🔸🔶《السَّلاَمُ عَلَیکَ یابْنَ رَسُولِ اللهِ(ص) یَا وَصِیَّ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ(ع)، أَشْهَدُ أَنَّکَ عِشْتَ مَظْلُوماً وَ مَضَیتَ شَهِیدَاً》🔶🔸
✅امام حسن مجتبی(علیه السلام) از دو جهت نسبت به امام حسین(علیه السلام) از مظلومیت برخوردار بود.
1⃣از جهت همسر :👇
همسر امام حسین(ع) حضرت رباب(س) بود که امام(ع) علاقه زیادى به ایشان داشت، تا جایی که امام(ع) در مورد رباب(س) چنین سروده است :
📋《اِنِّى لَاَُحِبُّ دَارَاً
تَکُونُ بِهَا السَّکِینَهُ وَ الرُّبَابُ
أُحِبُّهُمَا وَ اَبذِلُ جُلَّ مَالِي
وَ لَيسَ لِعَاتِبِِ عِندِي عِتَابُ》
♦️آن خانه اى را که سکینه و رباب در آن باشند را دوست دارم.
آن دو را دوست مي دارم و مالم را بذل مي كنم، و عتاب كننده را نزد من حق عتاب نيست.(۱)
رباب در کوفه نیز، در مجلس ابن زیاد، وقتی نگاهش به سر مقدس امام حسین(ع) افتاد، بی تاب شد، و آن سر مبارک را گرفت و بوسید و در کنار خود نهاد و نوحه سرایی کرد و گفت :
📋《وَاحُسَینَا! فَلَا نَسِیتُ حُسَینَاََ
اَقصَدَتْهُ اُسِنَةُ الاَعدَاءِ
غَادَروُهُ بِکَربَلَاء صَرِیعَاََ
لَا سَقَی اللهُ جَانِبَی کَربَلَاءَ》
♦️وا حسینا! هیچ گاه حسین(ع) را از یاد نخواهم برد، که نیزههای دشمنان، بدن او را چاک چاک کرده است.
در کربلا به نیرنگ، او را بر زمین زدند. خداوند، کران تا کران کربلا را سیراب نکند!(۲)
اما همسر امام حسن مجتبی(ع) جعده دختر اشعث بن قیس بود که معاویه برای اینکه او را برای به قتل رساندن امام حسن مجتبی(ع) تطمیع و تحریک کند، به او پیغام فرستاد که :
📋《أَنِّی مُزَوِّجُکِ یَزِیدَ ابْنِی عَلَى أَنْ تَسُمِّیَ الْحَسَنَ(ع)》
♦️من تو را به ازدواج پسرم یزید در می آورم به شرط آنکه حسن بن علی(ع) را مسموم کنی و او را به قتل رسانی!
📋《وَ بَعَثَ إِلَيهَا بِمِائَةِ أَلفَ دِرهَمِِ فَقَبِلَت》
♦️و هزار درهم نیز برای جعده فرستاد و جعده نیز با وساطت و پافشاری پدرش اشعث پذیرفت.
تا اینکه روزی که امام حسن(ع) روزه بود، جعده زهر را در شیر ایشان ریخت و در هنگام افطار به امام(ع) داد، امام(ع) مقداری از آن را نوشید و بلافاصله زهر را احساس کرد و فرمود :
«إِنَّا للّه وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ»!(۳)
2⃣از جهت اصحاب و یاران :👇
امام حسین(ع) در شب عاشورا خطاب به اصحاب خود فرمود :
📋《يَا قَوْمِ! فَإِنِّي غَدَاً أُقْتَلُ وَ تُقْتَلُونَ كُلُّكُمْ حَتَّى لَا يَبْقَى مِنْكُمْ أَحَدٌ》
♦️من فردا کشته میشوم، همۀ شما نیز با من کشته خواهید شد و کسی از شما نمیماند.(۴)
سپس فرمود :
📋《تَفَرَّقُوا فِی سَوادِ هذَا اللَّیْلِ وَ ذَرُونِی وَ هؤُلاءِ الْقَوْمَ، فَإِنَّهُمْ لا یَطْلُبُونَ غَیْرِی》
♦️اکنون در این سیاهى شب، پراکنده شوید و مرا با این گروه دشمن تنها بگذارید، که آنان تنها مرا مى طلبند!(۵)
کلام امام(ع) تمام شد و حضرت عباس(ع) به نمایندگی از بنی هاشم عرضه داشت :
📋《لَا اَرَانَا اللهُ ذَلِکَ اَبَدَاً》
♦️خدا چنین روزی را نیاورد که ما تو را رها کنیم و بهسوی شهر خود برگردیم.(۶)
و زهیر بن قین به نمایندگی از غیر بنی هاشم ایستاد و گفت :
📋《وَ اللَّهِ لَوَدِدْتُ أَنِّي قُتِلْتُ ثُمَّ نُشِرْتُ ثُمَّ قُتِلْتُ حَتَّى أُقْتَلَ هَكَذَا أَلْفَ مَرَّةٍ وَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَدْفَعُ بِذَلِكَ الْقَتْلَ عَنْ نَفْسِكَ وَ عَنْ أَنْفُسِ هَؤُلَاءِ الْفِتْيَانِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِكَ》
♦️به خدا سوگند! دوست دارم کشته شوم، باز زنده گردم، و سپس کشته شوم، تا هزار مرتبه، تا خداوند تو و اهل بیتت را از کشته شدن در امان دارد!(۷)
امام(ع) وقتی وفاداری یاران را دید، فرمود :
📋《فَاِنّي لَا أََعلَمُ أَصحَابَاً أَوفَي وَ لَا خَيرَاً مِن أَصحَابِي، وَ لَا أَهلَ بَيتِِ أَبَّرَ وَ لَا أَوصَلَ مِن أَهلِ بَيتِي؛ فَجَزَاکُمُ اللهُ خَيرَاً》
♦️به راستي که من اصحابي را بهتر و باوفاتر از اصحاب خود نمی دانم و اهل بيتي نيکوتر و صله کننده تر از اهل بيت خود نمي دانم، پس خدای متعال شما را جزای خير دهد.(۸)
@AsnadolMasaeb
ادامه مطالب :👇
اما امام حسن مجتبی(ع) هنگامی که در ساباط خواست یاران خود را امتحان کند و میزان اطاعت پذیری آنها بداند و از این طریق دوست را از دشمن تشخیص دهد، به دلیل خیانت برخی فرماندهان و نبود اصحابی برای جنگ با معاویه، از پیشنهاد صلحی که معاویه به امام(ع) داده بود، سخن به میان آورد و خطبه خواندند و سپس به خیمه خود بازگشتتند.
