💞 یـــــــــــادش بخیـــــــــــر
تماااام عروسی ها ی قدیم توی خونه بود و تابستون .
از ساعتای سه ظهر (بعداز ناهار ) عروسی شروع میشد .
یه سری مهمون داشتن به اسم صرف « چای شیرینی» یعنی اینا شام دعوت نبودن 😁 فقط عصری میرفتن برای تماشای عروس و خوردن شیرینی و سر شب برمیگشتن خونشون.
و اونایی که شام بودن دیرتر میرفتن و تا پایان مراسم حضور داشتن .
شیرینی های عروسی « پاپیون و زبان» بود .
میوه هم سیب و خیار .
هنوزم که هنوزه وقتی سیب و خیار رو با هم میخورم یاد عروسی های قدیم میفتم .
حیاط رو میشستن
و فرش میکردن و بعضی ها توی حیاط میشِستن.
مادر عروس و مادر داماد معمولا انقدررر کار داشتن نه آرایشگاه میرفتن نه لباس درست حسابی میپوشیدن کل مراسم درحال بدو بدو بودن.
کفش پوشیدن توی مراسم اصلا مد نبود و همه خانوما جوراب داشتن 😁 یا پاريزین یا شیشه ای .
مشکی یا رنگ پا و اکثر خانومایی که جوراب شیشه ای مشکی داشتن تا آخر شب جورابشون از چند جا در ميرفت😂😂
توی جوراب بعضي خانوما پرازپول بود 😂
عروس همون عصری از آرایشگاه میومد خونه که مهمون های چای و شیرینی بتونن ببیننش .
تو کل خونه فقط یه صندلی بود اونم جایگاه عروس بود رو صندلی ام معمولا یه پارچه سفید مینداختن.
دی جی کسی نمیدونست چیه ؟
ضبط داشتن با نوار کاست.
اهنگ ها پشت هم پخش میشد . گاهی نوار کاست رو عقب جلو میکردن که آهنگ مورد علاقه شون پخش بشه و یه صدای «قیدخجئلقطدمئبب » از ضبط شنیده میشد .
اگر عروسی بود که سفره عقد نبود اما اگر عقدکنون بود یک اتاق خونه رو خااااالی میکردن . خالیه خالی فقط یه فرش داشت . ـ
ـ
از صبحش یا از دیشبش فضول های مراسم میومدن سفره عقد رو میچیدن ( بستگی به میزان فضولی یا خانواده عروس میچیدن یا داماد 😁)
بعدم شش تا قفل به در اتاق عقد میزدن که کسی نره .
روز جشن یکی از بداخلاق ترین زنای فامیل رو مامور میکردن که نذاره بچه ها از محدوده ی اتاق عقد رد بشن .🤔
توی مراسم گاهی تک و توک مهمون ها کفش داشتن و همیشه پاشنه ی کفشاشون رو میذاشتن رو دست و پای بچه ها 🥺 و اصرار داشتن عربی برقصن 😁
یه حرکتی ام بود زنايي که موهاشون بلند بود انجام میدادن که موهاشون رو باز میکردن و کله شون رو به عقب و جلو میبردن و موهاشون به پشت و جلو پرت میشد 😐 مثلا خیلی خفن بودن. ـ
یه نفر با پارچ استیل و لیوان استیل تو مهمونا راه میرفت و میگفت کسی آب نمیخواد ؟؟
کم کم انقدر شلووووغ میشد که فقط یه تیکه یک در یک، وسط خونه برای رقص خالی میموند .
اگرم از جات بلند میشدی جات رو میگرفتن 😐
دسشویی داخل خونه رو میبستن و فقط دسشویی حیاط باز بوداونجام صف داشت😅
معمولا یکی از طرف عروس یا داماد رییس مراسم میشد و برای اون یکی فامیل شاخ بازی درمیاورد واهنگ و ضبط و منطقه رقصو بدست میگرفت و ول نمیکرد 😁
بچه ها شاباش هارو از دست هم میقاپیدن .
