eitaa logo
عاشورائیان منتظر
256 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
7هزار ویدیو
49 فایل
⬅️صَلَّ اللُه عَلیَکَ یاٰ أباعَبدِالله الحُسَینْ"➡️ 🔷زیر نظر آقای امیر توکلی ارتباط با مدیر کانال⬅️ @M_Namira
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴چه خوب شد خوشمون شد، مریم رجوی رئیس‌جمهورمون شد؟!؟!😜 🔹مقامات آمریکایی مریم رجوی را به عنوان رئیس‌جمهور ایران انتخاب کردند! 🔹مایک پمپئو وزیر امور خارجه پیشین آمریکا: من می‌خواهم با به رسمیت شناختن رئیس‌جمهور منتخب مریم رجوی شروع کنم. شورای ملی مقاومت ایران تحت رهبری او در حال پی ریزی یک جمهوری آزاد، مستقل و دموکراتیک در ایران است. 🔹شتر در خواب بیند پنبه دانه... 🌹عاشورائیان منتظر🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ پوشش ۱۰۰ سال پیش اروپا.... ببینید....🎥 استراتژی رواج بی‌بندوباری با وجود قدمت چندین ساله پوشش حتی در اروپا🤔 🌹عاشورائیان منتظر🌹
🔴 خود تحقیران گرامی 🔹 از دیدگاه یه خود تحقیر ایرانی قدم زدن یه رئیس جمهور تو کشور دیگه میشه خاکی بودن! 🔹 ولی رئیس جمهور ما یکسره وسط مردمه میشه سیاه نمایی! سنگ پای قزوین! معذرت میخوام https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی نباشد زن‌ها باید دنبال مردها راه بیفتند! واقعا همینطوره!لطفا با دقت گوش بدید 🌺🙏🌺 ✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌹عاشورائیان منتظر🌹
🌱حکایت حکومت نیشابور یا قاطر و پالان روزی حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود که مرد میانسالی را در حال کار بر روی زمین کشاورزی دید . حاکم پس از دیدن آن مرد بی مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند . روستایی بی نوا با ترس و لرز در مقابل تخت حاکم ایستاد. به دستور حاکم لباس گران بهایی بر او پوشاندند. حاکم گفت یک قاطر راهوار به همراه افسار و پالان خوب هم به او بدهید... حاکم که از تخت پایین آمده بود و آرام قدم میزد به مرد کشاورز گفت میتوانی بر سر کارت برگردی. ولی همین که دهقان بینوا خواست حرکت کند، حاکم کشیده ای محکم پس گردن او نواخت! همه حیران از آن عطا و حکمت این جفا، منتظر توضیح حاکم بودند... حاکم از کشاورز پرسید : مرا می شناسی؟ کشاورز بیچاره گفت : شما تاج سر رعایا و حاکم شهر هستید. حاکم گفت: آیا بیش از این مرا میشناسی؟ سکوت مرد حاکی از استیصال و درماندگی او بود. حاکم گفت: بخاطر داری بیست سال قبل که من و تو با هم دوست بودیم، در یک شب بارانی که درِ رحمت خدا باز بود، من رو با آسمان کردم و گفتم خدایا به حقّ این باران و رحمتت، مرا حاکم نیشابور کن! و تو محکم بر گردن من زدی و گفتی که ای ساده دل! من سالهاست از خدا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزیم می خواهم، هنوز اجابت نشده، آن وقت تو حکومت نیشابور را می خواهی؟! یک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد... حاکم گفت: این هم قاطر و پالانی که می خواستی، این کشیده هم تلافی همان کشیده ای که به من زدی... فقط می خواستم بدانی که برای خدا، حکومت نیشابور یا قاطر و پالان فرق ندارد... فقط ایمان و اعتقاد من و توست که فرق دارد... از خدا بخواه، و زیاد هم بخواه... خدا بی نهایت بخشنده و مهربان است و در بخشیدن بی انتهاست، ولی به خواسته ات ایمان داشته باش... 