eitaa logo
عطر پرواز
114 دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
5.6هزار ویدیو
11 فایل
🍂همزاد كویرم تب باران دارم در سینه دلی شكسته پنهان دارم... 🍂در دفتر خاطرات من بنویسید من هر چه كه دارم از شهیدان دارم... 🌺 با صلوات بر روح بلند شهدا وارد کانال شوید 🌹کانال شهدای شهرستان آمل
مشاهده در ایتا
دانلود
2.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢حوزه علمیه و دانشگاه، بعد از خانواده مهمترین جریان فرهنگی در درون جامعه ما هستند…🌷🕊 🌷 💔🖤 ┏✿○•━━━━━┓ 🌺 @Atereparvaz ┗━━━━━✿•○┛
3.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢حضرت آقا گفت : اگر که جلوی داعش واینمیستادیم ؛ امروز اثری از حرم اهل بیت نبود ... 💔 فقط چند روز دیگر تا شهادت ..🌷🕊 🌷 💔🖤 ┏✿○•━━━━━┓ 🌺 @Atereparvaz ┗━━━━━✿•○┛
قرار بود در مراسم ختم مادر شهیدی در مسجد امام خمینی قدس‌سره شهرک شهید محلاتی قرآن بخوانم... همین‌طور که داشتم یکی‌یکی آیات را در ذهنم می‌گذراندم، آیات پایانی سورۀ فرقان به ذهنم رسید... شروع کردم: وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَیِّ الَّذِی لا یَمُوتُ . چند دقیقه‌ از تلاوتم گذشته بود که نگاهم افتاد به درِ ورودیِ مسجد. آقایی رو دیدم که وارد شد، آرام‌آرام چند قدم راه رفت و یکجا پیدا کرد و دوزانو نشست. پسری که قرآن‌های کوچک را بین میهمان‌ها پخش می‌کرد، رفت سمت او. مرد با مهربانی یک جلد قرآن برداشت و مشغول قرآن خواندن شد. از خودم پرسیدم: خدای من! دارم خواب می‌بینم؟! واقعاً خودش است؟! دوباره نگاه کردم: آره... خودش بود... حـاج قـاسم!!! فرمانـدۀ نیروی قدس سپاه... همان کسی که بساط داعش را از این منطقه جمع کرده و باقدرت خدایی آن‌ها را بیرون انداخت. فکر نمی‌کردم فرماندهی نظامی بتواند آن‌قدر با تواضع باشد. مثل خیلی از رئیس و رؤسا، نه به پشتی تکیه داده بود، نه روی صندلی نشسته بود و نه کسی دور و بَرِش می‌چرخید... آروم و باوقار وسط مسجد... تمام این لحظات هم‌زمان شده بود با رسیدن من به این آیات: وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً؛ بندگان خدای مهربان کسانی‌اند که با تواضع و وقار در زمین قدم برمی‌دارند. دوباره این آیه رو تکرار کردم. بازهم خواندمش... انگار این آیه یک‌بار از زبان من توی فضای مسجد پیچیده می‌شد و یک‌بار هم در آیینۀ رفتار این مرد دیده می‌شد. 📚: کتاب پرواز بغداد بهشت 🌷 💔 ┏✿○•━━━━━┓ 🌺 @Atereparvaz ┗━━━━━✿•○┛
این عکس مربوط به شهریور سال 96 بود که ما رفتیم کرمان، که شهید حاج قاسم گلزار شهدا بودند. صبح زود اتفاقی ما را دیدن، با توجه به این که آشنایی از قبل با خانواده داشتن حاج قاسم دست دامادمان را می گیره و میگه بیا یه عکس بگیریم! بعد این جمله را به ایشان گفتند: که این عکس ماندگار خواهد شد...🌷🕊 شهیدمحمد صالحه🌷 شهیده زهرا حسنی سعدی 🌷 راوی: مادر شهید  🌷 ┏✿○•━━━━━┓ 🌺 @Atereparvaz ┗━━━━━✿•○┛
1.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 حاج قاسم به شهید فخری زاده میگه مثل من زیاده،شما جایگزین نداری! 🌷 🌷 ┏✿○•━━━━━┓ 🌺 @Atereparvaz ┗━━━━━✿•○┛
پسرم در سوریه به شدت مجروح شده بود، او را به بیمارستان بقیه الله تهران منتقل کرده و بستری شده بود. سردار سلیمانی برای عیادت پسرم به بیمارستان آمد وقتی بالای سرش رسید، مرا بغل کرد و به شدت گریست،گفت: من برای حامد گریه نمی‌کنم به خاطر خودم گریه می کنم که سال‌ها در این راه هستم ولی شهید نشدم، این جوانان دیر آمدند ولی زود به خیل شهدا پیوستند، دعا کنید من نیز به خیل شهدا ملحق شوم. ایشان گفت: حامد در سوریه آچار فرانسه من بود، تصمیم داشتم اگر حامد این سری آمد او را در سپاه قدس نگه دارم... سردار بعد از شهادت پسرم در شهرک الماسی تهران مراسم چهلم گرفت و ما نیز به همراه خانواده در آن مراسم حضور داشتیم، سردار سلیمانی دم در مسجد ایستاده و به خانواده‌های شهدا ابراز ارادت می‌کرد و تسلیت می‌گفت... 🎤راوی: پدر شهید مدافع حرم حامد جوانی 🌷 ┏✿○•━━━━━┓ 🌺 @Atereparvaz ┗━━━━━✿•○┛
