زمینه اربعین🎙
ویلی یا حسین یا قتیلَ العبرات
ایها المحروم یوما من ماء الفرات
اشک چشمامه مرحم رو زخمام
می میرم آقا برات
ایها المحروم یوما مِن ماء الفرات
افتادی از پا و زینب رفت از حال
تنهای تنها ماندی بین گودال
با یه چادر خاکی با یه قلب شکسته
مادرت دیده قاتل روی سینه نشسته
ای وای ای وای ای وای ای وای ای وای
ویلی یا حسین مسلوبا عنه الردا
ایها المظلوم یا سید الشهدا
خنجر کهنه چی به روزت آورد
هستی زینب رو برد
ایها المظلوم یا سیدَ الشهدا
کشته ی دور از وطن آه ای ارباب
تشنه ی صد پاره تن آه ای ارباب
نگرانی تو گودال برا غربت خیمه
برا شام غریبان برا غارت خیمه
ای وای ای وای ای وای ای وای ای وای
ویلی یاحسین ایها الشیب الخضیب
سید العطشان ایها الخد التریب
جای سنگ ای وای مونده رو پیشونی
وای از چشمای خونین
بعد تو زینب ماند و داغ دوری
وای از اون روزی که کنج تنوری
روی دستای زینب رد زخم طنابه
روی نیزه بمیرم سر طفل ربابه
ای وای ای وای ای وای ای وای ای وای
🎤سیدمجیدبنی فاطمه
#اربعین
#زمینه
|⇦•روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایام اربعینِ حضرت سیدالشهدا علیه السلام به نفسِ حاج محمد رضا غلامرضازاده •✾•
•┄┅═══••↭••═══┅┄•
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
•┄┅═══••↭••═══┅┄•
ای .. فلک بر هم زدی سامانِ زینب
چه می خواهی مگر از جانِ زینب
*از محرم تا الان منتظرِ اربعینی .. با خودت گفتی روزِ عاشورا امام حسین کربلاییم میکنه ، دیدی نرفتی .. دیدی نطلبیدت .. نکنه منو نخواستی و نبردی ام .. *
ای .. فلک یارِ مرا در کربلا بُرد
بلاها بود که آمد بر سرِ من ..
*امروز فقط باید بشینی زبون بگیری ... حسین ..*
خدایا ، لالۀ من یاسِ من کو ؟
کسی کز مهر دارد پاسِ من کو
همه اطرافِ من نامحرمانن
گلِ اُم البنین عباسِ من کو ..
*یه لشگرِ پیروز اومدن کربلا .. چندتا دخترِ کتک خورده .. نمی دونم اینجا معجر دارن یه ندارن .. آروم آروم اومدن .. فرماندۀ این لشکر یه خانمیِ که اسمشُ گذاشتن زینب .. وقتی گفتن این کاروان میخواد بره کربلا همه از هم سوال میکردن ، بویِ بابامُ دارم استشمام میکنم .. اومدن پیشِ عمه جانشون ، عمه چه خبره ؟! ولوله تو کاروان افتاده .. گفت بچه ها خودتونُ آماده کنید برید سرِ قبرِ باباتون حسین .. وقتی آماده شدن ، معجرهاشونو درست کردن نامحرم نبینه .. چادراشونُ درست کردن گفتن بابا حساسِ .. اومدن بالا سرِ قبرِ حسین .. همه نشستن منتظرِ زینبن .. ببین عمه جانشون چه جوری روضه میخونه .. (تا حالا روضه عمه جانشونُ نشنیده بودن) اما اینجا فرصت شد روضه ی زینبُ بشنون .. آخه یزید ملعون گفت با اینا با مهربانی رفتار کنید تاریخ نوشته بشیر ابن جَذلَم رو فرستاد با این کاروان از محبینِ اهل بیتِ رسیدن نزدیکِ کربلا فرمود برید کنار .. این زن و بچه تا الان عزاداری نکردن .. میخوان بشینن با باباشون حرف بزنن همه منتظرن ببینن زینب چی جوری حرف میزنه : *
