♨️چگونه لبخند #امام_زمان را بخریم و یارشان باشیم؟
✅با تهذیب نفس و کسب فضایل اخلاقی
🔸یکی از عوامل اصلی کسب رضایت امام مهدی(عجل الله فرجه) و توفیق ملاقات و یار ایشان شدن، تهذیب نفس و آراستن خود به اخلاق نیکو است.
در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است؛
«هرکس دوست می دارد از یاران حضرت قائم باشد و آن حضرت از او راضی باشد ، باید که منتظر باشد و در این حال به پرهیزکاری و اخلاق نیکو رفتار نماید.»
🔸موضوع تهذیب نفس و دوری گزیدن از گناهان و اعمال ناشایست در عصر غیبت از چنان اهمیتی برخوردار است که در توقیع شریفی که از ناحیه مقدسه،حضرت صاحب الامر عجل الله فرجه ، به مرحوم شیخ مفید (ره) صادر گردیده؛ آن حضرت میفرماید:
«تنهاچیزی که رابطه ما را با #شیعیان قطع نموده و از آنان پوشیده می دارد،همان چیزهای ناخوشایندی است که از شیعیان به ما می رسد و خوشایند ما نیست و از آنها انتظار نمی رود.»
📚 ۱. در انتظار موعود،ابراهیم شفیعی
۲. کتاب الغیبة، مکتبة الصدوق ،ص۲۰۰
۳. بحار الانوار، مکتبة اسلامية، ج۵۳، ص۱۷۷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#کلیپ_مهدوی
🎙 استاد شجاعی
🔸 ظهور امام زمان یعنی...
👌کوتاه و شنیدنی
👈حتما ببینید و نشردهید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
با #امام_زمان درد و دل کنید...
حتی اگر غرق در گناه هم هستید به سمت حضرت بروید
و از ایشان حلالیت بطلبید و دوباره با حضرت عهد ببندید
مطمئن باشید آقا به شما کمک خواهند کرد
فقط این درد و دلها را ادامه دهید...
#زیارت_عاشورا🌷🌷🌷
💚اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ 💚
♥️اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
♥️وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
♥️وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
♥️وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
1_8105223427.mp3
28.21M
صوت زیارت عاشـــورا
سلام بر حسین ❤️...
#خواندن_عاشورا_به_نیت_ظهور
#التماس_دعاےخیر🤲🏻
❥︎• ↷
#ٵݪݪہم_عجݪ_ݪۅݪێڪ_ٵݪفࢪج
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_ع
#اللهم_الرزقنا_زیارت_الکربلا
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
#پنجشنبههاویادشهدا
🌱رفته بودم سفــری سمـتِ دیـارِ شهـــدا
کـه طــوافـی بـکنـم دورِ مــزارِ شهــــدا...
🌱بـه امیدی که دلِ خسته هوایـی بخورد
و تبــرّک شـود از گــَرد و غبــارِ شـهــدا...
🌱آخـرین خطِ وصـایـای دلِ مـن ایـن است
کـه مـرا خـاک سپـاریـد کنــارِ شهـــــدا...
🍃 پنجشنبه و یادشهدا با ذکر صلوات🍃
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨بزرگمَرد فراموش نشدنی
👌جهادی به سبک حاج قاسم!
🎙️حجت الاسلام راجی
#حاج_قاسم
❤️زیارت امام #حسن_عسكرى(عليه السّلام) در روز #پنجشنبه:❤️
❣﷽❣
💚السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَّ اللَّهِ
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ وَ خَالِصَتَهُ
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا إِمَامَ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثَ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةَ رَبِّ الْعَالَمِينَ
صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ
🔆يَا مَوْلايَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ، أَنَا مَوْلًى لَكَ وَ لِآلِ بَيْتِكَ، وَ هَذَا يَوْمُكَ وَ هُوَ يَوْمُ #الْخَمِيسِ، وَ أَنَا ضَيْفُكَ فِيهِ وَ مُسْتَجِيرٌ بِكَ فِيهِ، فَأَحْسِنْ ضِيَافَتِي وَ إِجَارَتِي بِحَقِّ آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ💚
❤️اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم❤️
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب 🍄
قسمت ۱۴۳
اون شب قبل از قرار،هوا خیلی سرد بود ولی این بالا با وجود برف و سوز شدید من احساس سرما نمیکردم.دستهای او تمام وجودم رو گرم میکرد و دلم رو از غم و تاریکی بیرون میکشید.
