آنکه میگفت آمده تا دردِ زخمهای مرا آرام کند،
حالا خودش زخمِ دردناکتری است.
تو را نِمیدانم، اما بَرای مَن هیچ کَس شبیه تو نیست!
تو چِشم هایت، نِگاه کردنت، حَرف زدنت و از همه مُهم تر آغوشَت، با همه تَفاوت دارَد!
به یاد ِاولین بیت از کتاب ِخواجه افتادم ،
شروع عشق شیرین است و بعدش دردسر دارد .