بعضي بچه ها توی عروسی گم میشدن 🤦🏼♀️
رو کله ی عروس دوماد در حد رگبار نقل میریختن 😅
گاهی نقل ها تو صورت عروس دوماد پرت میشد یه عده ام نقل هارو بعد از رقص و کلی راه رفتن روش از کف زمین جمع میکردن و میبردن خونشون میریختن تو قندون شون و تا مدتها میخوردن 😂
موقعی که میخواستن به عروس دوماد کادو بدن یکی از بد صدا ترین و جیغ جیغوترین زنای فامیل رو مامور میکردن تا باکمک حنجره اش کادوها رو اعلام کنه .
هرچی ام میدادن اصرار داشتن همونجا تو دست و گردن عروس کنن 😅
عروس تو کل مراسم در حال خجالت کشیدن و قرمزشدن بود 🤔 بلد نبود برقصه .
زنا شاباش هاشون رو تو دهن عروس دوماد میکردن.
یه نفرم نایلون دستش بود و تند تند شاباش هارو از دست عروس دوماد میگرفت میکرد تو نایلون .
معمولا شام دو سیخ کوبیده بود با پلو و گوجه ویه بسته کره باکاغذروش و نوشابه کانادا زرد از اون شیشه ای باریک ها ،غذاها هم که.توی ظرف ملامین سرو میشد.
بعد از تموم شدن مراسم خودمونی ها بسته به میزان معرفت شون میموندن و ظرف میشستن و جارو میکشیدن و تو جمع کردن بساط کمک میکردن
باخستگی تموم بعدش یه شیرمرد دلاورپیدامیشد اوناروبرسونه ویا هرکدوم یه گوشه تلپ میشدن ومیخوابیدن🌹🌹🌹🌹🌹🌹😂😂😂😂😂😂😂😂😂
این متن حالمو خوب کرد گفتم شما هم حال کنید💛💜💙💚❤ واقعا یادش بخیر ،ای کاش باز همون روزا بود
https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خلاقیت با بطری نوشابه به همین سادگی و به همین قشنگی 😍👌
🇮🇷https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_سی_و_دوم
به روایت امیرحسین
الان دقیقا یک ساعته که خیره شدم به سقف اتاق و فکر کنم فقط 20.30 بار آهنگ ارغوان رو گوش کردم. آره منم از بچگی با راهنمایی های پدرم خادم این تبار محترم بودم ولی الان چی؟ چرا بابا عشقی رو که خودش بهم یاد داده ، عشقی که خودش با بند بند وجودش به قلب تزریق کرده رو درک نمیکنه ؟ چرا درک نمیکنه که این عشق الان به پسرش بال و پر داده ؟
تنها راه آرامش صحبت با معبوده. نماز شفع میخوانم به سوی قبله عشق قربه الله.
.
.
.
واقعا سبک شدم. نماز شب همیشه برای من منبع آرامش بود.
تصمیم گرفتم کاری که حاج آقا گفت رو انجام بدم ، کاری که همیشه برام نتیجه مطلوب داشت ؛ همه چیز رو میسپرم به خدا و خودم هم در کنار توکل تلاش میکنم ولی بدون نگرانی و ناراحتی ؛ چون وقتی چیزی رو میسپری به خدا اگه بابتش نگران و ناراحت باشی یعنی به خدا اعتماد نداری. وقتی معبودم گفته از تو حرکت از من برکت جای هیچ شک و گمانی نبود ، باید به برکتش توکل میکردم.....
#ادامه_دارد
🌱💞 عاشورائیان منتظر💞🌱
💞@Ashooraieanamontazer💞
آدرســـــــــــ گروه برای معرفی ما به دوستان
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
❤️همسرداری حرفه ای...🌱💞
💔محبتهای_ابتکاری🌱💞
💠 همیشه محبتهای ابتکاری به همسر، روح تازهای به زندگی میدمد و باعث لذت و آرامش جدیدی میشود.
🔸 گاه درب ماشین یا خانه را با زبان محبت برای همسرتان باز کنید.
🔸 کفشهایش را برایش جفت کنید.
🔸گاه موقع تنهایی به احترامش جلوی پایش بلند شوید.
🔸سر سفره صبر کنید و بگویید بدون تو غذا از گلویم پایین نمیرود.
🔸برخی مواقع لقمه در دهان همسرتان بگذارید و بگویید این لقمهی محبّت است.
🔸ناخنهای او را بگیرید.
🔸دستهایش را بعد از شستن ظرف و کار در خانه ماساژ دهید و بگویید چون خسته شدی بگذار خستگی را از دستانت بیرون کنم
🔸 و دهها ابتکار دیگری که تا به حال انجام نداده و یا کمتر برای او انجام دادهاید. از تاثیرات فراوان محبتهای ابتکاری غافل نشوید.
🌱💞 عاشورائیان منتظر💞🌱
💞@Ashooraieanamontazer💞
آدرســـــــــــ گروه برای معرفی ما به دوستان
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
تنها مادر شهید ژاپنی دفاع مقدس درگذشت
کونیکو یامامورا، مادر شهید محمد بابایی از شهدای دفاع مقدس شامگاه امروز به فرزند شهیدش پیوست.
روحش شاد 💔🖤
https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56م
فرمولی که پدر مادرا
جدیداً واسه انتخاب اسم بچهشون استفاده میکنن:
آ + هرچیزی + ا
آتریسا
آرمیتا
آنیسا
آرنیکا
آزیتا
آتنا
آیسودا
آماشالا
آباریکلا😅🤣
کانال 🇮🇷 لطیفه حلال 🇮🇷 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3540451341C466d1824a0
♻ اگر از کسی که فوت شده باشد #حقی بر عهده ما باشد، تکلیف چیست؟
🔰 پاسخ:
🌀 هر حق الناسی برعهده داشته باشید باید به دست صاحبش برسانید و هر چند زمان غیر بالغ بودن برعهده انسان بوده و اگر حق مالی است به #دوصورت:
1⃣ یا #مثلی است(یعنی الان مثل آن یافت می شود) مثل آن را تهیه و به آنها ولو به صورت غیر مستقیم و با واسطه ای که شناخته نشوید برگردانید.
2⃣ یا #قیمی است (یعنی الان مثل آن یافت نمی شود) قیمت آن را و اگر وجه نقد بوده با محاسبه ارزش به روز آن به آنها بر گردانید و لازم نیست به آنها اصل قضیه گفته شود بلکه اگر غیر مستقیم و با واسطه هم به دست صاحبان آن و در صورت فوت به دست ورثه آنها برسد و یا از آنها یا ورثه آنها هر چند با واسطه حلالیت و ابراء ذمه بگیرید نیز کافی است واگر دسترسی به صاحبش ندارد یا نمی شناسد با اجاره مرجع تقلید به فقیر بدهید. ✅
#احکام_حق_الناس
#احکام_حق_کسی_که_فوت_شده
〰〰〰〰〰〰〰〰〰
╭═━⊰🍃🌺🌸🍃⊱━━╮
https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
╰═━⊰🍃🌺🌸🍃⊱━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانم ها اینطور...
بسی جالبناک 😃
https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ فیلمبرداری حرفه ای با موبایل 👌😳
https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
🌸 فرزند پروری حرفه ای.....🌺
1.#فنون بهبود ارتباط والد و کودک (#تعامل مثبت)
الف. اصول زمان باکیفیت (#بازی)
2)#فعالیت_مورد_علاقه
#بازي مانند غذاست همانطور که برخي از غذاها مقوي و مغذی هستند و برخي هم ارزش غذايي ندارند، برخي از بازیها هم بسيار ارزشمند هستند و برخي بيکيفيت و بيارزش. کساني که غذاهاي بيکيفيت استفاده ميکنند دچار سوءتغذیه ميشوند کساني هم که بيشتر به بازيهاي بيکيفيت ميپردازند مانند بازيهاي موبايل و ساير بازيهاي رايانهاي روند رشد آنان دچار اختلال ميشود. بازيهاي رايانهاي نوعي تماشاي بازي است. کودک به بازي نياز دارد نه تماشاي بازي. آنچه موجب رشد کودک ميشود خود بازي است. کار کودک بازي کردن است نه بازي ديدن.
بهترين بازي، بازيهاي ساخت خود کودک است.
مرحوم گلچين گيلاني در شعر زيباي «باز باران با ترانه با گوهرهای فراوان» يک بازي ارزشمند را اینگونه به تصوير کشيده است.
بازی زمینهساز #دعوا، #ترساندن، #مقایسه، امرونهی، #سرزنش، #تحقیر، #توبیخ، #تنبیه بدنی، #تهدید #تمسخر و #توهین #تبعیض به کودک نباشد چراکه این موارد کاملاً ممنوع است و فرزند قابلتکریم است همانگونه که پیامبر فرمودهاند «اکرموا اولادکم» فرزندانتان را تکریم کنید.
ادامه دارد ...
🌱💞 عاشورائیان منتظر💞🌱
آدرســـــــــــ گروه برای معرفی ما به دوستان
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
✋
راهکار حضور قلب در نماز
🔺يكى از علامه طباطبايى (رضوان الله تعالی علیه) پرسيد : چه كنم تا در نماز حضور قلب داشته باشم؟
🔹 ايشان فرمودند : اگر مى خواهى در نماز حضور قلب داشته باشى ، كم حرف بزن.
https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘شاید دیده باشید ولی باید هر روز یادآوری کرد
پا روی خون شهدا نگذاریم👣❣
@Ashooraieanamontazer
📸 نوجوانان دههٔ ۴۰ و ۵۰ را خمینی تربیت کرد، نه پهلوی!
🔺 حداقل عکسِ رو سینه جوان تربیتشده به دست شاه رو با فتوشاپ پاک میکردی.
💬 بچه مهندس
🆔 @Ashooraieanamontazer
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_سی_و_سوم
به روایت حانیه
این خود درگیریه آخرش هم کار دستم میده. هوووووف. مامان دیشب گفت فردا میخواد بره خونه خاله مرضیه اینا و منم گفتم که میام . الان موندم که چرا گفتم میرم ؟ واقعا به خاطر یه تعارف فاطمه ؛ برم بگم بعد از 7.8 سال سلام. اونم چی با این تیپی که اصلا خانواده اونا قبول نداشتن. البته الان اوضاع یکم بهتر شده بود ولی بازم بلاخره حجابم کامل کامل که نبود. در یک تصمیم آنی دوباره تصمیم گرفتم که نرم.
_ ماااامااان. مااامااان. من نمیام.
مامان: دیگه چی؟ مگه من مسخره توام؟ به فاطمه گفتم که تو هم میای بچه کلی ذوق کرد. اجباری در کار نبود ولی وقتی بهشون گفتم که میای، باید بیای.
_ولی...
مامان: ولی نداره. میدونی بدم میاد حرفمو عوض کنم. .
.
.
همون مانتویی و روسری که گرفته بودم بایه شلوار پاکتی مشکی و البته برعکس همیشه فقط و فقط یه رژ کمرنگ تیپم رو تکمیل کرد.
یک ساعت بعد ماشین جلوی در کرم رنگ خونه فاطمه اینا ایستاد. خاطره های بچگیم اگرچه محو و گمرنگ ولی برام زنده شد ، هئیت های محرم ، دسته های سینه زنی که ماهم پدرامون رو همراهی میکردیم، مولودی ها ؛ همه و همه تو این کوچه و تو این خیابون بودن ، خاطره هایی که ناباورانه دلم براشون تنگ شده بود.
به خودم که اومدم، تو حیاط بودم و بغل پر مهر فاطمه. آروم خودم رو کنار کشیدم و به یه لبخند اکتفا کردم و بعد هم خیره شدم به خاله مرضیه تو چهارچوب در شیشه ای بالای پله ها وایساده بود و با همون لبخندی که صمیمیت و مهر توش موج میزد به ما نگاه میکرد؛ الان من باید ذوق کنم و سریع برم بغلش کنم ، ولی نمیدونم انگار که اعضای بدنم تحت فرمان خودم نبود و به جای اینکه به سمت خاله مرضیه برن کشیده شدن به سمت چپ حیاط یعنی در حسینیه.
تقریبا 7.8 سالم بود که پارکینگ این آپارتمان 3 طبقه که خیلی هم بزرگ بود به حسینیه تبدیل شد و از اون سال هرسال دهه اول محرم اینجا مراسم بود.
یه در کرکره ای ساده بود که بسته بود و توش معلوم نبود. رو به فاطمه گفتم :اینجا هنوز حسینیهاس ؟
فاطمه هم متعجب از اینکه به جای سلام و علیک با مامانش اول رفتم سراغ حسینیه و دارم سراغش رو میگیرم آروم جواب داد _ آ....ره
به محض ورود فاطمه دستم رو کشید و به سمت اتاقش برد و منم فقط فرصت کردم خیلی سریع و گذرا نگاهی به پذیرایی بندازم. چیزی از مدل قدیمی خونشون به خاطر نداشتم و فقط میدونستم که نوسازی کردن. اتاق فاطمه اتاق خوشگلی بود و حس خاصی رو به من القا میکرد ؛ حسی از جنس آرامش....
و این حس برام عجیب بود ؛ دیوار سمت چپ و بالای تخت یه قاب عکس خیلی شیک بود که عکس توش یه جای زیارتی بود. و روی دیوار سمت راست چند تا پوستر که معنی جملات روش برام گنگ و نامفهوم بود. پایین تخت به کتابخونه بود که طبقه اولش مفاتیح و قرآن و یه سری کتاب قطور دیگه قرار داشت و طبقه های دیگه کتاب هایی که حدس زدم باید کتابای مذهبی باش. کنار کتابخونه هم میز کامپیوتر بود که روی اون هم یه تابلو کوچیک بود که روش به عربی چیزی نوشته شده بود.
با صدای فاطمه دل از برانداز کردن خونه برداشتم و به سمت تخت که روش نشسته بود ، برگشتم.
فاطمه_ خوب بیا بشین اینجا تعریف کن ببینم.
و بعد به روی تخت جایی کنار خودش اشاره کرد. کنارش نشستم و گفتم
_ چیو تعریف کنم؟
فاطمه:همه این 10.11 سال رو. همه این 10 سالی که قید دوست صمیمیت رو زدی نامرد.
_ همشو؟
فاطمه:مو به مو
_اومممم. خب اول تو بگو.
فاطمه: حانیه خیلی دلم برات تنگ شده بود.
این جمله مصادف شد با پریدنش تو بغل من و آزاد کردن هق هق گریش.
_ فاطمه، چی شدی؟؟
فاطمه: کجا بودی نامرد ؟ کجا بودی؟
آروم از بغلم کشیدمش بیرون سرش رو انداخت بالا. دستمو بردم زیر چونش و سرشو اوردم بالا.
_ فاطمه. به خاطر من گریه میکنی ؟ آره؟
فاطمه: به خدا خیلی نامردی حانیه. چند بار با مامان اومدیم خونتون ولی تو نبودی. کلی زنگ زدم ، هربار مامانت میگفت خونه عموتی یا با دوستات بیرونی. حتی یک بار هم سراغی از من نگرفتی.
_ قول میدم دیگه تکرار نشه. حالا گریه نکن . باشه؟
فاطمه : قول دادیاااااا
_ چشششم.
با لبخند من فاطمه هم لبخند زد و گفت: چشمت بی بلا آبجی جونم.
با تعجب پرسیدم _ آبجی؟؟؟😳
فاطمه: اره دیگه. از این به بعد ابجیمی☺️.
_ اها از لحاظ صمیمیت و اینجور چیزا میگی؟
فاطمه خندید و گفت: اره دیگه. حالا این ابجی خانم ما افتخار میدن شمارشون رو داشته باشیم؟
_ بلی بلی. اختیار دارید.
بعد از دوساعت و کمی مرور خاطرات و گفتن از این چند سال گذشته ، مامان امر به رفتن صادر کرد. بلاخره با کلی تهدید فاطمه که اگه زنگ نزنی میکشمت و اگه دیگه نیای اینجا من میدونم و تو خداحافظی کردیم.
_ مامان. میشه شما رانندگی کنید.
مامان : باشه.
#ادامه_دارد
🌱💞 عاشورائیان منتظر💞🌱
💞@Ashooraieanamontazer💞
هدیه ای بسیار ارزشمند💞🌸💞
"با این عمل در مورد فرزندام دنیا و آخرت را باهم جمع کردم و ضرر هم نکردم "
آیت الله آقا مجتبی تهرانی (رحمة الله علیه) : من نسبت به هر پنج بچه ای که دارم در پنج نمازی که در شبانه روز می خواندم دعا می کردم: می گفتم خدایا : فرزندم سالم باشد، صالح باشد، خوش روزی باشد، خوش قدم باشد. با این ۴ دعا، دنیا و آخرت را با هم جمع کرده بودم. ضرر هم نکردم. نه در دخترش نه در پسرش الحمدلله. خودم این کار را کردم.
