eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.7هزار دنبال‌کننده
20.7هزار عکس
2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
•𓆩📿𓆪• . . •• •• امام علی(ع): اَلزّاهِدُ فِی الدُّنْیا مَنْ لَمْ یَغْلِبِ الْحَرامُ صَبْرَهُ، وَ لَمْ یَشْغَلِ الْحَلالُ شُکْرَهُ. زاهد در دنیا کسی است که حرام بر صبرش غلبه نکند و حلال از شکرش باز ندارد.❤️‍🩹 . . 𓆩خوانده‌ويانَخوانده‌به‌پٰابوسْ‌آمده‌ام𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩📿𓆪•
•𓆩💌𓆪• . . •• •• آدم‌ها درمورد ازدواج ایده‌های مختلفی دارن؛ مامانا، معلما، مشاورها، دوست‌ها 💞 ایده‌هایی که مشخص شدن درست یا نادرستش، زمانبره و گــاهی نتیجه‌های غیرقابل جبران میده ⛅ پس قبل از ازدواج تا می‌تونی کتابای خوب 💚 خصوصا کتابایی که رویکرد مذهبی هم دارند و از احادیث و روایات، نکته‌های دقیق گفتند 👌 مثلا کتابِ «در جستجوی آرامش» از آقای سلیمانی، یا ..؟!🧐 ‌‌‌. . 𓆩ازتوبه‌یڪ‌اشارت‌ازمابه‌سردویدن𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩💌𓆪•
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•𓆩🪴𓆪• . . •• •• براے دوستـ💕 داشتنَت تا خودِ بینهایـ♾ــت رفته ام هَمه اش یے فقط 👈🏻تُ👉🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. . 𓆩خویش‌رادرعاشقےرسواےعالم‌ساختم𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪴𓆪•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🍳𓆪• . . •• •• ســالاد ماکــارونی🌱🥗 پاسـتا فرمۍ 250 گرم 🍝 کـالباس یا ژامبون 200 گرم هویــج پختہ شده 1 عدد🥕 خـیار شـور 4_5 عدد کنســرو ذرت نصف لیوان🌽 کنــسرو نخود فرنگے نصف لیوان فـلفل دلمه نصـف یک عدد🫑 🔺️مواد لازم برای سس ســس مایونز 8 قاشق غذا خوری ماست 4 قاشق غذا خوری آبلیمــو تازه🍋 نمک🧂 فلفل سیاه ســس خردل یک قاشق غذا خورۍ💛 ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. 𓆩حالِ‌خونھ‌با‌توخوبھ‌بآنوےِ‌خونھ𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal . . •𓆩🍳𓆪•
•𓆩🙍‍♂𓆪• . . •• | •• 💬 ‌داشتم معیارهای ازدواجم رو به مامانم می‌گفتم، گفتم از مهم‌تریناش اینه که سطح طنزش بالا باشه😃 مامانم واقعا تعجب کرده بود❗️سر در گم به اینور و اونور نگاه می‌کرد. یکم توضیح دادم گفت آها بگو میخوای برام داماد دلقک پیدا کنی🤠🙄 . •📨• • 917 • "شما و مجردی‌تون" رو بفرستین •📬• @Daricheh_Khadem . . 𓆩مجردی‌یعنی،مجردی𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🤦‍♂𓆪
مداحی آنلاین - نماهنگ ای جونم حسین - بیابانی.mp3
3.59M
•𓆩📼𓆪• . . •• •• دستـم و گرفتـے و آوردے توے روضه‌هات نذاشتے گم بشم حسیـن رفیق شدم با نوکرات . . 𓆩چه‌عاشقانه‌نام‌مراآوازمیڪنے𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩📼𓆪•
•𓆩🪞𓆪• . . •• •• خانوم گل🌸 هوای آقاییِ خونه رو داشته باش🌺🤌 الآن که دارن از سرکار برمیگردن به منزلِ آرامششون🫀 حتما یه لباس خوشگل و معطر👗 یه نوشیدنیِ خنک🍧🥤🍹 یه دیس میوه های خانوم چین🍉🍇🍓 و یه لبخند که همین به یه دنیا می ارزه☺️ توجه و رسیدگی به کسایی که دوستشون داریم علاوه بر اینکه عبادته بهمون آرامش هم میده😌 یاعلی💪 . . 𓆩چشم‌مست‌یارمن‌میخانہ‌میریزدبهم𓆪 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal •𓆩🪞𓆪•
•𓆩🪁𓆪• . . •• •• مثبت بودن یعنی . . .🪴🌝 . . 𓆩رنگ‌و روےتازه‌بگیـر𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪁𓆪•
•𓆩🪴𓆪• . . •• •• ﺷﺎﻳﺪ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ لحظه هایی ﻛﻪ با ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﻴﻢ نمازای دو نفره مون بود. ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﻧﻤﺎﺯاﻣﻮ ﺑﻬﺶ ﺍﻗﺘﺪﺍ ﻣﻴﻜﺮﺩﻡ.♥️ ﺍﮔﻪ ﺩﻭﺗﺎیی کنار ﻫﻢ ﺑﻮﺩﻳﻢ ﺍﻣﻜﺎﻥ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻧﻤﺎﺯﺍﻣﻮنو ﺟﺪﺍ ﺑﺨﻮﻧﻴﻢ. چقد ﺣﺲ ﺧﻮﺑﻴﻪ ﻛﻪ ﺩو نفر ﺍﻳﻨﻘﺪه همو ﻗﺒﻮﻝ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻦ. منطقه که میرفت تحمل خونه بدون حمید واسم سخت بود.🥲 “وقتی تو نباشی چه امیدی به بقایم؟ این خانه ی بی نام و نشان سهم کلنگ است” میرﻓﺘﻢ ﺧﻮﺍﺑﮕﺎﻩ ﭘﻴﺶ ﺩﺧﺘﺮﺍ، ﻳﺎ ﭘﻴﺶ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺣﻤﻴﺪ ﻳﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭﻡ. ﺑﻌﺪ ﻣﺪتی که برمی‌گشت واسه پیدا کردنم، همه جا زنگ میزد.🫂 میگفتن: “بازم حمید، ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺭﻭ ﮔﻢ ﻛﺮﺩﻩ..”💔 ﺯﻭﺩ ﭘﻴﺪﺍم میکرﺩ. ظرف ﺩﻭ،، ﺳﻪ ﺳﺎﻋﺖ.” ولی من ﺑﻴﺴﺖ ﻭ ﭘﻨﺞ ﺳﺎله که گلی گم کرده ام می‌جویم او را”✨ ﺍﮔﻪ ﺑﻬﻢ ﺑﮕﻦ ﭼﻪ قشنگی ای ﺗﻮ ﺍﻳﻦ ﺩﻧﻴﺎست ﻛﻪ خیییلیی ﺑﻬﻤﻮﻥ ﺳﺨﺖ ﮔﺬﺷﺖ ﻣﻴﮕﻢ:” …عشق…”❤️‍🩹 “عجیب درد عشق و عاشقی مانند افیون است که هرجا لذتی باشد دردن درد مدفون است” ﻭقتی ﺟﻮﻭﻧﺎی الان میگن ﻛﻪ ﻧﻪ ﺍصلا ﺍﺯ ﺍﻳﻦ خبرا نیست.💔 از حرفشون خیلی ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ میشم. ? ﭼﺮﺍ ﻣﻔﻬﻮﻡ عشقو درک نمیکنن…؟! ﺍﻻﻥ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃ ﺑﻴﻦ ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮو خیییلیﺑﮕﻦ ﺍﻳﺪﻩ ﺁﻟﻪ! تو تقسیم کار خونه ست. ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎ ﺍﻳﻨﺠﻮﺭی ﻧﺒﻮﺩ. ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎ ﻫﺮ کسی ﺯﺭنگی می‌کرد. ﺗﺎ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻛﺎﺭ ﻛﻨﻪ ﺗﺎ ﺍﻭﻥ یکی ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﻛﻨﻪ. 🙂 این در حالی بود که قبل ازدواج ﺗﻮ خونه بهم میگفتن ﺁﺷﭙﺰﻱ ﻛﻦ میگفتم ﺁﺷﭙﺰ میگیرم. میگفتن ﻛﺎﺭ ﻛﻦ میگفتم ﻛﻠﻔﺖ میگیرم. ﻫﺮ ﻛﺎﺭی میگفتن، ﻳﻪﺟﻮﺍﺏ تو آستینم ﺩﺍﺷﺘﻢ. ﺑﺎ ﺣﻤﻴﺪ که ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻛﺮﺩم ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻢ ﺑﺎﻭﺭﺗﻮﻥ ﻣﻴﺸﻪ ﻳﺎ ﻧﻪ حتی ﺍﺯ ﺷﺴﺘﻦ ﻟﺒﺎسای ﺣﻤﻴﺪ ﻟﺬﺕ میبردم..❤️‍🩹 . 𓆩خویش‌رادرعاشقےرسواےعالم‌ساختم𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪴𓆪•
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
•𓆩⚜𓆪• . . •• #عشقینه •• #یک‌سال‌و‌نیم‌با‌تو #قسمت_چهارصدودوم آقاجان که خسته بود شلوار و جوراب ه
