خداٰی ِروزنهی اُمید ؛
خداٰی طلوع ِهرروز ِخورشید
خداٰی نیم ِهلال ماٰه
خداٰی روزنههاٰی نور
خداٰی چیزهایی که به مو میرسه
خداٰی بغضهای قورت داده شده
خداٰی اشکهای یواشکی
خداٰی دلهاٰی نازک ..
میدونی رسیدن کِی قشنگه ؟
بعد از جنگیدن ، بعد از سختی ،
بعد از اشك !
اونوقت اون رسیدنِ ، طعم چایی با
عطر ِ هل توی بارون میده یا طعم
قرمه سبزی های جا افتاده مامان یا
طعم اون تیکه آخر نون بستنی قیفی ؛
دیدی چقدر لذت بخشه همش ؟
رسیدن بعد سختی هم همینه
اونوقتِ که از ته دلت میگی :
آخیش ؛
ارزششو داشت اون همه جنگیدن 🤍 .
ـ آسمـٰان ِنیلۍ .
*
تمامی ِشب ، تیره و تار بود اما او فقط
تکه ای نور میدید در آسمانِ شب ؛
او ماه را میدید و روشنایی اش را ..
پرسید : اگر همه چیز از قبل در سرنوشت نوشته شده ، پس چرا باید آرزو کنم ؟
لبخند زدُ گفت : شاید خدا ، توی بعضی از صفحات نوشته "به میل تو" : ) .
آدمیزاد واقعا مثل یه گیاه میمونه ، محیط اطرافش که خوب نباشه پژمرده میشه ، میپوسه و از بین میره
بعضی وقت ها باید جابجاش کنی ، محیطش رو تغییر بدی تا بتونه دوباره جون بگیره🌱 .
ـ آسمـٰان ِنیلۍ .
*
خلبانها یه کُدی دارن به اسم « کد ۷۶۰۰ »
مال وقتیه که دیگه نمیشه چیزی گفت ،
معنیش میشه :
برج مراقبت من نمیتونم حرف بزنم اما
تو حواست بهم باشه و راهنماییم کن !
وقتی که بغض داری و نمیتونی حرف بزنی
به خدا بگو: « خدایا کد ۷۶۰۰ »
یعنی بغض نمیزاره حرف بزنم و دارم
تو این حجم غم ، عمیقا غرق میشم ؛
پ . ن : اما تو حواست بهم باشه : ) .
یادته کلاس اول که بودی از املا میترسیدی ؟ نگذشت ؟ رد نشد ؟ یادته واسه ریاضی راهنمایی ترس داشتی ؟ الان چی ؟ اصلا یادت میاد امتحانش رو ؟ نمیدونم الان تو چه مرحلهای هستی و داری چه فشاری و تحمل میکنی ولی همش میگذره ، خودتو خیلی اذیت نکن .