ایشان در سخنرانی خود میفرمودند : ... حتماٌ این را یادداشت کن. من کاری که خودم کردم را می خواهم برای شما بگویم و هر کاری که برای بچه های خودم کرده ام را به شما هم یاد می دهم ...
فرمودند ما روایت داریم که از امام هشتم است که بعد از هر نماز فریضه، مۆمن یک دعای مستجاب دارد شما بعد از هر نماز واجب هم خودت و هم خانمت از زمانی که می خواهید تصمیم به بچه دار شدن بگیرید تا موقع بارداری و حتی بعد از بارداری و حتی بعد از آن گفتند فرزند بزرگ من 50 سالش هست هنوز دارم این کار را می کنم و فرمودند این کار را بکنید:
یک صلوات می فرستی و بعد یک استغفار می فرستی که این فرمایش ایشان هم مبتنی بر روایات است که روایت داریم : بنده اگر حاجت خود را بین دو صلوات قرار دهد خدا حیا می کند که طرفین را که صلوات است اجابت کند و وسط را باقی بگذارد و فرمودند استغفار می کنی و دوباره صلوات می فرستی صلوات دوم را که فرستادی همین طور فارسی می گویی:
خدایا اولاد من را و فرزندان من را سالم، صالح، خوش قدم، خوش روزی و عاقبت به خیر قرار بده و بعد از این هم دوباره یک صلوات بفرست.
می فرمودند:"من مقید بودم
و در همه نمازهایم این کار را انجام دادم و یک بار هم این کار را تعطیل نکردم."
https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
#یهفنجونصبحونهیمعنوی
☕️☕️☕️☕️☕️☕️☕️☕️☕️☕️
🏝بعضیازآیاتهست
کهوقتیمیخونیمشرمنده
خدامیشیم
مثلاینآیه:
أَلیسَ اللّٰهُ بِکافٍ عَبدَه(زمر/٣۶)
آیاخدابرایبندگانشکافینیست 🏝
☕️☕️☕️☕️☕️☕️☕️☕️☕️☕️
https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
❤️همسرداری حرفه ای....💞
💔نقش_حوصله ی_پدر 💞
❤️ آیت الله حائری شیرازی:
💠 #پدر وقتی خوش اخلاق و با تحمل و #باحوصله باشد، بچه باشخصیت میشود. حوصلۀ پدر، حوضی است که بچه در آن رشد میکند. بچه، مثل «ماهی» است و «حوصلۀ پدر» مثل حوض. آن پدری که حوصلهاش زیاد است، مثل #دریاچه است و بچه تا حدّ ماهیهای دریاچه رشد میکند و بزرگ میشود. پدری که از این هم باحوصلهتر است، مثل یک دریاست، بچه مثل ماهی در #دریا، به اندازۀ #نهنگ قدرت و جرأت پیدا میکند.
🌱💞 عاشورائیان منتظر💞🌱
💞@Ashooraieanamontazer💞
آدرســـــــــــ گروه برای معرفی ما به دوستان
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
🌸 فرزند پروری حرفه ای.....🌺
1.#فنون بهبود ارتباط والد و کودک (#تعامل مثبت)
الف. اصول زمان باکیفیت (#بازی)
4)عدم استفاده بهعنوان #تنبیه
از این بازی بهعنوان تنبیه و ابزار محرومیت و تنبیه استفاده نکنید چون بازی والد با کودک یک غذای روحی و موردنیاز هرروز کودک است پس اگر یک غذاست همانگونه که مثلاً در مورد غذا نمیگویید چون به حرفم گوش ندادی پس امروز بهت غذا نمیدهم و او را با غذا تنبیه نمیکنید پس فرزندتان را هم با بازی نکردن با او تنبیه نکنید چون غذای روحی اوست که هرروز باید به او بدهید و تعطیل ناپذیر است.
ادامه دارد...
🌱💞 عاشورائیان منتظر💞🌱
آدرســـــــــــ گروه برای معرفی ما به دوستان
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
😂 #طنز 😁
هرگاه زني خسته و نالان و خمیده از کار منزل را ديديد؛ فقط يک جمله بگوييد و در قدرت خداوند تأمل کنيد؛
"نمياي بريم بازار"
*يُحي العِظامَ وهي رميمٌ*
خداوند استخوانهاي پوسيده را زنده ميکند.😂😂
شااااااااااادبااااااااشین
https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
💞❤️💞❤️ همسرانه....💞💞💞💞
🔴 ثواب کمک به همسر!