🌹عاشورائیان منتظر🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من خییییلی زرنگم 😈😈 ⭕ از کنار ماشینی رد بشم بزنم آینه شو بشکونم برمیگردم می بینم اگر کسی ندید فرار می کنم که خسارت ندم ( که ضرر نکنم! ) ⭕ من اینقد زرنگم که مثل آب خوردن قرض میگیرم ولی تا پدرشو در نیارم پولشو نمیدم تا بیشتر پولم گردش حساب بخوره ☻ وااالاااااا اینقد دزدی زیاد شده که اینکارای من چیزی نیست😏 قسمت ۵۰ ویژه برنامه کتاب راهنما (قرآن) ✅ خدا میگه : مستقیم برانید... @Ashooraieanamontazer
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱🌹 بصیرت.....🌸 💠 رهبر انقلاب: بدانید خدا با ماست. هرکس باور ندارد نگاه کند به این ۴۰ سال که تمام قدرت‌های دنیا با همه وجود به انقلاب ضربه زدند، اما ما امروز قوی‌تـــــــــــــر شده‌ایم خیلی این انقلاب چیز عجیبی است و حالا حالاها برای اربابان دنیا دردســـــــــــرها خواهد داشت. https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
🌺 فرزند پروری حرفه ای....🌸 👶 | این جملات رو به فرزندتون نگید 1️⃣ مثل بچه‌ها رفتار نکن/ اینقدر لوس نباش! بچه‌ها تعریف درستی از لوس بودن یا نبودن ندارند، بهتره به بچه‌تون به طور صحیح رفتار یا کار اشتباهی که انجام داده رو یادآور ی کنید، مثلا اگه چیزی رو شکسته بگید: «این کاری که الان انجام دادی، اشتباه بود باعث شد ظرف‌ها بشکنه، پس بیا با هم جمع‌شون کنیم.» 2️⃣ اگه این کارو بکنی یا نکنی، تنبیه می‌شی! هیچ‌وقت برای درست کردن یک رفتار در بچه‌تون از تنبیه و تهدید استفاده نکنید. مثلا نگید «اگه کاری که بهت گفتمو نکنی، اونوقت...! این احساس ترس رو به بچه‌ها منتقل می‌کنه. بجاش بگید «اگه بدوبدو کنی، با سر می‌خوری زمین، لطفا کمی آروم‌تر...» 3️⃣ حالا بعدا به خدمتت می‌رسم! بهتره به جای اینکه اضطراب و ترس رو با این جمله بهش منتقل کنید، خیلی مستقیم و روشن بگید مثلا: «لازمه بهت یادآوری کنم که ما اجازه نداریم به هم بی‌احترامی کنیم. زبون درازی بی‌احترامیه. به نظرم بهتره امروز کارتون نبینی، به جاش با کمک کردن به من خوشحالم کنی». و 🌹عاشورائیان منتظر🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭐️⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️ ⭐️ 💞 روزهای زوج، به وقت عصر، با رمان ستاره سهیل قسمت اول بی‌حوصله روی کاناپه قهوه‌ای رنگ لم داده بود. کتاب روبه‌رویش را ورقی زد و بست. مدام صفحه گوشی‌اش را چک می‌کرد. خودش را کمی جا‌به‌جا کرد تا داخل آشپزخانه را ببیند. پشت موهای فرفری عفت را دید، که در حال آشپزی بود. گوشی‌اش را از میان کتاب بیرون آورد. پیامکی از طرف دلسا داشت: «همه رو اوکی کردی؟ ساعت چند؟» تند تند نوشت: «آره، ساعت هفت. ولی تا از خونه بزنم بیرون، یکم طول می‌کشه.» جواب آمد: «نزدیک خونتونم، بجنب.» خواست جواب پیام را بدهد که شماره دلسا، روی صفحه نمایش گوشی‌اش ظاهر شد. دفعه اول، رد تماس داد. اما انگار دلسا، دست‌بردار نبود. پاورچین، پاورچین و گوشی به دست به سمت اتاقش رفت. دست‌گیره در را آرام به سمت خودش کشید و وارد اتاق شد. تماس را وصل کرد. -چیه هی زنگ می‌زنی؟ می‌گم صبر کن. تو کله‌ات نمی‌ره؟ - یک ساعته من‌رو سر کوچه حیرون کردی. نمی‌خوای بیای، بگو نمیام.. اَه.. ستاره، گوشی را به دهانش چسباند. «من کی گفتم نمیام! خنگه.. گفتم صبر کن زن‌عمو رو بپیچونم.. یه چند تا چت با مهرداد جونت بکنی، منم اومدم.» گوشی تلفن را قطع کرد و روی تختش پرت کرد. انگشت اشاره‌اش را روی شقیقه‌اش فشار داد. چشمانش را بست و با خودش زمزمه کرد: « چی بگم.. چی بگم که باور کنه؟ اون دفعه که گفتم مهناز حالش بد شده.. این دفعه.. آهان !فهمیدم.» از روی تخت که بلند شد، صدای فنرهای تخت هم به هوا رفت. بشکنی در هوا زد. با حالت حق‌به‌جانب، از اتاق خارج شد و به آشپزخانه رفت. بوی سیب زمینی سرخ‌شده، حسابی اشتهایش را قلقلک داد. نتوانست جلوی خودش را بگیرد. ناخنکی زد و دو سیب‌زمینی داغ را که در حال جلز و ولز در ماهی‌تابه بودند، برداشت. درحالی‌که سیب زمینی‌ها را این‌دست و آن دست می‌کرد، تا خنک شوند، با یک حرکت به هوا پرتابشان کرد و بلعید. - اوم.. به‌به.. عفت جون! یعنی دست‌پختت معرکه است والا! لنگه نداری! عفت ابرویی بالا انداخت و گفت: «ناسلامتی زن عموت هستم...» -بر منکرش لعنت! می‌گم زن‌عمو، یکی از دوست‌هام، تازه عروس شده. همه بچه‌ها رو دعوت کرده رستوران، شیرینی عروسی.. منم گفتم هرچی زن‌عمو بگه.. عفت جون! چیزه.. یعنی زن عموجون.. برم دیگه؟ عفت کفگیرش را توی بشقاب گذاشت. دست به سینه، رو به روی ستاره ایستاد. چشمانش را ریز کرد و گفت: «جدیداً خیلی این‌ور اون‌ور می‌ری‌ها!!» بعد خیلی سریع حالت چهره‌اش را تغییر داد. لبخندی به پهنای صورت زد و گفت: «من چکاره‌ام، عزیزمن؟ صاحب‌اختیاری فقط دست‌پخت خوشمزه‌ی زن عموت‌رو از دست می‌دی و غرغرهای عموجونت نصیبت می‌شه.. برو بهت خوش بگذره.» چشمان ستاره برقی زد. عفت را که داشت در یخچال را باز می‌کرد، از پشت‌بغل کرد و در گوشش آهسته گفت: «عاشقتم!! » به اتاقش برگشت. به گوشی‌اش که روی تخت ولو شده بود، نگاهی انداخت؛ شش تماس ازدست‌رفته از طرف دلسا داشت. لبش را گزید. -اَه، مثل کنه می‌مونه! به‌طرف کمد لباس‌هایش رفت. چند مانتوی رنگی را روی تخت انداخت. چند شال و روسری را هم کنار مانتوها گذاشت. این‌که چه مانتویی با چه شلوار و روسری بپوشد، برایش سخت‌ترین تصميم دنیا بود. دلش می‌خواست بدرخشد و خاص‌ترین باشد. بالاخره، شال قرمز با مانتو سفیدش را پوشید. خودش را در آینه بررسی کرد. احساس کرد، بدون آرایش اصلا جذاب به‌نظر نمی‌رسد. صورت سفیدش را رنگ‌پریده و لب‌های صورتی‌اش را بی‌رنگ احساس کرد، اما وقتی برای آرایش کردن نداشت. گوشی و جعبه آرایشش را در کیف طلایی براقش انداخت. این‌که چه کفش یا صندلی بپوشد، فکرش را درگیر کرد. صندل‌های زرشکی که تازه خریده بود، از داخل کمد برقی زدند. آن‌ها را به دست گرفت و پاورچین پاورچین از هال خارج شد تا بخاطر ظاهرش سوال‌پیچ نشود. . 🌹عاشورائیان منتظر🌹
⭐️⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️ ⭐️ ستاره سهیل قسمت دوم طول کوچه را به سرعت طی کرد. نفس‌نفس زنان، خودش را به دلسا رساند. دستش را روی قلبش گذاشت و با صدایی که از ته گلویش بالا می‌آمد گفت: «بالاخره در رفتم.» دلسا چشم‌غره‌ای به او رفت. دسته‌ای از موهای رنگ‌کرده‌اش را با غرور خاصی، از جلوی چشمانش کنار زد. -با همین سر و وضع می‌خواهی بیای؟ یه نگاه به صورتت تو آیینه انداختی؟.. این‌ همه من‌رو حیرون کردی، گفتم الان قراره یه عروس جلوم ظاهر بشه» و بعد خنده‌ مسخره‌ای تحویل ستاره داد. -چی می‌گی تو؟ فکر کردی من مثل توام که هر کاری تو خونه بکنم، کسی کاری به کارم نداشته باشه؟ و بعد با تأسف خاصی که در چهره‌اش ظاهر شد، صدایش را پایین‌تر آورد: - بریم یه سرویس بهداشتی چیزی، تو راه پیدا می‌کنم، درست می‌شه... هر دو به‌طرف خیابان حرکت کردند. راه افتادنشان همراه با نگاه‌های خیره مردان بود، که سهم دلسا از ستاره بیشتر شد. این مسئله ذهن ستاره را به شدت درگیر کرد. دلش نمی‌خواست ثانیه‌ای از دلسا عقب بیفتد. بعد از مدتی پیاده روی، بالاخره دلسا سکوت را شکست: « اون‌جا رو! یه مسجده!» و با سر به نقطه‌ای اشاره کرد. ستاره سرش را چرخاند. از افکارش بیرون آمد. سردر مسجدی را دید؛ مسجد امام حسن مجتبی. -خب چه‌کار کنم؟ نکنه هوس نماز خوندن کردی؟ -عقلت رو بکار بنداز. تشریف ببرین قسمت سرویس‌ها و تجدید آرایش کنین. وگرنه بعید می‌دونم امشب بتونی ماهی بگیری. و بعد بلندبلند شروع به خندیدن کرد. ستاره که حسابی از دست کنایه‌های دلسا عصبانی‌شده بود، گفت: «اگر یکم عقل داشتی، می‌فهمیدی که مسجد حرمت داره! تازه الان برم اون‌جا، همون حاج خانم‌ها با کتک پرتم می‌کنن بیرون.» -نگفتم که تو مسجد آرایش کنی؟ گفتم برو سرویس. نکنه دست‌شویی رفتن هم حرمت داره؟ و بعد به حرف خودش طوری خندید که انگار، با مزه‌ترین جوک دنیا را تعریف کرده است. -واقعاً که! خیلی وقیحی دلسا! همین‌جا بمون، ببینم چه‌کار می‌تونم بکنم. ستاره به‌طوری‌که کسی او را نبیند تا مورد سرزنش و ملامت قرار نگیرد، وارد مسجد شد. مسجد حیاط کوچکی داشت. با یک حوض آبی کوچک که دور آن، گلدان‌های شمعدانی زیبایی قرار داشت. درهای ورودی مسجد، یادآور خانه‌های سنتی بودند‌‌؛ درهای چوبی قدیمی با شیشه‌های رنگی. ستاره نگاهی به مسجد انداخت. لحظه‌ای فراموش کرد که برای چه کاری به آن‌جا آمده‌است. ساعتش را چک کرد. هنوز نیم‌ساعت تا غروب مانده بود. از کنار حوض گذشت و خودش را به پله‌های سرویس بهداشتی رساند. پله‌ها را دوتا یکی پایین رفت. جعبه آرایشش را بیرون آورد که ناگهان دستی روی شانه‌اش نشست. نفس در سینه‌اش حبس شد. حس مجرمی را داشت که گیرش انداخته باشند. به‌آرامی سرش را بالا آورد. https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مین‌های جهنده 🔹️ از بهترین تجهیزات مقابله با بالگردهای شکاری دشمنه که چند سالیه در نیروی زمینی سپاه هم عملیاتی شده 🌹عاشورائیان منتظر🌹
سجده بر مهره تیره صحیح است ؟ https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
😳 جالبه! نه؟ 😱 برج ایفل در لحظه رعد و برق 🌹عاشورائیان منتظر🌹
📣 اخبار این ایام📣 🔴 پیکر ۴۰۰ شهید گمنام در سالروز شهادت حضرت زهرا(س) در کشور تشییع می شود فرمانده سپاه حضرت محمد(ص) در نشست خبری: ملت عزیز ما این توفیق را دارند که در روز شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) میزبان ۴۰۰ شهید گمنام در سرتاسر کشور باشند. پیکر ۴۰۰ شهید گمنام در سراسر کشور روی دستان مردم شهیدپرور تشییع خواهد شد. پیکر ۲۰۰ شهید در استان‌ها و ۲۰۰ شهید در تهران تشییع خواهد شد. در کانال تولید ۳ میلیون بشکه نفت قرار گرفتیم اوجی پس از جلسه هیات دولت:ظرفیت تولید نفت سبک ما روزانه ۲۰۰هزار بشکه افزایش پیدا کرد.در فصل پاییز گازرسانی به نیروگاه ها را ۱۰ درصد نسبت به مدت مشابه افزایش دادیم. آمادگی عربستان برای ادامه گفتگو با ایران وزیر امور خارجه: در کنفرانس بغداد ۲ در اردن شرکت کردم تا بر حمایتمان از عراق تاکید کنیم.در حاشیه نشست، فرصتی نیز جهت صحبت دوستانه بابرخی از همتایانم از جمله وزیران خارجه عمان، قطر، عراق، کویت و عربستان مهیا شد و وزیر سعودی به من از آمادگی کشورش برای ادامه گفت وگو با ایران خبر داد. استیضاح «خاندوزی» کلید خورد آصفری عضو کمیسیون شوراهای مجلس: طرح استیضاح وزیر اقتصاد در ۸ محور در سامانه بارگذاری شده است.افزایش قیمت ارز و طلا و نوسانات در این بازار‌ها، وضعیت تورم و همچنین وضعیت بازار بورس و همچنین عدم تحقق وعده‌های وزیر از جمله محورهای تفحص از وزیر اقتصاد است. استاندار کرمانشاه تغییر کرد «محمدطیب صحرایی» در جلسه امروز هیات دولت به عنوان استاندار جدید کرمانشاه انتخاب شد. وزیر کشور: ممکن است یکی دو نفر دیگر هم تغییر کنند. بررسی بودجه در دولت تمام شد دهقان، معاون حقوقی رئیس جمهور:بررسی بودجه سال آینده در دولت تمام شد اما اینکه چه زمانی به مجلس فرستاده می شود اطلاع ندارم. در یک بندی از بودجه تفاوت دیدگاه هایی بین برخی از دستگاه ها وجود دارد که با رویکرد آقای رئیس جمهور امروز نهایی می شود از این رو هم لایحه بودجه و هم سومین لایحه تنظیم مالی مقررات دولت آماده شده است. یک بازیکن شاخص لیگ برتری دستگیر شد یکی از بازیکنان شاخص لیگ برتری که سابقه حضور در تیم پرسپولیس را در کارنامه دارد و هم‌اکنون در یک تیم شهرستانی بازی می‌کند، شب گذشته در شرایطی نامناسب در یک پارتی شبانه دستگیر شد. این بازیکن که سابقه متعددی در کمیته انضباطی و سایر احکام قضایی دارد و در زمان دستگیری در حالت مستی و وضعیت بسیار نامناسب قرار داشته است. سلامی: انگلیس به ارمغان‌آورنده کشتار جمعی است فرمانده کل سپاه: در هیچ نقطه‌ای نیست که انگلیس کشتار راه نینداخته باشد، آنها ارمغان‌آورنده کشتار جمعی و استعمار هستند. هیچ یک از مقامات انگلیسی در تفکر و نگرش تغییری نکرده‌اند و همان چرچیل هستند فقط در قالب جدید فعالیت می‌کنند. قوه‌قضائیه: حکم اعدام حمید قره‌حسنلو لغو نشده؛ نامه‌نگاری موضوعیت ندارد مرکز رسانه قوه قضاییه: دیروز خبری مبنی بر نامه‌نگاری یکی از مقامات کشور برای لغو حکم اعدام حمید قره‌حسنلو (یکی از متهمان پرونده) و موافقت با این درخواست منتشر شد. صبح امروز نیز یکی از روزنامه‌های رسمی، این خبر را تایید کرد و از لغو حکم این متهم  نوشت. در مورد پرونده متهمان جنایت ۱۲ آبان‌ماه استان البرز تا این لحظه هنوز حکم قطعی ای صادر نشده است و پرونده متهمان شهادت سیدروح‌الله عجمیان در دیوان عالی کشور در حال بررسی است و سیر قضایی و طبیعی خود را طی می کند ؛ به همین دلیل نامه‌نگاری در این خصوص موضوعیت ندارد. احکام براساس قانون صادر و پس از طی روند دادرسی و تشریفات قانونی نهایی می‌شوند. همزمان با سفر زلنسکی به آمریکا؛ مدودف به چین رفت «دیمیتری مدودف» معاون شورای امنیت روسیه و رئیس‌جمهور سابق این کشور به پکن سفر و با «شی جین پینگ» رئیس‌جمهور چین دیدار کرد. به روایت این مقام ارشد روسیه، او و رئیس‌جمهور چین درباره «مشارکت راهبردی» دو کشور و درگیری‌ها در اوکراین تبادل‌نظر کردند. درخواست اعاده دادرسی ماهان صدرات پذیرفته شد روابط عمومی دیوان عالی کشور:با توجه به دلایل و مدارک جدیدالتحصیل در پرونده ماهان صدرات مرنی، درخواست اعاده دادرسی متهم در انطباق با بند ج ماده ۴۷۴ قانون آیین دادرسی کیفری تشخیص داده شد، لذا مستنداٌ به مقررات ماده ۴۷۶ قانون مذکور، پرونده برای رسیدگی مجدد به دادگاه هم عرض صادرکننده رأی ارجاع شد. 🌹عاشورائیان منتظر🌹
بعضی ها چقد متکبرند؟!؟! فرانسویا لباس مسی رو گذاشتن جلوی در باز و نوشتن ««یادتون باشه قبل ورود حتما کفشتون رو تمیز کنید»» 🌹عاشورائیان منتظر🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😳 واااااای.... زهرم آب شد🙈 یکی دیگه از دلایلی که مردا عمرشون کوتاه تراز عمر خانم هاست😁 https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
🌹شصت ثانیه دیرآمدن صبح زمستان باعث شده "یلدا" همه بیدار بمانیم 🌹چهارده قرن نیامدپسر فاطمه؛ اما شدثانیه ای تشنه دیداربمانیم؟ 🌹عاشورائیان منتظر🌹
⁉️شب یلدا کجایی؟؟ زیر کرسی کنار بخاری در یک رستوران باکلاس.. هر جا هستی قدر امنیتت را بدان !!! یلداتون مبارک 🍉❤️ 🌹عاشورائیان منتظر🌹
‏به نظرتون کوروش کبیر خبر داره نوادگانش یلدا رو تحریم کردن ولی چند روز پیش هالووین گرفته بودن حالا هم در به در به دنبال خریدن درخت کریسمسن!!! بابانوئل بزنه تو کمرتون آریایی‌های اصیل😏 https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😳😄😳 آقایوووون! به همسران عزیز😍 اعتماد کنید😜😜😜😄😜😜 خدا رحمتش کنه این اواخر خیلی به زنش اعتماد داشت 😂😂😂😂 🌹عاشورائیان منتظر🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا جون! اینا میخواند انقلاب کنند خود دانی😁 چی داره میگه این بی نوا؟ 😂 از من میشنوید ساقیدون را حتما حتما عوض کنید، داره کپک زده بهدون میده😊 🌹عاشورائیان منتظر🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
15.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
؛ اذان در مدرسه ها اذان در مدرسه مسیحی کاتولیک به همراه شرح و توضیح عبارات نام مقدس : ❤️اشهد ان علیا ولی الله در بلاد کفر... فتح هم نزدیک هست. به همراه خانم فاطمه(با حجاب کامل) تازه مسلمان و همسرش (فیلمبردار) و شیخ محمد عزیز از دوستان طلبه فعال و دلسوز در مدرسه کاتولیک «ماریو تسوری» 🎙 حجت الاسلام مجتهد زاده 🌹عاشورائیان منتظر🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا