❤️همسرداری حرفه ای....🌱💞
💔دست _یکدیگر_را_نگیرید🌱💞
💠 گاهی دیده میشود زن و شوهرها در اماکن #عمومی و در منظر دیگران دستان یکدیگر را گرفته و یا تماس بدنی غیر متعارف دارند.
💠 یقینا در جامعه افرادی هستند که مجردند و در حال حاضر به دلایلی توانایی و یا شرایط #ازدواج ندارند و دیدن این حرکات از طرف زن و شوهرها میل و خواسته آنها را #تحریک کرده و افکارشان را #پریشان میکند.
💠 همانطور که ما آدمها خوردن غذا در مقابل فرد #گرسنه و یا نوازش فرزندمان در مقابل کودک #یتیم را عملی غیر منصفانه و ناپسند میدانیم باید نسبت به دیگر #محرومیتهای انسانها نیز حساس باشیم و ناخواسته به آنها #بیرحمی نکنیم.
🌱💞 عاشورائیان منتظر💞🌱
💞@Ashooraieanamontazer💞
آدرســـــــــــ گروه برای معرفی ما به دوستان
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
🔴سید جلال حسینی از فوتبال خداحافظی کرد
🔹او درباره این که چرا عکس شهدا را بر روی پیراهن خود حک میکرد گفته بود: این کار نذری همسرم هست و من آن را اجرا میکنم.
https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
📚 شک بین سجده اول و دوم
〰〰〰〰〰〰〰
╭═⊰🍂🌺🌸🍂⊱━╮
https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
╰═⊰🍂🌺🌸🍂⊱━╯
⭕️یہ سلامم بکنیم خدمت ۱۲۳۰۰ احمقے کہ زحمت نکشیدن ازخودشون بپرسن اگہ هوا گرمہ چرا اینا لباس گرم پوشیدن🙄🤨
😒
🆔 @Ashooraieanamontazer
⭕️علی دایی: فوتبالیست مدت زمان کمی فوتبال بازی میکنه و باید آیندهشو تامین کنه و قراردادمیلیاردی حقشه!
🔻قشری که تعدادزیادشون در حال پمپاژ ناامیدی هستن و قراردادهایمیلیاردی رو حق خودشون میدونن!
🔻پدرشهید ذوالفقاری هم که بچهش رو برای دفاع از کشور داده یهسرپناه برای زندگی نداره!
🆔 @Ashooraieanamontazer
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_چهل_و_هفتم
تو اتوبوس محمد جوادم خیلی حالش خوب نبود. ولی وقتی حال خراب منو دید هرکاری کرد که یکم بهتر بشم اما تاثیری نداشت.
دیگه قضیه سوریه رو سپرده بودم به خدا ولی دل کندن از اینجا خیلی سخت بود خیلی...... .
.
.
مامان: سلام مادر. خوش اومدی .
_ سلام قربونت برم. مرسی.
پرنیان:سلام داداش.
_ سلام خواهری. بابا کجاست؟
مامان: کجا باشه مادر؟ سرکارش
یه لبخند نصفه نیمه تحویل مامان دادم و رفتم تو اتاق.
لباسامو عوض کردم و کتابی رو که برای پرنیان گرفته بودم رو برداشتم و رفتم سمت اتاقش.
چند تقه به در زدم و بعد از اجازه ورود رفتم تو . بود رو تخت و سرش تو گوشیش بود.
_سلام مجدد بر ابجی خودم.
کتاب رو میزش گذاشتم و نشستم کنارش.
پرنیان:سلام مجدد بر برادر خودم.
وقتی چشمش به کتاب افتاد با ذوق گفت _ وای اون چیه؟😍
_ سوغات...
با پریدن پرنیان تو بغلم حرفم نیمه تموم موند.
_لهم کردی بچه
پرنیان: عاشقتم امیر. خوش به حال زنت. کوفتش بشه.
نمیدونم چرا ولی,ناخداگاه با این حرفش یاد اون روز دربند افتادم و این برای خودم فوق العااااااده تعجب اور بود. بیشتر از این سکوت رو جایز ندونستم....
_ اون که وظیفته خواهر.
پرنیان_ پرووووو.امیر نگووووو کتاب سلام بر ابراهیمه.
_ هست
پرنیان: نههههههه
_ هست
پرنیان_:واااااای وااااای عااااشششششقتم داداشی,
پرنیان علاقه شدیدی به شهید هادی و من به شهید مشلب داشتم .
پرنیان بی معطلی رفت سمت کتاب. کتاب رو برداشت و برگشت نشست رو تخت و شروع به خوندن کرد.
_ خو بچه بذار من برم بعد بخون.
پرنیان:خب پاشو برو پس.
_ روتو برم
پرنیان: برو داداشی.
متکا رو براشتم پرت کردم سمت پرنیان و بعد خودمم دوییدم بیرون و درو بستم که نتونه بزنه بهم.
داشتم نگاهی به کتابای خودم مینداختم که گوشیم زنگ خورد. با دیدن اسم محمد جواد شارژ شدم.
_ جونم داداش؟ سلام
محمدجواد : سلام بچه بسیجی. خوبی ؟
_ ار یو اوکی؟
محمدجواد: هیییییین امیرحسین خان کلمات خارجی به زبان میاوری؟ واقعا که. حالا بیخیال باید بروم عجله دارم. فقط خواستم عارض بشم که شب تشریف بیاورید مسجد. کارتان داروم.
_ نصفشو کتابی گفتی نصفشو با لهجه . افرین این پشتکار قابل تحسینه. باشه میام. فعلا یاعلی
محمدجواد:علی یارت کاکو.
#ادامه_دارد
🌱💞 عاشورائیان منتظر💞🌱
💞@Ashooraieanamontazer💞
آدرســـــــــــ گروه برای معرفی ما به دوستان
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56