🔴وزیر کشور: برای ترویج بیحجابی در ایران به افراد پول میدهند تا با وضع نامناسب در خیابان تردد کنند
♦️احمد وحیدی:دستهای بیگانه برای ترویج بی بندوباری و فساد هزینه میکنند و به افراد پول میدهند تا در خیابان با وضع نامناسب تردد کنند.
♦️امروز جریان، مقابله حق و باطل است ولی جمهوری اسلامی با پشتیبانی مردم، گام به گام به جلو پیش رفته و به یک نقطه کانونی در منطقه تبدیل شده است.
♦️در فضای مجازی و حقیقی به دنبال ترویج بی بندوباری و هرزگی در جامعه اسلامی هستند.
🇮🇷 عاشورائیان منتظر 🇮🇷
34.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام بابای خوب و مامان مهربون ✋✋
✅ شما هم مثل ما فرزندانتون رو دوست دارید یا بهتر بگم عاشقشون هستید ❤️😍
حتما حتما موفقیت بچه هاتو ن رو میخواید و برا آینده ی بهتر براشون در تلاشید 🏆🥇
این کلیپ رو حتما حتما ببینید 👌👨💻👩💻
شاید تو این مسیر زیبا همسفر شدیم... ☺️🤝
مدرسه ی خوب
آینده ی بهتر
موفقیت بیشتر
#پرنیان_آسمانی
#پیش_دبستان_و_دبستان
اینجا فقط یک مدرسه نیست، ما به رشد همه جانبه فرزند شما می اندیشیم
😊🌹
برخی فعالیت های مدرسه در کانال گذاشته میشود
https://eitaa.com/yaamahdiiasemani
🇮🇷کانال عاشورائیان منتظر🇮🇷
https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
🚀 رونمایی از موشک هایپرسونیک «فتاح»
♦️ابَر موشک هایپرسونیک «فتاح» جدیدترین دستاورد راهبردی نیروی هوافضای سپاه رونمایی شد.
🇮🇷کانال عاشورائیان منتظر🇮🇷
https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺یک روز عادی در آمریکا
فقط خدا به داد شوهرش برسه
#قانون_حمل_سلاح
🇮🇷 عاشورائیان منتظر 🇮🇷
16.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یک فیلم شدیدا برعنداز سوز
واکنشهای جالب و قابل تامل مردم به ۳۴ ساله شدن رهبری رهبر معظم انقلاب و صحبت های خالصانه مردم با رهبرشان.
این پنج دقیقه ارزش چند بار دیدن رو داره.
این فیلم رو با دقت بینید و اونقدر پخش کنید تا چشمان حسودان اقا از حدقه در بیاد و از عصبانیت و حسادت نسبت به چنین احساسات پاکی که مردم به رهبر انقلاب دارند بمیرند و به درک واصل بشن.
🇮🇷کانال عاشورائیان منتظر🇮🇷
https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 عزتمان را به تاراج گذاشتند
صحنه دردناک😔😔😔😔
روزی در این سرزمین عزیز زادگان، وزیر خارجه اصلاح طلب کشورم اینچنین سراسیمه به استقبال وزیر انگلیسی رفت، ولی آن فرد فیلمبردار بود و ظریف دست از پا درازتر برگشت!
فرق میکنه به کی رای بدیم🇮🇷
https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 سردار حاجیزاده: «فتاح» قابل انهدام نیست
🇮🇷کانال عاشورائیان منتظر🇮🇷
https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️
⭐️
102 ستاره سهیل
در دلش پوزخندی زد.
"من دیرتر از اینم بیرون بودم، اونم با همجنس خودت، فکر کرده میترسم"
برخلاف حرفهای آشفته ذهنیاش، مطیعانه اطاعت کرد و سینی را به دستان ضمخت صابر داد و با سری که بالا گرفته بود، به ماشین برگشت.
