✅شیخ مفید می نویسد :
امام علی(ع) در محضر رسول اکرم(ص) بود که، حضرت(ص) رو كردند به امام على(ع) و فرمودند :
📋《يَا أَخِي تَقْبَلُ وَصِيَّتِي وَ تُنْجِزُ عِدَتِي وَ تَقْضِي عَنِّي دَيْنِي وَ تَقُومُ بِأَمْرِ أَهْلِي مِنْ بَعْدِي؟》
♦️اى برادر! آيا تو مى پذيرى که به وصيت من و وعدههاى من وفا كنى و دين مرا ادا كنى؟ آيا پس از من به كار خاندان من رسيدگى خواهى كرد؟
امیرالمومنین(ع) عرض كرد : بلى اى رسول خدا(ص)!
سپس حضرت(ص) فرمود :
📋《اُدْنُ مِنِّي فَدَنَا مِنْهُ فَضَمَّهُ إِلَيْهِ ثُمَّ نَزَعَ خَاتَمَهُ مِنْ يَدِهِ》
♦️پس نزديك من بيا و امام(ع) پيش رفت و حضرت(ص) او را به خود چسبانید و انگشترى خويش را از دستش بيرون آورد و فرمود :
📋《 هَذَا فَضَعْهُ فِي يَدِكَ وَ دَعَا بِسَيْفِهِ وَ دِرْعِهِ وَ جَمِيعِ لاَمَتِهِ فَدَفَعَ ذَلِكَ إِلَيْهِ وَ اِلْتَمَسَ عِصَابَةً كَانَ يَشُدُّهَا عَلَى بَطْنِهِ إِذَا لَبِسَ سِلاَحَهُ وَ خَرَجَ إِلَى اَلْحَرْبِ فَجِيءَ بِهَا إِلَيْهِ فَدَفَعَهَا إِلَى أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ(ع)》
♦️اين را بگير و به دست خود كن.
سپس شمشير و زره و همۀ لباس جنگ خود را خواسته و به او داد و دستمالى را كه هنگام جنگ به شكم خود مىبست، آن را نيز خواسته و وقتی آن را آوردند به أمير المؤمنين(ع) داد و به او فرمود :
📋《اِمْضِ عَلَى اِسْمِ اَللَّهِ إِلَى مَنْزِلِكَ》
♦️با نام خدا به خانۀ خويش باز گرد.(۱)
📚منبع :
۱)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۱۸۵
@AsnadolMasaeb
اسناد المصائب
8⃣ #حضرت_رسول_اکرم(صلّی الله علیه و آله) وصایای خود را با #امام_علی_علیه_السلام در میان می گذارد!👇 #
9⃣#حضرت_رسول_اکرم(صلّی الله علیه و آله) بار دیگر #امام_علی_علیه_السلام را به بالین خود فرا می خواند!👇
#روز_شمار_شهادت_پیغمبر
#روز_شمار_فاطمیه
@AsnadolMasaeb
✅شیخ مفید می نویسد :
فردای آن روز، ملاقات با رسول اکرم(ص) ممنوع شد و كسى را به بالین ایشان راه نمی دادند و حال ایشان نیز مدام رو به وخامت بود.
از آنجایی که؛
📋《كَانَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ(ع) لاَ يُفَارِقُهُ إِلاَّ لِضَرُورَةٍ》
♦️اميرالمؤمنين(ع) هيچ گاه از آن حضرت(ص) دور نمی شدند مگر براى كار ضرورى؛ روزی رسول اکرم(ص) که در بستر بیماری بودند، بیدار شدند و دیدند که علی(ع) در کنار ایشان نیست، در حالى كه زنان آن حضرت(ص) اطراف ایشان را گرفته بودند.
حضرت(ص) در این هنگام فرمودند :
📋《اُدْعُوا لِي أَخِي وَ صَاحِبِي》
♦️برادر و ياور مرا به پيش من فرا بخوانید.
سپس از شدت ضعف از حال رفتند.
در این هنگام؛ باز «عایشه» و «حفصه» پدران خود را مقدم کردند.
عایشه گفت :
📋《اُدْعُوا لَهُ أَبَابَكْرٍ!》
♦️ابوبكر را نزدش بیاوريد!
📋《فَدُعِيَ فَدَخَلَ عَلَيْهِ فَقَعَدَ عِنْدَ رَأْسِهِ فَلَمَّا فَتَحَ عَيْنَهُ نَظَرَ إِلَيْهِ وَ أَعْرَضَ عَنْهُ بِوَجْهِهِ فَقَامَ أَبُو بَكْرٍ فَقَالَ لَوْ كَانَ لَهُ إِلَيَّ حَاجَةٌ لَأَفْضَى بِهَا إِلَيَّ》
♦️پس ابوبكر را فرا خواندند و او بالاى سر حضرت(ص) نشست.
همين كه حضرت(ص) چشم باز كرد و او را ديد، صورت مبارک خود را از او بگردانيد.
ابوبكر نیز برخاست و گفت : اگر ایشان با من كارى داشت، به من می فرمود.
وقتی ابوبكر بيرون رفت، حضرت(ص) دوباره آن سخن را تكرار كرد و فرمود :
📋《اُدْعُوا لِي أَخِي وَ صَاحِبِي》
♦️برادر و ياور مرا به پيش من فرا بخوانید.
حفصه گفت :
📋《اُدْعُوا لَهُ عُمَرَ!》
♦️عمر را نزدش بیاوريد!
📋《فَدُعِيَ فَلَمَّا حَضَرَ رَآهُ اَلنَّبِيُّ(ص) فَأَعْرَضَ عَنْهُ فَانْصَرَفَ》
♦️عمر را نیز فرا خواندند و وقتی آمد رسول اکرم(ص) او را ديد و از او رو بگردانيد و او نيز مانند ابوبکر رفت.
سپس حضرت(ص) برای سومین بار فرمود :
📋《اُدْعُوا لِي أَخِي وَ صَاحِبِي》
♦️برادر و ياور مرا به پيش من فرا بخوانید.
سپس ام سلمه گفت :
📋《اُدْعُوا لَهُ عَلِيّاً(ع) فَإِنَّهُ لاَ يُرِيدُ غَيْرَهُ》
♦️علی(ع) را نزد او فرا بخوانید و حضرت(ص) غیر او کسی را نمی طلبد.
📋《فَدُعِيَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ(ع) فَلَمَّا دَنَا مِنْهُ أَوْمَأَ إِلَيْهِ فَأَكَبَّ عَلَيْهِ فَنَاجَاهُ رَسُولُ اَللَّهِ(ص) طَوِيلاً ثُمَّ قَامَ فَجَلَسَ نَاحِيَةً حَتَّى أَغْفَى رَسُولُ اَللَّهِ(ص)》
♦️پس علی(ع) را خواستند و ایشان نیز آمدند و وقتی نزديك حضرت(ص) شدند، با اشاره ی رسول اکرم(ص)، امام على(ع) خود را روى سينۀ مبارک حضرت(ص) انداخت.
سپس رسول خدا(ص) زمانى دراز با امام على(ع) در گوشى سخنها گفتند.
سپس علی(ع) برخاست و به كنارى نشست، تا اينكه رسول اکرم(ص) را خواب ربود و وقتی ایشان خواب رفتند، امام على(ع) از حجرۀ آن حضرت(ص) بيرون رفت و مردم به او گفتند :
📋《مَا اَلَّذِي أَوْعَزَ إِلَيْكَ يَا أَبَا اَلْحَسَنِ؟》
♦️اى اباالحسن(ع)! رسول اکرم(ص) چه چيزی را به تو خصوصی گفت؟
امام(ع) فرمود :
📋《عَلَّمَنِي أَلْفَ بَابٍ فَتَحَ لِي كُلُّ بَابٍ أَلْفَ بَابٍ وَ وَصَّانِي بِمَا أَنَا قَائِمٌ بِهِ إِنْ شَاءَ اَللَّهُ》
♦️حضرت(ص) هزار در از علم را به من آموخت كه هر درى از آن هزار در را بر من گشود و بچيزى مرا وصيت كرد كه ان شاء اللّٰه تعالى بدان اقدام خواهم نمود.(۱)
📚منبع :
۱)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۱۸۶
@AsnadolMasaeb
اسناد المصائب
9⃣#حضرت_رسول_اکرم(صلّی الله علیه و آله) بار دیگر #امام_علی_علیه_السلام را به بالین خود فرا می خواند!
🔟 #حضرت_رسول_اکرم(صلّی الله علیه و آله) با #امام_علی_علیه_السلام اتمام حجت می کند!👇
#روز_شمار_شهادت_پیغمبر
#روز_شمار_فاطمیه
@AsnadolMasaeb
✅امام صادق(علیه السلام) درطی روایتی می فرماید :
وقتی امر رسالت بر رسول اکرم(ص) نازل شد، وصیّت نیز به صورت کتابِ نوشته شده، فرود آمد و جبرئیل(ع) آن را همراه دیگر امناء خدای متعال از فرشتگان، فرود آوردند وجبرئیل امین عرض کرد :
ای محمّد(ص)! دستور فرما همه از نزد تو بیرون روند، مگر وصیّ تو، تا آن را از تو بگیرد و ما شاهد باشیم که آن را به علی(ع) دادی و ضامن آن گردیم.
پس رسول اکرم(ص) دستور داد به جز علی(ع) همه از خانه خارج شوند و فاطمه(س) نیز ما بین پرده و در قرار داشت.
در این هنگام جبرئیل امین عرض کرد : ای محمّد(ص)! پروردگارت تو را سلام میدهد و میفرماید : این، کتابی است که با تو پیمان بسته و شرط کرده بودم و خود، بر توشاهد بودم و فرشتگان من نیز گواهان تو بر آن بودند و گواهی خودم به تنهایی کافی است.
پس جبرئیل کتاب را به رسول اکرم(ص) داد و سفارش کرد که این را به امام علی(ع) بدهد.
پس جبرائیل خطاب به رسول اکرم(ص) گفت : آن را بخوان!
و حضرت(ص) آن را حرف به حرف، خواند وسپس خطاب به امام علی(ع) فرمود :
📋《یَا عَلِیُّ! أَخَذْتَ وَصِیَّتِی وَ عَرَفْتَهَا وَ ضَمِنْتَ لِلَّهِ وَ لِیَ الْوَفَاءَ بِمَا فِیهَا؟》
♦️ای علی(ع)! آیا وصیّت مرا گرفتی و آن را شناختی و وفا به آنچه درآن است را، در پیشگاه خدای متعال و من، ضامن شدی؟
امام علی(ع) فرمود :
📋《نَعَمْ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی عَلَیَّ ضَمَانُهَا وَ عَلَى اللَّهِ عَوْنِی وَ تَوْفِیقِی عَلَى أَدَائِهَا》
♦️آری، پدر و مادرم فدای تو باد.
بر من باد ضمانت آن و خدای متعال توفیق به وفای به آن را عنایت کند و مرا نسبت به انجام آن، یاری فرماید.
سپس رسول اکرم(ص) در ادامه فرمود :
📋《یَا عَلِیُّ(ع)! تَفِی بِمَا فِیهَا مِنْ مُوَالاهِ مَنْ وَالَى اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الْبَرَاءَهِ وَ الْعَدَاوَهِ لِمَنْ عَادَى اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الْبَرَاءَهِ مِنْهُمْ عَلَى الصَّبْرِ مِنْکَ وَ عَلَى کَظْمِ الْغَیْظِ وَ عَلَى ذَهَابِ حَقِّی وغَصْبِ خُمُسِکَ وَ انْتِهَاکِ حُرْمَتِکَ؟》
♦️ای علی(ع)! وفا کن به آنچه در آن است از دوستی با دوستان خدا و دشمنی با دشمنان خدا و رسول خدا(ص) و دوری گزیدن از آنان با صبر وپایداری و فرو نشاندن غیظ خود دربرابر پایمان شدن حقّت و غصبِ خُمست و هتک حرمتت!
امام علی(ع) در جواب فرمودند : باشد یا رسول الله(ص)!
امیرالمومنین(ع) می فرماید :
همانا شنیدم که جبرئیل امین به رسول اکرم(ص) میگفت :
📋《یَا مُحَمَّدُ(ص)! عَرِّفْهُ أَنَّهُ یُنْتَهَکُ الْحُرْمَهُ وَ هِیَ حُرْمَهُ اللَّهِ وَ حُرْمَهُ رَسُولِ الله(ص) وَعَلَى أَنْ تُخْضَبَ لِحْیَتُهُ مِنْ رَأْسِهِ بِدَمٍ عَبِیطٍ》
♦️ای محمّد(ص)! به علی(ع) بیان کن که حُرمت او، هتک خواهد شد در حالی که حرمت وی، حرمت خدا و رسول خدا(ص) است واینکه محاسنش به خون تازه سرش خضاب می شود.