در این میان، سپاه امام(ع) گفتند :
📋《كَفَرَ وَاللَّهِ الرَّجُلُ! ثُمَّ شَدُّوا عَلَى فُسْطَاطِهِ فَانْتَهَبُوهُ حَتَّى أَخَذُوا مُصَلَّاهُ مِنْ تَحْتِهِ ثُمَّ شَدَّ عَلَيْهِ عَبْدُ الرَّحْمَنِ أَزْدِيُّ فَنَزَعَ مِطْرَفَهُ عَنْ عَاتِقِهِ فَبَقِيَ جَالِساً مُتَقَلِّداً السَّيْفَ بِغَيْرِ رِدَاءٍ!》
♦️به خدا قسم، اين مرد کافر شده است و بـه خيمه ی حضرت(ع) حمله ور شدند!
حتى سجاده ايشان را از زير پايش غارت کردند و عبدالرحمن ازدى به طرف آن بزرگوار یورش برد و مِطرَف (شال بزرگى که روى شانه ها انداخته مي شود) را از گردن آن حضرت(ع) کشید، پس آن حضرت(ع) در حالي که شمشيرش را به گردن آويخته بود، نشست.(۹)
تا جایی که یاران، ایشان را این چنین خطاب می کردند :
📋《عَلَیْکَ السَّلامُ یَا مُذِلَّ الْمُومِنِینَ!》
♦️سلام بر تو ای کسی که مؤمنان را خوار و ذلیل کرده ای!(۱۰)
ابن اثیر می نویسد :
هنگامی که معاویه به امام حسن مجتبی(ع) پیشنهاد صلح داد، مردم به گرمی آن را پذیرفتند. امام حسن(ع) در خطبه ای پیشنهاد معاویه را به اطلاع لشکر خود رسانید و فرمود :
📋《أَلا وَ إِنَّ مُعَاوِيَةَ دَعَانَا إِلَى أَمْرٍ لَيْسَ فِيهِ عِزٌّ وَلا نَصَفَةٌ، فَإِنْ أَرَدْتُمُ الْمَوْتَ رَدَدْنَاهُ عَلَيْهِ، وَحَاكَمْنَاهُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ بِظُبَا السُّيُوفِ، وَإِنْ أَرَدْتُمْ الْحَيَاةَ قَبِلْنَاهُ، وَ أَخَذْنَا لَكُمُ الرِّضَا》
♦️بدانید همانا معاویه ما را به امری فرا می خواند که نه عزّت ما در آن است و نه مطابق با انصاف است.
اگر دارای روحیه شهادت طلبی هستید، درخواستش را رد کنیم و دست به شمشیر ببریم تا خداوند سبحان میان ما حکم کند، ولی اگر زندگی دنیا را می طلبید، خواسته اش اجابت کرده و رضایت شما را فراهم کنیم.
هنگامی که کلام امام حسن(ع) به این جا رسید :
📋《فَنَادَاهُ الْقَوْمُ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ : الْبَقِيَّةَ! الْبَقِيَّةَ! فَلَمَّا أَفْرَدُوهُ أَمْضَى الصُّلْحَ》
♦️مردم از هر سو فریاد برآوردند که ما زندگی و بقای دنیایی را می خواهیم.
با این سخن، صلح را بر امام(ع) تحمیل کردند و امام(ع) پس از آن که از آن ها جدا شد، صلح با معاویه را امضاء نمود.(۱۱)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📚شعر :
قوتت همه شب خون جگر بود حسن جان
گریان ز غمت چشم سحر بود حسن جان
از دوست و دشمن به تو پیوسته ستم شد
مظلومی تو ارث پدر بود حسن جان
مادر که زمین خورد، تن پاک تو لرزید
تنها کمکت اشک بصر بود حسن جان
از طعنه و از زخم زبان های پیاپی
هر دم به دلت زخم دگر بود حسن جان
شد قلب تو مجروح تر از جسم برادر
کز او جگرت سوخته تر بود حسن جان
هر کس به تنش زخم رسد از دم شمشیر
زخم تو به تن نه، به جگر بود حسن جان
در کوچه و در مسجد و در خانه مغیره
پیوسته تو را پیش نظر بود حسن جان
در راه حسین بن علی چار فداییت
در کرببلا چار پسر بود حسن جان
👤سازگار
📚منابع :
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۷
۲)شرح الاخبار ابن حیون، ج۳، ص۱۷۸
۳)الارشاد شیخ مفید، ج۲، صص۱۷_۱۸
۴)الهدایه الکبری خصیبی، ص۲۰۴
۵)اللهوف سید بن طاووس، ص۹۰
۶)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۹۱
۷)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۹۲
۸)مثیرالاحزان ابن نما حلی، ص۵۲
۹)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱
۱۰)تحف العقول شعرانی، ص۳۰۸
۱۱)اسدالغابه ابن اثیر، ج۲، ص۱۳
@AsnadolMasaeb
💠روایتی از #امام_جعفر_صادق_علیه_السلام و تطبیق ذوقی این روایت بر زندگانی #امام_حسن_علیه_السلام :👇
@AsnadolMasaeb
✅امام جعفر صادق(علیه السلام) می فرماید :
«الحِلمُ يَدُورُ عَلى خَمسَةِ أَوجُهٍ :
۱)أَن يَكُونَ عَزِيزَاً فَيَذِلَّ!
۲)أَو يَكُونَ صَادِقَاً فَيُتَّهَمَ!
۳)أَو يَدعُوَ إِلَى الحَقِّ فَيُستَخَفَّ بِهِ!
۴)أَو أَن يُؤذَى بِلَا جُرمٍ!
۵)أَو أَن يُطَالِبَ بِالحَقِّ وَيُخَالِفُوهُ فِيهِ!»
♦️پنج چيز است كه بردبارى مىطلبد :
۱)شخص عزيز باشد، ولی خوار شود.
۲)راستگو باشد، ولی نسبت ناروا به او داده شود.
۳)به حق دعوت كند، ولی او را سبكش بشمارند.
۴)بى گناه باشد، ولی او اذيت شود.
۵)حق طلبى كند، ولی با او مخالفت كنند.(۱)
💠حال می بینیم که هر پنج ویژگی حلم، در وجود امام حسن مجتبی(ع) بوده و برای ایشان صدق می کند :
1⃣«أَن يَكُونَ عَزِيزَاً فَيَذِلَّ»
امام حسن(ع) عزیزی بود که او را خوار کردند!
در تاریخ آمده است که؛
وقتی امام حسن مجتبی(ع) در ساباط خواست یاران خود را امتحان کند و میزان اطاعت پذیری آنها بداند و از این طریق دوست را از دشمن تشخیص دهد، به دلیل خیانت برخی فرماندهان و نبود اصحابی برای جنگ با معاویه، از پیشنهاد صلحی که معاویه به امام(ع) داده بود، سخن به میان آورد و خطبه خواندند و سپس به خیمه خود بازگشتتند.