❤️روزی پیامبر صلیاللهعلیهوآله شاهد پاک کردن عدس توسط امام علی و خدمت ایشان در منزل بودند، سپس به ایشان فرمودند:
🌟 یا علی! هیچ مردی نیست که در خانه کمک همسرش کند مگر به اندازه هر مویی که در بدن اوست #عبادت یک سال را که روزها روزه و شبها نماز شب بخواند خداوند به او عطا میکند.
💠 و ثواب صبر انبیاء صابر که داوود و یعقوب و عیسی باشد به او داده میشود.
💠 و نام او در دفتر شهدا ثبت میشود و در هر روز و شبی ثواب هزار شهید برای او ثبت میشود.
💠 به ازای هر قدمی ثواب حج و عمره مقبوله به او میدهند.
💠 خداوند به عدد رگی که در بدن اوست شهری در بهشت به او عطا میکند.
💠 یاعلی! یک ساعت خدمت به همسر بهتر است از:
🌷هزار سال عبادت
🌷هزار حج
🌷هزار عمره
🌷هزار مرتبه جهاد در رکاب پیامبران اولوالعزم
🌷هزار نمازجمعه
🌷هزار عیادت مریض
🌷هزار تشییع جنازه
🌷هزار دینار صدقه
🌷سیرکردن هزار گرسنه
🌷آزادی هزار بنده
🌷پوشانیدن هزار برهنه
🌷خریدن هزار اسیر و آزاد کردن آنها
🌷صدقه هزار شتر
🌷قرائت تورات،انجیل،زبور و قرآن
💠 یاعلی! خدمت به عیال درخانه کفاره گناهان کبیره و خاموشی غضب خداست
💠 یاعلی! خدمت عیال نمیکند مگر صدّیق یا #شهید یا مردی که خداوند خیر دنیا و آخرت را برای او کنار گذاشته است.
✍مستدرک الوسائل ج۱۳، ص۴۸
https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ این بار بحرین❤️
❤️چه کردن عزیزای بحرینی ما
👌عالی بود، حرف نداشت
🌹آقای همه خوبیهای عالم سلامهای بچه هامون رو بپذیر🌱
#سلام_فرمانده
https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_سی_و_چهارم
به روایت حانیه.
......................................................
_هوم؟
یاسمین: هوم و..... بی ادب بگو جونم.
_ یاسی حوصله داریا. صبح زود زنگ زدی آدمو بیدار کردی توقع جونم هم داری؟
یاسمین : از کی تا حالا ساعت 11/5 صبحه زوده؟ زود حاضرشو بیایم دنبالت بریم بیرون.
_ کجا؟
یاسمین : پنج دقیقه دیگه حاضریا. بای
وای . اگه الان با این مانتو برم که مسخرم میکنن بچه ها. اگرم نرم که.....
بیخیال بزار مسخره کنن بهتر از تیکه های این آدمای هوس بازه . تصمیم داشتم به جای اینکه خودمو برای همه عرضه کنم بزارم همه حسرت دیدن زیبایی هام رو داشته باشن. فقط باید بعدا میرفتم چند دست دیگه مانتو و شال میگرفتم.
سریع دست و صورتمو شستم و همون مانتو و روسریم رو پوشیدم و رفتم دم در. دقیقا همزمان با باز کردن در ماشین نجمه جلوی در ترمز کرد.
نجمه: این چیه؟
_ چی؟
نجمه: عاشق شدی؟
_ تو دهات شما ادم عاشق میشه باحجاب میشه؟
یاسمین : فکر کنم عاشق بچه بسیجیه شده که باحجاب شده.
_ ببند بابا. حالا از کجا میدونی بسیجی بوده ؟
شقایق :خب حالا حرف نزن بیا بالا.
یاسمین جلو و شقایق عقب نشسته بود. طبق معمول همشون شالاشون کلا افتاده بود و البته کلی هم آرایش داشتن. دقیقا تیپ قبلی خودم. نشستم پیش شقایق و نجمه راه افتاد.
شقایق: خب حالا بتعریف.
