این بچه خیلی مغروره، من خواب بودم پیام داده به مامان و گفته «به آجی زنگ بزن بیدارش کن با من بازی کنه»
حالا بیدار شدم رفتم تو هال بهش میگم «میای بازی کنیم؟»
میگه «آره عیبی نداره، وقت دارم»
=))))))))))))))
قبلا خیلی انعطافم بیشتر بود ولی حس میکنم از یه سنی به بعد اینطوری میشی که من واقعا صبوریهام رو کردم، الان دیگه نوبت دور و بریهامه که به حریمم احترام بذارن.ولم کن.
🙂
اومده برای مصاحبه کار تمام وقت، بهش میگم ساعت کاری ۸ صبحه تا ۵ بعدازظهر
میپرسه هرروز ؟؟
گفتم نه هر وقت صلاح دونستی بیا سر بزن ببین کارمو درست انجام میدم یا نه🤦🏽♀️
کاش من دیگه مصاحبه نکنم:))))
به یک نفر گفتند: شما دیوانه اید؟
گفت: نه؛ ما فقط تعدادمان کم است؛ اگر زیادتر بودیم، آن وقت شما دیوانه بودید!
هر وقت خواستی جا بزنی...
به حس خوب بعد از نتیجه گرفتن، به آخیش گفتن بعد رسیدن، به برآوردهشدن آرزوها، به حس رضایت درونی، به خندهی از ته دل، به اشک شوق مادر، به لبخندِ مغرورانه پدر فکر کن و ادامه بده!
فقط ادامه بده...
کاش یه مهد کودک بود واسه بزرگسالان .
میرفتیم در سکوت نقاشی میکشیدیم، خمیربازی میکردیم و کارتون میدیدیم :)
احساس ناکافی بودن ؟
نه ممنون مامانم منو با جمله مقدس خب اونا بهت حسودی میکنن بزرگ کرده 🫳🏻🤍🎀
بچه ها از جایی که ارزشتونو از بین میبره برید به قصد نجات خودتونم برید ، ولی یه زمانی میرسه که میبینید هیچکسو واسه اون جایگاه لایق تر از شما پیدا نمیکنن!!