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• مادر گفت: ای خدا فقط زنده و سالم باشن دیگه هیچ چی ازت نمیخوام آقاجان هم گفت: بد به دلت راه نده ان شاء الله پیداشون می کنیم تو فقط آروم باش حال این دختر بد نشه تو که بی قراری می کنی اونم بی قرار می کنی خانم مادر آه کشید و گفت: دست خودم نیست ... همه اش می ترسم نکنه دیگه بچه ام رو نبینم ... هر دفعه احمد آقا می رفت خودمو میذاشتم جای مادرش می گفتم عجب دلی داره اون چند ماه آخرش که حالش بد بود و احمد احمد از لبش نمی افتاد و از آخر آرزو به دل دیدن بچه اش از دنیا رفت گفتم خدایا من نمی تونم منو این طور امتحان نکن مادر با بغض گفت: من دلش رو ندارم از بچه هام بی خبر بمونم ... دلش رو ندارم ندونم بچه ام زنده اس یا مرده و صبر کنم از یه طرف دلم برای این دختر و بچه اش خونه و می جوشه از یه طرف برای سلامتی محمد علی حاجی احمد آقا رو پیدا کن برش گردون سر زندگیش اون نباشه این دختر دق می کنه خودت که داری می بینیش هر دفعه احمد آقا نیست این چه حالی داره درسته صبوره حرف نمی زنه می ریزه تو خودش ولی آب شدنش رو که داریم می بینیم با حرف های مادر اشکم از گوشه چشمم جاری شد و لب هایم را به هم فشردم تا صدایم در نیاید. مادر ادامه داد: امروز بچه طفلکش این قدر اذیت شد یک ذره شیر نداشت بده شکم بچه اش رو سیر کنه احمد آقا مرد خوبیه ولی گاهی به خودم میگم بد کردیم در حق دخترمون که به این مرد دادیمش از روزی که رفت سر خونه زندگیش از دست کارای این احمد آقا یک سره تن و بدنش لرزید و یا آواره بود یا بی خبر این چه بختی بود این دختر داشت _این حرفا رو یه وقت جلوش نزنی از زندگیش دلسردش کنی _مگه چیزی هم از زندگیش مونده که بخواد دلسرد یا دلگرم بشه اصلا مگه تا الان زندگی ای داشته همه اش آوارگی و بدبختی کشیده تو این مدت طفلکم صداش در نمیاد یه ذره ناراحتی نمی کنه _رقیه هم بسازه هم خاطر احمد رو میخواد و مطمئن باش از زندگیش راضیه _راضی نباشه چه کار کنه مگه راه برگشتی هم داره _من اگه بدونم یک درصد رقیه از وضعیتش ناراضیه زندگیش رو دوست نداره خودم همه جوره پشتش هستم و نمیذارم بیش از این اذیت بشه در خونه من همیشه به روی دخترام بازه مجبور نیستن بسوزن و بسازن درسته زندگیش با احمد بالا پایین زیاد داشته سختی و مصیبت زیاد داشته ولی این دو تا دل شون به هم وصله هم رو میخوان احمد هم همه جوره هوای رقیه رو داره _اگه همه جوره داشت این وضع دختر طفلکم نبود _شما الان ناراحتی دلت می جوشه بیخودی داری پشت احمد حرف می زنی ولی بدون من یک ذره هم از این که رقیه رو دادم احمد آقا نه ناراحتم نه پشیمون با همه اتفاقایی هم که افتاده اگه بازم برگردیم به سال پیش بازم بهتر از احمد برای رقیه سراغ نداشتم و ندارم خود رقیه هم مطمئن باش نظرش همینه نه تنها ناراضی و ناراحت نیست بلکه افتخارم می کنه به احمد 🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید رسول خلیلی صلوات🇮🇷 ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• با ورود خانباجی به اتاق حرف های مادر و آقاجان تمام