در دوران دفاع مقدس در جبهه اگر کسی تازه حاج قاسم را می‌دید هرگز متوجه نمی‌شد که او یک فرمانده است. کسی که از ابتدای ورودش به جبهه فرمانده بود، تمام اعمال و کردارش با یک بسیجی ساده و معمولی فرقی نداشت؛ از غذایش گرفته تا لباس و سنگرش و تمام رفتار و گفتارش سرشار از اخلاص و سادگی بود. یادم می‌آید روزی یکی از بسیجیان روی گونی‌های بالای سنگری که حاج قاسم می‌خواست داخل آن برود، نشسته بود و داشت کنسرو می‌خورد. حاج قاسم گفت: اجازه می‌دهید با هم بخوریم. سرباز با اکراه قبول کرد و حاج قاسم لبخند زنان دو، سه لقمه‌ای را مهمان او شد و رفت؛ وقتی به او گفتیم چرا با اکراه قبول کردی که با حاج قاسم سلیمانی فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله هم غذا شوی از تعجب خشکش زد و از خاکی بودن و بزرگی او بسیار متعجب و از برخورد خودش به شدت متأثر شد ┏✿○•━━━━━┓ 🌺 @Atereparvaz ┗━━━━━✿•○┛
🔰تعجیل حاج قاسم برای خواندن نماز شب در روضه مسجدالنبی(ص) در سال ۷۱ به حج مشرف شدیم، من و سردار مسئولیتی در بعثه مقام رهبری داشتیم البته کاروان‌های ما مستقل بود؛ کاروان حاج قاسم به مسجدالنبی(ص) نزدیک‌تر بود و من شب‌ها به محل استقرار کاروان ایشان می‌رفتم. آن زمان درب‌های مسجدالنبی(ص) از ۱۱ شب تا یک ساعت قبل از اذان صبح بسته می‌شد، زائران از دو ساعت قبل از اذان پشت درهای بسته می‌ایستادند تا به محض بازگشایی به سرعت وارد شوند؛ من و حاج قاسم جزء اولین نفرها بودیم که می‌ایستادیم و به محض آنکه درها باز می‌شد به سرعت داخل می‌شدیم و هدفمان این بود که به بخش روضه مسجد برویم و نماز شب را بخوانیم. روزها هم مشغول کار می‌شدیم، در مکه هم مشغول امور بودیم حاج قاسم معمولاً روز عرفه را با نذر قصد روزه می‌کرد و آن زمان که عرفه در فصل گرمای عربستان بود، روزه‌دار بود یکی دو باری که غار حرا مشرف شدیم از سکوت و خلوتی آنجا بسیار خوشش آمد. 🌷 ┏✿○•━━━━━┓ 🌺 @Atereparvaz ┗━━━━━✿•○┛
14.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ببینید | کلیپی از حضور شهید سلیمانی در منزل شهید محرابی و تغییر نام یکی از اعضای خانواده شهید به نام زینب... 🌷 ┏✿○•━━━━━┓ 🌺 @Atereparvaz ┗━━━━━✿•○┛
هیچ گاه به اتهاماتی که بیشتر در روزهای سخت جنگ در سوریه و عراق به او می زدند جواب نمی داد. به دوستانش هم اجازه نمی‌داد به این مسائل بپردازند. در آخرین جلسه شورای فرماندهی نیروی قدس،وقتی گزارشی را شنید که در آن بیان شده بود که بعضی نهادها به تضعیف او و نیروی قدس کمر بسته اند، بعد از شنیدن جزئیات، با چهره ای مصمم گفت: هیچ نیازی نیست ما به این مسائل پاسخ دهیم. زمان خیلی از مسائل را حل می کند؛ ضمن اینکه اگر ما خلوص داشته باشیم، خداوند، مسائل را اصلاح می کند. بعد دوستانی که موضوع را طرح کرده بودند گفت: هیچ یک حق ندارید از طرف من یا از طرف نیروی قدس به این مسائل پاسخ دهید. 📚: سیمای سلیمانی 🌷 ┏✿○•━━━━━┓ 🌺 @Atereparvaz ┗━━━━━✿•○┛
یادم نمی‌رود شهردار جیرفت که انسانی انقلابی بود در زمان حیات حاج قاسم بلواری را به نام سردار سلیمانی نام‌گذاری و عکس ایشان را در این بلوار نصب کرد. سردار ساعت ۱۱ شب از تهران تماس گرفت و گفت سریع عکس من را بردارید والا خودم فردا صبح زود از تهران می‌آیم و تابلو را برمی‌دارم که بلافاصله این موضوع را از طریق امام جمعه جیرفت پیگیری کردیم و عکس سردار را برداشتند... سردار همیشه می گفت: شما با برخی تشریفات موجب دوری من از مردم می‌شوید. وقتی سردار به زادگاهش قَنات مَلِک می‌رفت به ما می‌گفت: من نیاز به محافظ ندارم و اینجا همه، اقوام من هستند. یک بار هم که برای حضور در یادواره شهدای شهرستان بم با یک خودروی تقریبا مدل بالا دنبال سردار رفتیم، خیلی ناراحت شد و با یک ماشین مدل پایین و معمولی راهی بم شد.‌ 🎤راوی: ابراهیم شهریاری 🌷 ┏✿○•━━━━━┓ 🌺 @Atereparvaz ┗━━━━━✿•○┛