بعد از شام،گوشه ای دنج پیدا کردیم و در سرمای دل گرم کننده ی آنجا کنار هم نشستیم بی مقدمه گفت:
_رقیه سادات خانوم اجازه هست یک چیزی بگم؟
نگاهش کردم:
_جانم؟
او دستهاش رو روی زانوانش گذاشت و در حالیکه کف دستها رو به هم چسبانده بود خیره به نقطه ای گفت:
_من میدونم شما خیلی اذیت میشید.خودم بعضی از رفتارها رو دیدم.میفهمم چقدر براتون سخته.اینم میدونم که بخش اعظمی از دلخوریهای شما بخاطر تهمتهایی هست که معطوف بنده ست. ولی از من میشنوید میگم این هم نوعی امتحانه.شما شرایطی بدتر از این رو داشتید و باز مسجد رو ترک نکردید. نباید اجازه بدید این حرف حدیثها پای شما رو سست کنه..من نمیگم حتما به اون مسجد بیاین ولی…
با اینکه از دیدن نیم رخ زیبای او سیر نمیشدم و دوست داشتم به بهانه ی شنیدن حرفهاش این تصویر رو ببینم جمله ش رو قطع کردم و گفتم:
_حق با شماست..من ضعیفم. اینو همین امشب فهمیدم. منو ببخشید! میترسم با این بچه بازیهام شما رو خسته ونا امید کنم.
او سرش رو چرخوند سمتم و طبق عادت یک ابروش رو بالا انداخت و با نگاهی که تا عمق جانم رو میسوزاند تماشام کرد.
من باز هیپنوتیزم اون چشمها شدم و به معمای آن چشمها خیره بودم.گفت:
_هرگزنه ازشماخسته میشم نه ناامید.مگر در یک صورت..
آب دهانم رو قورت دادم.پس یک مگر هم وجود داشت.منتظر شدم تا جمله اش رو کامل کند ولی سکوت کرد و بجای تکمیل حرفش شانه هام رو بغل گرفت و زیر گوشم زمزمه کرد:
_میدونستی من عاشق بچه ام؟!
با تعجب نگاهش کردم.مبادا این مگر او هشدار برای روزی بود که من نتونم برای او بچه ای بیارم؟سوالم رو در چشمهام دید. ریز خندید و در حالیکه شانه ام رو فشار می داد گفت:
_پس تا میتونی بچه بازی در بیار!!
حاج کمیل مهدوی این قدر با روح و روان من بازی نکن.تو چقدر خوب بلدی حالم رو خوب کنی..تو شیوه ی خودت رو داری.از راه خودت به قلبها نفود میکنی و من حالا که تو رو دارم باز هم دارم به نحوی دیگه میمیرم. تو از همونهایی هستی که از دور دیدنت یک جور عاشق میکشه و از نزدیک دیدنت یک جور..
او میخندید و سرمای مهربان زمستان بخار معطر و گرما بخش او را به من هدیه میداد..و من باز هم عمیق نفس میکشیدم و عطرو گرمای او رو به جان میخریدم. چشمهام رو بستم و برای اولین بار تمام شهامتم رو جمع کردم و با پر رویی نجوا کردم:
_دوووستت دااارم..
او خنده اش قطع شد.شرم داشتم چشمهام رو باز کنم.دندونهام رو روی هم فشردم.اینبار نه از خشم بلکه به این خاطر که مبادا موجب لرزش فکم شه.
پس چرا ساکت بود؟؟!! چرا چیزی نمیگفت؟؟ چشمهام رو باز کردم.او با چشمانی سرخ از اشک نگاهم میکرد.پس چرا این عکس العمل رو داشت؟! نکنه نباید احساسم رو ابراز میکردم؟ نکنه یاد الهام افتاده بود؟! نکنه ..نکنه…نکنه..بالاخره لب وا کرد:
_منم دووووستت دااارم …دیوانه وار..مجنون وار..تا ابد..
اضطرابم مبدل شد به شوک!!
اشکهام بی اختیار از چشمم جاری شد.
گفتم:
_پس چرا فکر کردید؟
او گل لبخندش شکفت! دوباره دیوانه ام کرد..زیر گوشم نجوا کرد:
_ما مثل بعضی ها متقلب نیستیم چشممونو ببندیم دهنمونو وا کنیم!! تاچشم کسی هم باز نباشه دهنمونو باز نمیکنیم.. خواستم چشمهات باز بشه بعد حسم رو بگم..
چرا من و او آدم وحوا نیستیم؟!! چرا بشر در اطراف ماست؟!! من دوست دارم در این لحظه ی ناب فقط من باشم و او و البته خدا!اینجا ظاهرا کسی نیست..ولی هراس این رو دارم که سرو کله ی کسی پیدا بشه وگرنه سرم رو روی سینه اش میگذاشتم و فقط از شوق گریه میکردم!!!
🍃🌹🍃
فردای روز بعد دیگه از چیزی نمیترسیدم. اغلب روزهایی که حاج کمیل بهم عشق میداد وحشت و ناامیدی ازم دور میشد. اون شب من هم مثل او مشتاق آغاز زندگی مشترک شدم.بدون اینکه حرفها و حدیثها دلسردم کنه.بقول خودش مهم رضایت پروردگار است وبس.
برای #مبارزه_ی_جدید_با_نفسم آماده شدم و هرشب به مسجد میرفتم.آپارتمان جدیدم تنها یک کوچه با مسجد محله ی قدیمی فاصله داشت و صوت اذان از داخل گلدسته های سبز رنگ مسجد بی تابم میکرد.با خودم گفتم یا من روی شایعات رو کم میکنم یا خدا..
و تا اون روز عهد بستم که برای مبارزه با نفسانیاتم و بقول حاج کمیل تهذیب نفسم اراده ام سست نشه. و هروقت کم میاوردم پناه میبردم به آغوش حاج کمیل که عطر خدا میداد!
👈 ادامه_دارد....
🌷رمان رهایی_از_شب
✍ نویسنده ؛ « ف_مقیمی »
کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_است
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب 🍄
قسمت ۱۴۴
بعد از محرم و صفر در شب تاج گذاری حضرت مهدی عج #جشن_مختصروساده ای گرفتیم و با دعای خیر دیگرون به سر خونه زندگی خودمون رفتیم.
فاطمه که دیگه نمیتونم بگم همچون خواهر.. چون واقعا در حقم خواهر بود در تمام این دوران یارو همراهم بود و تمام زحمتم رو دوش او بود شب عروسی ،او در حالیکه منو بوسه بارانم میکرد گفت:
_خوب الوعده وفااا.
باتعجب پرسیدم:
_کدوم وعده؟
او چشمکی زد وگفت:
_معلومه!! یادت رفته چندماه پیش عهد کردیم هرکی زودتر حاجتش رو گرفت برای برآورده شدن حاجت اون یکی نماز شب بخونه؟؟
گفتم:
_آره یادمه!!
او گفت:
_من تا دیشب به عهدم وفا کردم و خداروشکر حس میکنم تو هم مثل من مسیر زندگیت مشخص شد.
او را دوباره در آغوش کشیدم و از ته دلم لبخند زدم.
_ممنونم ممنونم دوست خوبم..آره منم حاجتم رو گرفتم…
او پیشونیم رو بوسید و گفت:
_از امشب برا خوشبختیتون دعا میکنم. به شرطی که قول بدی تو هم در این شب خاص دعام کنی.
با تمام وجودم گفتم:
_حتماااا.از ته دلم..
🍃🌹🍃
وقتی با حاج کمیل از مهمانها دل کندیم و سوار رکاب خوشبختیمون شدیم او عاشقانه خندید وگفت:
_مبارک باشه رقیه سادااات خانووم…امیدوارم هرگز از وصلتمون پشیمون نشی..
چه فکرها میکرد او !!!! من کی میتونستم از بودن با او خسته و پشیمون بشم؟!گفتم:
_شما دعای قنوت ما بودی حاج کمیل.. چطور پشیمون بشم؟! ان شالله شما پشیمون نشی
او همیشه یک جوابی در آستین داشت:با خنده گفت:
_فراموش نکن شما نمازت رو به من اقتدا
میکردی!!
خیره به نیم رخ زیبای او از اعماق قلبم خندیدم.او هم میخندید..مثل همیشه!!ریز و شیرین!!
🍃🌹🍃
به خانه رفتیم.
خانه ای که از در ودیوارهای اون عشق و انسانیت میبارید.حاج کمیل بعد از پس گرفتن خونه از مستاجرقبلی، وسایل شخصیش رو دوباره چیده بود.وقتی وارد اتاق خواب شدم.چشمم افتاد به عکس روی پاتختی..یادم اومد چند روز پیش که برای چیدن وسایلم اومده بودم روی همین پاتختی ها عکس الهام وحاج کمیل گذاشته شده بود.مرضیه خانوم عکس رو برداشتند و گفتند:
_ببخشید یادم رفته بود اینو بردارم.کمیل بدون این عکس خوابش نمیبره! خونه ما هم که بود این عکس کنار تختش بود.
عکس رو ازش گرفتم و گفتم:
_نه برش ندارید مرضیه خانووم.دوست دارم تا وقتی من هستم این عکس هم اینجا باشه. .تا یادم بیفته که من قراره جای خالی چه کسی رو پرکنم.من هرگز به الهام خاتون حسادت نمیکنم.
زیر لب به الهام سلام کردم.
_سلام الهام..من از دعای تو به حاجتم رسیدم. ولی فکر نکن دست از خوندن تسبیحات برمیدارم.. من تا زمانی که زنده ام به عهدم وفا میکنم.
تسبیح رو از داخل کشو برداشتم و با چشم اشکبار نگاهش کردم.بی اختیار یاد خوابم افتادم.یاد اون لحظه که الهام تسبیح رو دستم داد وگفت برام دعا میکنه اگر براش تسبیحات بفرستم ..به دنبال اون خواب لحظه ی پاره شدن تسبیح به خاطرم اومد و گم شدن یک دانه از اون..
🍃🌹🍃
همه ی اتفاقات رو کنار هم چیدم و یقین داشتم که هیچ اتفاقی بی حکمت نبود.!!روزی که با حاج کمیل آپارتمان سابقم رو تخلیه میکردم او صدام کرد.به سمتش رفتم و او دانه ی تسبیح رو نشونم داد.با خوشحالی به طرف دستش خیز برداشتم ولی او دستش رو کنار کشید..
_خودم پیداش کردم برای خودمه…
با خنده گفتم:
_تسبیح ناقص میشه ..این یک دونه مهره به چه دردتون میخوره؟؟
گفت:
_نودونه تا از اون دونه ها برای شماست.این یه دونه برای من باشه.
من مونده بودم که چی بگم!!خندیدم و گفتم: _قبول!!
او دانه ی تسبیح رو بوسید و در حالیکه داخل جیب پیراهنش میگذاشت گفت:
_آخیییش…همین یه دونه ش هم حالم رو خوب میکنه!
من به احساس او نسبت به الهام اون هم بعد از گذشت این سالها غبطه میخوردم. احساس حاج کمیل به این زن یک نوع دیگه بود.فکر میکنم نوع احساس او به الهام از جنس احساس من به خودش بود.یک احساس مقدس و نورانی!!
🍃🌹🍃
_به چی نگاه میکنید رقیه سادات خانوم؟؟
صدای حاج کمیل از افکارم بیرونم آورد.
او کنار من روی تخت نشسته بود و به قاب عکس روی دستانم نگاه میکرد.اشکم رو پاک کردم و با لبخندی گفتم:
_معلوم نیست؟!!
گفت:
_چرا معلومه!! عکسش ناراحتتون میکنه؟ یا باهاش خلوت کرده بودین؟
صورت الهام رو نوازش کردم وگفتم:
_یک خلوت خالص و دوستانه..الهام رو ندیدم ولی احساس میکنم صد ساله میشناسمش.
او آهی سر داد و روی تخت دراز کشید!با حسرت نجوا کرد:
_الهام خاتون حتی بعد از رفتنش هم فراموشم نکرد.همیشه دلواپس منه.خدا رو شاکرم بخاطر همون چندسالی که همنفسش بودم.او هدیه ی خدا بود به من گنهکار..
در دلم گفتم:وشما حاج کمیل مهدوی، شما هم هدیه ی خدا به من هستی! عجب خدای عادل و کریمی داریم.
👈 ادامه_دارد....
رمان رهایی_از_شب
✍ نویسنده ؛ « ف_مقیمی »
کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_است
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
🍄رمان جذاب #رهــایـــے_از_شبـــ 🍄
قسمت ۱۴۵
زمستان زیبا و عاشقانه ی اون سال پایان گرفت و بهار تقویم به بهار زندگی مشترکمون اضافه شد.
اما رفتارهای زشت وقضاوتهای عده ای واقعا آزاردهنده بود.من از حاج کمیل یاد گرفتم چگونه ساکت بمونم ولی از خدا میخواستم که به زودی حقیقت آشکار بشه
حاج کمیل بر عکس من، میگفت:
_حقیقت روشنه! نه شما در تمام عمرتون حرکتی که منافی عفت باشه انجام دادید نه بنده خلاف شرع کردم.پس به راهتون ادامه بدید و دنبال اثبات خودتون به دیگرون نباشید.عزت و آبرو دست خداست. هر زمان بخواد میده هر وقت هم صلاح دونست میگیره.
خیلی زمان برد تا به عمق کلمات او پی بردم وتونستم در زندگیم بکار ببرم.و البته راست هم میگفت
🍃🌹🍃
چند وقت بعد مسجد دوباره شوروحال سابق رو گرفت! جوانان زیادی بخاطر #اخلاق_ومنش_خوب حاج کمیل #جذب #مسجدوبسیج شده بودند. من و فاطمه همچنان مسؤول پایگاه بودیم و تغییرات اساسی در مسجد و نیروهاش ایجاد کردیم.کار ما #جذب_حداکثری_جوانها بود اون هم #ازهرقشروهرنوع_نگرشی.. و با خود اونها اتاق فکر میذاشتیم.. حرفهاشون رو میشنیدیم. .درد و دلهاشون رو گوش میکردیم بدون اینکه قضاوتشون کنیم یا مستقیم به مخالفتشون برخیزیم.
🍃🌹🍃
و با همون عده به جنوب رفتیم..
چه سفری بود این سفر! اینبار این سفر فقط و فقط به عشق شهدا بود و بس..تمام مسیر گریه میکردم و یاد خاطراتم افتادم.
من اینبار تازه نخلهای بی سر رو دیدم!! تازه فهمیدم هویزه کجاست؟! اولین بار بود که در دهلاویه نحوه ی شهادت دکتر چمران رو شنیدم..
و وقتی رسیدیم طلاییه….آه خدای من طلاییه..جایگاه پرکشیدن مردی به نام شهید ابراهیم همت..همونکه تنها با یک قرار ساده از طریق عکسش سرموعد حاجتم رو داد و من الان با یک مرد مومن وآسمانی به جایگاه صعوداو نظاره میکردم. اینها چه کسانی بودند؟ مقام ومنزلت اونها نزد خدا چقدر بالاست که دست رد به سینه ی هیچ کسی نمیزنند؟! حتی به سینه ی من که باورشون نداشتم و در گناه غوطه ور بودم.
گوشه ای خلوت اختیار کردم و روی خاکها نشستم.من حضور تک تک اونها رو کنار خودم احساس میکردم .با اشک شوق خطاب به حاج همت گفتم:
_حاجی دمتون گرم..خداییش اون وقتی که با عکستون درد دل میکردم خواب امروز رو هم نمیدیدم که حاجتم به این قشنگی وکاملی برآورده بشه. منم میخوام به عهدم وفا کنم.
🍃🌹🍃
تلفنم رو از کیفم در آوردم و به حاج کمیل زنگ زدم.
_حاج کمیل بی زحمت شیرینیها رو پخش کنید.
او با خنده پرسید:
_کجا باز غیبتون زد سادات خانوم؟! زیاد تو گرما نمونید.مثل پارسال کار دستمون میدید..
اشکم رو پاک کردم و با لبخند گفتم:
_چه اشکالی داره در عوض باز هم من و فاطمه با شما راهی همون رستوران خاطره انگیز میشیم.
او همچنان میخندید.گفت:
_شما قول بدید بیمار نشید بنده حتما شما رو یکبار دیگه به اون رستوران میبرم.
ناگهان یاد اون روز افتادم.پرسیدم:
_حاج کمیل؟؟!؟ میتونم یه سوال بپرسم؟
پرسید:
_الان؟؟! پشت تلفن؟؟
گفتم:
_بله..الان وهمینجا میخوام جوابش رو بدونم
گفت:
_جانم بپرس
گفتم:
_حاج کمیل یادتونه اونروز تو رستوران من ازتون تشکر کردم شما نگاهتون به نگاهم گره خورد..
او بلند بلند خندید..در میون خنده گفت:
_دختر زیارتت رو بخون.. چیکار دارید به اون روز؟!
ازخنده اش خنده ام گرفت!با اصرار و التماس گفتم:
_حاج کمیل تو رو خدا بهم بگید..
او خنده ش قطع شد و در حالیکه نفسش رو بیرون میداد گفت:
_خب همه ی دردسر ما از همون روز شروع شد..البته نه اون دردسری که شما فکر میکنی..من فقط چشمهاتون برام آشنا اومد..وسوسه شدم بیشتر نگاهتون کنم تا یادم بیفته این چشمها رو قبلا کجا دیدم. ولی سریع به خودم تشر زدم خجالت بکش مرد..
باقیش رو خودم میدونستم.
از یادآوری اون خاطرات به شوق آمدم. اونروز من از این اتفاقها ناراحت و افسرده بودم ولی الان بعد از یکسال تازه شیرینی وحلاوتش رو درک میکنم.
👈 ادامه_دارد....
🌷رمان رهایی_از_شب
✍ نویسنده ؛ « ف_مقیمی »
کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_است
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
🌹دعای پرفضیلت شبهای جمعه .
« یا دائم الفضل على البریه ،
یا باسط الیدین بالعطیه ،
یا صاحب المواهب السنیه ،
صل على محمد و آله خیر الورى سجیه
و اغفر لنا یا ذا العلى فی هذه العشیه » .
✅هر که در شب جمعه ده مرتبه این دعا را بخواند نوشته شود در نامه عمل او هزار هزار حسنه و محو شود هزار هزار سیئه و بلند شود در بهشت برای او هزار هزار درجه و جنات احدیت. سه مرتبه فرماید که: نیستم خدای او اگر او را نیامرزم و در درجه حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام باشد.
📚از امام صادق علیه السلام نیز نقل شده: هر كس سوره جمعه در هر شب جمعه بخواند كفاره گناهان ما بین دو جمعه خواهد بود. 2
🏴✨
با انجام این دستور العملی در شب جمعه به برکات عجیب آن برسید...!👌
هر کس در هر شب جمعه سوره واقعه را بخواند خداوند وی را دوست بدارد، از فضیلت خواندن سوره واقعه رفع فقر و تنگدستی است.)
🎙استاد #عالی🌱
🔴 نماز استغاثه به امام زمان در شبهای پنجشنبه و جمعه
🟢 در کتاب «التحفة الرضويّة» آمده است : عالم جليل القدر سيّد حسين همداني نجفي رحمه الله به من فرمود :
🔹 هر کس حاجتي دارد ، شب پنج شنبه و جمعه در زير آسمان با سر و پاي برهنه دو رکعت نماز بخواند و بعد از نماز دستها را به سوي آسمان بلند کرده و ۵۹۵ مرتبه بگويد :
«يا حُجَّةُ الْقآئِمُ»
سپس به سجده رفته و در سجده هفتاد مرتبه بگويد :
«يا صاحِبَ الزَّمانِ أَغِثْني» و آن گاه حاجتش را بخواهد.
🔹 پوشش مورد نیاز برای بانوان در نماز در این نماز هم ضرورت دارد و آقایان نباید عمامه یا کلاه به سر داشته باشند.