در این میان، سپاه امام(ع) گفتند :
📋《كَفَرَ وَاللَّهِ الرَّجُلُ! ثُمَّ شَدُّوا عَلَى فُسْطَاطِهِ فَانْتَهَبُوهُ حَتَّى أَخَذُوا مُصَلَّاهُ مِنْ تَحْتِهِ ثُمَّ شَدَّ عَلَيْهِ عَبْدُ الرَّحْمَنِ أَزْدِيُّ فَنَزَعَ مِطْرَفَهُ عَنْ عَاتِقِهِ فَبَقِيَ جَالِساً مُتَقَلِّداً السَّيْفَ بِغَيْرِ رِدَاءٍ!》
♦️به خدا قسم، اين مرد کافر شده است و بـه خيمه ی حضرت(ع) حمله ور شدند!
حتى سجاده ايشان را از زير پايش غارت کردند و عبدالرحمن ازدى به طرف آن بزرگوار یورش برد و مِطرَف (شال بزرگى که روى شانه ها انداخته مي شود) را از گردن آن حضرت(ع) کشید، پس آن حضرت(ع) در حالي که شمشيرش را به گردن آويخته بود، نشست.(۲)
تا جایی که یاران، ایشان را این چنین خطاب می کردند :
📋《عَلَیْکَ السَّلامُ یَا مُذِلَّ الْمُومِنِینَ!》
♦️سلام بر تو ای کسی که مؤمنان را خوار و ذلیل کرده ای!(۳)
2⃣«أَو يَكُونَ صَادِقَاً فَيُتَّهَمَ»
امام حسن(ع) راستگویی بود که نسبت ناروا به او دادند!
ابن اثیر می نویسد :
هنگامی که معاویه به امام حسن مجتبی(ع) پیشنهاد صلح داد، مردم به گرمی آن را پذیرفتند. امام حسن(ع) در خطبه ای پیشنهاد معاویه را به اطلاع لشکر خود رسانید و فرمود :
📋《أَلا وَ إِنَّ مُعَاوِيَةَ دَعَانَا إِلَى أَمْرٍ لَيْسَ فِيهِ عِزٌّ وَلا نَصَفَةٌ، فَإِنْ أَرَدْتُمُ الْمَوْتَ رَدَدْنَاهُ عَلَيْهِ، وَحَاكَمْنَاهُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ بِظُبَا السُّيُوفِ، وَإِنْ أَرَدْتُمْ الْحَيَاةَ قَبِلْنَاهُ، وَ أَخَذْنَا لَكُمُ الرِّضَا》
♦️بدانید همانا معاویه ما را به امری فرا می خواند که نه عزّت ما در آن است و نه مطابق با انصاف است.
اگر دارای روحیه شهادت طلبی هستید، درخواستش را رد کنیم و دست به شمشیر ببریم تا خداوند سبحان میان ما حکم کند، ولی اگر زندگی دنیا را می طلبید، خواسته اش اجابت کرده و رضایت شما را فراهم کنیم.
هنگامی که کلام امام حسن(ع) به این جا رسید :
📋《فَنَادَاهُ الْقَوْمُ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ : الْبَقِيَّةَ! الْبَقِيَّةَ! فَلَمَّا أَفْرَدُوهُ أَمْضَى الصُّلْحَ》
♦️مردم از هر سو فریاد برآوردند که ما زندگی و بقای دنیایی را می خواهیم.
با این سخن، صلح را بر امام(ع) تحمیل کردند و امام(ع) پس از آن که از آن ها جدا شد، صلح با معاویه را امضاء نمود.(۴)
3⃣«يَدعُوَ إِلَى الحَقِّ فَيُستَخَفَّ بِهِ»
امام حسن(ع) داعی به حق و خیرخواه مردم بود ولی او را سبک و خفیف کردند!
هنگامی که امام حسن(ع) توسط جعده بنت اشعث مسموم شد، به امام حسین(ع) وصیت کرد و فرمود :
📋《فَإِذَا قَضَیْتُ فَغَمِّضْنِی وَ غَسِّلْنِی وَ کَفِّنِّی وَ احْمِلْنِی عَلَى سَرِیرِی إِلَى قَبْرِ جَدِّی رَسُولِ اللَّهِ(ص) لِأُجَدِّدَ بِهِ عَهْداً ثُمَّ رُدَّنِی إِلَى قَبْرِ جَدَّتِی فَاطِمَهَ بِنْتِ أَسَدٍ(س) فَادْفِنِّی هُنَاکَ》
♦️هر گاه من از دنیا رفتم چشم مرا بپوشان و غسل بده و کفن کن و بر تابوتی گذارده؛ کنار مزار جدم رسول خدا(ص) ببر تا تجدید عهدى کنم.
سپس مرا به سوی قبر جده ام فاطمه بنت اسد منتقل کن و در آنجا به خاک بسپار.
بعد از شهادت امام(ع)، امام حسین(ع) طبق وصیت، برادر را غسل داد و کفن کرد و بر روى سریری گذاشت تا براى آخرین وداع، بدن مطهرش را کنار قبر مقدس رسول خدا(ص) ببرد.
مروان و سایر بنی امیه که جزو دار و دسته او بودند یقین کردند که مردم مشایعت کننده قصد دارند، بدن مطهر را در کنار رسول خدا(ص) به خاک بسپارند.
از این رو خود را مجهز به تجهیزات نبرد کردند و با اجتماع خود راه را بر کاروان عزادار بستند.
@AsnadolMasaeb
ادامه مطالب :👇
در این هنگام عایشه نیز، سوار بر قاطری به جمع آنها ملحق شد؛ در حالی که می گفت :
📋《مَا لِی وَ لَكُمْ تُرِیدُونَ أَنْ تُدْخِلُوا بَیْتِی مَنْ لَا أُحِبُّ؟!!》
♦️ما را با شما چه کار؟! می خواهید کسی را وارد خانه من کنید که محبتی و ارادتی نسبت به او ندارم؟(۵)
مروان و دار و دسته اش از فرصت استفاده کردند و تیراندازی کردند.
ابن شهر آشوب می نویسد :
📋《وَ رَمَوْا بِالنِّبَالِ جَنَازَتَهُ حَتَّى سَلَّ مِنْهَا سَبْعُونَ نَبْلَاً》
♦️در این هنگام، جنازهی آن حضرت(ع) را تیرباران کردند، تا جایی که هفتاد چوبهی تیر به تابوت آویخته شد.(۶)
در این هنگام امام حسین(ع) فرمود :
📋《وَ اللَّهِ لَوْ لَا عَهْدُ الْحَسَنِ(ع) إِلَیَّ بِحَقْنِ الدِّمَاءِ وَ أَنْ لَا أُهَرِیقَ فِی أَمْرِهِ مِحْجَمَهَ دَمٍ لَعَلِمْتُمْ کَیْفَ تَأْخُذُ سُیُوفُ اللَّهِ مِنْکُمْ مَأْخَذَهَا وَ قَدْ نَقَضْتُمُ الْعَهْدَ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ وَ أَبْطَلْتُمْ مَا اشْتَرَطْنَا عَلَیْکُمْ لِأَنْفُسِنَا》
♦️به خدا سوگند! اگر برادرم با من پیمان نبسته بود که در پاى جنازه او خونی ریخته نشود می دیدید که چگونه شمشیرهاى الهى از نیام بیرون مى آمد و دمار از روزگار شما درمی آوردند.
