•𓆩🌤𓆪•
.
.
•• #صبحونه ••
امیدوارم از شــب هجران 🌑
کــہ عاقبت 🤍
شــادم کـند بــہ 🪅
دولت صبح 🍵
وصال دوست . . .💌✨
#اوحدی_مراغهای
.
.
𓆩صُبْحیعنےحِسِخوبِعاشقے𓆪
http://Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌤𓆪•
•𓆩🌿𓆪•
.
.
•• #مجردانه ••
هزاران جانِ ما و بهتر از ما
فداۍ تو کہ جانِ جانِ جانی(:♥️
.
.
𓆩عاشقےباشڪهگویندبهدریازدورفت𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌿𓆪•
•𓆩🪴𓆪•
.
.
•• #همسفرانه ••
خیلے حس قشنگیه😍
کسے رو داشته باشے
که با داشتنش دیگه
به نداشتن خیلے چیزا فکر نکنے✋🏻
#خداروشکر💐
.
.
𓆩خویشرادرعاشقےرسواےعالمساختم𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪴𓆪•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🍭𓆪•
.
.
•• #چه_جالب ••
یــ🧊ــخ میوهاۍدرست ڪن
خوشگل و ڪاربردۍ😍🍓
شما میتونید به جای توتفرنگی
از گیـ🍒ـلاس یا آلبالو یــا
حتی گـ🌹ـل استفاده
ڪنیـد🥰👌
.
.
𓆩حالِخونھباتوخوبھبآنوےِخونھ𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
.
.
•𓆩🍭𓆪•
•𓆩🙍♂𓆪•
.
.
•• #منو_مجردی ••
💬 خانواده من
عادت دارن همیشه کارهای منو
کوچیک نشون بدن ..!
یعنی حتی اگه خلبان هم بشم،
بابام به همه میگه:
کارش مسافرکشی با هواپیماس..😐💔
.
•📨• #ارسالے_ڪاربران • 950 •
#سوتے_ندید "شما و مجردیتون" رو بفرستین
•📬• @Daricheh_Khadem
.
.
𓆩مجردییعنی،مجردی𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🤦♂𓆪
•𓆩🪁𓆪•
.
.
•• #پشتڪ ••
گر من به خیـال تو نباشـم
به چه کـارم💕
.
.
𓆩رنگو روےتازهبگیـر𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪁𓆪•
•𓆩⚜𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#مسیحای_عشق
#قسمت_نوزدهم
:_بیا دخترم، بیا از چی ميترسی؟ مسجد خونه ی امن خداست، بیا باباجان نگران نباش...
با تردید پا در مسجد میگذارم، باغچه های کنار دیوار، حوض بزرگ وسط حیاط و گلدان های دور و برش منظره ای جذاب و دیدنی درست کرده است، اصلا شبیه مسجدی نیست که قبلا میرفتم، شاید هم من اینطور حس میکنم.
پیرمرد به نیمکت رو به حوض اشاره میکند: اینجا بشین دخترم تا سیدجواد رو صدا کنم.
میخواهد به طرف ساختمان مسجد برود که پسر جوانی از آن خارج میشود.
قد متوسط، پیراهن سه دگمه ی آبی روشن، شلوار کتان سرمه ای، و چشم و ابرویی مشکی. در یک کلام از آن هایی است که مامان بهشان عقب افتاده میگوید، البته کمی خوش تیپ و خوش
بر رو تر!
با خنده به طرف پیرمرد میآید
_:جونم مشدی؟
گویی متوجه حضور من نشده، پیرمرد میگوید
+:بیا بابا جان، ببین این خانم چی کار دارن؟
و با دست مرا نشان میدهد، پسر خنده اش را جمع میکند و سرش را پایین میاندازد: سلام
نمی دانم به احترام وقارش، شاید هم به احترام اعتقاداتش، از جا بلند میشوم:سلام
پیرمرد پس شانه اش می زند
:+من برم تو
و به طرف مسجد میرود، پسر جلوتر می آید.
:_بفرمایید، در خدمتم
:+راستش... نمیدونم... شاید شما جواب سوال من رو ندونید...
حس میکنم علامت سوال بزرگ ذهنم جوابی پیش پسر هجده نوزده ساله ندارد.
پسر همچنان سر پایین است، میگوید؛
:_حالا بفرمایید
بی مقدمه و ناگهانی میپرسم؛
:+اسلام،به آقا اجازه داده که خانمش رو بزنه؟
پسر از لحن تند و پرسش ناگهانی ام جا میخورد، اما لبخند میزند.
:_بله
شوکه می شوم از جوابش، انتظار داشتم منکر شود، ادلــه بیاورد و حتی توجیه کند، اما اصلا انتظار این جواب را نداشتم.
متوجه حالتم میشود؛
:_بفرمایید بشینید من براتون توضیح میدم
مینشینم،بهت زده،پسر هم کنار من با فاصله مینشیند.
نمی توانم جلوی خودم را بگیرم
:+یعنی اسلام،طرفدار آقایونه؟
پسر که فکر میکنم سیدجواد صدایش می زدند، همچنان لبخند میزند و حتی یک بار هم سرش را بلند نمیکند. آرام میگوید +:حتما به آیه ی سی و چهار سوره ی نساء رسیدین که اینو میگین.
سر تکان میدهم؛
:+بله
:_خب بذارین با یه مثال براتون بگم،فکر کنید شما مسئول نگهداری از یه بچه ی کم سن و سال تر از خودتون هستین،مثلا معلمش! و واقعا از ته دل دوسش دارین. این بچه مدام شلوغ میکنه و حاضر نیست اصلا به حــرف شما گوش بده، شما هم یه انتظاراتی از این بچه دارین که اصلا زیر بار نمیره، خب شما چیکار میکنین؟
:+خب، باهاش حــرف میزنم، کتکش نمی زنم!
:_احسنت،حالا فکر کنین که به حرفاتون گوش نمی ده، مدام کارهای بد خودش رو تکرار میکنه، حالا چی کار میکنید؟
کـمی فکر میکنم
:+شاید... نه یعنی حتما باهاش قهر میکنم.
:_بله درسته، حالا فکــر کنیم این بچه، لجبازتر از این حرفاست، شمام خیلی دوسش دارین و دلتون نمی خواد کار به دفتـر و مدیـر و ناظـم برسه، اون وقت به نظــر شما اشکالی داره که با یه چیـز کوچولو مثل مداد، آروم بزنیدش، نه اینکه بهش آسیب برسونین، نه... فقط بچه متوجه بشه که شما چقدر ناراحتین،این کار شما،ستم در حق اون بـچـه محسوب میشه؟
متحـیر مانده ام،حرف هایش بوی عدالــت میدهد، بوی حق،بوی انسانیت...
:+آخه مداد کـه ضرری نداره،دردش نمیگیره
:_ببینید تو احکام اسلامی،همسرا نسبت به هم دیگه تعهداتی دارن که باید حتما
عملیشون کنن،مثلا مرد باید خانمش رو از نظر عاطفی و هم از نظر مالی تامین کنه،زن هم نسبت به شوهرش وظایفی داره که حدودش مشخصه، حالا اگه خانم نخواست وظایفش رو عملی کنه،این
وظایف که میگم شامل خانه داری و غذاپختن و اینا نیست ها،وظایف واقعیش،اون وقت قرآن به مرد میگه با خانمت صحبت کن و ببین مشکلش چیه،ناراحتیش از کجاست، بعد اگه مشکل
اینجا حل نشد،باهاش قهــر کن،اگه خانم خیلی دیگه سر به هوا باشن و بازم لجاجت کنن میتونی بزنیش،نه طوری که آسیب ببینه،فقط جوری که متوجه ناراحتیت بشه
خدا،سه تا معجزه واسه هدایت ما فرستاده،قرآن ؛ پیامبر و امامان ما،هر آیه ی قرآن خودش گویا و جامعه اما پیامبر و امام،این آیه رو تفسیر میکنن،در مورد این آیه ی نساء هم،پیامبر فرمودن که:با چوب مسواک و چیزی شبیه اون،که نه بدن آسیب ببینه ،نه روح خانم آزرده بشه،فقط
خانم متوجه ناراحتی همسرش بشه،حالا به نظر شما این بی عدالتی به خانم هاست؟
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
.