که امام علی(ع) در ادامه می فرماید :
📋《فَصَعِقْتُ حِینَ فَهِمْتُ الْکَلِمَهَ مِنَ الْأَمِینِ جَبْرَئِیلَ سَقَطْتُ عَلَى وَجْهِی》
♦️وقتی این سخن را از جبرئیل امین شنیدم، فریادی زدم و به صورت افتادم.
وگفتم :
📋《نَعَمْ قَبِلْتُ وَ رَضِیتُ وَ إِنِ انْتَهَکَتِ الْحُرْمَهُ وَ عُطِّلَتِ السُّنَنُ وَ مُزِّقَ الْکِتَابُ وَ هُدِّمَتِ الْکَعْبَهُ وَ خُضِبَتْ لِحْیَتِی مِنْ رَأْسِی بِدَمٍ عَبِیطٍ صَابِراً مُحْتَسِباً أَبَداً حَتَّى أَقْدَمَ عَلَیْکَ》
♦آری! قبول کردم و راضی هستم، اگر چه هتک حرمتم شود وسنّتها، تعطیل گردد وکتاب خدا، پاره پاره شود و کعبه، ویران گردد و محاسنم از خون تازه سرم، خضاب شود و برای خدا، صبر خواهم نمود تا بر شما، وارد شوم.
سپس آن وصیّت با چند مُهر از طلا که آتش به آن نرسیده بود و ساخته ی دست بشر نبود،مُهر شد و به امام علی(ع) تحویل داده شد.(۱)
📚منبع :
۱)الکافی شیخ کلینی، ج۱، ص۲۸۲
@AsnadolMasaeb
اسناد المصائب
🔟 #حضرت_رسول_اکرم(صلّی الله علیه و آله) با #امام_علی_علیه_السلام اتمام حجت می کند!👇 #روز_شمار_شهادت_
1⃣1⃣آخرین وصایا و سفارشات #حضرت_رسول_اکرم(صلّی الله علیه و آله) به #امام_علی_علیه_السلام!👇
#روز_شمار_شهادت_پیغمبر
#روز_شمار_فاطمیه
@AsnadolMasaeb
✅شیخ مفید در ادامه می نویسد :
حال جسمانی رسول اکرم(ص) رو به وخامت شدید بود.
همين كه وقت خروح روح از بدن مباركش نزدیک شد، به امام علی(ع) فرمود :
📋《ضَعْ رَأْسِي يَا عَلِيُّ(ع) فِي حَجْرِكَ فَقَدْ جَاءَ أَمْرُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِذَا فَاضَتْ نَفْسِي فَتَنَاوَلْهَا بِيَدِكَ وَ اِمْسَحْ بِهَا وَجْهَكَ ثُمَّ وَجِّهْنِي إِلَى اَلْقِبْلَةِ وَ تَوَلَّ أَمْرِي وَ صَلِّ عَلَيَّ أَوَّلَ اَلنَّاسِ وَ لاَ تُفَارِقْنِي حَتَّى تُوَارِيَنِي فِي رَمْسِي وَ اِسْتَعِنْ بِاللَّهِ تَعَالَى》
♦️على(ع) جان! سر مرا در دامن خود بگير زيرا كه امر الهى رسيد و وقتی جان من بيرون رفت، آن را با دست خود بگير و به روى خود بكش آنگاه مرا رو به قبله كن و كار(غسل و كفن) مرا خودت انجام بده و تو پيش از همۀ مردم بر من نماز بخوان و از من جدا مشو تا آنگاه كه مرا در قبر قرار دهى و در همه حال استعانت از خداى بجوى.
پس امیر المومنین(ع) نیز چنین کرد.
📋《فَأَخَذَ عَلِيٌّ(ع) رَأْسَهُ فَوَضَعَهُ فِي حَجْرِهِ فَأُغْمِيَ عَلَيْهِ فَأَكَبَّتْ فَاطِمَةُ(س) تَنْظُرُ فِي وَجْهِهِ وَ تَنْدُبُهُ وَ تَبْكِي》
♦️امام على(ع) سر مبارک ایشان را در دامن خود گرفت و آن حضرت(ص) از هوش رفت.
سپس فاطمه(س) پيش آمد و خود را بر او افكند و نگاه به روى آن حضرت(ع) مي كرد و نوحه و گريه مي كرد و اين (شعر را كه ابو طالب در بارۀ آن حضرت گفته بود) می خواند و می گفت :
📋《وَ أَبْيَضُ يُسْتَسْقَى اَلْغَمَامُ بِوَجْهِهِ،
ثِمَالُ اَلْيَتَامَى عِصْمَةٌ لِلْأَرَامِل》
♦️سفيد روئى كه مردم به بركت روى او طلب باران مي كنند و فريادرس يتيمان و پناه بيوه زنان بود.
پس رسول اکرم(ص) چشمان مبارك را باز كرده و با صدای ضعيفى فرمود :
📋《يَا بُنَيَّةِ! هَذَا قَوْلُ عَمِّكِ أَبِي طَالِبٍ(ع) لاَ تَقُولِيهِ وَ لَكِنْ قُولِي «وَ مٰا مُحَمَّدٌ إِلاّٰ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ اَلرُّسُلُ أَ فَإِنْ مٰاتَ أَوْ قُتِلَ اِنْقَلَبْتُمْ عَلىٰ أَعْقٰابِكُمْ» فَبَكَتْ طَوِيلاً فَأَوْمَأَ إِلَيْهَا بِالدُّنُوِّ مِنْهُ فَدَنَتْ مِنْهُ فَأَسَرَّ إِلَيْهَا شَيْئاً تَهَلَّلَ لَهُ وَجْهُهَا》
♦️اى دختركم! اين گفتار عمويت ابو طالب است آن را مگو.
ولى بگو : و نيست محمد(ص) مگر پيغمبرى كه بگذشته است پيش از او پيمبرانى پس اگر بميرد يا كشته شود باز گرديد بر اعقاب خود.(آل عمران۱۴۴)
حضرت فاطمه(س) بسيار گريست.
پس آن حضرت(ص) به او اشاره كرد كه نزديك شود و فاطمه(س) نزديك شد و حضرت(ص) آهسته چيزى به او فرمود كه رويش بدان سخن از هم شكفته شد، سپس جان از تن شريفش گرفته شد و از دنيا رفت.
📋《ثُمَّ قَضَى وَ يَدُ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ(ع) اَلْيُمْنَى تَحْتَ حَنَكِهِ فَفَاضَتْ نَفْسُهُ فِيهَا فَرَفَعَهَا إِلَى وَجْهِهِ فَمَسَحَهُ بِهَا ثُمَّ وَجَّهَهُ وَ غَمَّضَهُ وَ مَدَّ عَلَيْهِ إِزَارَهُ وَ اِشْتَغَلَ بِالنَّظَرِ فِي أَمْرِهِ》
♦️و در آن حال، دست راست أمير المؤمنين(ع) زير چانۀ آن حضرت(ص) بود و جان او در دست امام على(ع) قرار گرفت.
و او نيز بر طبق وصيت پيغمبر(ص) آن را بر روى خود كشيد.
سپس آن حضرت(ع) را رو به قبله خوابانيد و چشمان مباركش را بست و جامه بر بدن او كشيد و سرگرم كار غسل و كفن ایشان شد.(۱)
امیرالمؤمنین(ع)، در یکى از خطبههاى خود به این مطلب تصریح کرده و مىفرماید :
📋《وَ لَقَدْ قُبِضَ رَسُولُ اللّهِ(ص) وَ إِنَّ رَأْسَهُ لَعَلَى صَدْرِی وَ لَقَدْ سَالَتْ نَفْسُهُ فِی کَفِّی، فَأَمْرَرْتُهَا عَلَى وَجْهِی وَ لَقَدْ وُلِّیتُ غُسْلَه وَالْمَلاَئِکَةُ أَعْوَانِی》
♦️حضرت رسول خدا(ص) در حالى که سرش بر سینه ام قرار داشت، قبض روح شد، نفس او در دستم روان گشت و سپس آن را به چهره کشیدم و من عهده دار غسل او بودم، در حالى که فرشتگان مرا یارى مى کردند.(۲)
📚منابع :
۱)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۱۸۷
۲)کشف الغمه اربلی، ج۱، ص۳۷۹
@AsnadolMasaeb
✍پاسخ :
منظور از «صحیفة ملعُونة» پیمان عدّهای از منافقینی بود که در زمان حضرت رسول اکرم(ص) در واقع اسلام نیاورده بودند و تظاهر به اسلام می کردند و فقط در ظاهر از ترس جان خویش مسلمان شده بودند، و بر غصب خلافت از خاندان حضرت رسول اکرم(ص) بعد از رحلت ایشان اصرار داشتند.
بر این اساس که《اگر محمد(ص) بمیرد یا کشته شود، این امر خلافت را از اهل بیتش بگیریم، بطوری که تا ما هستیم احدی از آنان به خلافت دست نیابد.》
امیرالمومنین امام علی(ع) از نیرگ آنان مطّلع بود و در جواب این منافقین فرمود :
📋《لَقَد وَفَيتُم بِصَحيفَتِكُم المَلعُونةِ الّتي تُعاقِدتُم عَليها في الكَعبَة!》
♦️خوب به پیماننامه خود (مبنی بر اینکه بعد از محمد(ص) این خلافت را از ما اهلبیت بگیرید) که آن را در کعبه گذاشتید، وفاء کردید.
در این موقع ابوبکر گفت :
📋《فَمَا عِلْمُكَ بِذَلِكَ مَا أَطْلَعْنَاكَ عَلَيْه؟》
♦️تو از کجا دانستی و چه کسی تو را به آن مطّلع ساخته است؟!
امیرالمومنین(ع) نیز ابوذر و سلمان و مقداد را شاهد گرفت بر اینکه رسول اکرم(ص) خبر صحیفه را به ایشان گفته است و ایشان نیز بر آن شهادت دادند.(۱)
با نوشتن آن صحیفه، اساس ظلم و ستم به اهل بیت(ع) را بنا نهادند، که به فرموده ی امام صادق(ع) که فرمود :
📋《إذا کُتِبَ الکِتابُ قُتِلَ الحُسَینُ(ع)》
♦️هنگامی که صحیفه ی ملعونه نوشته شد، امام حسین(ع) به شهادت رسید.(۲)
🏴در روز عاشورا نیز امام حسین(ع) در لحظات شهادت خود دعاى قربانى را خواندند و فرمودند :
📋《بِسْمِ اللهِ وَ بِاللهِ وَ عَلى مِلِّةِ رَسُولِ اللهِ(ص)》
♦️به نام خدا و به یارى خدا و بر آیین رسول خدا(ص)!
سپس دست مبارک را از خون محاسنش پر کرد و آن را به سر و صورت کشیدند و فرمودند :
📋《هکَذا وَاللهِ أَکُونُ حَتّى أَلْقى جَدّی رَسُولَ اللَّهِ وَ أَنَا مَخْضُوبٌ بِدَمی، وَ أَقُولُ : یا رَسُولَ اللَّهِ(ص) قَتَلَنی فُلانٌ وَ فُلانٌ!》
♦️آرى! به خدا سوگند! مىخواهم با همین چهره ی خونین به دیدار جدّم رسول خدا(ص) بروم و بگویم :
اى رسول خدا(ص) فلانی و فلانی مرا شهید کردند!(۳)
قابل ذکر است که این عبارت (فلان و فلان) در برخی نسخ قدیمی توسط حاشیه خوارزمی عالم اهل سنت به اولی و دومی تعبیر شده است که در کتابخانه مرحوم آیت الله العظمی مرعشی در قم موجود می باشد.
و وقتی که حضرت زینب کبری(ع) در روز عاشورا به قتلگاه آمد و بدن بی سر حضرت ابی عبدالله(ع) را مشاهده کرد با صوتی حزین فرمود :
📋《بِأَبِي مَنْ أَضْحَى عَسْكَرُهُ فِي يَوْمِ الْإِثْنَيْنِ نَهْباً!》
♦️پدرم به فداى آن كسی که در روز دوشنبه لشكرش به تاراج رفت.(۴)
نکته قابل توجه اینجاست که همه ارباب مقاتل نوشته اند که عاشورا با روز جمعه مصادف بوده است.(۵)
اما منظور از روز دوشنبه همانطور که امام رضا(ع) فرمودند:
📋 《..وَ یَوْمُ الْإِثْنَیْنِ یَوْمُ نَحْسٍ قَبَضَ اللهُ فِیهِ نَبِیَّهُ وَ مَا أُصِیبَ آلُ مُحَمَّدٍ(ص) إِلَّا فِی یَوْمِ الْإِثْنَیْنِ فَتَشَأَّمْنَا بِهِ وَ تَبَرَّكَ بِهِ عَدُوُّنَا وَ یَوْمُ عَاشُورَاءَ قُتِلَ الْحُسَیْنُ(صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ)》
♦️دوشنبه روزى نحسى است كه خدا در آن روز پیامبر خود را قبض روح كرد. آل محمّد(ص) دچار مصیبت نشدند مگر در روز دوشنبه!
لذا ما آن را شوم مى دانیم ولى دشمنان ما به آن تبرك میجویند و روز عاشورا روزی است که امام حسین(ع) به قتل رسید.(۶)
و سقیفه به پا شد!
سقیفه ای که امام صادق(ع) خطاب به مفضل فرمود :
📋《لَا كَيَوْمِ مِحْنَتِنَا بِكَرْبَلَا وَ إِنْ كَانَ كَيَوْمِ السَّقِيفَةِ وَ إِحْرَاقِ الْبَابِ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ زَيْنَبَ وَ أُمِّ كُلْثُومٍ وَ فِضَّةَ وَ قَتْلِ مُحَسِّنٍ بِالرَّفْسَةِ لَأَعْظَمُ وَ أَمَرُّ لِأَنَّهُ أَصْلُ يَوْمِ الْفِرَاشِ》
♦️روز محنت ما در کربلا بود، هرچند روز سقیفه و غصب خلافت و سوزاندن آتش بر در خانه امیرمؤمنان(ع) و اهلش و کشته شدن محسن به خاطر لطمات وارده، محنتی بزرگ تر، دردناک تر و تلخ تر است، زیرا آن روز، روز بستر سازی برای واقعه عظیم کربلا بود.(۷)
📚منابع :
۱)کتاب سلیم بن قیس هلالی، ص۱۵۴
۲)اصول کافی کلینی، ج۸، ص۱۷۹
۳)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۲، ص۳۴
۴)اللهوف ابن طاووس، ص۱۳۳
۵)مُنتهی الآمال محدّث قمی، ص۱۵۵
۶)اصول کافی شیخ کلینی، ج۴، ص۱۴۷
۷)هدایة الکبری خُصیبی، ص۴۱۷
@AsnadolMasaeb
اسناد المصائب
1⃣1⃣آخرین وصایا و سفارشات #حضرت_رسول_اکرم(صلّی الله علیه و آله) به #امام_علی_علیه_السلام!👇 #روز_شمار
2⃣1⃣#حضرت_رسول_اکرم(صلّی الله علیه و آله) با دختر خود در لحظات آخر عمر، این چنین نجوا می کند!👇
#روز_شمار_شهادت_پیغمبر
#روز_شمار_فاطمیه
@AsnadolMasaeb
✅عایشه می گوید :
📋《دَعَا رَسُولُ اللهِ(ص) ابْنَتَهُ فاطِمَهَ(س) فَسارَّها، فَبَکَتْ، ثُمَّ سارَّها فَضَحِکَتْ، فَسَأَلْتُها عَنْ ذلِکَ!》
♦️هنگامى که رسول خدا(ص) مریض شد، رسول خدا(ص) در ساعات آخر عمرش حضرت فاطمه(س) را به حضورش فراخواند و لحظاتی به نجوا و صحبت محرمانه پرداخت، من از دور دیدم که فاطمه(س) نخست گریه کرد و سپس خندید.
دخترش فاطمه را نزد خود خواند و در گوش او سخن گفت.
فاطمه(علیها السلام) گریه کرد، مجدّداً رسول خدا با او نجوا کرد، فاطمه(ع) خندید.
من از این کار تعجب کرده و از دختر پیامبر(س) پرسیدم:ای فاطمه(س)! با پیامبر خدا(ص) چه صحبتی کردید که اول گریه کردی و سپس خندیدی؟
او از فاش کردن موضوع مذاکره خودداری کرد، ولی پس از رحلت پیامبر خدا(ص) چون از وی دوباره خواستم که آن را بگوید، فرمود :
📋《أَمّا حَینَ بَکَیتُ فَإِنَّهُ أَخْبَرَنى أَنَّهُ مَیتٌ، فَبَکَیتُ، ثُمَّ أَخْبَرَنى أَنِّى أَوَّلُ أَهْلِهِ لُحُوقًا بِهِ فَضَحِکْتُ!》
♦️پدرم در مرحله نخست، از رحلت خود به من خبر داد و لذا گریه کردم، ولی سپس به من فرمود : اولین کسی که از خانواده ام به من ملحق می شود، تو هستی و لذا خنده نمودم.(۱)
📚منبع :
۱)امالی شیخ طوسی، ص۴۰۰
@AsnadolMasaeb
اسناد المصائب
2⃣1⃣#حضرت_رسول_اکرم(صلّی الله علیه و آله) با دختر خود در لحظات آخر عمر، این چنین نجوا می کند!👇 #روز_
3⃣1⃣آخرین سخنان #حضرت_رسول_اکرم(صلّی الله علیه و آله) با اهل بیت خود!👇
#روز_شمار_شهادت_پیغمبر
#روز_شمار_فاطمیه
@AsnadolMasaeb
✅امام موسی کاظم(ع) از امام صادق(ع) نقل می کند که رسول اکرم(ص) در لحظات پایانی حیات شریف خود، «اهل بیت» خود را فراخواند و کسانی که در خانه بودند را دستور به خروج آنان داد.
حضرت(ص) به ام سلمه دستور داد تا مقابل در ایستاده و مانع ورود کسی به خانه شود.
سپس حضرت(ع) به امام علی(ع) فرمود :
📋《يَا عَلِيُّ(ع)! اُدْنُ مِنِّي فَدَنَا مِنْهُ فَأَخَذَ بِيَدِ فَاطِمَةَ فَوَضَعَهَا عَلَى صَدْرِهِ طَوِيلاً وَ أَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ بِيَدِهِ اَلْأُخْرَى فَلَمَّا أَرَادَ رَسُولُ اَللَّهِ(ص) اَلْكَلاَمَ غَلَبَتْهُ عَبْرَتُهُ فَلَمْ يَقْدِرْ عَلَى اَلْكَلاَمِ》
♦️ای علی(ع)! نزدیک بیا!
امیرالمومنین(ع) نیز نزدیک رفت.
سپس حضرت(ع) دست فاطمه(س) را گرفت و مدت طولانی بر روی سینه اش نهاد و با دست دیگرش دست علی(ع) را گرفت و خواست سخن بگوید که گریه او را امان نداد.
سپس فاطمه و علی و حسن و حسین(علیهم السلام) نیز از آن منظره سخت به گریه افتادند.