شد و من هم سرم را زیر پتو بردم و آن قدر بی صدا اشک ریختم تا خوابم برد. ساعت حدود 8 شب بود که آقاجان و محمد امین به خانه آمدند. جست و جوی شان در بیمارستان ها و کلانتری ها هم بی نتیجه مانده بود و هیچ خبری نه از احمد و نه از محمد علی نداشتند. مادر از شنیدن این خبر با صدای بلند زیر گریه زد و آقاجان که از خستگی جان در بدن نداشت در مقابل بی قراری های مادر گفت: خانم جان آروم باش هنوز که چیزی معلوم نیست. ان شاء الله سالم سلامتن مادر با گریه گفت: وقتی هیچ خبری ازشون نیست چه طور دلم رو آروم کنم ان شاء الله سلامتن؟ محمد امین به صورت خسته اش دست کشید و گفت: حاج علی گفت داماد بزرگش یه آشنا داره با ساواک در ارتباطه گفت فردا میره سراغ اون از طریق اونا بفهمه ساواک گرفته شون یا نه محمد حسن با تعجب گفت: داماد حاج علی رو چه به آشنای ساواکی؟! محمد امین گفت: داماد بزرگ حاج علی آدم عجیب غریبیه به خود حاجی و خانواده اش نمی خوره ولی حالا تو این موقعیت و وضع ما این که اون عجیب باشه و آشنای ساواکی داشته باشه بد نیست. خانباجی گفت: مگه نگفتن زکیه و شوهرش میخوان برن سفر و برای همین مراسم چهلم رو زودتر گرفتن وقتی داماد شون نیست چه جوری فردا حاجی میخواد بره سراغ آشنای اون؟ اونام که معلوم نیست کی برگردن _دامادش رفته سفر اون یارو که هست _حاجی می شناستش؟ محمد امین به تایید سر تکان داد و گفت: آره انگاری از فامیلای مادری دامادشونه نمی دونم پسر خاله اش میشه پسر داییش میشه یه کاره ای شون میشه حاجی گفت فردا میره سراغش 🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید امنیت یاسر عبدلی صلوات🇮🇷 ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•
•𓆩☀️𓆪• . . •• •• امام رضا(ع) فرمودند: هرکس اندوه و مشکل مؤمنی را برطرف کند، خداوند در روز قیـامت، غصـه را از قلبش برطرف می‌کند🤍✨ . . 𓆩ماراهمین‌امام‌رضاداشتن‌بس‌است𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩☀️𓆪•
•𓆩🌙𓆪• . •• •• ﮼𖡼 من😌 همین‌قدر که با حال و هوایت💚 گه‌گاه〽️ ﮼𖡼 برگی از باغچه‌ی شعر بچینم📝 کافی‌ست...😉 محمدعلی بهمنی /✍ . •✋🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•🧡 •🇮🇷 •🦋 | •📲 بازنشر: •🖇 «1364» . 𓆩خوش‌ترازنقش‌تودرعالم‌تصویرنبود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌙𓆪•
•𓆩🌤𓆪• . . •• •• یک ثانیہ وقـت بگـذار🧭 و بہ خاطــر چیــزهاے اندکے کہ زندگی ارائــہ مے‌ دهد، سـپـاسـگزار بـاش🕊 ایـن چیزهاے کوچـک تفـاوت بزرگے در زندگـــے ایـجاد مــے کنـند ...🤍🌱 . . 𓆩صُبْح‌یعنےحِسِ‌خوبِ‌عاشقے𓆪 http://Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌤𓆪•
•𓆩🌿𓆪• . . •• •• اردیبهشت، یک می‌خواهد... . . 𓆩عاشقےباش‌ڪه‌گویندبه‌دریازدورفت𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌿𓆪•