.
•🖌• بہقلم: #فاطمه_نظری
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩⚜𓆪•
•𓆩⚜𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#مسیحای_عشق
#قسمت_بیستم
نمیدانم چه بگویم، حق با اوست... نفسم را بیرون میدهم: حق با شماست، اسلام واقعا کامله
بلند میشوم: ممنون که وقت گذاشتین، لطف کردین واقعا
او هم بلند میشود، همچنان سرش پایین است؛
:_انجام وظیفه بود
میخواهم برگردم که صدایم میکند؛
:_خانم؟
به طرفش برمیگردم
:+بله؟
:_جسارت بنده رو ببخشید ولی به نظــر میرسه راجع به اسلام تحقیق میکنید، درسته؟
:+بله همینطوره
:_اگــه سوالی، شبهه ای، مسئله ای پیش اومد، خوشحال میشم اگه بتونم در حد معلومات خودم کمکتون کنم، در ضمن اینجا هستن خانومایی که بیشتر از من میتونن کمکتون کنن و مسائلی رو براتون توضیح بدن، اسلام واقعا کامله، فرصت
فهمیدنش رو از خودتون دریغ نکنید؛یاعلی
زیر لب میگویم:یاعلی
و به ســرعت از حیاط مسجد خارج میشوم.
..........
صــــدای آلارم گوشی میآید، بلند میشوم. نگاهی به اطراف میاندازم و صدای زنگ را قطع میکنم.
آسمان هنوز تاریک است، وضو میگیرم، چادر نماز قشنگم را با دقت از کشو درمیآورم و سر میکنم، رو به قبله می ایستم:اللّه اکـــبر
تسبیح را داخل سجاده میگذارم و بعد از سجده ی شکر بلند میشوم، چادرنماز را تا میکنم و به همــراه سجاده داخل کشو میگذارم. نگاهی به ساعت می اندازم، شش و نیم صبح.
چراغ اس ام اس گوشی روشن میشود، مثل همیشه فاطمه است، قرار گذاشته ایم صبح ها وقت شروع درس همدیگر را باخبر کنیم.
برایش یک"صبح بخیر،موفق باشی"می فرستم.
کتــاب تاریخــم را برمیدارم و درس خواندن را شروع میکنم،چیز زیادی تا کنکور نمانده است...
*
نگاهی به ساعت می اندازم، فاطــمه دیر کرده، الان است که استاد برسد.
عجیب آن که امروز محــسن هم نیامده. استاد وارد می شود به احترامش بلند میشویم.
به جای خالی فاطمه و محسن نگاهی میاندازد، رو به من میکند:خانم زرین غایب هستن؟
سـر تکان میدهم: قرار بود بیان استاد
استاد میگوید: باشه چند دقیقه منتظرشون میشیم...
نگاهی به در می اندازم: فاطـمه...کجایی...
کلاس تمام میشود، استاد جزوه ی فاطمه و محسن را به دستم میدهد: شما نگه میدارید؟
:_بله،بله...حتما
چادرم را مرتب میکنم و از کلاس خارج میشوم، موبایلم را درمیآورم و شماره فاطمه را میگیرم...
جواب نمی دهد... خیلی نگرانم... شمــاره خانه شان را میگیرم، بیشتر نگران میشوم وقتی تلفن خانه را هم جواب نمی دهند.
بـه طــرف خانه خودمان راه می افتم، فاطــمه کجایی؟؟
.........
برای بارصدم شماره فاطــمـــه را میگیرم، این بار اپراتور از گوشی خاموش فاطمــه میگوید، نگرانی مغزم را منفجـــر میکند، پناه میبرم به قرآن همدم همیشگی ام، یاد آن روز کـه برای اولین بار، این معجـــزه ی الهی را تمام کــردم، لبخنـــد بــه لبم می آورد.
روز قشنــگی کــه مرا دوباره بــه مسجـــد کشاند...
..........
مانتوی بلندی میپوشم، شال سر میکنم، اما سفت، محکـــم،پوشیده...
