•𓆩🌙𓆪•
.
.
•• #آقامونه ••
••᚜سـَرِ✨
سَجـّادهیِ شعـریم📝
و دعا گـوی شما🙏
چه سَبُک میشود آدم👌🏼
که تو را❤️
میخواند☺️᚛••
سعید شیروانی ✍🏼
.
.
•✋🏻 #لبیک_یا_خامنه_اے
•🧡 #سلامتےامامخامنهاےصلوات
•📲 بازنشر: #صدقهٔجاریه
•🖇 #نگارهٔ «1303»
.
.
𓆩خوشترازنقشتودرعالمتصویرنبود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌙𓆪•
عاشقانه های حلال C᭄
•𓆩⚜𓆪• . . •• #عشقینه •• #یکسالونیمباتو #قسمت_دویستوهشتادوچهارم احمد خم شد صورت علیرضا را
•𓆩⚜𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#یکسالونیمباتو
#قسمت_دویستوهشتادوپنجم
احمد دستارش را دور سرش پیچید.
کنار علیرضا نشست.
صورتش را بوسید و گفت:
بابایی من رفتم مرد خونه تویی ها
مواظب مامانت باشی
اذیتش نکنی
با شنیدن صدای محبوبه خانم از بیرون پیشانی مرا بوسید و از جا برخاست و محبوبه خانم را به داخل اتاق تعارف کرد.
_من شرمنده شمام که به خاطر ما از کار و زندگی تون افتادین
محبوبه خانم کنار بسترم ایستاد و با روسری رویش را پوشاند و گفت:
دشمن تان شرمنده.
این حرفا چیه
همسایگی مال همین وقتاس دیگه
احمد از او تشکر کرد. رو به من کرد و پرسید:
کاری نداری قربونت برم؟
جلوی محبوبه خانم از حرف احمد خجالت کشیدم و به گفتن نه کوتاهی اکتفا کردم.
احمد لبخند دلنشینی به رویم زد و گفت:
نه نگران باش نه دلشوره داشته باش من تا شب بر می گردم
زیر لب ان شاء الله گفتم و احمد خداحافظی کرد و از در بیرون رفت.
محبوبه خانم برای بدرقه اش کمی دم در اتاق ایستاد و احمد بعد از کلی تشکر و سفارش کردن رفت.
محبوبه خانم به اتاق برگشت و کتری را روی پیک نیک گذاشت و گفت:
شوهرت چه روش بازه قربون صدقه میره
چون نمی دانستم چه جوابی به او بدهم سکوت کردم.
آمد کنارم نشست و پرسید:
همیشه همین جوری حرف می زنه؟
با خجالت پرسیدم:
چه جوری حرف می زنه؟
_همین جوری با احترام و قشنگ
سر به تایید تکان داد و گفتم:
آره همیشه همین جوره
_کربلایی عباس همیشه تعریفش رو می کرد می گفت پسر با ادب و با کمالاتیه
لنگه نداره
از حرف محبوبه خانم لبخند روی لبم نقش بست که محبوبه خانم آه کشید و گفت:
خیلی خوبه شوهرت ادب و احترام سرش میشه
با تو هم همین جوری حرف می زنه؟
با تعجب پرسیدم:
چه جوری؟
_همین جوری که با بقیه حرف می زنه
به تایید سر تکان دادم که گفت:
خوش به حالت.