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•𓆩🪴𓆪• . . •• •• شدے منبعِ هر شعــ🎼ــر و کلام و نفسم این چه تکرار قشنگیست که تکرارے نیست🍀 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. . 𓆩خویش‌رادرعاشقےرسواےعالم‌ساختم𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪴𓆪•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🍳𓆪• . . •• •• سوسیس بندری با طعم تند❤️‍🔥🌭 مواد لازم : ◗ ۳ عدد پــیاز 🧅 ◗ ۴ عدد سوسیــس 🌭 ◗ ۳ قاشق غذاخــورۍ رب 🥫 ◗ نصف قاشق چایخـورۍ زردچوبه💛 ◗ نصف قاشـق فلفل قرمـز 🌶 ◗ ۱ قاشـق چایخورۍ پاپریکا🫑 ◗ نصف قاشــق چایخوری دارچین ◗ نصف لیــوان آب🧊 ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. 𓆩حالِ‌خونھ‌با‌توخوبھ‌بآنوےِ‌خونھ𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal . . •𓆩🍳𓆪•
•𓆩🧕𓆪• . . •• •• 💬 ‌‏مامانم اومده میگه امسال نمیری نمایشگاه کتاب، کتاب جدید برای نخوندن بگیری😉 یا میخوای همون کتاب‌های پارسال رو نخونی❓😏 واقعا مامانا زبانشون تند و تیز شده😢 . . •📨• • 918 • "شما و مامانتون" رو بفرستین •📬• @Daricheh_Khadem . . 𓆩با‌مامان،حال‌دلم‌خوبه𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🧕𓆪
1_1275025516.mp3
2.4M
•𓆩📼𓆪• . . •• •• سفارش آیت الله بهجت در خلوت با خدا 🤲 تضرعات توبه نمازها عبادات مخصوصا دعاے شریف الهی عظم البلاء رو بخونیم از خدا بخواهیم برساند صاحب کار را . . 𓆩چه‌عاشقانه‌نام‌مراآوازمیڪنے𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩📼𓆪•
•𓆩🪁𓆪• . . •• •• استرس نداشته باش من از این وضع ردت میکنم(: امضا: خدا💫❤️‍🩹 . . 𓆩رنگ‌و روےتازه‌بگیـر𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪁𓆪•
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
•𓆩⚜𓆪• . . •• #عشقینه •• #یک‌سال‌و‌نیم‌با‌تو #قسمت_چهارصدوچهارم با ورود خانباجی به اتاق حرف های
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• مادر پرسید: اگه گرفته باشن شون میشه کاری کرد آزاد بشن؟ محمد امین گفت: محمد علی که تا حالا کاری نکرده بوده بخوان نگهش دارن فوقش چهارتا کتکش بزنن مثلا ازش زهر چشم بگیرن همه نگرانی ما برای احمده انگار تازه حواسش جمع من شد که رو به من کرد و گفت: البته آبجی گلم اصلا نگران و ناراحت نباش اولا که هیچی معلوم نیست بر فرضم گرفته باشنش الان این قدر اوضاع شیر تو شیره نمی تونن کاری بکنن آقاجان گفت: آره باباجان غصه نخوری اگه گرفته باشنش هر کاری لازم باشه می کنیم شده من و حاج علی تمام زندگیمون رو بفروشیم بریم کنار بازار دستفروشی کنیم و توی یک اتاق کوچیک مستاجر بشیم این کار رو می کنیم تا احمد آزاد بشه محمد حسن گفت: یعنی میشه به ساواکیا هم رشوه داد؟ آقاجان پاهایش را دراز کرد و گفت: چرا نشه باباجان آدمی که بنده خدا نباشه بنده همه چی میشه مخصوصا پول بهش پول بده ببین هر کار بخوای برات می کنه یا نه یزید با پول مردم کوفه رو خر کرد امام حسین رو بکشن این حکومت هم با پول اینا رو خر کرده این بلاها رو سر مردم بیارن ما هم با پول خرشون می کنیم دست از سر جوونامون بردارن محمد حسین خندید و گفت: اگه الان من این حرفو می زدم مادر دعوام می کرد می گفت مودب باش نگو خر ولی شما که میگی هیچی بهتون نمیگه آقاجان به روی محمد حسین لبخند زد و گفت: مادرت