_ چیرو؟
شقایق: قضیه با حجاب شدنتو دیگه.
_ به این نتیجه رسیدم که با حجاب امنیتم بیشتره. دیگه کمتر بهم تیکه میندازن ، بعدشم چرا من باید زیبایی هام رو حراج کنم برای همه ؟
یاسمین: اینا حرفای امیرعلیه نه؟
_اره. راهنمایی های اونه. و واقعا هم به نظرم درسته. تا حالا اینجوری به حجاب دقت نکرده بودم تازه در کنار این ، ندیدی اون پسره هم فکر میکرد ما از خدامونه که بهمون تیکه بندازن .
نجمه : حرف مردم برات مهمه؟
_ نه ولی نجمه تنها برداشتی که میشه از ظاهر ماها کرد تشنه توجه بودنه . بعدش هم اصلا اگه اون آقا و دوستاش واقعا گشت بودن ، حالا مامان بابای من هیچی ، جواب مامان و بابای خودتونو چیجوری میخواستید بدید؟ تو که خاله های حساس من و مامان خودتو که میشناسی.
شقایق :بیخیال فعلا
نجمه: موافقم
.
نجمه: خب رسیدیم بپرید پایین.
واای عاشق پارک آب و آتش بودم. وقتی پیاده شدیم یکم که به اطرافم دقت کردم احساس کردم نگاه های بقیه نسبت به من رنگ احترام گرفتن و دیگه از اون نگاه های پر شهوت و چشمک ها خبری نبود. یه حس خاصی داشتم همون احساس ارزشی که امیرعلی ازش حرف میزد....
نجمه: بچه ها بیاید بریم بشینیم رو اون صندلیا
_ بریم .
.
یاسمین: تانی تو برو پشت شقایق وایسا.
_ اه . یه ساعته دارید عکس میگیرید پاشین بریم بابا. خسته شدم.
شقایق : ضدحال. چته تو؟ تازه دوساعت هم نیست که اومدیم.
_ خسته شدم بابا . هی عکس عکس عکس.
یاسمین: راست میگه بیاید بریم .
داشتم میرفتم به سمت ماشین که صدای زنگ گوشی متوقفم کرد.
دیدن اسم فاطمه روی گوشی؛ نمیدونم چرا ؛ ولی لبخند رو مهمون لب هام کرد.
_ جونم؟
فاطمه: سلام خانوم. خوبی؟؟؟
_ مرسی تو خوبی؟
فاطمه: فدات شم. به خوبیت. حانیه من دارم میرم کلاس ، تو هم میای باهم بریم شاید دوست داشته باشی؟
_کلاس چی؟
فاطمه: ببین حلقه صالحین بسیجه. کلاس خوبیه.
_نه بابا. بیخیال. حالا بعدا یه روز باهم قرار میزاریم میریم پارکی جایی.
فاطمه : باشه عزیزم. فعلا....
_ بای
_یاعلی....
درقلب من انگار کسی جای تورا یافت اما
افسوس که این عاشق دل خسته نهانش کرده
#ادامه_دارد
🌱💞 عاشورائیان منتظر💞🌱
💞@Ashooraieanamontazer💞
آدرســـــــــــ گروه برای معرفی ما به دوستان
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
❤️همسرداری حرفه ای...🌱💞
💔بیان_ مشکلات_محل_کار🌱💞
💠 گاه برخی از #مشکلاتِ قابلِ بیانِ محل کار خود را با خانمتان در میان بگذارید تا به شما #مشورت دهد.
💠 مهم این است که همسرتان #حس کند او را حساب کردهاید و این در افزایش مهر و علاقهی او به شما موثر است.
💠 گاهی این کار، بعضی از #دلخوریهای همسر نسبت به شوهر را از بین میبرد.
💠 همیشه برای گفتگو، بهانهای پیدا کنید تا دلهایتان به یکدیگر نزدیکتر شود. فقط مواظب باشید در این گفتگو، صمیمیّت ایجادشده را با چیزهایی مثل پشتسر دیگران حرف زدن و بدگویی از اطرافیان آلوده نکنید چرا که اثر عکس میگیرید.
🌱💞 عاشورائیان منتظر💞🌱
💞@Ashooraieanamontazer💞
آدرســـــــــــ گروه برای معرفی ما به دوستان
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56