من که از اول عمرم تا الان ندیده بودم یک مرد این قدر قشنگ و با احترام حرف بزنه
چه برسه که قربون صدقه ام هم بره
تا خونه بابامون بودیم چون دختر بودیم بهمون می گفتن مزاحم و نون خور اضافی
اومدیم خونه شوهر اونم انگار ارث باباش رو بالا کشیده بودیم همیشه ازمون طلبکار و عصبانی بود.پسرامونم لنگه باباشون
آه کشید و گفت:
تو عمرم یاد ندارم شوهرم یا بچه هام یکی بهم گفته باشه دستت درد نکنه
به سمت پیک نیک رفت و پرسید:
این شوهرت که این طوری حرف می زنه وقت دعوا چی فحشت میده؟
_برای چی باید فحش بده؟
_عصبانی ان دیگه
داخل قوری چیزی ریخت و در حالی که رویش آبجوش می ریخت گفت:
من که جوونیام کربلایی تا از راه میومد به جای این که مثل شوهر تو قربون صدقه بره فقط فحش بلد بود بده انگار اگه فحش نمی داد روزش شب نمی شد
هر وقتم من حرصی می شدم جوابش رو بلند می دادم دعوامون می شد و تا کتک نمی زد و مشت و لگدش رو نمی کوبید آروم نمی گرفت.الان دیگه پیر شدیم جون کتک کاری نداریم وگرنه تا قبل عروس دار شدنم من کم کتک نخورده بودم
🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید مصطفی چمران صلوات🇮🇷
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174
.
.
•🖌• بہقلم: #ز_سعدی
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩⚜𓆪•
•𓆩⚜𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#یکسالونیمباتو
#قسمت_دویستوهشتادوششم
قوری را بالای کتری گذاشت و گفت:
اولی که عروس آوردیم رفت کربلا.
وقتی برگشت گفت تو حرم امام حسین توبه کردم قول دادم دیگه کتکت نزنم
ولی به جاش پسرم این قدر عروسم رو اذیت می کنه که حد نداره
چیزی که باباش زمین گذاشت این برداشته
هر روز و هر شب زن بیچاره اش رو می زنه
به هر بهانه کوچیکی دستش رو این درازه
خودش میگه این تا مشت تو سرش نخوره عقلش کار نمی افته
پارسال یه بار چنان مشت زد تو شکم زن بیچاره که بچه اش سقط شد
دلم برای خودش و عروسش سوخت و گفتم:
آخی طفلی ...
پدر مادرش چیزی به پسرتون نمیگن؟
_چی بگن؟ مگه این پسره قلدر به حرف کسی گوش میده؟
میگه زن تا کتک نخوره سر به راه نمیشه
احترام من که مادرشم رو نداره چه برسه به زن بیچاره اش
تا زن نبرده بود دستش رو خواهراش دراز بود حالا رو سر زنش درازه
دلم برای عروسم می سوزه ولی کاری ام از دستم بر نمیاد
حالا من خودم زبون دارم سر به سر کربلایی می ذاشتم عصبانیش می کردم که با هم جر و بحث می کردیم ولی عروسم دیدیش که، طفلک ساده و بی زبونه
به تایید سر تکان دادم که گفت:
به پسرم میگم این قدر قلدری نکن یه روز آه این زنت می گیره خدا هر دو تا دستت رو قلم می کنه ولی به خرجش نمیره که نمیره
حالا باز خدا خیر شیخ حسین رو بده از وقتی میاد روستا و بعد نماز برای اینا حرف می زنه از قیامت و عذاب میگه یکم بهتر شدن وگرنه قبلا کی حریف مردا بود؟
پسر کوچیکم همیشه به خواهراش می گفت شما ها نباید دنیا می اومدین
می گفت اگه من موقع تولد شما بودم همه تونو زنده به گور می کردم
دیگه از وقتی یکم با شیخ حسین رفیق شده دست از این حرفاش برداشته
برایم کمی جوشانده ریخت و گفت:
کاش پسرای منم ادب و احترام یاد بگیرن مثل شوهر تو حرف بزنن
لیوان جوشانده را به دستم داد و گفت:
بیا اینو بخور سرت رو به درد آوردم ولی از من به تو نصیحت قدر شوهرت رو بدون
درسته دختر شهری هستی و جات تو این اتاق کوچیک و خرابه نیست ولی همین عزت و احترامی که از شوهرت می بینی به همه چی می ارزه
🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید احمد کاظمی صلوات🇮🇷
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174
.