درست میگه خر حرف خوبی نیست ولی بعضی آدما این قدر بد شدن و گمراه شدن دلاشون سنگ شده در مقابل حقیقت کور و کر شدن که خدا تو قرآن میگه اینا مثل حیوونای اهلی چهارپان حتی بدتر از حیوونن اولئک کالانعام بل هم اضلّ 🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید سید مهدی یحیوی صلوات🇮🇷 ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• مادر بی حوصله پاهایش را جمع کرد و گفت: خیلی خوب حاجی نمیخواد برای این بچه دلیل بیاری و حرف یادش بدی از فردا راه می افته تو مدرسه مدیر و معلم و ناظم و همه رو با همین دلیل شما فحش میده بعد گرفتاریش مال خودته رو به محمد حسن کرد و گفت: پاشو دور اتاقو جمع کن چراغ رو خاموش کن آقات خسته است بخوابه خانباجی گفت: وا خانم شام نخوردن شام نخورده بخوابن؟ مادر بی حوصله گفت: تو این وضعیت کی شام از گلوش پایین میره آقاجان که دراز کشیده بود گفت: خانم درست میگن شام نمی خوام فقط خسته ام میخوام بخوابم محمد امین رو به محمد حسن گفت: داداش قربون دستت یه بالشت بنداز منم کنار آقاجان بخوابم مادر گفت: پاشو برو خونه ات بخواب زنت تنهاست محمد امین در حالی که دراز می کشید گفت: چون معلوم نبود کی برگردیم همون صبح به حمیده گفتم بره خونه باباش تو خونه تنها نمونه الانم این قدر خسته ام جونش رو ندارم برم دنبالش بریم خونه خانباجی از جا برخاست و گفت: باشه پس بخوابید. به سمت من آمد و آهسته گفت: رقیه جان مادر پاشو بریم مطبخ بهت شام بدم اشک چشمم را پاک کردم و گفتم: گرسنه ام نیست خانباجی خانباجی کنارم روی زانو نشست و گفت: پاشو قربونت برم تو بچه شیر میدی باید یه چیزی بخوری فکر خودت نیستی فکر بچه ات باش باز مثل صبح نشه نگاهی به صورت غرق در خواب علیرضا کردم و ناخواسته با گریه فکری که این مدت مثل خوره به جانم افتاده بود را به زبان آوردم و گفتم: اگه احمد برنگرده من با این بچه چه کار کنم؟ چی بهش بگم؟ 🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید غیرت حمید رضا الداغی صلوات🇮🇷 ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•
•𓆩☀️𓆪• . . •• •• امام رضا(ع) در تعریف فروتنی می‌فرمودند: تواضع آن است که با مردم آن‌طور رفتار کنی که دوست داری با تو رفتار کنند 💚🌸 . . 𓆩ماراهمین‌امام‌رضاداشتن‌بس‌است𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩☀️𓆪•
•𓆩🌙𓆪• . •• •• ﮼𖡼 در عشق❤️ نه جاه و نه حسب می‌باید👌 نه علم📝 و نه فضل و نه نسب می‌باید👥 ﮼𖡼 این👆🏻 واقعه را کسی عجب می‌باید🧐 معشوقْ😘 غیور است، ادب می‌باید😌 غزالی مشهدی /✍ . •✋🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•🧡 •🇮🇷 •🦋 | •📲 بازنشر: •🖇 «1365» . 𓆩خوش‌ترازنقش‌تودرعالم‌تصویرنبود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌙𓆪•
•𓆩🌤𓆪• . . •• •• زمـان بہ خاطـر هیـچ کس✋🏻 منتـظر نمی ماند❌ ⚠️پــس فراموش نکنید: دیــروز به تاریخ پیوست✅ فــردا معــما است🕵🏻‍♀ و امــروز هدیه است🎁 امروز را زندگــے کن💌 . . 𓆩صُبْح‌یعنےحِسِ‌خوبِ‌عاشقے𓆪 http://Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌤𓆪•