ما راه « کربلا » را
با خون خود جارو کردهایم
تا بتوانید براحتی از این راهها
به زیارت قبر سیدالشهداء بروید
ولی در آنجا نیز این حقیر را
از دعای خیر خود فراموش نکنید
و از مولا بخواهید که این حقیر را
در راه خودش بپذیرد انشاءالله.
#فرمانده_گردان_زهیر
#لشکر_۱۰_سیدالشهداء
#شهید_علیاصغر_صادقی
#اربعین_نایب_الشهدا_باشیم
┏✿○•━━━━━┓
🌺 @Atereparvaz
┗━━━━━✿•○┛
درمکتب سردارسلیمانی
درمحضر مردانی از جنس نور
شهید مجید عسگرے جمکرانی🌷
هربار که قرآن میخواند، دفترچهاے از جیبش در میآورد و درون آن یادداشتے میکرد؛ به این کارش عادت کرده بودم؛ با خدا عهد کرده بود هر روز قرآن بخواند.
بعد از شهادتش که وسایلش را برایم آوردند، قرآنش هم درون جیبش بود؛ قرآن را که باز کردم دیدم لاے قرآن کاغذے است که درونش یادداشت کرده از آیه چند تا چند قرائت کرده است؛ آیههاے یادداشت شده را که شمردم، دیدم هر روز ۱۴ آیه قرائت میکرده است؛ آخرین علامت ✔️ براے روزے بود که به شهــادت رسیده بود؛ آرے، او تا شهادت به عهدش وفا کرده بود.
🎤راوی: همسر شهید
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
┏✿○•━━━━━┓
🌺 @Atereparvaz
┗━━━━━✿•○┛
شهيد عابدين عباسي دريكي ازروستاهاي فيروزكوه به نام آسور درسال 1337 دريك خانواده مسلمان ومستضعف چشم به دنيا گشود ودرسن 6 سالگي درهمان روستا مشغول تحصيل شد. شهيد درسن 9 سالگي كلاس چهارم بود كه پدرش را از دست داد.
بعد از فئت پدر سرپرستي خانواده را مادرش به عهده گرفت ،عابدين كلاس پنجم را محمود آباد نزد عموهايش به پايان رسانيد.عابدين ديگرنتوانست به درس خود ادامه دهد مشغول كار خياطي شد، چهار سال درمحمودآباد بدون مزد كاركرد تا استاد شود وبعد از پايان چهار سال به آمل آمد وبه كارگري خياطي پرداخت تا بتواند سرپرستي خانواده رابه عهده خود گرفت ،درهمين حال انقلاب اسلامي ايران به اوج خود رسيد وشهيد دربيشتر تظاهرات شركت ميكرد .وديگران به او ميگفتند تو كه سرپرست خانواده هستي چرا دست به اين كار ميزني؟! وشهيد درپاسخ ميگفت:عمربه دست خداست.
درسال 1357 درست همزمان با روي كارآمدن بختيار بود كه شهيد درروبروي اداره برق آمل كه مأمورين گارد ايشان را وادار به جمع كردن آهن روي جاده بود كرده بودن، با گارددرگير شد وآن خائن با كلد به ايشان حمله كرد ومجروح گشتند .شهيد درتاريخ 8/10/57 مجروح شده ودرتاريخ 10/10/57 به شهادت رسيدند.((يك خاطره ازايشان))
وقتي كه شهيد مجروح شد دست وصورت ايشان سياه بود .يكي از اقوام ايشان خواست دست وصورت شهيد را بشويد .آن نفر شاه دوست بود وشهيدنگذاشت دست وصورت ايشان را بشويد وبه ايشان گفت :تا 3 مرتبه نگويي «مرگ برشاه» من نميگذارم كه دستم را بشوئي .آن شخص هم سه مرتبه گفت:« مرگ برشاه» تا توانست دست وصورت ايشان را بشويد
شهيد عابدين عباسي دريكي ازروستاهاي فيروزكوه به نام آسور درسال 1337 دريك خانواده مسلمان ومستضعف چشم به دنيا گشود ودرسن 6 سالگي درهمان روستا مشغول تحصيل شد. شهيد درسن 9 سالگي كلاس چهارم بود كه پدرش را از دست داد.
بعد از فئت پدر سرپرستي خانواده را مادرش به عهده گرفت ،عابدين كلاس پنجم را محمود آباد نزد عموهايش به پايان رسانيد.عابدين ديگرنتوانست به درس خود ادامه دهد مشغول كار خياطي شد، چهار سال درمحمودآباد بدون مزد كاركرد تا استاد شود وبعد از پايان چهار سال به آمل آمد وبه كارگري خياطي پرداخت تا بتواند سرپرستي خانواده رابه عهده خود گرفت ،درهمين حال انقلاب اسلامي ايران به اوج خود رسيد وشهيد دربيشتر تظاهرات شركت ميكرد .وديگران به او ميگفتند تو كه سرپرست خانواده هستي چرا دست به اين كار ميزني؟! وشهيد درپاسخ ميگفت:عمربه دست خداست.