-ستاره چرا این قدر معذبی دختر... صابر میبرد سینی رو. ببین اگه تو هم همراهمون نبودی، بازم با صابر میومدیم بیرون یه چیزی میخوردیم، شایدم قدم میزدیم تو بارون.
چیزی در دلش فرو ریخت. احساساتی که هیچ تعریفی برایشان نداشت، لحظه به لحظه به جانش میافتاد.
-ممنون.
لحنش چنان سرد و طلبکارانه بود که خودش خجالت کشید. اصلا نمیدانست جای گفتن کلمه ممنون اینجا بود یانه. تسلطی روی کلماتی که بر زبانش جاری میشد، نداشت. ترجیح داد حزف نزند.
صابر با شیشه آب معدنی برگشت.
-بفرمایید. ببخشید کوچک نداشت، مجبور شدم بزرگ بگیرم.
-ای وای... ببخشید.
یادش رفته بود بهانه بیرون رفتنش آب معدنی بود.
- قابلی نداره... اینم لیوان، گفتم شاید فرشته هم هوس آب کنه.
-قربون دستت،من تشنه نیستم عزیزم.
نمیدانست چرا از قربان صدقه رفتنهای این دونفر حالش بهم میخورد. "نمیتونستن این اداهاشونو برا خلوتشون بذارن؟ حتما تازه عقد کردن!"
ستاره رو به صابر گفت:
-خودتون نمیخورین.
بازهم خجالت کشید. چقدر سخت بود که باید مراعات حرف زدنش را هم میکرد. شاید از نظر فرشته کار زشتی کرده بود.
صابر به علامت نه، دستش را بالا گرفت و انگار همزمان تشکر هم کرده بود.
گوشیاش که زنگ خورد، رشته افکارش پاره شد. با دیدن اسم عمو، نفس راحتی کشید.
-سلام عموجون!... من با فرشته دوستمم، عفت خونه نبود... داریم میایم الان... چشم... فقط در رو باز بذارین من کلید نداشتم، پشت در موندم.
با تماس عمو، کمی قوت قلب گرفت. ضربان قلبش متعادلتر شد.
-میخواین آب باشه برا خودتون؟ من دیگه الان میرسم.
فرشته خندید.
-نه عزیزم بخور. بده عمو و زن عمو هم بخورن، آب نطلبیده مراده.
خنده کوتاهی کرد و زیپ پشتی کیفیش را باز کرد تا لیوانها را جا دهد. از چیزی که دید شوکه شد.
🌸💐عاشوراییان منتظر💐🌸
⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️
⭐️
103 ستاره سهیل
کمی کیفش را جلو کشید تا فرشته دید کمتری داشته باشد. دسته کلیدش داخل کیف، برایش زبان درازی میکرد.
"این اینجا چکار میکنه خدایا... فرشته ببینه دربارهام چی فکر میکنه! !"
زیپ کیفش را بست و تا خانه دست به سینه نشست، حس مجرمی را داشت که شیئ ممنوعهای را با خود حمل میکرد.
چنان آرام کیفش را جا به جا میکرد که صدای جرینگ جرینگ کلید بلند نشود، داشت با خودش فکر میکرد نکند فرشته صدای کلید را شنیده و به روی خودش نیاورده! چرا خودش نفهمیده بود!
-ممنون، من همینجا پیاده میشم داخل کوچه نیاین، سختتونه.
-خب بذار...
-نه عزیزم خیلی لطف کردین. سلام به عزیزجون هم برسونین. آقا... ممنونم، خدانگهدار.
فرشته دستی به بازویش کشید.
- زود برو خودتو گرم کن، حسابی خیس شدی... خدا به همرات!
با لبخندي قدرشناسانه از ماشین پیاده شد. صابر هم به رسم احترام پیاده شد. ستاره دلش میخواست پشت سرش هم چشم داشت! طوری آهسته قدم برمیداشت که انگار در حال پیادهروی در کنار ساحل دریاست.
زنگ خانه را زد. صدای عمو را که شنید، دلش آرام گرفت.
-منم عموجون.
رویش را برگرداند. صابر در حال سوار شدن به ماشین بود. نگاه آخرش مثل تیری زهرآلود قلب ستاره را هدف گرفت؛ نگاهی از روی جدیت با چاشنی اخم، که مخاطبش چشمان قهوهای ستاره بود. نمیدانست چه کار بدی انجام داده که مستحق چنین اخمی است، نکند متوجه کلیدها شده و... چیزی در دلش فرو ریخت.
بالأخره صابر سوار ماشین شد. نگاه مهربان فرشته و تکان کوتاه سرش، کمی رنجش را تسلی داد.
در خانه را که بست، نفس راحتی کشید. داخل کیفش را نگاهی انداخت تا مطمئن شود، توهم نبوده.
-ستاره، عمو بیا تو! نگاه کن...نگاه کن... سرما میخوری دختر!
نگاهی به خودش انداخت، انگار بدنش بیحس شده بود و خیسی باران را حس نمیکرد .
حرف فرشته و عمو درست از آب درآمد و ستاره روز بعد با بدن درد و کمی تب از خواب بیدار شد. امتحانات اولیاش را با حالت سرماخوردگی پشت سر گذاشت و این برایش بسیار اذیت کننده بود. اما آخرین امتحانش را با خوشحالی و موفقیت پشت سر گذاشت.
مینو بیرون سالن منتظرش ایستاده بود. به شوخی خودکار را به سرش زد.
-چی مینویسی هی تند تند، اینشتین کلاس؟
کف دستش را به سرش کشید، جایی که مینو ضربه زده بود.
-آخ... یواشتر. چرت و پرت مينويسم نمره بگیرم.
مینو خودکارش را در هوا طوری چرخاند که ستاره متوجه شد، دارد ادای او را هنگام امتحان دادن درمیآورد.
-آره جون خودت! از قيافهات معلومه.
به طرف در خروجی دانشگاه حرکت کردند.
-حالا کی گفته من اینشتینم؟ خرخون کلاس اون دختر کک مکیه هست که ردیف اول میشینه. فامیلش یادم نیست. یهبار کنارش نشستم ولی خداییش خوب درس فهمیدم.
مینو نیشخندی زد.
-سلطانی رو میگی؟ آره خبراش دستمه. خاک بر سر، تور پهن کرده، چه توری! میدونستی مهرداد رفته خواستگاریش؟
ستاره چنان از حرف مینو جاخورد که وسط راه متوقف شد و نزدیک بود چند نفر به هم برخورد کنند. مینو دستش را گرفت و کنار کشید.
-ای بابا، چرا سکته زدی دختر؟
-باورم نمیشه... بیچاره دلسا... کلی با مهرداد پز میداد... فکر میکرد میاد خواستگاریش حتما... بگو چرا زد آینمو شکست، عغده کرده بود.
-بیشعوره دیگه! عشق و حالشو با دلسا و اون ترم اولی کرد، آخر سرهم خرخون کلاس... که کلهاش همه تو کتاب و درسه انتخاب کرد.
ستاره خودش را جای دلسا گذاشت، اگر کیان دختر دیگری را حتی برای دوستی به او ترجیح میداد، چه حالی میشد؟ چه برسد به ازدواج؟ چه تضمینی وجود داشت که کیان تا آخر با او دوست بماند؟ ولی از خودش مطمئن بود، با اینکه بخاطر رفتارهای زننده کیان نسبت به او کاملا سرد شده بود، اما از خودش مطمئن بود. در مرامش چنین کاری بیانصافی بود. اصلا آخرش تا کجا بود! این افکار مثل موریانهای آرام آرام داشت به مغزش رسوخ میکرد، که صدایی از پشتسرش او را ترساند.