.
•🖌• بہقلم: #ز_سعدی
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩⚜𓆪•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🪴𓆪•
.
.
•• #توشه_معنوی ••
💌گامِ اول؛
بدین صورت که بیایم به انواع و اقسام
حقالناسهایی فکر کنیم که روی دوشمون
سنگینی میکنه مثل ادای امانتی، قرضی، بدهی و به ادای حقالناسهایی فکر کنید که
جنبهی مالی ندارند ولی باید رفع و رجوع بشه. یعنی اگه دلی شکستیم، با کسی قهریم! از دلش سریعا دربیاریم شده با یه پیامک، یا هدیه یا یه تماس!🎁
#سلامحضرتباران🌧
#سیروزحیات🌎
#تقدیمبهامامزمانعج♥
.
.
𓆩هرگَھ کھ اَبر دیدموباران،دلمتَپید𓆪
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
•𓆩🪴𓆪•
4_5791669660994765503.mp3
3.43M
•𓆩✨𓆪•
.
.
•• #فانوس ••
💎 دعای سحر در
سحرهای ماه رمضان💚
💠 اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ مِنْ بَهَائِكَ بِأَبْهَاهُ وَ كُلُّ بَهَائِكَ بَهِیُّ، اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ بِبَهَائِكَ كُلِّهِ...
🔹دعای سحر بسیار عجیب، اسرارآمیز و عظیم است...
🔸خواستههای بسیار عظیمی در این دعا هست که فقط به اعتبار اذن ائمه علیهم السّلام جرأت میکنیم آنها را بر زبان بیاوریم...
🔹این دعا راه سلوک به سمت قرب الهی، راه عبور از نقص به کمال، از کثرت به وحدت، از تعیّن به لاتعیّنی را برای انسان باز میکند...
#دعاےسحر..🌿
#ماه_رمضان
.
.
𓆩باز هواےسحرمآرزوست𓆪
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
•𓆩✨𓆪•
•𓆩🌤𓆪•
.
.
•• #صبحونه ••
خدایا مرا در آن (روز) نزدیک کن به آنچه مورد رضای تو است، و مرا در آن از کارهایی که موجب ناراحتی و خشم و غضب تو است دور بدار، و برای خواندن آیات قرآنت به من توفیق ده، به حق رحمتت ای مهربانترین مهربانان ..🤍🕊
.
.
𓆩صُبْحیعنےحِسِخوبِعاشقے𓆪
http://Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌤𓆪•
•𓆩💌𓆪•
.
.
•• #مجردانه ••
نشانههای خاص 1 :
بعضی رفتارهای ما هستند که
میتونه بعد از ازدواج
ما رو با
چالش مواجه کنه و
قبل از ازدواج، مهمه که
تلاش کنیم برای رفع یا اصلاحشون
امروز چندتا ویژگی رو میگیم
که خیلی از دخترها دچارش هستند...
💚 یک. #مسئولیت
اگه توی خانواده پدری و زندگی مجردی
مسئولیت کاری را به عهده نمی گیری یا
درمورد مسئولیتهایی که بهت داده میشه
کوتاهی میکنی...
(تنبلی و بی مسئولیتی😶)
💚 دو. #ارتباط
اگه با پدر، مادر، برادر و خواهر خودت
ارتباط سازنده و راضی کننده نداری و
نمیتونی باهاشون تعامل قابل قبولی
ایجاد کنی...
(ارتباط اجتماعی نادرست با دیگران 😯)
💚 سه. #ثبات
اگه توی زندگی، مرتب برنامههات رو
عوض میکنی، مدام با دوستای زیادی
بخاطر مشکلاتی قطع رابطه کردی، یا
اینکه رشته تحصیلی خودت رو تغییر
دادی یا ترک تحصیل کردی، علائقت رو
نیمهکاره رها میکنی و در کل، ثبات فکری،
احساسی و رفتاری نداری...
