eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.6هزار دنبال‌کننده
20.8هزار عکس
2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
🍟☕️🍟☕️🍟 ☕️🍟☕️🍟 🍟☕️🍟 ☕️🍟 🍟 🔰 چای کمرنگ☕️ و خرما... نان وپنیروگردو 🔰 دلمه ی سیب زمینی🍟 🔰 سیب زمینی های متوسطتونو بذارید پخت بخوره بعد از وسط دو نیم کنید و توی سیب زمینی و خالی کنید داخل سیب زمینی رو که جدا کردید کنار بذارید و با کمی تخم مرغ و زردچوبه ورز بدید و بذارید کنار سیب زمینی های خالی شده رو کنار بذارید و مواد دلمه تونو درست کنید گوشت چرخکرده رو با پیاز رنده شده و فلفل سیاه و نمک تفت بدید و کمی فلفل دلمه ای و هویج ریز شده به گوشت اضافه کنید و با دو قاسق رب انار موادتونو طعم دار کنید. بعد از تفت کامل، توی سیب زمینیاتونو با مواد سرخشده پر کنید. حالا موادی که از قبل با تخم مرغ ورز داده بودید توی قیف بریزید و روی دلمه هاتونو با اون مواد بپوشونید و ده دقیقه توی فر یا توستر بذارید که برشته بشه. نکته: می تونید روی مواد درپوش دلمه رو کمی پنیر پیتزا بریزید که خوش طعم و زیبا بشه 😋🍭 🍳| @asheghaneh_halal 🍟 ☕️🍟 🍟☕️🍟 ☕️🍟☕️🍟 🍟☕️🍟☕️🍟
|♥️|عطرنابےمےوزدا |💚|ازکوچه باغ مرقدت |💜|هرکه مےآیدحرم |💛|این عطررابومیکند |♥️|خادمےمیگفت که |💚|آقا به وقت بدرقه |💜|دست زائررا پراز |💛| گل هاےشب بو میکند 🌙 @Asheghaneh_halal
🍃🐚 #همسفرانه 👌《یڪ لحظه تو رفتے 🍃《به سر بام و بیایے 🗣《از دفتر رهبر خبر 🌙《آمد #رمضان شد #ماه‌منوباماه‌رمضان‌اشتباه‌گرفتن🔨😐 @asheghaneh_halal 🍃🐚
°🐝| #نےنے_شو |🐝° [😬] چیـه⁉️چـلا اینطــ😳ـولـ👉 نیــدامـ میتـونینـ😐 توتـ🍓ــفلنگے خوشـملـ ندیدیـنـ😍😅 [😉] تازه‌شـمـ لباسامـ👗ـو تـــۇدَمـ سـِــتـ کَل٘ــدَمـ😌 دلـــتون حِتابے٘ بِتـۇزهـ😜 استودیو نےنے شو؛ آبـ قنـ🍭ـد فراموش نشه👼👇 •🍼• @Asheghaneh_halal
#پابوس حسیـــن جان❤️ پشت کردم به گناه 👌😌 پاک شـــــوم در رمضانــ😍 همه ترکم بکنند🚶😒 عیب ندارد!😏تــو بمان😇 #سایه_ات_از_سرمان_کم_نشود_مولا_جان❤️ 🌷| @asheghaneh_halal
✍ سیـد مهـدے بـنـے هـاشـمـے 🌹 تا اسمموخوند بدوبدو دویدم سمت درب دانشگاه ولی از اتوبوس خبری نبود خیلی دلم شکست. گریه ام گرفته بود. الان چجوری برگردم خونه؟! چی بگم بهشون؟! آخه ساکمم تواتوبوس بود بیچاره مامانم که برای راه غذا درست کرده بود برام تو همین فکرها بودم که دیدم از دور صدای جناب فرمانده میاد. بدو بدو رفتم سمتش و نفس نفس زنان گفتم: سلام. ببخشید..هنو حرفم تموم نشده بود که گفت: اااا.خواهر شما چرانرفتید؟! -ازاتوبوس جا موندم -لا اله الا الله...