سرت را پس گرفتم
همان عمامه ی پیغمبرت را پس گرفتم
به چه سختی ولیکن
ز دست حرمله انگشترت را پس گرفتم
بیا بنشین و بنگر
ببین خلخالِ پایِ دخترت را پس گرفتم
ز دستِ نیزه داران
لباسِ دست دوزِ مادرت را پس گرفتم
*داداش بلند شو .. همه چیزایی که به غارت برده بودن پس گرفتم .. اما داداش از تو یه تقاضا دارم ..*
دلم خوش کن برادر
بگو آرامِ خواهر معجرت را پس گرفتم
*یه عده کتک خورده اومدن کربلا .. هر کی دنبالِ چیزی میگرده .. گفتن عمه ما بریم برا بابامون آب بیاریم .. دیگه آب آزاد شده .. اما گوش دادن دیدن زینب یه جورِ دیگه داره حرف میزنه .. گفت داداش تا الان نمی تونستم موهامُ نشونت بدم .. داداش دیگه اینجا نامحرم نیست ... فقط یه پرده کنار زد .. گفت داداش موهام سفید شد .. *
حسین ...
#حاج_محمدرضا_غلامرضازاده
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#ویژه_ایام_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#اربعین
┄┅═✧❁۞══۞❁✧═┅┄
|⇦•باشد مرا نبر ولی آقای..
#روضه و توسل تقدیم به جاماندگان از کنگرۀ عظیم اربعین به نفس کربلایی حسین سیب سرخی •ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
باشد مرا نبر ولی آقای من ببین
با کوله بار اشک رسیدم به اربعین
باشد دوباره حسرتُ افسوس سهم من
سهم مقربان تو آن بزم دلنشین ..
یک عمر من به خاکِ درت سر گذاشتم
عمری نشان عشق تو مُهر است بر جبین
گفتم خودش به وقت خبر میکند مرا
امسال هم گذشتُ من این بی خبرترین
من هیچ وقت همره خوبان نبودم
آه آسمان کجا و من مانده در زمین
تو خواستی همیشه فقط خوبی مرا
راضی مشو به حال خراب من این چنین
هر کار خواستی بکنی با دلم بکن
بگذار عاشق تو بمانم فقط همین
*نمیدونم از شماها کیا میرن کربلا .. من اینو برا اونایی که نمیتونن برن کربلا
اگر شب اربعین نبودید هر کی رفت کربلا .. شب اربعین روضۀ اربعین میخواست گوش بده بسم الله ..
ببین گرفته صدایِ من از صدا زدنم
مگر به نیزه چه گفتی که بی هوا زدنت
تمام خاطره ام از سفر فقط این است
تمام راه به پیش نگاه ما زدنت
هنوز صدای نالۀ طفلت نرفته از یادم
که گفت با نَفَس آخرش چرا زدنت
هنوز پیش نگاه من است چون کابوس
به زیر دشنه و سر نیزه دست و پا زدنت
چگونه با تو بگویم چگونه خواهر رفت
تمام سوی دو چشمم پس از برادر رفت
بجای آن همه تیری که بر تنت آمد
لباس کهنه و انگشتر مطهر رفت
صدای حرمله می آمد و نوای رباب
کنار نیزه طفلش ز هوش مادر رفت
حرم در آتش دختر نفس نفس میزد
نگاه ها پی غارت به سمت دختر رفت
برای غارت یک گوشوارۀ کوچک
دو چشم رفت گل سر شکست معجر رفت
|⇦•مثلاً تو قبول کردی..
#سینه_زنی و توسل تقدیم به جاماندگان از کنگرۀ عظیم اربعین به نفس سید رضا نریمانی •ೋ
مثلاً تو قبول کردی
کوله بارمو هم بستم
مثلاً من الان تویِ
راهِ کرببلا هستم
مثلاً رسیدم دارم
زیارتنامه میخونم
مثلاً رو به ایونه
حرمت به زیر بارونم
ای باوفا، جاموندم از کربُبَلا ..