خواندن ترجمـه ی قرآن تمام شده، سردرگمم و آشفته، نمیدانم چه باید بکنم.
قصــد کرده ام به مسجـــد بروم، برای دیدن آن مشدی مهـــربان که کمــک بزرگی به من کرد.. از خانه خارج میشوم،گرمـــای تابستان پوستم را می سوزاند، عینکم را میزنم و قدم تند میکنم، تا اذان ظهــر چیزی نمانده.
دوبـــاره میرسم به همان مسجـــد،همان که حوض و گلدان های دور و برش،باغچـــه های اطرافش و آسید جوادش در خاطـــرم مانده.
وارد کـــه میشوم،اللّه اکـــبر اذان گوشم را مینوازد،چقدر این صدا روحم را التیام میبخشد، به طرف ورودی بانوان میروم. نگاهم به خانم های چادری میافتد که به سرعت خود را به صف های نماز میرسانند، خاطـــره ی تلخ آن روز صندوقچه ی ذهنم را تاریک میکند... قرآن را درمیآورم و مشغول خواندن یس می شوم، عجیب انس پیدا کرده ام با این سوره، با قلـــب قرآن!
میخواهم شیرینی کلام خدا، زهـــر آن خاطــره را حلاوت بخشد..
سنگینی سایه ای را بالای ســـرم حــس میکنم، ســربلند میکنم. دختری جوان حدود بیست و پنج،بیست و شش ساله با چادر رنگی بالای سرم ایستاده. لبخندی روی لب هایش نشسته.
میگوید:سالم
جواب سالمش را آرام میدهم،نمیخواهم مثل آن پیرزن... ســر تکان می دهم تا از فکــرم دور شود.
دختر کنارم مینشیند.
:_ببخشیــــد،شما تا بعــد از نماز اینجا هستی؟
تا بعد نماز اینجایم،آمده ام تا مشدی را ببینم. اما این دختــر چرا میخواهد بداند...
:+بله چطور؟؟
:_شرمنـــده،ولی ممکنه کـیف منو نگه داری تا من نمازم رو بخونم؟یه خرده بزرگــه نمیخوام جا رو بگیره
نگاهم به کوله اش می افتد،کوچک است و جمع و جور،ولی خب در صف نماز جای زیادی اشغال میکند.
ســر تکان می دهم،دختر میخواهد برود که صدایش میزنم
+:ببخشید
آرامـ برمیگــردد
:_جانمـ؟
صدایش چقدر دلنشین است.
:+چطــور میتونین به من اعتمـــاد کنید؟
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
.
.
•🖌• بہقلم: #فاطمه_نظری
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩⚜𓆪•
هدایت شده از رصدنما 🚩
32.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
《 #نطنز😄 》
💬 خیلـــی خوب بود🤣😂🤦♂
از کظم غیظ کردن پزشکیان
تا ارائه برنامه هاش😝
حتما بببنید😁
کاری زیبا از هنرمندان مشهدی👌🏼
فوروارد یادت نره😉
#مثل_رئیسی | #امتداد_ابراهیم
#خادم_جمهور | #حماسه_انتخابات
#خادم_ملت | #مناظره۱۴۰۳
پوشش مناظرات با چاشنی طنز •👇🏼•
🧂 eitaa.com/Rasad_Nama
•𓆩☀️𓆪•
.
.
•• #قرار_عاشقی••
امام هادی(ع) فرمودند:
🌿 محل قبر امام رضا(ع)،
قطعهای از خاک بهشت است
و هیچ مؤمنی ایشان را زیارت
نمیکند، جز آن که خداوند، او
را از آتش دوزخ آزاد میکند و
در بهشت جایش میدهد 🌸
📗 عیون أخبار الرضا(ع). ج ۲. ۲۶۲
.
.
𓆩ماراهمینامامرضاداشتنبساست𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩☀️𓆪•
•𓆩🌙𓆪•
.
•• #آقامونه ••
﮼𖡼 هرچه داریم
ز سودای تو دلبر داریم🥰
﮼𖡼 حیف باشد که😏
ز سودای تو دل برداریم🪴
منعم شیرازی /✍
.