(نداشتن ثبات فکری، احساسی و رفتاری😥)
💚 چهار. #شناخت
اگه تصور میکنی میشه افکار، احساس
و رفتار همسرت رو در آینده به دلخواه
خودت تغییر بدی...
(خطای شناختی)
ادامه دارد..
.
.
𓆩ازتوبهیڪاشارتازمابهسردویدن𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩💌𓆪•
•𓆩🪴𓆪•
.
.
•• #همسفرانه ••
[🚶♂] بےاجازه بردهاے قلبـِ
[💗] مــرا ، دنبـــــال خود
[🤨] اے مسلمان
[👥] مالِ حقُ الناس
[🧐] میدانے ڪہ چیسـت؟
#دلم_رو_دزدیدے_خب😜🙈
.
.
𓆩خویشرادرعاشقےرسواےعالمساختم𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪴𓆪•
Tahdir joze2.mp3
3.97M
•𓆩🎧𓆪•
.
.
•• #دلارام ••
بازکن در...
کهگدایسحرتبرگشته(:🌱
○تندخوانیقرآنکریم📖
○بهنیابتازشهیدسیدمرتضیآوینی🕊
○بانوایاستادمعتزآقایی
○جزء دوم🤍
.
.
𓆩هرگزنَمیردآنڪہدلشزندهشد بهعشق𓆪
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
•𓆩🎧𓆪•
﷽
【 #خادمانه | #چفیه 】
#ختم_صلوات امروز بہ نیت:
『 شـھیـ🌷ـد عبدالحسیـن برونسـے 』ڪه
امروز مصادف با سالگرد شهادتشان میباشد.🕊🍃
سعی کن برات عادت بشه و از ایـن به بعـد
حتما تا جایـی که دلت میکشه یه تسبیــــح
برداری و آروم و شمــرده و با حــــالِ خــــوب
صلوات بفرستی.
📿' چندتا صلوات میفرستی امروز؟👇🏼
➲ https://EitaaBot.ir/counter/7oay3
توی این ختم صلواتِ همگانے و شراڪتے؛
چقدر شریک میشی و سهمِ نور برمیداری؟
ھـر روز مھمـان یڪ شھیـد👇
http://Eitaa.com/Asheghaneh_halal
🌱:📿
•𓆩🥸𓆪•
.
.
•• #منو_بابام ••
💬 یادمه پدرم خدا بیامرز میگفت روزه هم نمیگیرید سحر بیدار شید ثواب داره☺️ وای که چه روزهایی بود هرکس نگاه می کرد برق یکی خاموش بود میرفتن در می زدن خواب نمونین😌 اون وقت ها چقدر مزه میداد همون غذایی ساده ای که سحری می خوردیم
حالا که دست به کیبورد شدم یکی دیگه هم بگم: پدرم یه روز کلیه اش درد می کرد اون روز روزه نگرفت من روزه گرفته بودم☺️ به من میگفت روزهتو به من بفروش منم قبول کردم😅 چه دختر خوبی بودم😍
.
.
•📨• #ارسالے_ڪاربران • 857 •
#سوتے_ندید "شما و باباتون" رو بفرستین
•📬• @Daricheh_Khadem
.
.
𓆩بابابا،حالدلمخوبه𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🥸𓆪
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🍳𓆪•
.
.
•• #چه_جالب ••
شبهایی که برای افطار مهمون دارید،میتونید از این گزینه ی جذاب در کنار غذاتون استفاده کنید ..😍🌱
کیک یخچالی🍰
.
.
𓆩حالِخونھباتوخوبھبآنوےِخونھ𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
.
.
•𓆩🍳𓆪•
•𓆩🪞𓆪•
.
.
•• #ویتامینه ••
هر حرف بیجایی که از روی عصبانیت
به زبان میاد بیفایده و بیارزش است😐
پس به این چیزها نپردازید😶❌
بجاش تلاش کنید عصبانیتِ
همسرتون فروکش کنه 🫀
و به جای اینکه مقابل او بایستید
کنارش باشید👩❤️👨
👈خانوم گلـ🌸
فراموش نکن کھـ
همیشه جوابِ های،
هوی نیست👌☺️🌸
.
.
𓆩چشممستیارمنمیخانہمیریزدبهم𓆪
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
•𓆩🪞𓆪•
50 - ده پند از امام رضا علیه السلام.mp3
5.15M
•𓆩📼𓆪•
.
.
•• #ثمینه ••
ده پند از امام رضا (علیه السلام)
#ماه_خدا
.
.
𓆩چهعاشقانهناممراآوازمیڪنے𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩📼𓆪•
عاشقانه های حلال C᭄
•𓆩⚜𓆪• . . •• #عشقینه •• #یکسالونیمباتو #قسمت_دویستوهشتادوششم قوری را بالای کتری گذاشت و
•𓆩⚜𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#یکسالونیمباتو
#قسمت_دویستوهشتادوهفتم
تمام مدتی که احمد رفته بود نگران برگشتن یا برنگشتنش بودم. ذهنم مدام مشغول این فکر بود چه کسی را همراه خود می آورد؟ مادرم؟ یا خانباجی؟ یا نکند سراغ مهتاب خانم یا زیور خانم برود؟ اگر آن ها همراه احمد بیایند وقتی ببینند ما در این چند ماه در این اتاق کوچک و کاهگلی ساکن بودیم عکس العمل شان چه خواهد بود؟
می ترسیدم عکس العملی نشان دهند که باعث خجل شدن احمد بشود.
اولین لقمه نهار را که به دهانم گذاشتم صدای یا الله گفتن احمد را شنیدیم.
محبوبه خانم با تعجب به من نگاه دوخت و پرسید:
شوهرته؟
از جا برخاست و گفت:
چه زود رفت و برگشت.
اصلا رفت؟
پرده را کنار زد و به احمد سلام کرد و تعارف کرد احمد وارد اتاق شود.
احمد سر به زیر وارد اتاق شد و با من سلام و احوالپرسی کرد و بعد رو به محبوبه خانم گفت:
بفرمایید نهارتون رو بخورید ببخشید از سر سفره بلندتون کردم.
محبوبه خانم با روسری صورتش را پوشاند و گفت:
اشکالی نداره.
چه زود برگشتید
کسی رو نیاوردین؟
احمد کنارم نشست و آهسته گفت:
پاشو باید بریم
با حرفش تمام نگرانی های عالم به روانم هجوم آوردند.
احمد رو به محبوبه خانم گفت:
میخوام رقیه رو از این جا ببرم
محبوبه خانم روبروی احمد نشست و با تعجب گفت:
ببرینش؟ کجا ببرین؟
_باید از روستا بریم
محبوبه خانم وارفته گفت:
از روستا برید؟
یعنی برای همیشه برید؟
احمد با شرمندگی سر تکان داد و گفت:
همین الان باید بریم
محبوبه خانم با نگرانی گفت:
این زن زائویه (زائو است😅)
باید استراحت کنه
نمی تونه راه بره کجا با این عجله میخوای ببریش؟
احمد از جا برخاست و گفت:
خانم کربلایی فعلا چاره ای نداریم.
باید سریع جامون رو عوض کنیم
رو به من کرد و گفت:
هر چی که فکر می کنی صد در صد ضروریه بگو تا من بردارم باقیش همین جا باشه
از شدت نگرانی و اضطرابی که به جانم افتاده بود انگار قدرت هیچ حرکت و یا حتی زدن هیچ حرفی را نداشتم.