🔹 اين نماز در مورد حاجتهاي مهمّ تجربه شده و اگر در هفته اوّل حاجتش برآورده نشد هفته بعد آن را بخواند و اگر باز هم برآورده نشد در هفته سوّم نماز را بخواند که به طور حتم حاجتش برآورده خواهد شد.
🔺 سيّد محمّد علي جواهري حايري به من فرمودند : براي حاجتي اين نماز را خواندم و در همان شب در عالم خواب حضرت مهدي ارواحنا فداه را ديده و حاجت خود را به ايشان عرضه کردم و خداوند به برکت آن حضرت ، حاجتم را برآورده ساخت . و نيز فرموده اند که : من خود اين نماز را تجربه کرده ام.
❣#هشــــت_عاشقی...❣
💌 #یه_سلام_دوباره
براے کسایے که
قلبشون کبوتر #حــــرمه 🕊
کسایے که
دلشون با اسم امام مهربون آروم مےگیره ♥️💚💜
🔆 امشب هم،
عاشقانه و با شوق،
زمزمه کن صلوات خاصه امام رضا (ع) رو:☺️😍♥️
سلام وصلوات به نیابت از جمیع شهدا و رفتگان به محضر آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام
🦋بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🦋
♥️اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِىِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الاِْمامِ التَّقِىِّ النَّقِىِّ وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَْرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهیدِ صَلوةً کَثیرَةً تآمَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیآئِکَ♥️
🕊یا جواد الائمه ادرکنی🕊
#الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــــ_الْفَــرَج
#اللهمصلعليمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم
#کپی_باذکر_صلوات
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
#جرعهای_از_معرفت
💠شیخ رجبعلی خیاط؛
🔸ذکر "یا خیر حبیب و محبوب صل علی محمد و آله" بعد از دیدن نامحرم بسیار موثر و کارساز است.
🔸چشمت به نامحرم که می افتد اگر خوشت نیاید که مریضی!
پس اگر خوشت آمد فورا چشمت را ببند و سرت را پایین بینداز و بگو؛"یا خیر حبیب"
یعنی خدایا! من تو را میخواهم اینها چیه؟
این ها دوست داشتنی نیستند! هرچه نپاید دلبستگی نشاید....
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆توصیه های امام صادق (علیه السلام) به مردم درباره امام زمان
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
♨️نتيجه بدحجابى!
يكى از علماء مشهد میفرمود:
روزى در محضر مرحوم حجة الاسلام و المسلين سيد يونس اردبيلى بوديم، جوانى آمد و مسئله اى پرسيد و گفت: من مادرم را دو روز پيش دفن كردم و هنگامى كه وارد قبر شدم و جنازه مادر را گرفته خواستم صورت او را روى خاك بگذارم كيف كوچكى كه اسناد و مدارك و مقدارى پول و چك هائى در آن بوده از جيبم ميان قبر افتاده، آيا اجازه میدهيد نبش قبر كنيم تا مدارك را برداريم و تقاضا كرد كه نامه اى به مسئولين قبرستان بنويسند كه آنها اجازه نبش قبر بدهند.
ايشان فرمود: همان قسمت از قبر را كه میدانيد مدارك در آنجاست بشكافيد و مدارك را برداريد و نامه اى براى او نوشت بعد از چند روز آن جوان را دوباره در منزل آقاى اردبيلى ديديم، آقا از او پرسيدند:
آيا شما كارتان را انجام داديد و به نتيجه رسيديد، او غمناك و مضطرب بود و جواب نداد بعد از آنكه دوباره اصرار كردند گفت:
وقتى من قبر را نبش كردم ديدم مار سياه باريكى دور گردن مادرم حلقه زده و دهانش را در دهان مادرم فرو برده و مرتب او را نيش ميزند!! چنان منظره وحشتناك بود كه من ترسيدم و دوباره قبر را پوشاندم! از او پرسيدند: آيا كار زشتى از مادرت سر میزد؟ گفت: من چيزى بخاطر ندارم، ولى هميشه پدرم او را نفرين میكرد زيرا او در ارتباط با نامحرم بى پروا بود و روگيرى و #حجاب نداشت و با سرو روى باز با مرد نامحرم روبرو میشد و بى پروا با او سخن میگفت و در پوشش و حجاب رعايت قوانين اسلامى را نمیكرد با نامحرمان شوخى میكرد و میخنديد و از اين جهت هميشه مورد عقاب و سرزنش بود.
📚گوهر صدف ص۵۵
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
🕊شهید تورجی زاده:
مردم هر وقت کارتون جایی گیر کرد
#امام_زمان تون رو صدا کنید یا خودش میاد،
یا یکی رو میفرسته که کارتون رو راه بندازه...!
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙آیت الله سیدان
🔸خاطره ای شنیدنی از اثر نماز امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و توسل به حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
🔸۵ توصیه مهم یکی از اولیاء خدا به ایشان
✋نشر دهیم
#به_عشق_امامزمان
#به_نیت_فرج
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 #استوری
🌧 دعا کردم بیای زیر باران...
🔅 اللهم عجل لولیک فرج
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
📘#داستانهایبحارالانوار
💠اخلاق بزرگوارانه امام باقر علیه السلام
🔹روزی یک نفر نصرانی به امام باقر علیه السلام جسارت کرد و گفت:
انت بقر.
حضرت در جواب فرمود:
انأ باقر.
🔹نصرانی گفت:
تو پسر زنی آشپز هستی.
امام علیه السلام فرمود:
آشپزی شغل مادرم است.
🔹نصرانی گفت: تو پسر کنیز سیاهرنگ و بد زبان هستی.
امام باقر علیه السلام فرمود: اگر این لقبهایی که به مادرم دادی راست است خدا او را بیامرزد و اگر دروغ است خدا تو را بیامرزد.
نصرانی وقتی این اخلاق بزرگوارانه را از آن حضرت دید تحت تأثیر قرار گرفت و مسلمان شد.
📚 بحار ج ۴۶، ص ۲۸۹.
* بقر به معنی گاو ، و باقر به معنی شکافنده است.
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
♨️ از کجا بدانیم امام زمان از ما راضی است؟
🔵 از آیت الله بهجت(ره)ســـــــــوال شد از کــــــــــجا بدانیم امام زمان (عجلالله تعالیفرجهالشریف) از ما راضی است؟
🟢 فرمودند:
دفترش را ملاحظه میکنید. عمل خود را با دفتـــــــــر امام زمان، تطبیق میکنید، دفتر امام زمان، شــــــــــرع است.به هـــــر اندازه مطابق شرع عمل کردید به همان اندازه حضرت از شما راضی هستند.
📚 کتاب حضرت حجت (عج)، ص٣۶٣
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 تویی چارهی دلهای بیقرار
▪️حضرت مهدی"سلاماللهعلیه" فرمودند:
«...فَاتَّقُوا اَللَّهَ جَلَّ جَلاَلُهُ وَ ظَاهِرُونَا عَلَى اِنْتِيَاشِكُمْ مِنْ فِتْنَةٍ قَدْ أَنَافَتْ عَلَيْكُمْ»
تقوا
پيشه سازيد
و
به ما
اعتماد كنيدو چارۀ اين فتنه و امتحان را كه به شما رو آورده است از ما بخواهيد...! 📚 الاحتجاج،ج۲،ص٤٩۵ 📌 #تقرب_به_امام_زمان عج #ٵݪݪہم_عجݪ_ݪۅݪێڪ_ٵݪفࢪج ♥️🦋♥️ @Ashghaneemamezaman313
هدایت شده از ... گمنام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 این ویدیو رو تا آخر ببینید تا فراموشی وبی اطلاعی وتاثیر فضا سازیهای رسانهای فضای مجازی درتطهیر رژیم فاسد پهلوی درمیان بعضی از مردم را بهتر درک کنیم 🤔🤔🤔
🇮🇷اَللّهُــــمَّعَجـِّــللِوَلیِّــــکَالفَـــــرج
هدایت شده از ... گمنام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 یهودیهای اسراییل، از صبر و استقامت یمنی ها، کم آوردن و قاطی کردن و غرغرش رو به حضرت موسی می کنند که،« موسی وری شو شد. موسی خره بی ور سر، گل بی
و سر مو، پاشو! ای رو و لختم پاشو!»😂😂😂
کانال خادمان انقلاب 🫡🌹