•✋🏻 #لبیک_یا_خامنه_اے
•🧡 #سلامتےامامخامنهاےصلوات
•🇮🇷 #جهش_تولید_با_مشارکت_مردم
•📲 بازنشر: #صدقهٔجاریه
•🖇 #نگارهٔ «1405»
.
𓆩خوشترازنقشتودرعالمتصویرنبود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌙𓆪•
هدایت شده از ایتایار
•𓆩🌤𓆪•
.
.
•• #صبحونه ••
🤍 امیــدوار چنانــم
کـہ کار بستـــہ بر آید🌱
وصــال چــون
بهــ ســرآمد ؛❤️🩹
فــراق هــم
بـہ ســر آید . . .😍✨
.
.
𓆩صُبْحیعنےحِسِخوبِعاشقے𓆪
http://Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌤𓆪•
•𓆩📿𓆪•
.
.
•• #پابوس ••
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله):
عليٌّ مَع الحقِّ و الحقُّ مَع عليٍّ، يَدورُ حَيثُما دارَ.😍❤️🩹🥺
﴿على با حق و حق با على است و بر محور او مى گردد﴾😇😍
منبع:شرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید: ج2،ص297✍
.
.
𓆩خواندهويانَخواندهبهپٰابوسْآمدهام𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩📿𓆪•
•𓆩💌𓆪•
.
.
•• #مجردانه ••
اولین معیار من، یه شغل پردرآمد و عالیه 😍😎
برای من مادیات، اصلااا مهم نیست😇
باید اذعان کرد که
برای یه زندگی خوب و
💜 ازدواج موفق، حداقلهای
اقتصادی اهمیت داره و
چه بسا
ازدواجهایی که
بخاطر عدم ثبات اقتصادی
با نارضایتی طرفین
همراه میشه...
👈 اما اینکه چقدر باید
این مورد، معیار و ملاکِ
تصمیمگیری باشه، میشه گفت:
برای ازدواج
🔆 مهمتر از توانمندی مالی،
نگاه به آینده و قدرت برنامهریزی
و مدیریت منابعه
اینکه فرد، دنبال و
🍀 اهل کار و پول حلال باشه
🍀 دغدغه رفاه خانواده رو داشته باشه
🍀 و با درآمد حتی اندکی که داره
بتونه برای آینده
برنامهریزی و
سرمایهگذاری درست کنه
این یعنی
🌸 رسیدن به #بلوغ_اقتصادی
که نه سربازی، نه تحصیل
نه موارد مشابه، لزوما
بهانهی خوبی
برای نرسیدن بهش نیست..
در کنار همه اینها
🔔 یادمون باشه که
توکل به خداست که به زندگی
برکت میده و مادیات
نباید
معیار نهایی و اصلی ما باشه..🌸🍃
.
.
𓆩ازتوبهیڪاشارتازمابهسردویدن𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩💌𓆪•
•𓆩🪴𓆪•
.
.
•• #همسفرانه ••
خاطرم را آنچنان دربند کردے
با دلـ💖ـت
جز تماشاے #تُ
کارے نیســــت
آرامم کند💐🍃
#بنشین_دمے_کنارم_اے_آرام_جانم😍
𓆩خویشرادرعاشقےرسواےعالمساختم𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪴𓆪•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🍭𓆪•
.
.
•• #چه_جالب ••
بـریــمـ کـہ داشتـهــ باشیــمـــ
بستنــے رژیـمــے🍦
بـدون استــفاده از مــوز !🤓🍌
مـواد لـازم :
گــردو ½ پیمانه
اسانـس وانیل ۱ ق چ🤍
شـیر نارگیل یا شـیر بادام ۱ پیمانه🍼
شیـرین کننده (استویا) ۱ ق م
بادام هندے خام ۱ پیمانه🥜
شــکلات تلخ ½ پیمانه🍫
.
.
𓆩حالِخونھباتوخوبھبآنوےِخونھ𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
.
.
•𓆩🍭𓆪•
•𓆩🥰𓆪•
.
.