شما همان روسیاهانی هستید که عهد میان ما و خودتان را شکستید و شرائط آن را باطل ساختید. آنگاه جنازه مظلوم امام مجتبی(ع) را به طرف بقیع برده و در کنار قبر جده اش فاطمه بنت اسد به خاک سپردند.(۷)
4⃣«أَن يُؤذَى بِلَا جُرمٍ»
امام حسن(ع) مظلومی بود که بدون هیچ جرمی مورد اذیت و آزار دیگران واقع می شد.
در تاریخ نقل شده است که؛
با پایان گرفتن مراسم صلح و کناره گیری امام حسن مجتبی(ع) از حکومت، امام(ع) از کوفه به مدینه هجرت کرد.
حتی امام(ع) به تقاضای برخی از اهل کوفه مانند مُسّیب بن نجبه و دیگران که خواستار توقف آن حضرت(ع) در کوفه شدند پاسخ رد داد، و درخواستشان را نپذیرفت و به مدینه رفت.
از طرفی هم مغیره از سوی معاویه حاکم کوفه شد.
در این مدت که امام حسن(ع) در مدینه ساکن بودند، معاویه از شام به مدینه سفر کرد.
امام(ع) با معاویه و درباریان او مانند عمرو بن عاص و مغیره بن شعبه و مروان بن حکم و ولید بن عقبه و دیگران دیدارهایی داشته و سخنانی از آن حضرت(ع) در برخورد با آنها نقل شده است، و در این برخوردها و دیدارها چیزی که همه جا به چشم می خورد، عناد و دشمنی و اهانت و جسارت آنها به امام مجتبی(ع) است.
آنان همواره می خواستند امام(ع) را در انظار مردم و در حضور دیگران تحقیر نمایند.
و حتی این شیوه ناپسند در هواداران آنها و بنی امیه نیز معمول بوده که هر جا امام(ع) را دیدار می کردند، دشنام و یا زخم زبانی به آن بزرگوار می زدند.(۸)
در یکی از این دیدار ها که هرکدام به امام مجتبی(ع) اهانت کردند و امام(ع) با حلم حَسنیّه خودشون، جواب یکایک آنان را داد، وقتی نوبت به مُغیره رسید، امام مجتبی(ع) فرمود :
📋《مَهلَاً یا مُغَیرَه! أَنْتَ الَّذِی ضَرَبْتَ فَاطِمَةَ(س) بِنْتَ رَسُولِ اللهِ(ص) حَتَّی أَدْمَیتَهَا وَ أَلْقَتْ مَا فِی بَطْنِهَا》
♦️ساکت باش مغیره! تو همان هستی که فاطمه(س) دختر گرامی رسول خدا(ص) را زدی؛ تا آنجا که خون آلود شد و فرزند در شکمش را سقط کرد.(۹)
@AsnadolMasaeb
ادامه مطالب :👇
5⃣«أَن يُطَالِبَ بِالحَقِّ وَ يُخَالِفُوهُ فِيهِ»
امام حسن مجتبی(ع) همواره طالب حق بود ولی با او نشناخته به مخالفت می پرداختند.
در تاریخ آمده است که؛
📋《أَنَّ شَامِيّاً رَآهُ رَاكِباً فَجَعَلَ يَلْعَنُهُ وَ اَلْحَسَنُ(ع) لاَ يَرُدُّ》
♦️روزی یکی از اهل شام که به مدینه آمده بود، همین که با امام حسن(ع) برخورد نمود، شروع کرد به ناسزاگویی نسبت به امام حسن(ع) و امام(ع) به او پاسخی نداد تا سخنانش تمام شود.
📋《فَلَمَّا فَرَغَ أَقْبَلَ اَلْحَسَنُ(ع) فَسَلَّمَ عَلَيْهِ وَ ضَحِكَ فَقَالَ : أَيُّهَا اَلشَّيْخُ أَظُنُّكَ غَرِيباً وَ لَعَلَّكَ شَبَّهْتَ فَلَوِ اِسْتَعْتَبْتَنَا أَعْتَبْنَاكَ وَ لَوْ سَأَلْتَنَا أَعْطَيْنَاكَ وَ لَوِ اِسْتَرْشَدْتَنَا أَرْشَدْنَاكَ وَ لَوِ اِسْتَحْمَلْتَنَا أَحْمَلْنَاكَ وَ إِنْ كُنْتَ جَائِعاً أَشْبَعْنَاكَ وَ إِنْ كُنْتَ عُرْيَاناً كَسَوْنَاكَ وَ إِنْ كُنْتَ مُحْتَاجاً أَغْنَيْنَاكَ وَ إِنْ كُنْتَ طَرِيداً آوَيْنَاكَ وَ إِنْ كَانَ لَكَ حَاجَةٌ قَضَيْنَاهَا لَكَ فَلَوْ حَرَّكْتَ رَحْلَكَ إِلَيْنَا وَ كُنْتَ ضَيْفَنَا إِلَى وَقْتِ اِرْتِحَالِكَ كَانَ أَعْوَدَ عَلَيْكَ لِأَنَّ لَنَا مَوْضِعاً رَحْباً وَ جَاهاً عَرِيضاً وَ مَالاً كَثِيراً》
♦️زمانی که سخنان مرد شامی تمام شد، آن حضرت(ع) به مرد شامی سلام کرد و لبخندی زد و سپس فرمود :
ای شیخ! گمان میکنم که غریب باشی و گویا بر تو اموری مشتبه شده باشد، پس اگر از ما حلالیت بطلبی و بخواهی که از تو راضی شویم، از تو راضی و خشنود میشویم و اگر چیزی سؤال کنی برایت باربر فراهم میکنیم و اگر از ما طلب ارشاد و هدایت کنی تو را ارشاد میکنیم و اگر بار برداری بطلبی عطا میکنیم و اگر گرسنه باشی تو را سیر میکنیم و اگر برهنه باشی تو را می پوشانیم و اگر محتاج باشی بینیازت میکنیم و اگر رانده شدهای تو را پناه میدهیم و اگر حاجتی داری حاجتت را برمیآوریم و اگر بار خود را به خانهی ما فرود آوری و میهمان ما باشی، تا وقت رفتن برای تو بهتر خواهد بود، زیرا که ما خانهی بزرگ و جاه و مال فراوان داریم.