در این هنگام؛ حضرت فاطمه(س) عرضه داشت :
📋《يَا رَسُولَ اَللَّهِ(ص)! قَدْ قَطَعْتَ قَلْبِي وَ أَحْرَقْتَ كَبِدِي لِبُكَائِكَ يَا سَيِّدَ اَلنَّبِيِّينَ مِنَ اَلْأَوَّلِينَ وَ اَلْآخِرِينَ وَ يَا أَمِينَ رَبِّهِ وَ رَسُولَهُ وَ يَا حَبِيبَهُ وَ نَبِيَّهُ مَنْ لِوُلْدِي بَعْدَكَ وَ لِذُلٍّ يَنْزِلُ بِي بَعْدَكَ مَنْ لِعَلِيٍّ(ع) أَخِيكَ وَ نَاصِرِ اَلدِّينِ مَنْ لِوَحْيِ اَللَّهِ وَ أَمْرِهِ》
♦️ای رسول خدا(ص)! به حقیقت قلبم را از جا کندی و جگرم را آتش زدی به خاطر گریه و اشکی که جاری ساختی، ای بزرگ تمامی پیامبران! ای امین پروردگار! و ای فرستاده و محبوب و پیامبر خدا! بعد از تو چه کسی [حامی[ برای فرزندانم خواهد بود؟
و [دفع کننده] خواریهایی که بعد از تو بر من باریدن خواهد گرفت؟ و چه کسی [ناصر] برای علی برادرت و یاور دین خواهد بود؟ پس از تو چه بر سر وحی و امر الهی خواهد آمد؟
سپس؛
📋《ثُمَّ بَكَتْ وَ أَكَبَّتْ عَلَى وَجْهِهِ فَقَبَّلَتْهُ وَ أَكَبَّ عَلَيْهِ عَلِيٌّ(ع) وَ اَلْحَسَنُ(ع) وَ اَلْحُسَيْنُ(ع) فَرَفَعَ رَأْسَهُ إِلَيْهِمْ وَ يَدُهَا فِي يَدِهِ فَوَضَعَهَا فِي يَدِ عَلِيٍّ(ع)》
♦️آن گاه حضرت(ع) گریست و خود را در آغوش پدر افکند و او را بوسید، علی و حسن و حسین(علیهم السلام) نیز چنین کردند.
پس سر مبارک را بلند کرد و دست فاطمه(س) را در دستان امام علی(ع) گذاشت و سپس فرمود :
📋《يَا أَبَا اَلْحَسَنِ(ع) هَذِهِ وَدِيعَةُ اَللَّهِ وَ وَدِيعَةُ رَسُولِهِ مُحَمَّدٍ(ص) عِنْدَكَ فَاحْفَظِ اَللَّهَ وَ اِحْفَظْنِي فِيهَا وَ إِنَّكَ لِفَاعِلُهُ.
يَا عَلِيُّ(ع) هَذِهِ وَ اَللَّهِ سَيِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ مِنَ اَلْأَوَّلِينَ وَ اَلْآخِرِينَ هَذِهِ وَ اَللَّهِ مَرْيَمُ اَلْكُبْرَى》
♦️ای ابالحسن(ع)! فاطمه(س) امانت خدا و رسولش محمد(ص)، نزد توست.
پس با نگهداری از او، از خدا و رسول(ص) نگهداری کن، و می دانم که تو آن را رعایت خواهی نمود.
علی(ع) جانم! سوگند به خدا او سالار زنان بهشت از اولین تا آخرین است.
به خدا او مریم کبراست.
سپس فرمود :
📋《أَمَا وَ اَللَّهِ مَا بَلَغَتْ نَفْسِي هَذَا اَلْمَوْضِعَ حَتَّى سَأَلْتُ اَللَّهَ لَهَا وَ لَكُمْ فَأَعْطَانِي مَا سَأَلْتُهُ!
يَا عَلِيُّ(ع)! اُنْفُذْ لِمَا أَمَرَتْكَ بِهِ فَاطِمَةُ(س) فَقَدْ أَمَرْتُهَا بِأَشْيَاءَ أَمَرَ بِهَا جَبْرَئِيلُ وَ اِعْلَمْ يَا عَلِيُّ(ع) أَنِّي رَاضٍ عَمَّنْ رَضِيَتْ عَنْهُ اِبْنَتِي فَاطِمَةُ(س) وَ كَذَلِكَ رَبِّي وَ مَلاَئِكَتُهُ
يَا عَلِيُّ(ع)! وَيْلٌ لِمَنْ ظَلَمَهَا وَ وَيْلٌ لِمَنِ اِبْتَزَّهَا حَقَّهَا وَ وَيْلٌ لِمَنْ هَتَكَ حُرْمَتَهَا وَ وَيْلٌ لِمَنْ أَحْرَقَ بَابَهَا وَ وَيْلٌ لِمَنْ آذَى خَلِيلَهَا وَ وَيْلٌ لِمَنْ شَاقَّهَا وَ بَارَزَهَا!
اَللَّهُمَّ إِنِّي مِنْهُمْ بَرِيءٌ وَ هُمْ مِنِّي بُرَآءُ》
♦️آگاه باش که من به این حالت نیفتاده بودم مگر این که برای شما و فاطمه(س) دعا کردم و خدا آنچه خواسته بودم به من عطا فرمود.
ای علی(ع)! آنچه را فاطمه(س) بدان امر می کند، انجام بده، زیرا من چیزهایی را به او امر کرده ام که جبرئیل به آنها امر کرده است.
ای علی(ع)! بدان! از کسی راضی ام که فاطمه(س) از او خشنود باشد، و همچنین پروردگار و فرشتگان از او خشنود خواهند بود.
ای علی(ع)! وای بر کسی که به او ستم روا دارد.
وای بر کسی که حق او را بگیرد.
وای بر کسی که هتک حرمت او نماید.
وای بر کسی که درِ خانه او را بسوزاند.
وای بر آن که همسرش را آزاردهد.
وای بر کسی که از او عیب گویی کند و با او مبارزه نماید.
خداوندا! من از ایشان بیزارم و آنان نیز از من بری هستند.(۱)
📚منبع :
۱)بحارالأنوار مجلسی، ج۲۲، ص۴۸۴
@AsnadolMasaeb
اسناد المصائب
3⃣1⃣آخرین سخنان #حضرت_رسول_اکرم(صلّی الله علیه و آله) با اهل بیت خود!👇 #روز_شمار_شهادت_پیغمبر #روز_ش
4⃣1⃣حضرت عزرائیل برای قبض روح #حضرت_رسول_اکرم(صلّی الله علیه و آله) اذن ورود می گیرد!
#روز_شمار_شهادت_پیغمبر
#روز_شمار_فاطمیه
@AsnadolMasaeb
✅امام سجاد(علیه السلام) درباره شهادت حضرت رسول اکرم(ص) می فرماید :
📋《لَمَّا كَانَ قَبْلَ وَفَاةِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) ثَلَاثَةَ أَيَّامِ هَبَطَ عَلَيْهِ جَبْرَئِيلُ فَقَالَ :
يَا أَحْمَدُ! إِنَّ اللَّهَ أَرْسَلَنِي إِلَيْكَ إِكْرَاماً وَ تَفْضِيلًا لَكَ وَ خَاصَّةً يَسْأَلُكَ عَمَّا هُوَ أَعْلَمُ بِهِ مِنْكَ يَقُولُ : كَيْفَ تَجِدُكَ يَا مُحَمَّدُ(ص)؟
قَالَ النَّبِيُّ(ص) : أَجِدُنِي يَا جَبْرَئِيلُ مَغْمُوماً وَ أَجِدُنِي يَا جَبْرَئِيلُ مَكْرُوباً!》
♦️سه روز از عمر با برکت حضرت رسول اکرم(ص) باقی مانده بود که، جبرئیل بر آن حضرت(ص) نازل شد و گفت : یا احمد! همانا خدای تعالی بر اثر گرامی داشتن و فضیلت تو و خصوصیتی که با تو داشته مرا بسوی تو فرستاده است و از موضوعی میپرسد که خود او، نسبت به آن از تو، داناتر است.
و آن سؤال این است که میفرماید، چگونه خود را مییابی؟
پیامبر اکرم(ص) در پاسخ فرمود : ای جبرئیل! خود را اندوهناک و دلگیر مشاهده میکنم.
📋《فَلَمَّا كَانَ الْيَوْمُ الثَّالِثُ هَبَطَ جَبْرَئِيلُ وَ مَلَكُ الْمَوْتِ وَ مَعَهُمَا مَلَكٌ يُقَالُ لَهُ إِسْمَاعِيلُ فِي الْهَوَاءِ عَلَى سَبْعِينَ أَلْفَ مَلَكٍ!
فَسَبَقَهُمْ جَبْرَئِيلُ فَقَالَ : يَا أَحْمَدُ! إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْسَلَنِي إِلَيْكَ إِكْرَاماً لَكَ وَ تَفْضِيلًا لَكَ وَ خَاصَّةً يَسْأَلُكَ عَمَّا هُوَ أَعْلَمُ بِهِ مِنْكَ!
فَقَالَ : كَيْفَ تَجِدُكَ يَا مُحَمَّدُ؟
قَالَ : أَجِدُنِي يَا جَبْرَئِيلُ مَغْمُوماً وَ أَجِدُنِي يَا جَبْرَئِيلُ مَكْرُوباً!》
♦️روز سوم، جرائیل مجدد به حضور مبارک شرفیاب شد.
در اینروز، جبرئیل به اتفاق عزرائیل و فرشتهای به نام اسماعیل همراه با هفتاد هزار فرشته دیگر به حضور مبارک شرفیاب گردیده بود.
جبرئیل، که پیش از عزرائیل و اسماعیل به حضور مبارک رسول خدا(ص) شرفیاب شده بود، از ایشان پرسید :
یا احمد! همانا خدای تعالی بر اثر گرامی داشتن و فضیلت تو و خصوصیتی که با تو داشته مرا بسوی تو فرستاده است و از موضوعی میپرسد که خود او، نسبت به آن از تو، داناتر است.
و آن سؤال این است که میفرماید، چگونه خود را مییابی؟
حضرت(ص) در پاسخ فرمود : خود را اندوهناک و غمناک مشاهده میکنم.
📋《فَاسْتَأْذَنَ مَلَكُ الْمَوْتِ!
فَقَالَ جَبْرَئِيلُ : يَا أَحْمَدُ!
هَذَا مَلَكُ الْمَوْتِ يَسْتَأْذِنُ عَلَيْكَ لَمْ يَسْتَأْذِنْ عَلَى أَحَدٍ قَبْلَكَ وَ لَا يَسْتَأْذِنُ عَلَى أَحَدٍ بَعْدَكَ!》
♦️سپس عزرائیل، اجازه ورود گرفت.
سپس جبرائیل عرضه داشت : ای احمد!
این عزرائیل ملک الموت است که اذن ورود به خدمتتان را دارد.
با اینکه پیش از شما از احدی اذن ورود نخواسته و پس از شما هم، از کسی اجازه نخواهد خواست!
📋《قَالَ : ائْذَنْ لَهُ! فَأَذِنَ لَهُ جَبْرَئِيلُ فَأَقْبَلَ حَتَّى وَقَفَ بَيْنَ يَدَيْهِ فَقَالَ :
يَا أَحْمَدُ! إِنَّ اللَّهَ أَرْسَلَنِي إِلَيْكَ وَ أَمَرَنِي أَنْ أُطِيعَكَ فِيمَا تَأْمُرُنِي إِنْ أَمَرْتَنِي بِقَبْضِ نَفْسِكَ قَبَضْتُهَا وَ إِنْ كَرِهْتَ تَرَكْتُهَا》
♦️رسول خدا(ص) به جبرئیل گفت :
به وی اجازه ورود بده!
عزرائیل بهحضور مبارک شرفیاب شد و در برابر رسول اکرم(ص) توقف کرد و گفت : ای احمد(ص)! خدای تعالی مرا بسوی تو اعزام کرده است و دستور داده، هر چه بفرمائی، اطاعت کنم؛ اگر دستور دهی، جان تو را قبض کنم، قبض میکنم. و اگر دستور دهی، تو را به حال خود واگذارم، از تو اطاعت کرده و قبض روحت نخواهم کرد.
📋《فَقَالَ النَّبِيُّ(ص) :
أَ تَفْعَلُ ذَلِكَ يَا مَلَكَ الْمَوْتِ؟
قَالَ نَعَمْ بِذَلِكَ أُمِرْتُ أَنْ أُطِيعَكَ فِيمَا تَأْمُرُنِي.
فَقَالَ لَهُ جَبْرَئِيلُ : يَا أَحْمَدُ!
إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَدِ اشْتَاقَ إِلَى لِقَائِكَ》
♦️رسول خدا(ص) فرمود :
هر وظیفهای که نسبت به من داری، انجام بده.
عزرائیل گفت : وظیفه من بسته به فرمان شماست.
جبرئیل گفت : یا احمد! خدای تعالی اشتیاق دیدار تو را دارد.
رسول خدا(ص) فرمود : ای عزرائیل! ماموریت خود را بجای بیاور.
📋《فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) :
يَا مَلَكَ الْمَوْتِ امْضِ لِمَا أُمِرْتَ بِهِ.