محبوبه خانم گفت:
احمد آقا این دختر باید استراحت کنه
ظلمه اگه این همه راه پیاده ببریش
خودت هر جا میخوای بری برو بذار این دختر بمونه رو پا بشه
اصلا من می برمش خانه خودمان قدمش روی جفت چشمام عین دختر خودم ازش مراقبت می کنم
🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید حسن باقری صلوات🇮🇷
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174
.
.
•🖌• بہقلم: #ز_سعدی
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩⚜𓆪•
•𓆩⚜𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#یکسالونیمباتو
#قسمت_دویستوهشتادوهشتم
احمد به سمت بقچه لباس های مان رفت و گفت:
شما لطف و خوبی رو در حق ما تمام کردین.
خدا خیرتون بده
من از جبران خوبیای شما و کربلایی عاجزم
الانم باور کنید اگر شرایط این طوری نبود حالا حالا ها توی روستا می موندیم و به شما زحمت می دادیم
احمد سریع لباس های بچه را میان لباس های خودمان پیچید و رو به من پرسید:
به غیر لباس چی دیگه لازمت میشه بردارم؟
مات و بهت زده نگاه به او دوختم و زیر لب گفتم:
گفتی دیگه دلم نلرزه ...
نمی دانم صدایم چه قدر بلند بود آیا شنید یا فقط در نظرش زمزمه ای کردم
گفتی این ظلم رفتنیه ...
دستش روی گره بقچه ثابت ماند و گفت:
هنوزم میگم
پس صدایم را می شنید.
_گفتی نترسم ... بلایی سرت نمیاد ....
احمد با گوشه چشم اشاره ای به محبوبه خانم کرد و سر به زیر انداخت.
محبوبه خانم از جا برخاست و گفت:
من میرم ببینم رختاش خشک شدن بیارم
محبوبه خانم که از اتاق بیرون رفت احمد آمد کنارم نشست.
دستم را گرفت و گفت:
پاشو قربونت برم باید بریم.
اشک آرام از چشمم سر خورد و گفتم:
مگه نگفتی تموم شد؟
مگه نگفتی حالا حالا ها هستی و دلم از نبودنت نلرزه
احمد سر به زیر انداخت و گفت:
من نگفتم تموم شده
دستم را از دستش بیرون کشیدم و گفتم:
همین چند ساعت پیش همین امروز صبح بهم گفتی نفسای آخر این حکومته
احمد دو دستش را دو طرف صورتم گذاشت و گفت:
_آره گفتم قربونت برم
_گفتی پیشم هستی و از هیچی نترسم
_آره گفتم....
الانم پیشتم ....
در حالی که اشک هایم بی اختیار می ریخت پرسیدم:
_قراره کجا بریم؟
من از آوارگی می ترسم
احمد اشک هایم را پاک کرد و گفت:
به من اعتماد کن رقیه.
می دونم اذیت میشی ولی فقط چند ساعته
بعدش تمومه
باور کن دل خودم هم راضی نیست تو این وضع و اوضاع جای این که استراحت کنی و خوب بشی با بچه تو این گرما پا به پای من راه بیای
من داشتم می رفتم مادرت رو بیارم
می خواستم حداقل با آوردن مادرت دلت رو شاد کنم یه کاری کنم سختیای این چند وقته رو برات جبران کنم اما بهم گفتن باید سریع روستا رو ترک کنم و فرصت نیست
فقط چند ساعت با من مدارا کن مثل همه این مدتی که با من مدارا کردی و راه اومدی
بینی ام را بالا کشیدم و پرسیدم:
کجا قراره بریم؟
🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید محمود کاوه صلوات🇮🇷
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174
.
.
•🖌• بہقلم: #ز_سعدی
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩⚜𓆪•
4_5886360152134652733.mp3
5.17M
•𓆩❤️🩹𓆪•
.
.
#یه_حبه_نور
هرچه گفتیم
جز حکایت دوست
در همه عمر از آن پشیمانیم...
"صرفاجهتیادآوری"
سهم نور امروزمون؛
تقدیم به شما...💛
#سورهقارعه
.
.
•𓆩عشقِدرحدِجنونخصلتِایرانیهاست𓆪•
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩❤️🩹𓆪•
•𓆩☀️𓆪•
.
.
••#قرار_عاشقی••
دومین روز ماه و شوق و نیاز✨
دل من سمت صحن در پرواز🕊
.
.
𓆩ماراهمینامامرضاداشتنبساست𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩☀️𓆪•
•𓆩🌙𓆪•
.
.
•• #آقامونه ••
••᚜لبخند تو آورد هلالِ رمضان را🌙
آسوده نمود این همه چشمِ نگران را👀
در مسجد از او گفتم و دیدم که مؤذّن📿
ناگاه از او گفت و رها کرد اذان را🥰᚛••
غلامعباس سعیدی ✍🏼
.
.
•✋🏻 #لبیک_یا_خامنه_اے
•🧡 #سلامتےامامخامنهاےصلوات
•📲 بازنشر: #صدقهٔجاریه
•🖇 #نگارهٔ «1304»
.
.
𓆩خوشترازنقشتودرعالمتصویرنبود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌙𓆪•
•𓆩🪴𓆪•
.
.
•• #سلامحضرتباران ••
توشهی فردامون اینه که؛
سعی کن سکوت رو تمرین کنی!
پس از این به بعد به قدر ضرورت حرف بزن.😇
یکی از مقدماتی که برایِ ورودِ
عشق خدا به قلب انسان لازمه،
همین صمت و سکوته!
حرفی که بهدرد نمیخوره
و برای دنیا و آخرتمون هیچ
فایدهای نداره، نباید گفته بشه...
#توشه
#سیروزحیات🌍
.
.
𓆩هرگَھ کھ اَبر دیدموباران،دلمتَپید𓆪
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
•𓆩🪴𓆪•
•𓆩🌤𓆪•
.
.
•• #صبحونه ••
خدایا!
روزى کن مرا در آن روز هوش و خودآگاهى را
و دور بدار در آن روز از نادانى و گمراهى
و قرار بده مرا بهره و فایده از هر چیزى که فرود آوردى در آن
به بخشش خودت اى بخشنده ترین بخشندگان ...🧡🌻
.
𓆩صُبْحیعنےحِسِخوبِعاشقے𓆪
http://Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌤𓆪•
۱
•𓆩🪴𓆪•
.
.
•• #همسفرانه ••
؏ــشــــ💕ــقِ #تُ را
بِه کُــــل عــالَـ🌏ـــم
جــ🗣ــار میــزَنَـــم
.
.
𓆩خویشرادرعاشقےرسواےعالمساختم𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪴𓆪•
Tahdir joze3.mp3
4.16M
•𓆩🎧𓆪•
.
.
•• #دلارام ••
روزسومکهرسدیادکسیمیافتم
که ز فرط عطشش
ناله زده وای عمو...💔
○تندخوانیقرآنکریم📖
○بهنیابتازشهیدابراهیمهادی
و شهید شاهرخ ضرغام🕊
○بانوایاستادمعتزآقایی
○جزء سوم🤍
.
.
𓆩هرگزنَمیردآنڪہدلشزندهشد بهعشق𓆪
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
•𓆩🎧𓆪•
﷽
【 #خادمانه | #چفیه 】
#ختم_صلوات امروز بہ نیت:
🌱『 شـھیـد مسلم خیزاب 』
ذاکربشیدوبالاترینذکرعملیهم
گناهنکردناست.باذکرخداهمنشینِتومیشود.
📿' چندتا صلوات میفرستی امروز؟👇🏼
➲ https://EitaaBot.ir/counter/7oay3
توی این ختم صلواتِ همگانے و شراڪتے؛
چقدر شریک میشی و سهمِ نور برمیداری؟
ھـر روز مھمـان یڪ شھیـد👇
http://Eitaa.com/Asheghaneh_halal
🌱:📿