💥 حرف اصلاحطلبان هر 4 سال یهبار اینکه:
▫️اینا میخوان اینترنت رو فیلتر کنند
▫️اینا میخوان بین زن و مرد دیوار بکشن
▫️اینا میخوان ایرانو کره شمالی کنن
▫️اینا میخوان آزادی رو از بین ببرن
▫️اینا میخوان ارتباط ایران با دنیا رو قطع کنن
🔺کلا هیچ برنامهای ندارن؛
فقط با لولوسازی میخوان رای بگیرن.
🔻آخرشم میگن:
نشد؛ نذاشتن؛ نمیشه.
🇮🇷کانال عاشورائیان منتظر🇮🇷
https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
20.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙❤️سرود انتخاباتی دکتر جلیلی
چقدر تاثیرگذار بود👌
کاش زودتر دیده بودم😔
برای تبلیغ، فوقالعاده تاثیرگذاره
آفرین به سازندهاش👏
لطفا رسانه باشید🙏🏻🌹
➖➖➖➖➖➖
🇮🇷کانال عاشورائیان منتظر🇮🇷
https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
9.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای جانم 😍 ببین چطوری داره برای دکتر جلیلی تبلیغ میکنه 😍😍
دمت گرم ، یاد بگیریم ✌️
🌸💐عاشورائیان منتظر💐🌸
https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
آقای منصوری رییس ستاد اقای جلیلی اومدن به تفکیک استان ها، برنامه های اجرایی دولت اقای جلیلی رو گفتن و بچه ها هم زحمت کشیدن برای هر استان کلیپ های دو دقیقه ای آماده کردند. همه کلیپ در کانال صد عهد قرار داده شده لطفا شما به انتشارشون کمک کنید و این ها رو با توجه به استانتون برای نزدیکان و آشنایانتون بفرستید.
#عهدسعید در امتداد مسیر رئیسجمهور شهید برای تکمیل بیش از صد پروژه نیمهتمام استانی و ملی تا پایان دولت چهاردهم
🌐 مشاهده تمام طرح #صدعهد :
100ahd.drjalily.com
🇮🇷کانال عاشورائیان منتظر🇮🇷
https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
6.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کی اهل نمایشه؟
🇮🇷کانال عاشورائیان منتظر🇮🇷
https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
🔺تکواندو ایران قهرمان جامجهانی شد
🔹روز نخست رقابتهای جامحهانی تکواندو با حضور شش تیم ایران، هند، چین، کرهجنوبی، مراکش و ساحل عاج امروز در شهر چانچئون کرهجنوبی برگزار شد و تیم ملی تکواندو کشورمان قهرمان شد.
🇮🇷کانال عاشورائیان منتظر🇮🇷
https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق
🕌 قسمت ۲۹
مضطرب از من پرسید
_بیماری قلبی داره؟
زبانم از دلشوره به لکنت افتاده.. و حس میکردم سعد در حال جان دادن است که با گریه به مصطفی التماس میکردم
_تورو خدا یه کاری کنید!
و هنوز کلامم به آخر نرسیده،..
سعد دستش را با قدرت در سینه مصطفی فرو برد،..
ناله مصطفی در سینه اش شکست و ردّ خون را دیدم که روی صندلی خاکستری ماشین پاشید.
هنوز یک دستش به دست سعد مانده بود، دست دیگرش روی قفسه سینه از خون پُر شده..
و سعد آنچنان با لگد به سینه مجروحش کوبید که روی زمین افتاد..
و سعد از ماشین پایین پرید...
چاقوی خونی را کنار مصطفی روی زمین انداخت،..
درِ ماشین را به هم کوبید..
و نمیدید من از وحشت نفسم بند آمده است که به سمت فرمان دوید.
زبان خشکم به دهانم چسبیده..
و آنچه میدیدم باورم نمی شد..
که مقابل چشمانم مصطفی #مظلومانه در خون دست و پا میزد و من برای نجاتش فقط جیغ میزدم.
سعد ماشین را روشن کرد..
و #انگارنه_انگار آدم کشته بود که به سرعت گاز داد و من ضجه زدم
_چیکار کردی حیوون؟ نگه دار من میخوام پیاده شم!
و #رحم از دلش فرار کرده بود که از پشت فرمان به سمتم چرخید و طوری بر دهانم #سیلی زد که سرم از پشت به صندلی کوبیده شد،
جراحت شانه ام از درد آتش گرفت و او دیوانه وار نعره کشید
_تو نمیفهمی این بی پدر میخواست ما رو تحویل نیروهای امنیتی بده؟!
🔥احساس میکردم از دهانش #آتش میپاشد..
که از درد و ترس چشمانم را در هم کشیدم و پشت پلکم همچنان مصطفی را میدیدم...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
https://eitaa.com/Ashooraieanamontazer
❤️🤍💚
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق
🕌 قسمت ۳۰
مصطفی را میدیدم که با دستی پر از خون سینه اش را گرفته بود.. و از درد روی زمین پا میکشید.
سوزش زخم شانه،..
مصیبت خونی که روی صندلی مانده..
و همسری که حتی 🔥از حضورش وحشت کرده بودم؛
همه برای کشتنم کافی بود..
و این تازه #اول مکافاتم بود که سعد #بیرحمانه برایم خط و نشان کشید
_من از هر چی بترسم، نابودش میکنم!
از آینه چشمانش را میدیدم و این چشمها دیگر #بوی_خون میداد و زبانش هنوز در خون میچرخید
_ترسیدم بخواد ما رو تحویل بده، نابودش کردم! پس کاری نکن ازت بترسم!
با چشمهایش به نگاهم شلاق میزد و میخواست #ضرب_شصتش تا ابد یادم بماند که عربده کشید
_به جون خودت اگه ازت بترسم، نابودت میکنم نازنین!
هنوز باورم نمیشد عشقم #قاتل شده باشد..
و او به قتل خودم تهدیدم میکرد..
که باور کردم در این مسیر #اسیرش شده و دیگر روی زندگی را نخواهم دید.
سرخی گریه چشمم را خون کرده و خونی به تنم نمانده بود..
که صورتم هرلحظه سفیدتر میشد و او حالم را از آینه میدید که دوباره بیقرارم شد
_نازنین چرا نمیفهمی بهخاطر تو این کارو کردم؟! پامون میرسید دمشق، ما رو تحویل میداد. اونوقت معلوم نبود این جلادها باهات چیکار میکردن!
نیروهای امنیتی سوریه هرچقدر خشن بودند،..
این زخم 🔥از پنجه هم پیاله های خودش به شانهام مانده بود،..
یکی از همانها میخواست سرم را از تنم جدا کند..
و امروز سعد مقابل چشم خودم مصطفی را با چاقو زد..
که دیگر عاشقانه هایش #باورم نمیشد..
و او از اشکهایم پشیمانی ام را حس میکرد که برایم شمشیر را از رو کشید..
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
https://eitaa.com/Ashooraieanamontazer
❤️🤍💚