اخه چرا حواستون رو جمع نمیکنید اون از اشتباهی سوار شدن اینم از الان. -حواسم جمع بود ولی استادمون خیلی گیر بود. -متاسفم براتون.حتما آقا نطلبیده بود شما رو. -وایسا ببینم.چی چی رو نطلبیده بود.من باید برم. -آخه ماشین ها یه ربعه راه افتادن. -اصلا شما خودتون با چی میرید؟! منم با اون میام. -نمیشه خواهرم من باماشین پشتیبانی میرم.نمیشه شما بیاید. -قول میدم تابه اتوبوسهابرسیم حرفی نزنم. -نمیشه خواهرم.اصرار نکنید. -اگه منو نبرید شکایتتون رو به همون امام رضایی میکنم که دارید میرید پیشش. -میگم نمیشه یعنی نمیشه..یا علی اینو گفت و با راننده سوار ماشین شد و راه افتاد.و منم با گریه همونجا نشستم هنوز یه ربع نشده بود که دیدم یه ماشین جلو پام وایساد و اقا سید یا همون اقای فرمانده پیاده شد و بدون هیچ مقدمه ای گفت: لا اله الا الله...مثل اینکه کاری نمیشه کرد...بفرمایین فقط سریع تر سوار شین.. سریع اشکامو پاک کردم و پرسیدم چی شد؟! شما که رفته بودین؟! هیچی فقط بدونید امام رضا خیلی هواتونو داره. هنوز از دانشگاه دور نشده بودیم که ماشین پنچر شد.فهمیدم اگه جاتون بزاریم سالم به مشهد نمیرسیم راننده که سرباز بود پشت فرمون نشست و آقا سید هم جلوی ماشین و منم پشت ماشین و توی راه هم همش داشتن مداحی گوش میدادن...(کرب و بلا نبر زیادم/جوونیمو پای تو دادم/) حوصلم سر رفت... هنذفریم که تو جیبم بودو برداشتم و گذاشتم تو گوشم و رفتم تو پوشه اهنگام و یه آهنگو پلی کردم... یهو دیدم آقا سید با چشمهای از حدقه بیرون زده برگشت و منو نگاه کرد. یه نگاه به هنذفری کردم دیدم یادم رفته وصلش کنم به گوشیم آروم عذر خواهی کردمو و زیاد به روی خودم نیاوردم و آقا سیدم باز زیر لب طبق معمول یه لا اله الا الله گفت و سرشو برگردوند. ادامه دارد...🍃 💟 @asheghaneh_halal
✍ سیـد مهـدے بـنـے هـاشـمـے 🌹 توی مسیر بودیم و منم در حال گوش دادن به اهنگام ولی همچنان حوصلم سر میرفت. اخه میدونید من یه آدمی هستم که نمیتونم یه جا ساکت باشم و باید حرف بزنم. اینا هم که هیچی دوتا چوب خشک جلو نشسته بودن. -آقای فرمانده پایگاه -بله؟! -خیلی مونده برسیم به اتوبوس ها ؟! -ان شاالله شب که برای غذا توقف میکنن بهشون میرسیم. -اوهوووم.باشه. باهاش صحبت می کردم ولی بر نمی گشت و نگامم نمی کرد.دوست داشتم گوشیمو بکوبم تو سرش تو حال خودم بودم ویکم چشمامو بستم که دیدم ماشین وایساد -چی شدرسیدیم؟! -نه برای نمازنگه داشتیم -خوب میزاشتین همون موقع شام خوردن نمازتونوبخونین -خواهرم فضیلت اول وقت یه چیز دیگست.شما هم بفرمایین -کجا بیام؟! -مگه شما نماز نمیخونین؟! -روم نمیشد بگم که بلد نیستم.گفتم نه من الان سرم درد میکنه.میزارم آخر وقت بخونم که سر خدا هم خلوت تره -لا اله الا الله...اگه قرص چیزی هم برا سردرد میخواین تو جعبه امدادی هست -ممنون -پیاده شدم و رفتم نزدیک مسجد یکم راه رفتم. آقا سید و سرباز داشتن وضو میگرفتن.ولی وقتی میخواستن داخل مسجد برن دیدن درمسجده بسته بود. مسجد تومسیر پرتی تویه میانبر به سمت مشهد بود. مجبورا چفیه هاشونو رو زمین پهن کردن و مشغول نماز خوندن شدن. سرباز زودتر نمازشو تموم کرد و رفت سمت ماشین و باد لاستیک ها رو چک میکرد. ولی اقا سید از نمازش دست نمیکشید. بعد نمازش سجده رفت و تو سجده زار زار گریه میکرد وداشت با خدا حرف میزد. اولش بی خیال بودم ولی گفتم برم جلو ببینم چی میگه اخه...آروم آروم جلو رفتم و اصلا حواسم نبود که رو به روش وایسادم. گریه هاش قلبمو یه جوری کرده بود. راستیتش نمیتونستم باور کنم اون پسر با اون غرورش داره اینطوری گریه میکنه.برام جالب بود همچین چیزی. تو حال خودم بودم که یهو سرشو از سجده برداشت و باهام چشم تو چشم شد.سریع اشکاشو با استینش پاک کرد و با صدای گرفته که به زور صافش میکرد گفت: بفرمایید خواهرم کاری داشتید با من؟؟ من؟! نه...نه.فقط اومدم بگم که یکم سریعتر که از اتوبوسها جا نمونیم باز چشم چشم..الان میام.ببخشید معطل شدید. سریع بلند شد.وجمع و جور کرد خودشو ورفت سمت ماشین. نمیدونستم الان باید بهش چی بگم. دوست داشتم بپرسم چرا گریه میکنه ولی بیخیال شدم. فقط آروم توی دلم گفتم خوش بحالش که میتونه گریه کنه... ادامه دارد...🍃 💟 @asheghaneh_halal
°🌙| #آقامونه |🌙° °| ‌بـا خامنــ[😍]ـه‌اے °\ دلمـ چقـدر آرامـ[😌]ــ استـ /° بـا حضــرتـ مــ[🌙]ـاهـ °\ امــتـ همـ همــ[👏]ـگامـ استـ  /° راهـــے نمانــ[✋]ــده تـا °\ بــه ســوے مهـــ[💚]ـدے(عج) /° بـا رهبـ[😘]ــر مـا °\ خصمـ[👊]ـجهــان °| ناڪـ[]ـامـ استـ #شبنشینے_با_مقام‌معظم_دلبرے😍✌️ #نگاره(31)📸 🌹| @Asheghaneh_Halal
. ✍| بسمهـ تعالے /🌹/ طبق وعده ے قبلے، براے ڪسب توفیقـ، تا آخـر ماه مبارکـ، :45 در هیئتـ مجازے میزبانتون هستیمـ. /🌹/ 💚امشبـ: ادراک قلبے نماز🍃 ٹَڼ٘هٱ مَږ٘جَعِ ږَڛ٘مے٘ هَێٸٹِ مَج٘ٱز٘ے٘👇 |°🌸°| eitaa.com/joinchat/2882142216C2d2fbbea47
#صبحونه سحـ⛅️ـرسوم ماه استـ الهےالعفو عبدتو غرق گنـ😞ـاه استـ الهےالعفو💔 تو برانے و نبخشے گدایتـ هستمـ✋ آخرین راه من آه استـ💚 الهے العفـو🙏 #ا_علی_علیخانے 🍃🌺| @asheghaneh_halal
🍃دعای روز ماه رمضان🌙 ⭐️•اللهمّ ارْزُقنی فیهِ الذّهْنَ و التّنَبیهَ و باعِدْنی فیهِ من السّفاهة و التّمْویهِ و اجْعَل لی نصیباً مِنْ کلّ خَیْرٍ تُنَزّلُ فیهِ بِجودِکَ یا أجْوَدَ الأجْوَدینَ•⭐️   🍃خدایا روزی کن مرا در آن روز هوش و خودآگاهی را و دور بدار در آن روز از نادانی و گمراهی و قرار بده مرا بهره و فایده از هر چیزی که فرود آوردی در آن به بخشش خودت، ای بخشنده‌ترین بخشندگان🍃 🌕 👌 💛🍃||• @asheghaneh_halal
4_467896649214066745.mp3
4.16M
🌙: ✨:تلاوت هرروز یڪ جزء از قرآن ڪریمـ📖بھ صورت تحدیر(تندخوانے) 🍃جزء سوم🍃 [🎤] @asheghaneh_halal
🌸🌸🌸 🌸🌙 🌸 ✅بهترین غذاجهت بازکردن افطاردراین فصل آب جوش ولرم شده به همراه خرما میباشد. ✅برای اینکه درمدت زمان اندک انرژی ازدست رفته راتامین کنید،غذاهای زودهضم وسریع الجذب بخورید مانند:آب گوشت به تنهایی،سوپ جو،🍜خوراک سبزیجات،🍲تخم مرغ عسلی،🍳مربای انجیر،عسل،🍯سرکه باشیره،مربای تمشک. ✅استفاده ازغذاهای غلیظ دروعده افطار باعث میشود معده دچارضعف شدیدشود😩ومدت زمانیکه طول میکشدتا انرژی به بدن برگرددبین ٨ تا ۱۲ساعت میشود ، وشخص درضعف به سر میبرد،وسبب میشود در وعده سحرمیل به غذاکم شود و شخص درطول روز احساس گرسنگی میکند.☹️ ✅استفاده ازآب یخ💧 وهرشربتی که درآن یخ باشد، وهندوانه ومیوه های خنک 🍉درکناروعده های افطارباعث مشکلات گوارشی میشودوباعث بیماری کبدچرب وسنگ کیسه صفراوبسیاری بیماری های دیگرخواهدشد و در رفع عطش نیز کارساز نخواهدبود. چاره آن کمی صبر است وآب ولرم جوشیده که بعد ازحدودنیم ساعت این مشکل کاملا برطرف خواهدشد.👌 ✍فاطمه رستگار 🌙 👇 🌙| @asheghaneh_halal 🌸 🌸🌙 🌸🌸🌸
🍃🌙🍃 🌙🍃 🍃 : [دعاے ابوحمزه ثمالے] بِتَوْحیدِکَ وَیَقینى بِمَعْرِفَتِکَ مِنّى اَنْ لا رَبَّ [لى ] غَیْرُکَ وَلا اِلهَ اِلاّ و اعتقادى که بر یگانگى تو دارم و یقینى که به معرفت و شناسایى تو دارم که مى دانم پروردگارى غیر 🍃🌙 اَنْتَ وَحْدَکَ لا شَریکَ لَکَ اَللّهُمَّ اَنْتَ الْقائِلُ وَقَوْلُکَ حَقُّ وَ وَعْدُکَ تو نیست و معبودى جز تو وجود ندارد یگانه اى که شریکى برایت نیست خدایا تو فرمودى و گفتارت حق و وعده ات 🍃✨ صِدْقٌ وَاسْئَلوُا اللّهَ مِنْ فَضْلِهِ اِنَ اللّهَ کانَ بِکُمْ رَحیماً وَلَیْسَ مِنْ راست است (که فرمودى ) ((و درخواست کنید خدا را از فضلش که براستى او به شما مهربان است )) و رسم تو چنان نیست 🍃🌙 [صِفاتِکَ یا سَیِّدى ....] صِفاتِکَ یا سَیِّدى اَنْ تَاْمُرَ بِالسُّؤالِ وَتَمْنَعَ الْعَطِیَّهَ وَاَنْتَ الْمَنّانُ اى آقاى من که دستور سؤ ال بدهى ولى از عطا و بخشش دریغ نموده و خوددارى کنى و تویى بخشاینده 🍃✨ [بِالْعَطِیّاتِ عَلى ....] بِالْعَطِیّاتِ عَلى اَهْلِ مَمْلَکَتِکَ وَالْعائِدُ عَلَیْهِمْ بِتَحَنُّنِ رَاْفَتِکَ اِلهى به عطایا بر اهل کشور خود و متوجه بدانها به مهربانى و راءفتت خدایا 🍃🌙 رَبَّیْتَنى فى نِعَمِکَ وَ اِحْسانِکَ صَغیراً وَنَوَّهْتَ بِاسْمى کَبیراً فَیامَنْ مرا در خردسالى در نعمتها و احسان خویش پروریدى و در بزرگى نامم را بر سر زبانها بلند کردى پس اى که 🍃✨ رَبّانى فِى الدُّنْیا بِاِحْسانِهِ وَتَفَضُّلِهِ وَنِعَمِهِ وَاَشارَ لى فِى الاْخِرَهِ در دنیا مرا به احسان و فضل و نعمتهاى خود پروریدى و براى آخرتم 🍃🌙 اِلى عَفْوِهِ وَکَرَمِهِ مَعْرِفَتى یا مَوْلاىَ دَلیلى عَلَیْکَ وَحُبّى لَکَ شَفیعى به عفو وکرم اشارت فرمودى اى مولاى من شناساییم به تو راهنماى من بسوى تو است و محبتى که به تو دارم شفیع من است 🍃✨ اِلَیْکَ وَاَنَا واثِقٌ مِنْ دَلیلى بِدَلالَتِکَ وَساکِنٌ مِنْ شَفیعى اِلى به درگاهت و من از راهنمایى کردن این دلیلم بسوى تو مطمئنم و از پذیرفتن شفیعم از جانب تو 🍃🌙 شَفاعَتِکَ اَدْعوُکَ یا سَیِّدى بِلِسانٍ قَدْ اَخْرَسَهُ ذَنْبُهُ رَبِّ اُناجیک آسوده خاطرم مى خوانمت اى آقاى من به زبانى که گناه لالش کرده پروردگارا با تو راز گویم 🍃✨ بِقَلْبٍ قَدْ اَوْبَقَهُ جُرْمُهُ اَدْعوُکَ یا رَبِّ راهِباً راغِباً راجِیاً خآئِفاً اِذا بوسیله دلى که جنایت به هلاکتش کشانده مى خوانمت اى پروردگار من هراسان و خواهان و امیدوار و ترسان 🍃🌙 رَاَیْتُ مَوْلاىَ ذُنوُبى فَزِعْتُ وَاِذا رَاَیْتُ کَرَمَکَ طَمِعْتُ فَاِنْ عَفَوْتَ اى مولاى من هنگامى که گناهانم را مشاهده مى کنم هراسان شوم و چون بزرگوارى تو را بینم به طمع افتم خدایا اگر بگذرى {•🌼•} @asheghaneh_halal 🍃 🌙🍃 🍃🌙🍃
#مجردانه 🕊•مبهوت مانــــــــده ام‌[😳] 🌐•چه بخوانم توراکه تو[😍] 🕊•هم خود هجوم دردیُ[😭] 🌐•هم ســـیل چـــاره ای[☺️] #دواےدردمےعاخه_شما👌😄 ~•💙•~ @asheghaneh_halal
🌸🌙🌸🌙 🌙🌸🌙 🌸🌙 🌙 ‌ ❇️افطارروزه ی مسافر👇👇👇 💠برخی از مردم تصور می کنندروزه داراگربخواهدپیش از ظهر به مسافرت برودمی توانداز ابتدای سفر،روزه خودرا افطارکند.درحالی که طبق نظر همه مراجع تقلید،روزه دار باید صبر کندتابه حد ترخص برسد،یعنی به جایی برسدکه دیوارهای شهر را نبیندوصدای اذان شهر وروستای خودرا نشنود،آنگاه می تواندچیزی بخوردواگر چنانچه پیش از رسیدن به حدترخص،روزه اش را باطل کند،قضای آن را باید بگیرد وبنا بر احتیاط کفاره نیز بر او واجب می شود . 🍃🌷 @asheghaneh_halal 🌙 🌸🌙 🌙🌸🌙 🌸🌙🌸🌙
