوم باایمان ازدنیارفتن وبی حساب داخل بهشت شدن🍀
🌈🔆🌈🔆🌈🔆🌈🔆🌈🔆🌈🔆
️ 🌈اذکار و ادعیه دعای عصر غیبت 🌈
♻️دعایی که در زمان غیبت بایدهر روز خوانده شود🙏
⚜اللهُمَّ عَرِّفنیِ نَفْسَکَ،
⚜فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفنی نَفْسَکَ لَمْ اَعرِفْ رَسُولَکَ،
⚜ اَللهُمَّ عَرِّفنی رَسُولَکَ،
⚜ فاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ اَعرِّفْ حُجَّتَکَ،
⚜ اللهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَْم
⚜تُعَرِّفنی حُجَّتکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینیِ .
⚜دعای غریق ⚜
💠دعای تثبیت ایمان دراخرالزمان💠
🌷🍂💐 یا اَللَّهُ یا رَحْمنُ یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِیِ عَلی دِینک 💐🍂🌷
🍀 إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراه قریباُ 🍀
🌷 أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌷
💖❤🌼💖❤🌼💖❤🌼💖❤
💔زيارة فاطمة الزهراء(س):
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يابِنْتَ رَسُولِ اللهِ
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يابِنْتَ نَبِىِّ الله️ِ
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يابِنْتَ حَبيبِ اللهِ
️اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يابِنْتَ خَليلِ اللهِ
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يابِنْتَ صَفىِّ اللهِ
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يابِنْتَ اَمينِ اللهِ
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يابِنْتَ خَيْرِخَلْقِ اللهِ️
💔اَلالسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ اَفْضَلِ
اَنْبِياءِ اللهِ وَرُسُلِهِ وَمَلائِكَتِهِ
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يابِنْتَ خَيْرِ الْبَرِّيَةِ️
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا سِيِّدَةَنِساءِ
الْعالَمينَ مِنَ الاَْوَّلينَ وَالاْخِرينَ
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا زَوْجَةَ وَلِيِّ اللهِ
وَخَيْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللهِ
💔ا اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يااُمَّ الْحَسَنِ وَ
الْحُسَيْنِ(ع)سَيِّدَىْ شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَاالصِّدّيقَةُ الشَّهيدَةُ️،
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَاالرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ ،
اَلسـَّلامُ عـَلَيْكِ اَيَّتـُهَا الْفاضِلـَةُ الزَّكِيـَّةُ️ اَلسـَّلامُ عـَلَيْكِ اَيَّتـُهَا الْحَوْراءُ الاِْنْسِيَّة, ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨ ✨ ✨
••داستان زیبای بهشت خاکستر••
در بنی اسرائیل مردی نیکوکار زندگی می کرد و دارای باغی بود که در آن انواع درختان و محصولات دیگر وجود داشت.
صاحب باغ به فقرا توجهی کامل داشت؛ از این رو به هنگام برداشت محصول ، مستمندان را دعوت می کرد و از هر نوع محصولی که داشت سهم آنها را می داد و فقرا هم او را دعا می کردند و این سبب برکت بیشتر اموال او می گردید. سال ها بر این منوال گذشت تا این که مرد نیکوکار در گذشت و بوستان او به سه فرزندش به ارث رسید…
بهشت خاکسترپسران راهی غیر از راه پدر را در پیش گرفتند و با خود گفتند: پدر ما مردی کم خرج بود و می توانست به فقرا کمک کند، اما خرج ما بسیاری است و از چنین کمکی معذوریم. وقتی زمان برداشت محصول فرارسید، برای آن که فقرا به سراغ ان ها نیایند، صبح تاریکی را انتخاب کردند تا به دور از چشم آنها غلات را جمع آوری کنند. صبح زود برخاستند و به اتفاق یکدیگر به باغ رفتند و مشاهده کردند آتش، باغ و غلات آن را سوزانده است. ناگاه متوجه شدند که نیت بد آنها در پرداختن حقّ مستمندان سبب عذاب آنها گردیده است. برادر میان سال گفت: ای برادران! چرا در حق بینوایان نیت بدی داشتید؟ چرا تسبیح خدا را نگفتید؟
می گفتند: پروردگار ما از هر عیبی منزه است و ما از ستمکارانیم. و بعضی یکدیگر را ملامت می کردند و می گفتند: وای بر ما! ما طغیان کردیم، اما باشد که خداود توبه ما را بپذیرد و بهتر از آنچه داشتیم به ما عطا فرماید، ما به رحمت او امیدواریم.
از آن جایی که توبه کردند و نیت آنها این بود که اگر برخوردار گردند به فقرا کمک کنند، خداوند بوستانی بهتر از آنچه که داشتند به انها عطا فرمود که انگور آن شهرت یافت.
#حدیث
امام صادق عليه السلام:
🌸خداوند متعال فرمود:
نماز كسى را مىپذيرم كه:
۱ـ در مقابل عظمت من فروتنى كند.
۲ ـ از خواستههاى نفسانى بخاطر من خود را دور كند.
۳ ـ روزش را با ياد من بپايان برد.
۴ ـ بربندگانم بزرگى نفروشد.
۵ ـ به گرسنه غذا دهد.
۶ ـ برهنه را بپوشاند.
۷ ـ به مصيبت ديده مهربانى كند.
۸ ـ غريب را پناه دهد.
#حکایت
قیمت بهشت
بهلول هر وقت دلش می گرفت به کنار رودخانه میرفت. در ساحل مینشست و به آب نگاه می کرد. پاکی و طراوت آب، غصه هایش را میشست. اگر بیکار بود همانجا مینشست و مثل بچه ها گِل بازی میکرد. آن روز هم داشت با گِل های کنار رودخانه، خانه میساخت. جلوی خانه باغچهایی درست کرد و توی باغچه چند ساقه علف و گُل صحرایی گذاشت. ناگهان صدای پایی شنید برگشت و نگاه کرد. زبیده خاتون (همسر خلیفه) با یکی ازخدمتکارانش به طرف او آمد. به کارش ادامه داد. همسر خلیفه بالای سرش ایستاد و گفت: «بهلول، چه میسازی؟»
بهلول با لحنی جدی گفت: «بهشت میسازم.»
همسر هارون که میدانست بهلول شوخی میکند، گفت: «آن را میفروشی؟!»
بهلول گفت: «میفروشم.»
زبیده خاتون پرسید: «قیمت آن چند دینار است؟»
بهلول جواب داد: «صد دینار.»
زبیده خاتون گفت: «من آن را میخرم.»
بهلول صد دینار را گرفت و گفت: «این بهشت مال تو، قباله آن را بعد مینویسم و به تو میدهم.»
زبیده خاتون لبخندی زد و رفت. بهلول، سکه ها را گرفت و به طرف شهر رفت. بین راه به هر فقیری رسید یک سکه به او داد. وقتی تمام دینارها را صدقه داد، با خیال راحت به خانه برگشت.
زبیده خاتون همان شب، در خواب، وارد باغ بزرگ و زیبایی شد. در میان باغ، قصرهایی دید که با جواهرات هفت رنگ تزئین شده بود. گلهای باغ، عطر عجیبی داشتند. زیر هر درخت چند کنیز زیبا، آماده به خدمت ایستاده بودند. یکی از کنیزها، ورقی طلاییرنگ به زبیده خاتون داد و گفت: «این قباله همان بهشتی است که از بهلول خریدهای!»
وقتی زبیده از خواب بیدار شد از خوشحالی ماجرای بهشت خریدن و خوابی را که دیده بود برای هارون تعریف کرد. صبح زود، هارون یکی از خدمتکارانش را به دنبال بهلول فرستاد. وقتی بهلول به قصر آمد، هارون به او خوش آمد گفت و با مهربانی و گرمی از او استقبال کرد. بعد صد دینار به بهلول داد و گفت: «یکی از همان بهشتهایی را که به زبیده فروختی به من هم بفروش!»
بهلول، سکه ها را به هارون پس داد و گفت: «به تو نمیفروشم.»
هارون گفت: «اگر مبلغ بیشتری میخواهی، حاضرم بدهم.»
بهلول گفت: «اگر هزار دینار هم بدهی، نمیفروشم.»
هارون ناراحت شد و پرسید: «چرا؟!»
بهلول گفت: «زبیده خاتون، آن بهشت را ندیده خرید، اما تو میدانی و میخواهی بخری، من به تو نمیفروشم!
#داستان_پندآموز
در گذشته، پیرمردی بود ڪه از راه ڪفاشی گذر عمر می ڪرد ...
او همیشه شادمانه آواز می خواند، ڪفش وصله می زد و هر شب با عشق و امید نزد خانواده خویش باز می گشت.
و امّا در نزدیڪی بساط ڪفاش، حجره تاجری ثروتمند و بدعنق بود؛
تاجر تنبل و پولدار ڪه بیشتر اوقات در دڪان خویش چرت می زد و شاگردانش برایش ڪار می ڪردند.
یڪ روز از ڪفاش پرسید درآمد تو چقدر است؟
ڪفاش گفت روزی سه درهم
تاجر یڪ ڪیسه زر به سمت ڪفاش انداخت و گفت:
بیا این از درآمد همه ی عمر ڪار ڪردنت هم بیشتر است!
برو خانه و راحت زندگی ڪن و بگذار من هم ڪمی چرت بزنم؛ آواز خواندنت مرا ڪلافه ڪرده ...
ڪفاش شوڪه شده بود، سر در گم و حیران ڪیسه را برداشت و دوان دوان نزد همسرش رفت.
آن دو تا روز ها متحیر بودند ڪه با آن پول چه ڪنند ...!
از ترس دزد شبها خواب نداشتند، از فڪر اینڪه مبادا آن پول را از دست بدهند آرامش نداشتند، خلاصه تمام فڪر و ذڪرشان شده بود مواظبت از آن ڪیسه ی زر ...
تا اینڪه پس از مدتی ڪفاش ڪیسه ی زر را برداشت و به نزد تاجر رفت،
ڪیسه ی زر را به تاجر داد و گفت:
بیا ! سڪه هایت را بگیر و آرامشم را پس بده.
👌"خوشبختی چیزی جز آرامش نیست"
#داستان_کوتاه
ﭘﯿﺮﻣﺮدی ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮش در ﻓﻘﺮ زﯾﺎد زﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﺮدﻧﺪ ﻫﻨﮕﺎم ﺧﻮاب ،
ﻫﻤﺴﺮ ﭘﯿﺮﻣﺮد از او ﺧﻮاﺳﺖ ﺗﺎ ﺷﺎﻧﻪ ای ﺑﺮای او ﺑﺨﺮد ﺗﺎ ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ را ﺳﺮو ﺳﺎﻣﺎﻧﯽ ﺑﺪﻫﺪ.
ﭘﯿﺮﻣﺮد ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺣﺰن آﻣﯿﺰ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮش ﮐﺮد و ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺘﻮاﻧﻢ ﺑﺨﺮم ﺣﺘﯽ ﺑﻨﺪ ﺳﺎﻋﺘﻢ ﭘﺎرﻩ ﺷﺪﻩ و در ﺗﻮاﻧﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺗﺎ ﺑﻨﺪ ﺟﺪﯾﺪی ﺑﺮاﯾﺶ ﺑﮕﯿﺮم ..
ﭘﯿﺮزن ﻟﺒﺨﻨﺪی زد و ﺳﮑﻮت ﮐﺮد.
ﭘﯿﺮﻣﺮد ﻓﺮدای آﻧﺮوز ﺑﻌﺪ از ﺗﻤﺎم ﺷﺪن ﮐﺎرش ﺑﻪ ﺑﺎزار رﻓﺖ و ﺳﺎﻋﺖ ﺧﻮد را ﻓﺮوﺧﺖ و ﺷﺎﻧﻪ ﺑﺮای ﻫﻤﺴﺮش ﺧﺮﯾﺪ.
وﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺎزﮔﺸﺖ ﺷﺎﻧﻪ در دﺳﺖ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ دﯾﺪ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺮش ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ را ﮐﻮﺗﺎﻩ ﮐﺮدﻩ اﺳﺖ و ﺑﻨﺪ ﺳﺎﻋﺖ ﻧﻮ ﺑﺮای او ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ ...
ﻣﺎت و ﻣﺒﻬﻮت اﺷﮑﺮﯾﺰان ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ را ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﺮدﻧﺪ.
اﺷﮑﻬﺎﯾﺸﺎن ﺑﺮای اﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﮐﺎرﺷﺎن ﻫﺪر رﻓﺘﻪ اﺳﺖ ﺑﺮای اﯾﻦ ﺑﻮد ﮐﻪ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ را ﺑﻪ ﻫﻤﺎن اﻧﺪازﻩ دوﺳﺖ داﺷﺘﻨﺪ و ﻫﺮﮐﺪام ﺑﺪﻧﺒﺎل ﺧﺸﻨﻮدی دﯾﮕﺮی ﺑﻮدﻧﺪ.
🍃🌸ﺑﻪ ﯾﺎد داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ اﮔﺮ ﮐﺴﯽ را دوﺳﺖ داری ﯾﺎ ﺷﺨﺼﯽ ﺗﻮ را دوﺳﺖ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮای ﺧﺸﻨﻮد ﮐﺮدن او ﺳﻌﯽ و ﺗﻼش زﯾﺎدی اﻧﺠﺎم دﻫﯽ.
🍃🌸ﻋﺸﻖ و ﻣﺤﺒﺖ ﺑﻪ ﺣﺮف ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ آن ﻋﻤﻞ کرد
سلام دخترا
خوبین
https://harfeto.timefriend.net/16385149008206
لینک ناشناسمونه😉😉