📋《فَلَمَّا سَمِعَ اَلرَّجُلُ كَلاَمَهُ بَكَى ثُمَّ قَالَ : أَشْهَدُ أَنَّكَ خَلِيفَةُ اَللَّهِ فِي أَرْضِهِ اَللّٰهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسٰالَتَهُ وَ كُنْتَ أَنْتَ وَ أَبُوكَ أَبْغَضَ خَلْقِ اَللَّهِ إِلَيَّ وَ اَلْآنَ أَنْتَ أَحَبُّ خَلْقِ اَللَّهِ إِلَيَّ》
♦️آن مرد وقتی این برخورد را از امام حسن مجتبی(ع) دید، گریست و گفت :
شهادت میدهم که تو جانشین خدا در زمین هستی و خدا میداند که رسالت خویش را در کجا قرار دهد. من پیش از این سرسختترین دشمن تو و پدرت بودهام، اما الان دوست داشتنیترین شخص نزد من تو هستی.(۱۰)
📚منابع :
۱)بحارالأنوار مجلسی، ج۷۱، ص۴۲۲
۲)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱
۳)تُحف العقول شعرانی، ص۳۰۸
۴)اسد الغابة ابن اثیر، ج۲، ص۱۳
۵)الارشاد شیخ مفید، ج۲، صص۱۷_۱۸
۶)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۴۴
۷)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۹
۸)حیاة الامام الحسن(ع) قرشی، ج۲، ص۲۸۵
۹)الإحتجاج طبرسی، ج١، ص٢٧٨
۱۰)بحارالأنوار مجلسی، ج۴۳، ص۳۴۴
@AsnadolMasaeb
🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴
✍ #روضه_شماره 0️⃣0️⃣1️⃣
👤 #امام_حسن_علیه_السلام
👤 #امام_حسین_علیه_السلام
@AsnadolMasaeb
🔹🔷《اَلسَّلٰامُ عَلَی رِیحَانَتَیِ الرَّسُولِ(ص)، سَیِّدَی شَبَابِ اَهلِ الجَنَّةِ الحَسَنِ(علیه السلام) وَ الحُسَینِ(علیه السلام)》🔷🔹
✅حضرت رسول اکرم(ص) به امام حسن(ع) و امام حسین(ع) علاقه وافری داشت و آنان را همواره دوست می داشت.
ابن مسعود نقل می کند :
📋《حَمَلَ رَسُولُ اللهِ(ص) الحَسَنَ(ع) وَ الحُسَینَ(ع) عَلَی ظَهرِهِ، الحَسَنُ(ع) عَلَی اَضلَاعِهِ الیُمنَی وَ الحُسَینُ(ع) عَلَی اَضلَاعِهِ الیُسرَی ثُمَّ مَشَی》
♦️حضرت رسول اکرم(ص) حسنین(ع) را بر پشت مبارکشان سوار می کرد، درحالی که حسن(ع) را بر دوش راست خود و حسین(ع) را بر دوش چپ خود، حمل می کرد.(۱)
و در روایتی دیگر آمده است که حضرت رسول اکرم(ص) خطاب به اصحاب می فرمود :
📋《إِنَّ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَيْنَ(عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ) رَيْحَانَتِي مِنَ اَلدُّنْيَا》
♦️حسن(ع) و حسین(ع) دو گل من در دنيا هستند.(۲)
🏴اما با دردانه های حضرت رسول اکرم(ص) چه کردند؟!
آنچه در تاریخ آمده، نشان از جنایات امت در قبال این دو بزرگوار است.
وجه اشتراک این جنایات این بود که هر دو بزرگوار را مورد هدف تیر قرار دادند.
ابن شهر آشوب در مناقب نقل می کند؛
هنگام حمل جنازه امام حسن مجتبی(ع) به سمت مسجد حضرت رسول اکرم(ص)؛
📋《وَ رَمَوْا بِالنِّبَالِ جَنَازَتَهُ حَتَّى سَلَّ مِنْهَا سَبْعُونَ نَبْلَاً》
♦️جنازهی آن حضرت(ع) را تیر باران کردند، تا جایی که هفتاد چوبهی تیر به تابوت آویخته شد.(۳)
در مورد امام حسین(ع) نیز آمده است؛
در روز عاشورا که امام حسین(ع) تنها مشغول جنگ کردن بود، دستور تیر باران حضرت(ص) را دادند.
📋《وَ رَمَوُهُ بِالنِّبَالِ لَمَّا أُثْخِنَ الْحُسَیْنُ(ع) بِالْجِرَاحِ وَ بَقِیَ کَالْقُنْفُذِ》
♦️حضرت(ع) را تير باران کردند، و هنگامی که بر امام حسین(ع) جراحات بسیاری وارد گردید، همانند خارپشت شد.(۴)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
جنت، بهارِ پیرهنت، أیّها الکریم
از نور جامه ای به تنت، أیّها الکریم
ای همدم تو زمزمه های زلال وحی
ای جبرئیل همسخنت أیها الکریم
تو مطلع کرامتی و لطف و مهر و جود
پروانه های انجمنت أیها الکریم
نشنید آنکه بر تو روا داشت ناسزا
یک ناروا هم از دهنت أیها الکریم
اما تو که غریب نواز مدینه ای
هستی غریب در وطنت أیها الکریم
حتی شهادت تو نداده ست خاتمه
بر روضه های دل شِکَنت أیها الکریم
مادر نبود تا که ببیند در آن غروب
تشییع شد چگونه تنت أیها الکریم
بیرون کشید با دل غرق به خون، حسین
هفتاد تیر از بدنت أیها الکریم
شد روضه خوان کشته ی مظلوم کربلا
تابوت و پیکر و کفنت أیها الکریم
آنجا ولی شراره ی غم پُر گُدازه بود
یعنی به جای تیر و کمان نعل تازه بود
👤رحیمی
📚منابع :
۱)احقاق الحق شوشتری، ج۱۰، ص۷۲۰
۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۲۶۲
۳)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۴۴
۴)اللهوف سید بن طاووس، ص۱۵۰
@AsnadolMasaeb
✅منفورترین خانواده در تاریخ!
👤امام جعفر صادق(علیه السلام) می فرماید:
«إِنَّ اَلْأَشْعَثَ بْنَ قَيْسٍ شَرِكَ فِي دَمِ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ(عَلَیهِ السَّلَامُ) وَ اِبْنَتُهُ جَعْدَةُ سَمَّتِ اَلْحَسَنَ(عَلَیهِ السَّلَامُ) وَ مُحَمَّدٌ اِبْنُهُ شَرِكَ فِي دَمِ اَلْحُسَيْنِ(عَلَیهِ السَّلَامُ)»
♦️«أشعث بن قیس کندی» در خون حضرت امیرالمؤمنین امام علی(علیه السلام) شریک بود.
و دخترش «جعده» امام حسن مجتبی(علیه السلام) را مسموم کرد و پسرش «محمد» در خون امام حسین(علیه السلام) شرکت کرد.(۱)
#امام_علی_علیه_السلام
#امام_حسن_علیه_السلام
#امام_حسین_علیه_السلام
📚منبع:
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۲، ص۲۲۸
@AsnadolMasaeb
⁉️چرایی تشییع و دفن پیکرهای مطهر اهل بیت(علیهم السلام) در شبانه و به صورت مخفیانه؟!!
@AsnadolMasaeb
✅اولین پیکری که در بین چهارده معصوم(علیهم السلام) در روز تشییع شد، پیکر مطهر امام حسن مجتبی(علیه السلام) بود و تا قبل از ایشان، مراسم تشییع به صورت شبانه و مخفیانه بوده است.
1⃣تشییع جنازه #حضرت_رسول_اکرم(صلی الله علیه و آله) :
بدن مطهر حضرت رسول اکرم(ص) سه روز بعد از رحلت ايشان، در نیمه شب اول ماه ربیعالاول توسط امیرالمومنین علی(ع) در خانه ی حضرت(ع) که اینک داخل مسجد النبی(ص) است به خاک سپرده شد.
در منابع آمده است که؛
📋《تُوُفِّي فِي شَهْرِ رَبِيعٍ الأَوَّلِ يَوْمَ الاثْنَيْنِ وَ دُفِنَ لَيْلَةَ الأَرْبِعَاءِ》
♦️حضرت(ص) در روز دوشنبه ماه ربیع الاول از دنیا رفت و در شب چهارشنبه به خاک سپرده شد.(۱)
عایشه می گوید :
📋《مَا عَلِمْنَا بِدَفْنِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) حَتَّى سَمِعْنَا صَوْتَ الْمَسَاحِي فِي جَوْفِ لَيْلَةِ الْأَرْبِعَاءِ》
♦️به خدا قسم ما از دفن پیامبر اکرم(ص) با خبر نشدیم تا اینکه صدای بیل و کلنگ را در شب چهارشنبه از حجره آن حضرت(ع) شنیدیم.(۲)
⁉️علت :👇
ابن ابی الحدید معتزلی می نویسد :
📋《لِيَثبِتَ عِندَ النَّاسِ أَنَّ الدُّنيَا شَغَلَتهُم عَن نَبِيِّهِم ثَلَاثَةَ أَيَّامِِ حَتَّى أَمَرَهُ إلَى مَا تَرَونَ وَ قَد كَانَ يَتَطَلَّبُ الحَيلَةَ فِي تَهجِينَ أَمرِ أَبِي بَكرِِ حَيثُ وَقَعَ فِي مَا وَقَعَ بِكُلِّ طَرِيقِِ وَ يَتَعَلَّقُ بِأَدنَى سَبَبِِ مِن أُمُورِِ كَانَ يَعتَمِدُهَا》
♦️باید گفت علی(ع) بدین خاطر بدن پیامبر اکرم(ص) را تا سه روز دفن ننمود تا به مردم بفهماند که دنیا آن چنان اهل سقیفه را به خود مشغول نموده بود، که تا سه روز حتی سراغ بدن پیامبر(ص) را نگرفتند!
چرا که علی(ع) پس از جریان سقیفه برای رسوا کردن هیات حاکمه از هر راهی که می توانست کوتاهی نکرد.(۳)
2⃣تشییع جنازه #حضرت_فاطمه_سلام_الله_علیها :
در فرازی از وصیت حضرت فاطمه(س) به امام علی(ع) آمده است :
📋《یَا عَلِیَّ(ع)! اَنْتَ اَوْلی بِی مِنْ غَیرِی و حَنِّطْنی و غَسِّلْنِی و كَفِّنِّی بِاللَّیلِ وَ صَلِّ عَلَیَّ وَ ادْفِنِّی بِاللَّیْلِ وَ لا تُعْلِمْ اَحَداً》
♦️ای علی(ع)! تو از دیگران بر من سزاوارتری! پس حنوط و غسل و كفن كردن مرا در شب به انجام رسان و شب بر من نماز بگزار و شب مرا دفن كن! و به هیچ كس اطّلاع نده!!(۴)
ابن شهر آشوب نقل می کند؛
📋《إِنَّ فَاطِمَةَ(س) دُفِنَتْ لَیْلًا》
♦️حضرت فاطمه زهرا(س) شبانه دفن شد.(۵)
⁉️علت :👇
در روایتی آمده است که اصبغ بن نباته؛
📋《سَأَلَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(ع) عَنْ دَفْنِهَا لَیْلًا فَقَالَ إِنَّهَا كَانَتْ سَاخِطَةً عَلَى قَوْمٍ كَرِهَتْ حُضُورَهُمْ جِنَازَتَهَا》
♦️از امام على(ع) درباره اینكه فاطمه(س) شبانه دفن گردید جویا شد، که ایشان فرمود :
به علّت اینكه فاطمه(س) بر گروهى خشمناك بود و راضى نبود كه آنان براى تشییع جنازه اش حاضر شوند.(۶)
3⃣تشییع جنازه #امام_علی_علیه_السلام :
امام باقر(ع) می فرماید :
📋《دُفِنَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) بِنَاحِيَةِ الْغَرِيَّيْنِ وَ دُفِنَ قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ》
♦️امام علی(ع) در پشت کوفه در منطقه غَریّین، قبل از طلوع فجر دفن شد.(۷)
⁉️علت :👇
در روایتی نقل شده است که؛ علت وصیت به دفن شبانه و ساختن قبرهای متفاوت این بود که؛
📋《إِنَّمَا أَرَادَ بِهَذَا أَنْ لَا يَعْلَمَ أَحَدٌ مِنْ أَعْدَائِهِ مَوْضِعَ قَبْرِهِ》
♦️امام علی(ع) می خواست که؛ ملاعين خوارج و بنى امیه موضع قبر آن حضرت(ع) را ندانند، مبادا که اراده کنند جسد مطهر ایشان را بیرون آورند.(۸)
📚منابع :
۱)تاریخ طبری، ج۲، ص۴۵۵
۲)تاریخ الاسلام ذهبی، ج۱، ص۵۸۲
۳)شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱۳، ص۳۷
۴)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۲۱۴
۵)مناقب ابن شهر آشوب، ج۳، ص۳۶۳
۶)امالی شیخ صدوق، ص۶۵۸
۷)مناقب ابن شهر آشوب، ج۲، ص۳۴۸
۸)فرحة الغُری عبدالکریم بن طاووس، ص۳۲
@AsnadolMasaeb
♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️
🎙روضه سوزناک شهادت #امام_حسن_علیه_السلام با نوای #استاد_میرزا_محمدی :👇
@AsnadolMasaeb
🔹🔷《اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا غَریبَ الغُرَباء، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا مُعینَ الضُّعَفاءِ وَ الفُقَراء، اَلسُّلطانَ اَبَاالحَسَنِ، یَا عَلیَّ بنَ موسَی أَلرِّضٰآ أَلمُرتَضَٰی(علیه السلام)》🔷🔹
✅حضرت رسول اکرم(ص) می فرماید :
📋《سَتُدْفَنُ بَضْعَةُ مِنِّي بِأَرْضِ خُرَاسَانَ لَايَزُورُهَا مُؤْمِنُ الَّا أَوْجَبَ اللَّهُ لَهُ الْجَنَّةَ وَ حَرَّمَ جَسَدَهُ عَلَي النَّارِ》
♦️به زودی پاره ی تن من در سرزمين خراسان دفن می شود، که هيچ مؤمنی او را زيارت نمی کند، مگر اين که خداوند بهشت را بر او واجب ساخته و پيکرش را بر آتش دوزخ حرام می سازد.(۱)
امام رضا(ع) می فرماید :
📋《مَنْ زَارَنِي عَلَى بُعْدِ دَارِي أَتَيْتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِي ثَلَاثِ مَوَاطِنَ حَتَّى أُخَلِّصَهُ مِنْ أَهْوَالِهَا :
إِذَا تَطَايَرَتِ الْكُتُبُ يَمِيناً وَ شِمَالًا!
وَ عِنْدَ الصِّرَاطِ!
وَ عِنْدَ الْمِيزَانِ!》
♦️هر كس مرا در غربت زيارت كند روز قيامت در سه جا نزد او خواهم آمد تا از ترس هاى آنجا نجاتش دهم :
۱)هنگامى كه نامه هاى اعمال مردم از راست و چپ به پرواز درآيد.(و به صاحبان خود تعلّق گیرد.)
۲)نزد پل صراط!
۳)نزد ميزان(دادگاه عدل الهی)!(۲)
👤شیخ مفید در مورد شهادت امام رضا(علیه السلام) در گزارشهای رسیده، دو قول را برای شهادت ایشان ذکر کرده است :
1⃣گزارش اول : انگور آغشته به زهر :👇
از «محمد بن جَهْم» نقل شده است که؛
📋《کَانَ الرِّضَا(ع) یُعْجِبُهُ الْعِنَبُ فَأَخَذَ لَهُ مِنْهُ شَیْئاً فَجَعَلَ فِی مَوْضِعِ أَقْمَاعِهِ الْإِبْرَ أَیَّاماً ثُمَّ نَزَعَ وَجِیءَ بِهِ إِلَیْهِ فَأَکَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی عِلَّتِهِ الَّتِی ذَکَرْنَا فَقَتَلَهُ وَذَکَرَ أَنَّ ذَلِکَ مِنْ لَطِیفِ السُّمُومِ》
♦️امام رضا(ع) به انگور علاقه مند بود. زمانی که مأمون قصد کشتن ایشان را کرد، مقدارى انگور براى آن حضرت(ع) تهیه كرد و چند روز با سوزنهاى زهر آلود كه به کاری ترین زهرها آلوده شده بودند، حبه های آن را آلوده به زهر کردند.
آنگاه آنها را حضور امام رضا(ع) آوردند.
امام(ع) پس از تناول انگور زهر آلود رنجور شده و بدین وسیله به شهادت رسید.(۳)
2⃣گزارش دوم : آب انار مسموم :👇
«عبدالله بن بشیر» می گوید :
📋《أَمَرَنِي الْمَأْمُونُ أَنْ أُطَوِّلَ أَظْفَارِي عَنِ الْعَادَةِ وَ لَا أُظْهِرَ لِأَحَدٍ ذَلِكَ فَفَعَلْتُ ثُمَّ اسْتَدْعَانِي فَأَخْرَجَ إِلَيَّ شَيْئاً شِبْهَ التَّمْرِ الْهِنْدِيِّ وَ قَالَ لِي اعْجِنْ هَذَا بِيَدَيْكَ جَمِيعاً فَفَعَلْتُ ثُمَّ قَامَ وَ تَرَكَنِي فَدَخَلَ عَلَى الرِّضَا(ع)》
♦️مأمون به من دستور داد تا ناخن هایم را بیش از حد معمول بلند كنم و در این مورد به کسی هم چیزی نگویم، من نیز چنان كردم.
مامون روزی مرا خواست و چیزى شبیه به تمر هندى به من داد و گفت :
این را با دو دست خود خوب بمال و ورز بده! من نیز چنان كردم.
سپس برخاست و مرا تنها گذاشت و نزد امام رضا(ع) رفت.
📋《فَقَالَ لَهُ : مَا خَبَرُكَ؟
قَالَ : أَرْجُو أَنْ أَكُونَ صَالِحاً!
قَالَ لَهُ : أَنَا الْيَوْمَ بِحَمْدِ اللَّهِ أَيْضاً صَالِحٌ!
فَهَلْ جَاءَكَ أَحَدٌ مِنَ الْمُتَرَفِّقِينَ فِي هَذَا الْيَوْمِ؟
قَالَ : لَا!
فَغَضِبَ الْمَأْمُونُ وَ صَاحَ عَلَى غِلْمَانِهِ ثُمَّ قَالَ :
خُذْ مَاءَ الرُّمَّانِ السَّاعَةَ!
فَإِنَّهُ مِمَّا لَا يُسْتَغْنَى عَنْهُ》
♦️مامون گفت : حال شما چگونه است؟
حضرت(ع) فرمود : امیدوارم امروز بهتر شوم!
مأمون گفت : من نیز بحمدالله امروز خوبم!
سپس مامون پرسید : آیا امروز پرستاران و خدمتگزاران خدمت شما رسیده اند؟
حضرت(ع) فرمود: نه!
مأمون قیافه ای خشمناك به خود گرفت و بر سر خادمان خود فریاد زد.
بعد هم گفت : همین الآن آب انار را بگیر و بخور كه براى رفع این بیمارى چاره ای جز خوردن آن نیست.
📋《ثُمَّ دَعَانِي فَقَالَ : ائْتِنَا بِرُمَّانٍ فَأَتَيْتُهُ بِهِ! فَقَالَ لِي : اعْصِرْهُ بِيَدَيْكَ فَفَعَلْتُ وَ سَقَاهُ الْمَأْمُونُ الرِّضَا(ع) بِيَدِهِ!
فَكَانَ ذَلِكَ سَبَبَ وَفَاتِهِ فَلَمْ يَلْبَثْ إِلَّا يَوْمَيْنِ حَتَّى مَاتَ》
♦️در این هنگام مأمون به من گفت : براى ما انار بیاور! من هم آوردم.
بعد مأمون رو کرد به من و گفت : با دست خود آن را فشار بده و آبش را بگیر.
من هم این کار را کردم.
مأمون آن آب انار را با دست خود به حضرت رضا(ع) خورانید و همان باعث شهادت حضرتش شد.
@AsnadolMasaeb
ادامه مطالب :👇
«اباصلت هروی» می گوید :
📋《دَخَلْتُ عَلَی الرِّضَا(ع) وَقَدْ خَرَجَ المَأْمُونُ مِنْ عِنْدِهِ.
فَقَالَ لِی : یَا أَبَا الصَّلْتِ! قَدْ فَعَلُوهَا!
وَجَعَلَ یُوَحِّدُ اللهَ وَیُمَجِّدُهُ》
♦️در این هنگام؛ وقتی مأمون از محضر امام(ع) خارج شد، من بر حضرت(ع) داخل شدم.
همین که ایشان مرا دید، به من فرمود :
اباصلت! بالاخره کارخودشان را کردند.
اباصلت می گوید : بعد از این جمله شنیدم که حضرت(ع) شروع به حمد و ستایش الهی کرد.(۴)
شیخ صدوق به نقل از اباصلت هروی نقل می کند که؛
در آن روز امام رضا(ع) قبل از اینکه نزد مامون برود، به من فرمود :
📋《يَا أَبَا الصَّلْتِ! غَداً أُدْخَلُ عَلَى هَذَا الْفَاجِرِ!
فَإِنْ أَنَا خَرَجْتُ وَ أَنَا مَكْشُوفُ الرَّأْسِ فَتَكَلَّمْ أُكَلِّمْكَ وَ إِنْ أَنَا خَرَجْتُ وَ أَنَا مُغَطَّى الرَّأْسِ فَلَا تُكَلِّمْنِي》
♦️ای اباصلت! من فردا نزد این مرد فاجر و تبهکار می روم.
وقتی از نزد او خارج شدم، اگر سرم با عبایم پوشانده بودم، دیگر با من حرف نزن و بدان که مرا مسموم کرده است.
اباصلت پریشان خاطر، منتظر خروج امام(ع) از نزد مامون شد.
بعد از مدتی، اباصلت مشاهده کرد که؛
📋《فَخَرَجَ مُغَطَّى الرَّأْسِ فَلَمْ أُكَلِّمْهُ حَتَّى دَخَلَ الدَّارَ فَأَمَرَ أَنْ يُغْلَقَ الْبَابُ فَغُلِقَ ثُمَّ نَامَ عَلَى فِرَاشِهِ وَ مَكَثْتُ وَاقِفاً فِي صَحْنِ الدَّارِ مَهْمُوماً مَحْزُوناً》
♦️امام رضا(ع) از نزد مامون خارج شد، در حالی که؛ عبایش را به سر انداخته بود و به خانه رفت و به من فرمود : اباصلت! در را ببند! سپس در بستر افتاد.
و من نیز در وسط خانه محزون و ناراحت ایستاده بودم.
📋《فَبَيْنَمَا أَنَا كَذَلِكَ إِذْ دَخَلَ عَلَيَّ شَابٌّ حَسَنُ الْوَجْهِ قَطَطُ الشَّعْرِ أَشْبَهُ النَّاسِ بِالرِّضَا(ع) فَبَادَرْتُ إِلَيْهِ فَقُلْتُ لَهُ :
مِنْ أَيْنَ دَخَلْتَ وَ الْبَابُ مُغْلَقٌ؟
فَقَالَ : الَّذِي جَاءَ بِي مِنَ الْمَدِينَةِ فِي هَذَا الْوَقْتِ هُوَ الَّذِي أَدْخَلَنِي الدَّارَ وَ الْبَابُ مُغْلَقٌ!
فَقُلْتُ لَهُ : وَ مَنْ أَنْتَ؟
فَقَالَ لِي : أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْكَ يَا أَبَا الصَّلْتِ!
أَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ(ع)!
ثُمَّ مَضَى نَحْوَ أَبِيهِ فَدَخَلَ وَ أَمَرَنِي بِالدُّخُولِ مَعَهُ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيْهِ الرِّضَا(ع) وَثَبَ إِلَيْهِ فَعَانَقَهُ وَ ضَمَّهُ إِلَى صَدْرِهِ وَ قَبَّلَ مَا بَيْنَ عَيْنَيْهِ ثُمَّ سَحَبَهُ سَحْباً إِلَى فِرَاشِهِ وَ أَكَبَّ عَلَيْهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ(ع) يُقَبِّلُهُ وَ يُسَارُّهُ بِشَيْءٍ لَمْ أَفْهَمْهُ [ثُمَّ] مَضَى الرِّضَا(ع)》
♦️ناگهان دیدم جوانی بسیار زیبا پیش رویم ایستاده که شبیه ترین کس به حضرت رضا(ع) است.
جلو رفتم و عرض کردم : از کجا داخل شدید؟ درها که بسته بود.
فرمود : آن کس که مرا از مدینه تا اینجا آورد، از در بسته هم وارد کرد.
پرسیدم : شما کیستید؟
فرمود : من حجّت خدا بر تو هستم، ای اباصلت! من محمد بن علی الجواد(ع) هستم.
سپس به طرف پدر گرامی اش رفت و فرمود :
تو هم داخل شو!
تا چشم مبارک حضرت رضا(ع) به فرزندش افتاد، او را در آغوش کشید و پیشانیاش را بوسید.
امام جواد(ع) خود را روی بدن امام رضا(ع) انداخت و او را بوسید.
سپس آهسته شروع کردند به گفتگو که من چیزی نشنیدم.
اسراری بین آن پدر و پسر گذشت تا اینکه روح ملکوتی امام رضا(ع) به عالم قدس پر کشید.(۵)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
من کیستم؟ گدای تو یا ثامن الحجج
شرمنده ی عطای تو یا ثامن الحجج
هرگز نمی روم برِ بیگانگان به عجز
تا هستم آشنای تو یا ثامن الحجج
از کار من گره نگشاید کسی مگر
دست گره گشای تو یا ثامن الحجج
تا آخرین نفس نکشم دست التجاء
از دامن ولای تو یا ثامن الحجج
دارالشفاست کوی تو و خود تویی طبیب
درد من و دوای تو یا ثامن الحجج
👤موئد
📚منابع :
۱)امالی شیخ صدوق، ص۶۳
۲)کامل الزیارات ابن قولویه، ص۳۰۴
۳)الإرشاد شیخ مفید، ج۲، ص۲۷۰
۴)الإرشاد شیخ مفید، ج۲، ص۲۷۰
۵)عيون أخبار الرضا(ع) صدوق، ج۲، ص۲۴۳
@AsnadolMasaeb
🕌فضیلت زیارت #امام_رضا_علیه_السلام در کلام برخی معصومین(علیهم السلام) :👇
@AsnadolMasaeb