🌈🍃 🍃 ✍بسم الله احترام😌یکے از نیازهاے روحے و اساسے انسان است. انسان بہ طور فطرے بہ احترام و تکریم نیازمند است و دوست دارد❤️ دیگران بہ شخصیت او احترام بگذارند. احترام بہ شوهر👨او را براے کوشش و تلاش توانمند تر میکند همسر باید شوهرش را با احترام صدا بزند با ادب☺️سخن بگوید و سرش داد نزند اگر باهم بہ مجلسے میروند او را مقدم بدارد و در حضور دیگران از اون تجلیل کند شوهر باید همسرش را با احترام صدا بزند و با نشاط و محبت💓وارد خانہ شود ،در تصمیم گیرے ها با او مشورت کند و از او حمایت کند✋💪 📚 3⃣ 😌 {💍} @asheghaneh_halal 🍃 🌈🍃
🌷🍃🌷 🍃🕊 🌷 | امروز به نیت: "شهیـد مهدے لطفے" ارسال صلوات ها👇 🍃🌸 @yas_ali110 ھـر روز مهمان یڪ شهیـد👇 |🕊| @asheghaneh_halal 🌷 🍃🕊 🌷🍃🌷
•😜•| |•😜• امروز ﻇھـــﺮ ﺳﺎﻋﺖ ﺩﻭ⏰ ﮔﺸﻨﻪ ﺍﻡ ﺷﺪﻩ ﺑﻮد ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻡ ﺭﺍﺩﯾــــﻮ📻 ﻭﺍﺳﻪ ﺗﺮﺍﻧھ ﻫﺎے ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺘے😌 . . . ﻣﺠﺮےﺑھــﻢ ﻣﯿﮕھ ﺩﻭﺱ ﺩﺍﺭے ﭼے ﮔﻮﺵ ﺑﺪے⁉️😊 ﮔﻔﺘﻢ ﺍﺫﺍﻥ ﻣﻐﺮﺏ😌 ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﭼﺮﺍ ﻗﻄﻊ ڪﺮﺩ🙁 ﭼھ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺑﺪے ﺩﺍﺭﻥ ﺑﺎﺷﻨﻮﻧﺪﻩ ﻫﺎ🔨 🙂 ڪلیڪ نڪن اذان مغربــ پخش میشھ😬👇 《°•😂•°》 @asheghaneh_halal
🍅🧀🍅🧀 🧀🍅🧀 🍅🧀 🧀 🔰 خیار،گوجه🍅 و پنیر🧀... چای کمرنگ☕️ و خرما 🔰 جوجه🐣 کباب چوبی(چینی)🍢 مرغ رو به صورت فیله(بدون استخون) دربیارید با مخلوط پیاز نمک زردچوبه فلفل سیاه و زعفرون آب کرده مرغتون رو مزه دار کنید و توی ظرف دربسته بذارید که طعم و رنگ بگیره و ترد بشه بعذ از دو ساعت مرغ رو به عرض، به سیخ چوبی بکشید و توی روغن با حرارت ملایم سرخ کنید برنج رو می تونید پلو یا کته درست کنید 👈 👇 اگه دیر تصمیم به درست کردن جوجه تون گرفتید اصلا نگران نباشید مرغ باید یک الی دو ساعت توی مواد استراحت کنه که ترد بشه شما می تونید به موادتون یه کیوی رنده شده اضافه کنید که جوجه تون عرض نیم ساعت ترد بشه و غذاتون به موقع آماده بشه 😋🍭 🍳| @asheghaneh_halal 🍖 🍢🍖 🍖🍢🍖 🍢🍖🍢🍖
#قرار_عاشقی 🍃•قسم‌به ‌جان‌جوادوبه مشهدش به‌رضا☺️ 💚•خدابه حشر ببخشد گناه مابه رضـــــا😔 💚•خوشابه روزه ی مقبول روزه دارانــی😍 🍃•که ابتدا به رضا است و انتها به رضـا😇 🕊🍃•• @Asheghaneh_halal
°/☝️⇦دُرستــــ °/👀⇦بھ چشمم نگاه ڪن °/💚⇦دلــ را °/☺️⇦ز چشمھاے توسرشارمیڪنم °\👌⇦هرروز °\🗣⇦روزه هاےخودم رادم اذان °\😉⇦باخنده °\😍⇦قشنگ توافطارمیڪنم ☺|• @asheghane_halal
°🐝| #نےنے_شو |🐝° [] دالَم تُعا مےتُنمـ😌 همــه تونـ ازدبـاجـ تُنیــنـ😍 یه عـــاااالمه نےنے بیالیـــنـ😜 سیعه‌ها دِیااااااد٘ بِتَن٘ـ تُما همـ آمینـ بدید تُب٘ـ😉 [☺️] الهے آمینـ٘🙏 بهـ ‌حرفشـ گوشـ ڪنینـ👇 بوسـ و نیشگـونـ مجانے میدهـ😜 استودیو نےنے شو؛ آبـ قنـ🍭ـد فراموش نشه👼👇 •🍼• @Asheghaneh_halal
💜⚜💚⚜💜⚜💚⚜💜 ✍ سیـد مهـدے بـنـے هـاشـمـے 🌹 بالاخره رسیدیم به جایی که اتوبوس ها🚌 بودنختو و بچه ها مشغول غذا خوردن🍝. آقاسید بهم گفت پشت سرش برم و رسیدیم دم غذا خوری خانم ها. آقاسید همونطور که سرش پایین بود صدا زد زهرا خانم؟! یه دیقه لطف میکنید؟! یه خانم چادری که روسریش هم با چفیه بود جلو اومد و آقاسید بهش گفت: براتون مسافر جدید آوردم. بله بله..همون خانمی که جامونده بود...بفرمایین خانمم😊 نمیدونم چرا ولی از همین نگاه اول از زهرا بدم اومده بود😕 شاید به خاطر این بود که آقاسید ایشونو به اسم کوچیک صدا کرده بود و منو حتی نگاهم نمیکرد😏 محیط خیلی برام غریبه بود همه دخترا چادری و من فقط با مانتو و مقنعه دانشگاه دلم میخواست به آقاسید بگم تا خود مشهد به جای اتوبوس با شما میام به جای اینا🚶 بعد از شام تو ماشین نشستیم که دیدم جام جلوی اتوبوس و پیش یه دختر محجبه ی ریزه میزست .اتوبوس که راه افتاد خوابم نمیگرفت. گوشیمو📱 درآوردم و شروع کردم به چک کردن اینستاگرامم و خوندن پی ام هام. حوصله جواب دادن به هیچ کدومو نداشتم. دیدم دختره از جیبش تسبیح در آورد و داشت ذکر میگفت. با تعجب😳 به صورتش نگاه کردم که دیدم داره بهم لبخند میزنه از صورتش معلوم بود دختر معصوم و پاکیه و ازش یکم خوشم اومد.🙂 -خانمی اسمت چیه؟! -کوچیک شما سمانه -به به چه اسم قشنگی هم داری. -اسم شما چیه گلم؟! -بزرگ شما ریحانه -خیلی خوشحالم از اینکه باهات همسفرم -اما من ناراحتم -ااااا..خدا نکنه .چرا عزیزم؟ -اخه چیه نه حرفی نه چیزی فقط داری تسبیح میزنی.مسجد نشستی مگه؟ -خوب عزیزم گفتم شاید میخوای راحت باشی باهات صحبتی نکردم. منو اینجوری نبین بخوام حرف بزنم مختو میخورم ها -یا خدا. عجب غلطی کردیم پس...همون تسبیحتو بزن شما -حالا چه ذکری میگفتی؟! -داشتم الحمدلله میگفتم. -همون خدایا شکرت خودمون دیگه؟! -اره -خوب چرا چند بار میگی؟!یه بار بگی خدا نمیشنوه؟؟ -چرا عزیزم. نگفته هم خدا میشنوه. اینکه چند بار میگیم برا اینه که قلبم♥️ با این ذکر خو بگیره. -آهااان..نفهمیدم چی گفتی ولی قشنگ بود -و شروع کردیم به صحبت با هم و فهمیدم سمانه مسئول فرهنگیه بسیجه و یک سالم از من کوچیک تره ولی خیلی خوش برخورد و خوب بود. نصف شبی صدای خندمون😅 یهو خیلی بلند شد که زهرا اومد پیشمون. ادامه دارد...🍃 💟 @asheghaneh_halal 💜⚜💚⚜💜⚜💚⚜💜