فَقَالَ جَبْرَئِيلُ : هَذَا آخِرُ وَطْئِيَ الْأَرْضَ إِنَّمَا كُنْتَ حَاجَتِي مِنَ الدُّنْيَا》
♦️جبرئیل نزدیک به قبض روح پیغمبر(ص)، گفت : درود خدا بر تو، ای رسول خدا(ص)!
اینک آخرین گامی است که بر روی زمین میگذارم و از این پس، به زمین نخواهم آمد؛ زیرا منظور من، از آمدن به زمین، وجود مقدس تو بود.(۱)
📚منبع :
۱)امالی شیخ صدوق، ص۲۷۴
@AsnadolMasaeb
اسناد المصائب
4⃣1⃣حضرت عزرائیل برای قبض روح #حضرت_رسول_اکرم(صلّی الله علیه و آله) اذن ورود می گیرد! #روز_شمار_شهاد
5⃣1⃣وقایع بعد از شهادت #حضرت_رسول_اکرم(صلّی الله علیه و آله) :
#روز_شمار_شهادت_پیغمبر
#روز_شمار_فاطمیه
@AsnadolMasaeb
✅لحظاتی گذشت، و در این هنگام که سر مبارک حضرت رسول اکرم(ص) در دامن امام علی(ع) بود، جان سپرد.
امیرالمؤمنین(ع)، در یکى از خطبههاى خود به این مطلب تصریح کرده و مىفرماید :
📋《وَ لَقَدْ قُبِضَ رَسُولُ اللّهِ(ص) وَ إِنَّ رَأْسَهُ لَعَلَى صَدْرِی وَ لَقَدْ سَالَتْ نَفْسُهُ فِی کَفِّی، فَأَمْرَرْتُهَا عَلَى وَجْهِی وَ لَقَدْ وُلِّیتُ غُسْلَه وَالْمَلاَئِکَةُ أَعْوَانِی》
♦️حضرت رسول خدا(ص) در حالى که سرش بر سینه ام قرار داشت، قبض روح شد، نفس او در دستم روان گشت و سپس آن را به چهره کشیدم و من عهده دار غسل او بودم، در حالى که فرشتگان مرا یارى مى کردند.(۱)
صدای ناله و گریه زنان و کودکان بالا گرفت و على(ع) شيون كنان، رحلت پيامبر اکرم(ص) را اطرافيان خبر داد.
فضه کنیز فاطمه زهرا(س) می گوید :
📋《لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهُ(ص) افْتَجَعَ لَهُ الصَّغِيرُ وَ الْكَبِيرُ وَ كَثُرَ عَلَيْهِ الْبُكَاءُ وَ قَلَّ الْعَزَاءُ وَ عَظُمَ رُزْؤُهُ عَلَى الْأَقْرِبَاءِ وَ الْأَصْحَابِ وَ الْأَوْلِيَاءِ وَ الْأَحْبَابِ وَ الْغُرَبَاءِ وَ الْأَنْسَابِ وَ لَمْ تَلْقَ إِلَّا كُلَّ بَاكٍ وَ بَاكِيَةٍ وَ نَادِبٍ وَ نَادِبَةٍ》
♦️وقتی رسول خدا(ص) از دنیا رفت، کوچک و بزرگ در مرگ او اندوهگین شدند؛ گریه، بسیار و شکیبایی، اندک شد. مصیبت از دست دادن او بر خویشان، اصحاب، دوستان و غریبه هم سنگین بود. مرد و زنی را نمیدیدی، مگر در حالت گریه و زاری!
📋《وَ لَمْ يَكُنْ فِي أَهْلِ الْأَرْضِ وَ الْأَصْحَابِ وَ الْأَقْرِبَاءِ وَ الْأَحْبَابِ أَشَدَّ حُزْناً وَ أَعْظَمَ بُكَاءً وَ انْتِحَاباً مِنْ مَوْلَاتِي فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ(س)》
♦️در میان زمینیان، اصحاب، خویشان و دوستان کسی غمزدهتر و گریه و ناله کنندهتر از سرورم حضرت فاطمه(ع) نبود.(۲)
در قسمتی از فرمایشات حضرت صدیقه طاهره(س) پس از شهادت حضرت رسول اکرم(ص) آمده است که ایشان می فرمود :
📋《يَا أَبَتَاهْ! مَا أَعْظَمَ ظُلْمَةَ مَجَالِسِكَ!
فَوَا أَسَفَاهْ عَلَيْكَ إِلَى أَنْ أَقْدِمَ عَاجِلًا عَلَيْكَ وَ أُثْكِلَ أَبُوالْحَسَنِ الْمُؤْتَمَنُ أَبُووَلَدَيْكَ الْحَسَنِ(ع) وَ الْحُسَيْنِ(ع) وَ أَخُوكَ وَ وَلِيُّكَ وَ حَبِيبُكَ وَ مَنْ رَبَّيْتَهُ صَغِيراً وَ وَاخَيْتَهُ كَبِيراً وَ أَحْلَى أَحْبَابِكَ وَ أَصْحَابِكَ إِلَيْكَ مَنْ كَانَ مِنْهُمْ سَابِقاً وَ مُهَاجِراً وَ نَاصِراً وَ الثُّكْلُ شَامِلُنَا وَ الْبُكَاءُ قَاتِلُنَا وَ الْأَسَى لَازِمُنَا ثُمَّ زَفَرَتْ زَفْرَةً وَ أَنَّتْ أَنَّةً كَادَتْ رُوحُهَا أَنْ تَخْرُج》
♦️پدر جان! آن مجالسى كه تو داشتى با رفتن تو) دچار ظلمت شده اند.ابوالحسن(ع) تو را از دست داد، همان ابو الحسنى كه مؤتمن، پدر دو فرزند تو حسن(ع) و حسین(ع)، برادر تو دوست تو و محبوب تو مى باشد.
همان على(ع) كه تو او را از زمان كودكى پرورش دادى در زمان بزرگسالى او با وى برادر شدى.
همان على(ع) كه محبوبترین دوستان و اصحاب تو بود.
همان على(ع) كه در اسلام آوردن و هجرت نمودن و یارى كردن تو بر همه سبقت گرفت.
ما تو را از دست دادیم، گریه قاتل ما خواهد بود و تأسف همراه و مونس ما گردید.
سپس آن بانو فریادى زد و ناله اى كرد كه نزدیك بود روح از بدنش مفارقت نماید.(۳)
📚منابع :
۱)کشف الغمه اربلی، ج۱، ص۳۷۹
۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۱۷۵
۳)عوالم العلوم بحرانی، ج۱۱، ص۷۹۳
@AsnadolMasaeb