🌸💐عاشوراییان منتظر💐🌸
⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️
⭐️
104 ستاره سهیل
-آقا سلام...
صدای شاد و شنگول کیان را از پشت سرش شنید. ورقه سوال هنوز به دستش بود.
-کجا؟ امتحان میدین، در میرین؟ ستاره خانم چطورن؟
-ممنون خوبم! امتحانت خوب بود؟
مینو برگه امتحان را از دست کیان قاپید.
-ببینم برگهرو.. آسون بود؟
کیان سرش را به دو طرف چرخاند.
-ای! پنجاه پنجاه. من کلا باهوشم، یه دور بخونم 16 رو گرفتم.
ستاره سرش را از روی برگهای که دست مینو بود برگرداند.
-من که نمیفهمم چی نوشته، همش ریاضیه! واقعا باهوشی که میفهمی.
مینو برگه را میان چمنها رها کرد.
کیان خم شد و برگه را برداشت.
-چیه میزون نیستین دوتایی! طوری شده؟
مینو طبق عادت همیشگیاش در حال جویدن آدامس بود.
-قضیه یارو مهردادرو شنیدی؟
-مهرداد؟ چی شده حالا؟
مینو بیمقدمه، وسط چمنها نشست.
-رفته خواستگاری خرخون کلاس، سلطانی. مال اکیپ ما نیست؛ یعنی تو هیچ اکیپی نیست. ستاره شنید میخواست سکته بزنه.
کیان نگاهی به ستاره انداخت.
-چرا؟
دو نفری با چشمهایی وق زده زل زدند به کیان. همزمان پرسیدند:
-چرا؟؟
ستاره با لحن طلبکارانهای پرسید:
-یعنی از نظر تو کارش درست بوده؟
کیان با دست اشاره کرد که کنار مینو بنشینند تا در موردش حرف بزنند.
-ببینین، من نمیگم کارش درست بوده. ولی میگم این دوتا مقوله جداست، میفهمین چی میگم؟
مینو سکوت کرد و رویش را برگرداند. داشت تظاهر میکرد چیزی برایش مهم نیست. ستاره اما به علامت منفی سر تکان داد.
-خب، دلسا دوستش بوده! نبوده؟ دوست بودن با ازدواج کردن فرق داره دیگه! خیلی ساده است. چرا نمیگیرین؟
-یعنی چون بهم زدن با هم، سریع باید بره طرف یه دختر دیگه؟
-ببین وقتی رابطهشون تموم شده، دیگه حسی به هم ندارن، برا چی صبر کنن؟ اصلا مگه تو دوستی قانونی هم هست که دارین ازش دفاع میکنین؟
مینو جواب داد:
-خب شاید دلسا هنوز دوسش داشته باشه. اصلا شاید دلش میخواست خودش با مهرداد ازدواج کنه، هرچی باشه اون اولویت داشت.
کیان انگار کلافه شده بود.
- مینو تو دیگه چرا؟ دوستی اسمش روشه... هر لحظه ممکنه تموم شه... امروز با من دوستی، صبح ممکنه تموم بشه. قردادای امضا نکردیم که بگیم آقا ما تا روز قیامت با هم دوستیمون. تازه بگیم، حرف باد هواست. دیگه انگار این قانون نانوشته رو قبول کردیم، اومدیم وسط. تازه مینو خانم شما چرا لجت گرفته؟ شما که با همه هستی خودت؟
-من فرق دارم... اصلا. چی میگی تو؟ بعدم اون رفته دست گذاشته رو یکی که آفتاب مهتاب ندیدش مثلا! از این دارم حرص میخورم.
ستاره اما ذهنش مشغول شده بود، حرفهای کیان را نمیتوانست هضم کند. نمیدانست از حرفش ناراحت شود یا خوشحال! در حالیکه داشت منطقی حرف میزد.
-پس احساسات اون دختر بیچاره چی میشه که وقتی براش کادو میخریده کلی ذوق میکرده. وقتی بهش میگفته دوسش داره، قند تو دلش آب میشده. اگه دوسش داشت باید پای حرفش میموند.
کیان متوجه حرف ستاره شد.
- عزیزم! ما الان داریم کار مهرداد رو تحلیل میکنیم... نمیگیم خوبه یا بد. آدما با هم فرق دارن.
مینو انگار عصبی شده بود.
-پاشین بریم تو کافه گیلاد...تازه برگشته.
سه نفری به سمت ماشین مینو حرکت کردند. ستاره داشت به حرفهای کیان فکر میکرد. یعنی کی و کجا و سر چه مسئلهای قرار بود دوستیاش با کیان تمام شود. حس عروسک سیرکی را داشت که حق انتخابی ندارد.
وقتی یاد فرشته و صابر میافتاد، از خودش بدش میآمد. بخاطر نگاه جدی و عصبانی صابر دلش نمیخواست با فرشته رو به رو شود. در دلش به انتخاب فرشته حسادت کرد.
وقتی از دانشگاه خارج شدند، مینو و کیان سرشان در گوشیشان بود و از احساسات بهم ریخته او هیچ خبری نداشتند.
🌸💐عاشوراییان منتظر💐🌸
18.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ سوسکهای جاسوس؛
آخرین تکنولوژی جاسوسی آمریکا در خدمت رژیم کودک کش اسرائیل
سوسکهای جاسوس حتی می توانند به راحتی وارد مقرها شوند. نیروهای حزب الله لبنان تاکید کردند که مانند این سوسکها را در خانه های خود مشاهده کردند ولی به سرعت پرواز کرده و از خانه ها خارج شدند.
#جاسوسی
🆔 https://eitaa.com/Ashooraieanamontazer
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این دیدنش خالی از لطف نیست برای زمانی که برق رفت تو آسانسور گیر کردید.
برای دوستانتون هم بفرستید تا مطلع بشوند👍
🇮🇷 عاشورائیان منتظر 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 سه روش تشخیص پیامکهای جعلی و کلاهبرداری
🔺رییس مرکز تشخیص و پیشگیری پلیس فتا از روشهای کلاهبرداری میگوید.
🇮🇷 عاشورائیان منتظر 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند:
بازیگوشی (و شـیطنت) بـچّه در دوران کودکی، نشانگر فزونی عقل او در بزرگسالی است.
حضرت علی (علیه السلام) میفرمایند:
«کودک هفت سال آزاد است و هفت سال مورد ادب و توجه و هفت سال دیگر مورد خدمت و یاور است»
والبته الان:
محققان طی پژوهشی دریافتند کودکانی که در سنین پیش از دبستان تعامل و بازی با همسالان خود را تجربه کردند، در بزرگسالی با مشکلات کمتری از حیث سلامت روان مواجه هستند.
🌸💐عاشورائیان منتظر💐🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ حجاب محدودیت نیست
🔻دختر نخبه ایرانی خانم دکتر فاطمه رضایی ۳۷ ساله صاحب ۷ اختراع که هر جای دنیا از سوئیس و کره و رومانی رابا چادر رفت
🔻حتما تا انتها ببینیم و به دختران پاک و پرتلاش سرزمین خود افتخار کنیم ...
#حجاب
https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
🔴 خم کردن سر اولشه، به امید خدا، به زودی سواری هم میده!!! بشین و تماشا کن😎
#https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌❤️ واکنشهای جالب مردم به ۳۴ ساله شدن رهبری رهبر معظم انقلاب
#رهبرم_سیدعلی
🇮🇷 عاشورائیان منتظر 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 شروع ثبت نام صدور گذرنامههای زیارتی از ۲۸ تیر
🇮🇷 عاشورائیان منتظر 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😁😁 خانم کوچولی کارشناس خانواده😊😊
یاد بگیریم 😊😁😁😁😁😜😜
❤️😁شاااااااد باشید همیشه😁❤️
🔻🔻🔻 دیدنی های دنیا....💐
در مراکش نوعی خاص از بز🐐 وجود دارد که بهتر از میمون و سایر پستانداران از درخت 🌳 بالا می رود، بز های درختی جاذبه توریستی مراکش هستند!
🇮🇷کانال عاشورائیان منتظر🇮🇷
https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ایران قوی و آینده دار...👏👏👏
از این به بعد افرادی که فلج هستند با این ابتکار ایرانی میتوانند راه بروند!
⭕️ این فرد که دارد راه میره از کمر به پایین فلج است. دستگاهی به گردن دارد که دستوری که مغز صادر میکرده و اکنون توانایی ندارد به عضلاتش برساند را به عضلات منتقل میکند تا او بتواند راه برود.
🔰 از این محصول فقط در ۷۵ کیلینیک آمریکا وجود دارد.
👈مدل ایرانی یک سر و گردن بالاتر است...
🇮🇷 عاشورائیان منتظر 🇮🇷
https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
📍محبوب نابغه ما
🔻گاهی در قامت یک ادیب برجسته از میان چند صد رمان خارجی و داخلی که خوانده، برخی را معرفی و بر دیگری تقریظ می نویسد تا بخوانند و بنویسند
🔻گاهی خورشید محفل شاعران می شود تا ادبیات فاخر و مسئولانه رشد کند.
🔻گاهی همچون استادی چیره دست در محفل قاریان و حافظان با دقیقترین نکات فنی، عهده دار پرورش نسل برجستهای از قاریان و مدیران قرآنی می شود و نقش تاریخی خود را ایفا می کند.
🔻گاهی در میان نخبگان، چنان عمیق تاریخ اسلام یا ملل را تحلیل می کند که انسان تصور می کند او تمام عمر مشغول مطالعه تاریخ بوده است.
🔻گاهی در میان نظامیان و فرماندهان پیر و جوان، آن چنان راهبردها و تاکتیک های تخصصی نظامی، امنیتی و تسلیحاتی را در برابر دشمن خارجی هدایت می کند که تحسین برخی از قدرتمندترین رهبران و فرماندهان جهان را بر میانگیزد.
🔻گاهی همچون پیر فرزانهای در جمع اساتید، دانشجویان، طلاب، فناوران از آینده علمی کشور سخن میگوید و نقشه حرکت دهها سال بعد ایران قوی و پیشرفته را ترسیم می کند.
🔻گاهی در جمع علما، خبرگان و صاحب نظران دینی داخلی و خارجی، چنان با تسلط بر مبنای علمی و نواندیشی و ابتکار، مسیرهای جدید پیشرفت امت اسلام را استنباط می کند که تحسین ایشان برانگیخته می شود.
🔻و گاهی دیگر همچون پدری مهربان در جمع دختران تازه به سن تکلیف رسیده و فرزندان شهدا بالهای مهر و عطوفت را میگشاید که کودکان از شوق دیدارش شادمان سر از پای نمی شناسند.
🔻بله این رهبر ما، نابغه بینظیر دوران است
او دست پرورده مکتب خاص امام عصر ارواحنا فداه و شاگرد خصوصی روح الله است
او سید علی خامنهای است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 گوشههای نادیده از زندگی حمیدرضا الداغی چهل روز بعد از شهادت
🔺چهلمین روز شهادت حمیدرضا الداغی عصر امروز بر سر مزارش در گلزار شهدای سبزوار گرامی داشته میشود.
🔺شهید الداغی هشتم اردیبهشت، در دفاع از نوامیس مردم در برابر اراذل و اوباش ایستادگی کرد، و با ضربات چاقوی آنان، به شهادت رسید.
🔺دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی، سخنران این مراسم خواهد بود.
🇮🇷کانال عاشورائیان منتظر🇮🇷
https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56