درسال 1357 درست همزمان با روي كارآمدن بختيار بود كه شهيد درروبروي اداره برق آمل كه مأمورين گارد ايشان را وادار به جمع كردن آهن روي جاده بود كرده بودن، با گارددرگير شد وآن خائن با كلد به ايشان حمله كرد ومجروح گشتند .شهيد درتاريخ 8/10/57 مجروح شده ودرتاريخ 10/10/57 به شهادت رسيدند.((يك خاطره ازايشان))
وقتي كه شهيد مجروح شد دست وصورت ايشان سياه بود .يكي از اقوام ايشان خواست دست وصورت شهيد را بشويد .آن نفر شاه دوست بود وشهيدنگذاشت دست وصورت ايشان را بشويد وبه ايشان گفت :تا 3 مرتبه نگويي «مرگ برشاه» من نميگذارم كه دستم را بشوئي .آن شخص هم سه مرتبه گفت:« مرگ برشاه» تا توانست دست وصورت ايشان را بشويد
شهيد عابدين عباسي دريكي ازروستاهاي فيروزكوه به نام آسور درسال 1337 دريك خانواده مسلمان ومستضعف چشم به دنيا گشود ودرسن 6 سالگي درهمان روستا مشغول تحصيل شد. شهيد درسن 9 سالگي كلاس چهارم بود كه پدرش را از دست داد.
بعد از فئت پدر سرپرستي خانواده را مادرش به عهده گرفت ،عابدين كلاس پنجم را محمود آباد نزد عموهايش به پايان رسانيد.عابدين ديگرنتوانست به درس خود ادامه دهد مشغول كار خياطي شد، چهار سال درمحمودآباد بدون مزد كاركرد تا استاد شود وبعد از پايان چهار سال به آمل آمد وبه كارگري خياطي پرداخت تا بتواند سرپرستي خانواده رابه عهده خود گرفت ،درهمين حال انقلاب اسلامي ايران به اوج خود رسيد وشهيد دربيشتر تظاهرات شركت ميكرد .وديگران به او ميگفتند تو كه سرپرست خانواده هستي چرا دست به اين كار ميزني؟! وشهيد درپاسخ ميگفت:عمربه دست خداست.
درسال 1357 درست همزمان با روي كارآمدن بختيار بود كه شهيد درروبروي اداره برق آمل كه مأمورين گارد ايشان را وادار به جمع كردن آهن روي جاده بود كرده بودن، با گارددرگير شد وآن خائن با كلد به ايشان حمله كرد ومجروح گشتند .شهيد درتاريخ 8/10/57 مجروح شده ودرتاريخ 10/10/57 به شهادت رسيدند.((يك خاطره ازايشان))
وقتي كه شهيد مجروح شد دست وصورت ايشان سياه بود .يكي از اقوام ايشان خواست دست وصورت شهيد را بشويد .آن نفر شاه دوست بود وشهيدنگذاشت دست وصورت ايشان را بشويد وبه ايشان گفت :تا 3 مرتبه نگويي «مرگ برشاه» من نميگذارم كه دستم را بشوئي .آن شخص هم سه مرتبه گفت:« مرگ برشاه» تا توانست دست وصورت ايشان را بشويد
┏✿○•━━━━━┓
🌺 @Atereparvaz
┗━━━━━✿•○┛
🏴حکایت خوبان
✍سید مهدی قوام روضه خوانی که پاکت روضه خوانی اش را به زنان بدکاره میبخشید.
روضه خوان مشهور شهر بود ، یکی از شبهای محرم الحرام ، تهران قدیم ، بعد از آخرین مجلس به راننده گفت: فلانی! امشب مستقیم مرا به منزل نبر ، اول به لاله زار میرویم ، تا اسم لاله زار را آورد برق راننده را گرفت، آخر آن زمان در تهران هرکس میخواست به معصیت و عیش حرامی مرتکب شود میرفت آنجا، راننده روضه خوان میگفت: با تعجب و حیرت به سمت لاله زار رفتیم ، مدام بین راه باخود میگفتم سید مهدی را چه به لاله زار! وارد خیابان شدیم، چند کاباره اینجا بود که با وجود فرا رسیدن ماه عزا همچنان فعالیت داشت، جلوتر کنار خیابان زن فاحشه ای منتظر ایستاده بود تا بقول معروف مشتری پیدا کند و خودش را به او بفروشد، همین که از مقابل آن زن بد کردار گذشتیم ، حاجی زد بروی شانه ام و گفت: نگه دار! میگم نگه دار! تعجب من صد چندان شد، خدای من! نکند سید مهدی... خیلی بهم ریختم و نگران شدم. ترمز کردم ، حاجی پیاده شد، رفت بسمت زن بد کاره ، سرش را پایین انداخت ، سلام کرد، دستش را زیر عبایش برد، پاکتی از جیب عبایش بیرون آورد، به آن فاحشه با لحن پدرانه ای گفت: "این پاکت یک دهه روضه خوانی منه، تو رو به صاحب این عزا ، تا وقتی پول این پاکت تمام نشده از این راه پول درنیاور.