یه ذره منو ببین
مگه من چند تا امام حسین دارم!
پایِ حرفِ من بشین
مگه من چند تا امام حسین دارم!
یه ذره منو ببین
مگه من چند تا امام رضا دارم!
پای دردِ من بشین
مگه من چند تا امام رضا دارم!
یه ذره منو ببین
مگه من چند تا امام حسن دارم!
پایِ حرفِ من بشین
مگه من چند تا امام حسن دارم!
به همین نفس زدن دلم خوشه
به تو و امام حسن دلم خوشه
به همین برو بیا دلم خوشه
به تو و امام رضا دلم خوشه
بندۀ گدا کجا
مستِ سبوی رضا بشود
عبد بی حیا کجا
که زائر کربُبَلا بشود
خجلت زده ات کردی
از بس که کرم کردی
از لطف مرا مولا
راهیه حرم کردی ..
|⇦•اگه توام مسافری..
#سینه_زنی و توسل تقدیم به جاماندگان از کنگرۀ عظیم اربعین به نفس حاج میثم مطیعی •ೋ
اگه توام مسافری، قدم قدم با من بخون
راهُ شیرینتر میکنه، مرور خاطراتمون
یادش بخیر
توو انتظارِ این مسیر، میموندیم
یادش بخیر
تا از نجف، راهی شدیم، میخوندیم
پشت سر: مرقد مولا، روبرو: جاده و صحرا
بدرقه: با خود حيدر، پيش رو: حضرت زهرا
اينجا هر كي هرچي داره نذر حسين كرده
هرستوني كه رد ميشيم سيل جوونمرده
«يا حسين لبيكَ يا حسين لبيكَ يا حسين يابن الزهرا»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اگه توام مسافری، قدم قدم با من بخون
راهُ شیرینتر میکنه، مرور خاطراتمون
یادش بخیر
با خستگی، با پای خون، میخوندیم
یادش بخیر
همراه جابر هر ستون، میخوندیم
کنار قدم های جابر، سوی نینوا رهسپاریم
ستون های این جاده را ما، به شوق حرم می شماریم
شبیه رباب و سکینه، برای شما بی قراریم
ازین سختی و دوری راه، به شوق تو باکی نداریم
فدایی زینب، پر از شور و عشقیم
اگر که خدا خواست، به زودی دمشقیم
«لبیک یابن حیدر»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اگه توام مسافری، قدم قدم با من بخون
راهُ شیرینتر میکنه، مرور خاطراتمون
یادش بخیر، با هر قدم، تا پای جون، میخوندیم
یادش بخیر، با هر نژاد، با هر زبون، میخوندیم
با هر قدم، دوباره می تپد دلم
به شوق دیدن حرم
به یاد زینب، نشسته بر لب، سرود غم
هرکس ز گوشه ای آمده، اما شبیه یکدیگریم
دور از نژاد و رنگ و زبان، گویا همه ز یک مادریم
با هر زبان، با هر نژاد، ما عاشقان حیدریم
یا مرتضی، یا مرتضی، یا مرتضی علی مدد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اگه توام مسافری، قدم قدم با من بخون
راهو شیرینتر میکنه، مرور خاطراتمون
یادش بخیر
اون سالی که، از قافله، جا موندیم
یادش بخیر
توو هیئتا، با اشک و آه، میخوندیم
میاد خاطراتم جلوی چشام
من اون خستگی تو راهو می خوام
میخواستم مثه اهل بیت حسین
با اهل و عیالم، پیاده بیام
آه حسرت توو سینمه و می باره چشام به پای غمت
این غم کم نیست لیاقتشو ندارم آقا، بیام حرمت
جاده به جاده، پای پیاده
جا موندم اما زائر زیاده
|⇦•روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایام اربعینِ حضرت سیدالشهدا علیه السلام به نفسِ حاج محمد رضا غلامرضازاده •✾•
•┄┅═══••↭••═══┅┄•
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
•┄┅═══••↭••═══┅┄•
ای .. فلک بر هم زدی سامانِ زینب
چه می خواهی مگر از جانِ زینب
*از محرم تا الان منتظرِ اربعینی .. با خودت گفتی روزِ عاشورا امام حسین کربلاییم میکنه ، دیدی نرفتی .. دیدی نطلبیدت .. نکنه منو نخواستی و نبردی ام .. *
ای .. فلک یارِ مرا در کربلا بُرد
بلاها بود که آمد بر سرِ من ..
*امروز فقط باید بشینی زبون بگیری ... حسین ..*
خدایا ، لالۀ من یاسِ من کو ؟
کسی کز مهر دارد پاسِ من کو
همه اطرافِ من نامحرمانن
گلِ اُم البنین عباسِ من کو ..
*یه لشگرِ پیروز اومدن کربلا .. چندتا دخترِ کتک خورده .. نمی دونم اینجا معجر دارن یه ندارن .. آروم آروم اومدن .. فرماندۀ این لشکر یه خانمیِ که اسمشُ گذاشتن زینب .. وقتی گفتن این کاروان میخواد بره کربلا همه از هم سوال میکردن ، بویِ بابامُ دارم استشمام میکنم .. اومدن پیشِ عمه جانشون ، عمه چه خبره ؟! ولوله تو کاروان افتاده .. گفت بچه ها خودتونُ آماده کنید برید سرِ قبرِ باباتون حسین .. وقتی آماده شدن ، معجرهاشونو درست کردن نامحرم نبینه .. چادراشونُ درست کردن گفتن بابا حساسِ .. اومدن بالا سرِ قبرِ حسین .. همه نشستن منتظرِ زینبن .. ببین عمه جانشون چه جوری روضه میخونه .. (تا حالا روضه عمه جانشونُ نشنیده بودن) اما اینجا فرصت شد روضه ی زینبُ بشنون .. آخه یزید ملعون گفت با اینا با مهربانی رفتار کنید تاریخ نوشته بشیر ابن جَذلَم رو فرستاد با این کاروان از محبینِ اهل بیتِ رسیدن نزدیکِ کربلا فرمود برید کنار .. این زن و بچه تا الان عزاداری نکردن .. میخوان بشینن با باباشون حرف بزنن همه منتظرن ببینن زینب چی جوری حرف میزنه : *
سرت را پس گرفتم
همان عمامه ی پیغمبرت را پس گرفتم
به چه سختی ولیکن
ز دست حرمله انگشترت را پس گرفتم
بیا بنشین و بنگر
ببین خلخالِ پایِ دخترت را پس گرفتم
ز دستِ نیزه داران
لباسِ دست دوزِ مادرت را پس گرفتم
*داداش بلند شو .. همه چیزایی که به غارت برده بودن پس گرفتم .. اما داداش از تو یه تقاضا دارم ..*
دلم خوش کن برادر
بگو آرامِ خواهر معجرت را پس گرفتم
*یه عده کتک خورده اومدن کربلا .. هر کی دنبالِ چیزی میگرده .. گفتن عمه ما بریم برا بابامون آب بیاریم .. دیگه آب آزاد شده .. اما گوش دادن دیدن زینب یه جورِ دیگه داره حرف میزنه .. گفت داداش تا الان نمی تونستم موهامُ نشونت بدم .. داداش دیگه اینجا نامحرم نیست ... فقط یه پرده کنار زد .. گفت داداش موهام سفید شد .. *
حسین ...
#حاج_محمدرضا_غلامرضازاده
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#ویژه_ایام_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#اربعین
┄┅═✧❁۞══۞❁✧═┅┄