•• #منو_همسری ••
💬 به شوهرم میگم:
میدونی مهریهم چند میلیارد شده؟
میگه: میدونی دیهات
اندازه ۲۰ تا از اون سکه هاست ..🗿!
هیچی دیگه.. همین یه دونه تهدید
دست ما زنا بود، اونم گرفتن ازمون ..😐💔
.
.
•📨• #ارسالے_ڪاربران • 951 •
#سوتے_ندید "شما و مجردیتون" رو بفرستین
•📬• @Daricheh_Khadem
.
.
𓆩عاشقیودیوونگیهاش𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🥰𓆪
beyat-bato.mp3
2.94M
•𓆩📼𓆪•
.
.
•• #ثمینه ••
اے دیـــن و زندگــے من ،
مــولا . . ـ💚🎊
.
.
𓆩چهعاشقانهناممراآوازمیڪنے𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩📼𓆪•
•𓆩🪁𓆪•
.
.
•• #پشتڪ ••
آدمیزادست و عشقُ دل به هرکاری زدن!♥️
.
.
𓆩رنگو روےتازهبگیـر𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪁𓆪•
•𓆩🪞𓆪•
.
.
•• #ویتامینه ••
وقتایی ک یهو آقاتون داره عصبانی میشه
یا غر میزنه😁👇
با شوخی بگو عهههه ببین این شیطونه
رفته تو جلدت میگه عصبی شو داد بزن😬
تا خانمت عصبی شه😡دعواتون بشه😒
ولی کور خونده من عصبی نمیشم میزنم
دهنش پر خون شه😁👻
توام بزن تو دهنش جیگرمون خنک شه😜
بعدش سکوت کنید یا با شوخی و خنده
تمومش کنید👏😍
.
.
𓆩چشممستیارمنمیخانہمیریزدبهم𓆪
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
•𓆩🪞𓆪•
•𓆩☀️𓆪•
.
.
•• #قرار_عاشقی••
امام رضا(ع)
دوستی با مردم را
ارزشمند میدانستند و
میفرمودند:
اساس دانایی، بعد از
ایمان به خدا، جلبِ
دوستی مردم است 💕
.
.
𓆩ماراهمینامامرضاداشتنبساست𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩☀️𓆪•
هدایت شده از رصدنما 🚩
《 #نطنز😄 》
💬 قاضیزاده
حتی امشب که بحث سیاسیه
درمورد زنها حرف زد
تا رای جذب کنه و گفت
الهام علیف🧕👨🦳😂
#مثل_رئیسی | #امتداد_ابراهیم
#خادم_جمهور | #حماسه_انتخابات
#خادم_ملت | #مناظره۱۴۰۳
پوشش مناظرات با چاشنی طنز •👇🏼•
🧂 eitaa.com/Rasad_Nama
•𓆩🌙𓆪•
.
•• #آقامونه ••
﮼𖡼 نقش و نگارِ🪴
روی تو چنین است👇
﮼𖡼 که ماه در حضورت🌙
خجالت می کشد😌
یاسمن موذنی نژاد /✍
.
•✋🏻 #لبیک_یا_خامنه_اے
•🧡 #سلامتےامامخامنهاےصلوات
•🇮🇷 #جهش_تولید_با_مشارکت_مردم
•📲 بازنشر: #صدقهٔجاریه
•🖇 #نگارهٔ «1406»
.
𓆩خوشترازنقشتودرعالمتصویرنبود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌙𓆪•
•𓆩🌤𓆪•
.
.
•• #صبحونه ••
ســلام من
بـہ پیچکــے 🌱
که صبـح دست سـبز او 💚
به سـوے آسـمان بیـڪـران دراز مـے شود . . . ✋🏻🫀
.
.
𓆩صُبْحیعنےحِسِخوبِعاشقے𓆪
http://Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌤𓆪•
•𓆩🌿𓆪•
.
.
•• #مجردانه ••
دوستم داشته باش! حتى اگر کوتاه
به قدرِ یک پلک بر هم زدن؛
که دوست داشتنِ تو
تمامِ خوشبختىِ من است .
_امیر وجود
.
.
𓆩عاشقےباشڪهگویندبهدریازدورفت𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌿𓆪•