عاشقانه های حلال C᭄
•𓆩💞𓆪• . . •• #عشقینه •• #مسیحای_عشق #قسمت_چهلوشش وحید به پنجره خیره میشود و زیرلب طوری که من بش
•𓆩💞𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#مسیحای_عشق
#قسمت_چهلوهفت
- هیچی..
شب عاشورا، منیرخانم بهم زنگ زد.
گفت که تو مدام داری گریه میکنی و مامان و بابات هم نیستن.. نگران شدم.
منیرخانم گفت تو مداحی گوش دادی. همونجا فهمیدم تو داری عوض میشی...
یا حداقل این پتانسیل رو داری که عوض بشی...میدونی؟
هر چشمی لیاقت گریه واسه سیدالشهدا رو نداره...
گذاشتم تنها باشی و فکر کنی و تحقیق. میدونستم تو آدمی نیستی که راحت چیزی رو قبول کنی.
به تنهایی و تفکر احتیاج داشتی... چند وقت بعد شنیدم پات شکسته.
یه مدت بعد،منیر خانم گفت
بعد از باز کردن گچ پات،دیگه همراه مامان و بابات مهمونی نمیری،گفت که رفتی و
نهج البلاغه خریدی.
فهمیدم دیگه وقتش شده که خودم وارد عمل بشم.
بهت ایمیل زدم و خواستم که قرآن بخونی. بعدا از منیر شنیدم که قرآنشو دزدیدی..
و بلند میخندد، خجالت میکشم:
عه عمــــــــو؟
- جانم .... اولین باره که صدام کردی.
چه قشنگه برادرزادهی ماهی مثل تو داشتن..
در دلم میگویم:
و چه خوب است داشتن عمو و همراهی مثل تو...
+ خب...بعدش..
- بعدشم که دیگه خودت میدونی،
وقتی ایمیل زدی و گفتی که من فرشتهی نجاتتم،
فهمیدم دیگه تموم شد.. وقتش شد که از پیله دربیای.
خواستم راجع چادر باهات حرف بزنم.
ولی باور کن حتی فکرشم نمیکردم که بدویی بری چادر بخری..
+ کشتی پهلوگرفته، تازه تموم شده بود، راستش از حضرت زهراۜ خجالت میکشم.
- قشنگترین پروانه، اونیه که از پروانه بودنش لذت ببره، بهترین دخترمحجبه هم اونیه که به حجابش افتخار کنه..
میفهمی نیکی؟
سرم را آرام تکان میدهم.
- حالا تو تعریف کن
از شب عاشورا برایش میگویم،
تا مسجد رفتنهای پنهانی و مطالعههای سردرگم و درهم از سایتهای مختلف...
تا پیرزنی که نگذاشت در صف اول بایستم،
تا شکستن پایم و باز هم دیدن
نام حسین بن علی و اینکه عاشقش شدم،
تا خواندن قرآن و اولین نماز و حس قشنگ صحبت با خدا...
برایش از مسجد و مشدی و سیدجواد هم میگویم .
تا سر کردن چادر برای بار اول
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
.
.
•🖌• بہقلم: #فاطمه_نظری
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩💞𓆪•