eitaa logo
عطر پرواز
119 دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
5.6هزار ویدیو
11 فایل
🍂همزاد كویرم تب باران دارم در سینه دلی شكسته پنهان دارم... 🍂در دفتر خاطرات من بنویسید من هر چه كه دارم از شهیدان دارم... 🌺 با صلوات بر روح بلند شهدا وارد کانال شوید 🌹کانال شهدای شهرستان آمل
مشاهده در ایتا
دانلود
در مکتب سردار سلیمانی سربازان یکی از خصلت های حاج قاسم این بود که جواب نامه های مردم را می داد. می گفت: مردم به امیدی به ما نامه می نویسند؛ باید جوابشان را بدهیم. یک دختر دبستانی به او نامه نوشته که به خاطر موفقیتم جایزه گرفته ام و آن را برای شما می فرستم که در راه دفاع از حرم خرج کنید. حاج قاسم این طور جواب داده بود: بسمه تعالی دختر گلم، زهرا خانم عزیز، سلام. نامه توام با محبت و ایثارت دریافت شد. دستانت کوچک و توانمندت را می بوسم و انگشتری ای را به یادگار برای دختر فداکارم می فرستم. ان شاالله بزرگ که شدی، در نماز و دعا، همه برادران و پدران فداکارت را فراموش نکن. سلیمانی(۱۳۹۷/۳/۱۳) 📚: حاج قاسمی که من می شناسم شبتون شهدایی ┏✿○•━━━━━┓ 🌺 @Atereparvaz ┗━━━━━✿•○┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«بِسم الله الرحمن الرحیم» سلام امام مهربان زمانم🌷 به رسم شروع روزهای انتظارمان می خوانیم: 💠يا اللّٰهُ یا رَحْمَانُ یا رَحیم،يَا مُقَلِّبَ القُلُوب ثَبِّتْ قَلبی عَلی دینِک 💠دعای زمان غیبت؛ ▫️اللَّهُمَّ عَرِّفْنی نَفْسَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّك ▫️اللَّهُمَّ عَرِّفْنی رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَك ▫️اللَّهُمَّ عَرِّفْنی حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دینی 💠توسل به امام زمان(عج)؛ يا وَصِيَّ الْحَسَن وَ الْخَلَفَ الْحُجَّهَ أَيُّهَا الْقَائِمُ الْمُنْتَظَرُ الْمَهْدِيُّ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّه، يَا حُجَّهَ اللَّهِ عَلَي خَلْقِه يَا سَيِّدَنا وَمَولانا، إِنَّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِكَ إلَي اللَّه و قَدَّمْنَاكَ بَيْنَ يَدَیْ حَاجَاتِنا،یا وَجِيهاً عِنْدَاللَّهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَاللَّه 🌀به امید آنکه امروز را آنگونه بگذرانیم که شایسته ی نام "منتظر مهدی(عج)" باشیم ┏✿○•━━━━━┓ 🌺 @Atereparvaz ┗━━━━━✿•○┛
نیت زیارت حضرتش هرصبح میخوانیم صلی الله علیک یا اباعبدالله صلی الله علیک یا اباعبدالله صلی الله علیک یا اباعبدالله السلام علی الحسین وعلی علی بن الحسین وعلی اولادالحسین وعلی اصحاب الحسین ┏✿○•━━━━━┓ 🌺 @Atereparvaz ┗━━━━━✿•○┛
‌‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 🦋 🦋 🦋اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، 🦋اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، 🦋اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، 🦋اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، 🦋اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، 🦋اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، 🦋اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ، 🦋اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتے فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنے ڪُنتُ مَعَڪُم. فَاَفُوزَمَعَڪُم صلوات 🌷🍃 ┏✿○•━━━━━┓ 🌺 @Atereparvaz ┗━━━━━✿•○┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم رب شهدا و صدیقین معرفی شهید 🌺 طلبه شهید یزدان حداد شهرستان آمل ┏✿○•━━━━━┓ 🌺 @Atereparvaz ┗━━━━━✿•○┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹زندگی نامه طلبه شهید یزدان حداد طلبه بسيجي، شهيد «يزدان حداد» در سال ۱۳۴۳ در دشتي پر از طراوت و شادابي به نام روستاي «اسلام آباد» (شاکتی) بر اين عالم خاكي پا نهاد و با گريه خود لبخند را بر لبان پدر و مادر خويش نشاند. ايشان در یک خانوداه مذهبی و کشاورز دیده به جهان گشودند . نام پدر بزرگوارشان اکبر حداد و مادر گرامیشان صغری ذوالفقاری بود، که هر دو بزرگوار به فرزند شهیدشان پیوستند و در قید حیات نیستند. شهید حداد از ابتداي كودكي، خوش استعداد و با هوش بود. بعد از طي دوران خردسالي براي تحصيلات ابتدايي به روستاي علوي كلا رفتند. تا کلاس چهارم را در روستا خواندند اما به علت فقر و خرج تحصیل به شهر آمل رفتند، روزها کار می کردند و شب ها درس می خواندند تا خرج تحصیل خود را تامین کنند، به طوری که حتی روزها ی تعطیل هم به روستا نمی رفتند و کار می کردند و مشغول درس می شدند. مقطع راهنمايي را در شهر آمل، مدرسه خانزاد، به اتمام رسانيد و دوران متوسطه را در دبيرستان امام خميني -رحمت الله عليه- سپری نمودند و بعد از اخذ ديپلم علوم تجربي دل در گرو علوم حوزوي قرار داد و وارد حوزۀ علميۀ اميرالمومنين -عليه السلام مسجد جامع شهرستان آمل شدند. استعداد و نبوغ ویژه ایشان تعجب دیگران را بر می انگیخت.بسیار کوشا بودند. از افراد که بسیار روی ایشان تاثیر گذاشته بودند امام جمعه شهر آمل مرحوم آیت الله یوسفیان بودند که طلبه شهید بسیار از ایشان استفاده علمی و معنوی می کردند. اواخر دبیرستان بود که حرکت کشتی انقلاب شتاب گرفته بود، و او نیز چون دیگران در به ساحل رساندن این انقلاب، نقش ایفا کردند و به صفوف مبارزین پیوستند و فعالیت های بسیاری در مبارزه با رژیم شاه و منافقین داشتند. حجةالاسلام حداد که دوره آموزش امدادگری را در زمان دبیرستان گذرانده بودند، با شروع جنگ تحمیلی، از طریق هلال‌احمر آمل به جبهه‌ها اعزام شدند. اولین‌بار به گیلان غرب رفتند و مدتی در آن‌جا به رزمندگان اسلام خدمت کردند. ایشان خیلی کم به مرخصی می آمدند شاید گاهی حتی ماه ها به شهرشان نمی آمدند. خدمت به مجروحان و کمک به جبهه و رزمندگان همه چیز او بود و او را فارق از دنیا کرده بود و سرانجام تاریخ 1363/4/5 در منطقه گیلان غرب به آرزوی خود رسیدند و ندای حق را لبیک گفتند. ┏✿○•━━━━━┓ 🌺 @Atereparvaz ┗━━━━━✿•○┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 برخی از خصوصیات اخلاقی طلبه شهید یزدان حداد او از سنین نوجوانی به انجام واجبات اهمیت زیادی می‌داند. شب‌های جمعه برای برگزاری مراسم دعای کمیل حدود هفت کیلومتر را پیاده به روستا می‌رفتند. و صبح برای شرکت در نماز جمعه به آمل برمی‌گشتند. اوقات فراغت به کوه می‌رفتندو برای تهیه دارو به جمع‌آوری گیاهان دارویی مشغول می شدند و در دل طبیعت با خدای خود راز و نیاز می کردند. شهید حداد هم‌چنین در فعالیت‌هایی چون شعارنویسی، مقاله‌نویسی و سخنرانی قبل از دعای کمیل و برگزاری جلسات مذهبی حضوری فعال داشتند. با توجه به فقر مالي شديد؛ اما هيچ گاه احترام به پدر و مادر را فراموش نمي كردند و این کار را از واجبات می دانستند. به خاطر عفّت كلام و برخورد زيباي اجتماعي، همواره مورد علاقه مردم بودند. همیشه به هر طریقی به دیگران کمک می کردند، از آنجای که درسشان بخاطر استعداد و پشتکارشان بسار عالی بود، همیشه بعدازظهرها براي طلاب، درس زبان تدريس مي كردند. و در درس ها به آنها کمک می کردند. راهش پررهرو باد.» ┏✿○•━━━━━┓ 🌺 @Atereparvaz ┗━━━━━✿•○┛
🌺 خاطره ای از شهید یزدان حداد به نقل از برادر بزرگوار شهید، حجه الاسلام شعبان حداد: برادرم از روحیه خدمت‌رسانی بالای بر خوردار بودند و حضور در جبهه را یه امری واجب می دانستند، بعد از رفتن برادرم به جبهه به علت نگرانی و ناراحتی مادرم ، نامه‌هایی برای او نوشتم، تا به مرخصی بیاید، و مادر او را ببیند و دلش آرام شود، اما او در پاسخ نوشتند: من چگونه می‌توانم این مجروحین را بگذارم و بیایم؟! کدام وجدان و عاطفه انسانی قبول می‌کند که حال برادران را مشاهده کند و آن‌ها را رها کند و بیاید؟ نه، من این‌جا می‌مانم و اگر نیامدم شما برادران، راهم را ادامه دهید. مراقب مادر باشید و برایش توضیح دهید که اینجا چه خبر است، آرام می شود. یه ماه بود رفته بود، نیامد تا اینکه خبر شهادتش آمد. ┏✿○•━━━━━┓ 🌺 @Atereparvaz ┗━━━━━✿•○┛