یکسال گذشت ، سید مهدی عازم کربلا شده بود ، در حرم سیدالشهدا علیه السلام مردی جلویش را گرفت،حاج آقا ببخشید ، سلام علیکم جوان، بفرمایید، حاج آقا آنجا گوشه ی صحن خانمم ایستاده ، از وقتی شما را دیده گریه اش بند نمی آید ، بمن گفت با شما کار دارد، سید مهدی رفت به سمت خانم، سلام کرد، بفرمایید خواهرم ،صدای گریه زن از زیر پوشیه بگوش میرسید،حاج آقا میدونی من کی هستم، شب آخر محرم، خیابان لاله زار، از وقتی پول روضه خوانی ات در زندگی ام آمد دیگر از خانه بیرون نیامدم امام حسین علیه السلام مرا خرید، آن مرد شوهرم است ، دنیای نجابت و پاکیست ، خیلی مدیون شما هستم...
📙 روایتی آزاد از زندگی سید مهدی قوام
┏✿○•━━━━━┓
🌺 @Atereparvaz
┗━━━━━✿•○┛
✅سلام حضرت باران!
✍خشکسالیِ ندیدنت بیداد میکند در کویر ترکخوردهٔ دلم! پریشانم از این دوری و دلتنگی... تشنه و خسته، وادی به وادی، در طلب آب میگردم و هربار دست خالی برمیگردم.
بیا و به یک جرعهٔ دیدار سیرابم کن. بیا و به یک دیدار کوتاه، به یک لبخندِ شیرین، مهمانم کن... سالهاست زخمهای دلم، نوازش دستان شفابخشِ شما را میخواهد. طبیب هم جوابم کرده… معجزه میخواهم!
┏✿○•━━━━━┓
🌺 @Atereparvaz
┗━━━━━✿•○┛
ما راه « کربلا » را
با خون خود جارو کردهایم
تا بتوانید براحتی از این راهها
به زیارت قبر سیدالشهداء بروید
ولی در آنجا نیز این حقیر را
از دعای خیر خود فراموش نکنید
و از مولا بخواهید که این حقیر را
در راه خودش بپذیرد انشاءالله.
#فرمانده_گردان_زهیر
#لشکر_۱۰_سیدالشهداء
#شهید_علیاصغر_صادقی
#اربعین_نایب_الشهدا_باشیم
شبتون شهدایی
التماس دعا
┏✿○•━━━━━┓
🌺 @Atereparvaz
┗━━━━━✿•○┛
«بِسم الله الرحمن الرحیم»
سلام امام مهربان زمانم🌷
به رسم شروع روزهای انتظارمان می خوانیم:
💠يا اللّٰهُ یا رَحْمَانُ یا رَحیم،يَا مُقَلِّبَ القُلُوب ثَبِّتْ قَلبی عَلی دینِک
💠دعای زمان غیبت؛
▫️اللَّهُمَّ عَرِّفْنی نَفْسَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّك
▫️اللَّهُمَّ عَرِّفْنی رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَك
▫️اللَّهُمَّ عَرِّفْنی حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دینی
💠توسل به امام زمان(عج)؛
يا وَصِيَّ الْحَسَن وَ الْخَلَفَ الْحُجَّهَ أَيُّهَا الْقَائِمُ الْمُنْتَظَرُ الْمَهْدِيُّ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّه، يَا حُجَّهَ اللَّهِ عَلَي خَلْقِه يَا سَيِّدَنا وَمَولانا،
إِنَّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِكَ إلَي اللَّه و قَدَّمْنَاكَ بَيْنَ يَدَیْ حَاجَاتِنا،یا وَجِيهاً عِنْدَاللَّهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَاللَّه
🌀به امید آنکه امروز را آنگونه بگذرانیم که شایسته ی نام "منتظر مهدی(عج)" باشیم
┏✿○•━━━━━┓
🌺 @Atereparvaz
┗━━━━━✿•○┛
نیت زیارت حضرتش هرصبح میخوانیم
صلی الله علیک یا اباعبدالله
صلی الله علیک یا اباعبدالله
صلی الله علیک یا اباعبدالله
السلام علی الحسین وعلی علی بن الحسین وعلی اولادالحسین وعلی اصحاب الحسین
┏✿○•━━━━━┓
🌺 @Atereparvaz
┗━━━━━✿•○┛