eitaa logo
آینده سازان ایران
425 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
2.4هزار ویدیو
57 فایل
﷽ راه ارتباطیمون 👇🏼:‌‌‌ @H_dastafkan ناشناسمون😶‍🌫😃👇🏼: https://harfeto.timefriend.net/16935967548360 لینک کانال👇🏼 🍃اسـتیکـرامـونــ🍃: @eshgh_jaan ﴿🦋ڪاࢪی از گࢪۅه دختران گمنام حاج قاسم🦋﴾ « شهرستان آران و بیدگل »
مشاهده در ایتا
دانلود
آینده سازان ایران
﷽ #رمان #پارت_صد_و_بیست_و_پنجم دست به دعا و توسل زده و به دامن پیشوایان تشیع دست نیاز دراز کنم و این
داری دوباره باهام میای!» و تازه در آن لحظه بود که به صورتش نگاه کردم و باورم شد در این مدت چه کشیده که در صفحه پیشانی‌اش خط افتاده و میان موهای مشکی‌اش، تارهای سفید پیدا شده بود. خطوط صورتش همه در هم شکسته و چشمانش همچون گذشته نمی‌درخشید. در را باز کرد و با دست تعارفم کرد تا پیش از او از در خارج شوم. چهل روز بود که از این پله‌ها بالا نرفته و چقدر مشتاق دیدن کلبه عاشقانه‌مان بودم. هر دو با قدم‌هایی خسته پله‌ها را بالا می‌رفتیم و هیچ نمی‌گفتیم که انگار بار دردهای دلمان آنچنان سنگین بود که به کلامی سبک نمی‌شد. وارد خانه که شدیم، از سردی در و دیوارش دلم گرفت. با اینکه مجید بخاطر آمدن من، همه جا را مرتب کرده و اتاق را جارو زده بود، ولی احساس می‌کردم مدت‌هاست روح زندگی در این خانه مرده است. تن خسته‌ام را روی مبل اتاق پذیرایی رها کردم و نگاه سردم را به گل‌های فرش دوختم که مجید پیش آمد و مقابل پایم روی زمین نشست. نمی‌توانستم سرم را بالا بیاورم و به چشمانش نگاه کنم که نه خاطرم از آزردگی پاک شده و نه دلم تاب دیدن صورت غمزده‌اش را داشت آهنگ محزون صدایش در گوشم نشست: «الهه جان! شرمندم!» و همین یک کلمه کافی بود تا مردمک چشمم به لرزه افتاده و اشکم جاری شود و چقدر چشمش به چشم من وابسته بود که گرمای اشکش را روی پایم حس کردم. نگاهش کردم و دیدم قطرات اشک از روی صورتش جاری شده و روی فرش و پاهای من می‌چکد و با صدایی که زیر بارش اشک‌هایش نَم زده بود، همچنان می گفت: «الهه! دلم خیلی برات تنگ شده بود! الهه! چهل روزه که ندیدمت! چهل روزه که حتی صداتو نشنیدم! مَنی که یه روز نمی‌تونستم دوری تو رو تحمل کنم...» دلم آتش گرفته بود از طعم شیرین زندگی عاشقانه‌ای که چه زود به کام‌مان تلخ شد و دل‌هایمان را در هم شکست و نتوانستم دم نزنم و من هم لب به شکایت گشودم که شکایتم هم از اوج دلتنگی‌ام بود: «مجید! زمانی که باید کنارم بودی، کنارم نبودی! زمانی که باید آرومم می‌کردی، کنارم نبودی! شب‌هایی که دلم می‌خواست پیشِت زار بزنم و برات درد دل کنم، کنارم نبودی! شب‌هایی که هیچ کس نمی‌تونست آرومم کنه و من به تو احتیاج داشتم، کنارم نبودی!» و داغ دلم به قدری سوزنده بود که چانه‌ام از شدت گریه به لرزه افتاده و در برابر نگاه او که بیش از دل من بی‌قراری می‌کرد، بی‌پروا ادامه می‌دادم: «ای کاش فقط کنارم نبودی! تو با امیدی که به من داده بودی، با دروغی که به من گفتی، مَنو صد بار کُشتی و زنده کردی! مجید! خیلی عذابم دادی! خیلی زجرم دادی! مجید! چرا اونقدر مَنو امیدوار کردی؟ چرا به من الکی وعده می‌دادی که مامانم خوب میشه؟ مگه دکتر بهت نگفته بود که دیگه نمیشه براش کاری کرد؟ پس چرا منو بردی امامزاده؟ چرا ازم خواستی قرآن سر بگیرم و به هر کی که تو میگی متوسل شم؟» و دیگر نتوانستم ادامه دهم که صدایش به گریه بلند شده و پشتش به لرزه افتاده بود و چه زجری می‌کشیدم که او را به این حال ببینم و نتوانم دلداریش دهم که هنوز دلم از دستش رنجیده بود. خواستم از جایم بلند شوم که دستم را گرفت و با لحنی عاشقانه التماسم کرد: «الهه! نرو! هر چی می‌خوای بگی، بگو! هر چی دوست داری بگو! فقط با من حرف بزن! بخدا دلم برای صدات تنگ شده!» و حالا نوبت گریه‌های بی‌صبرانه او بود که امانش را بریده و ناله‌هایش را در گلو بشکند. چشمه چشمان کشیده و زیبایش از اشک سرریز شده و پلک‌هایش همچون ابر بهاری سنگین بود و باز هم دست از باریدن نمی‌کشید همچنانکه با نگاه عاشقش، دلبسته چشمان تَرم شده بود، زیر لب نجوا می‌کرد: «الهه! من بهت دروغ نگفتم، بخدا من بهت دروغ نگفتم! من به حرفایی که می‌زدم اعتقاد داشتم! من مطمئن بودم اگه امام حسین (ع) بخواد، می‌تونه پیش خدا شفاعت کنه تا مامان خوب شه...» که کلامش را شکستم و با صدایی که میان گریه دست و پا می‌زد، پرسیدم: «پس چرا خوب نشد؟ پس چرا امام حسین (ع) نخواست مامانم خوب شه؟ پس چرا مامانم مُرد؟» و مثل اینکه نداند در پاسخ اینهمه پرسش سرشار از حسرتم چه بگوید، سری تکان داد و با صدایی که از شدت بغض، به سختی شنیده می‌شد، پاسخ داد: «نمی‌دونم الهه جان...» و من دیگر چه می‌گفتم که به زلالی کلامش ایمان داشتم و نمی‌خواستم و نمی‌توانستم بیش از این با تازیانه‌های سرزنش، عذابش دهم که با سر انگشتانم تارهای سپیدِ روی شقیقه‌اش را که چون ستاره در سیاهی شب می‌درخشید، لمس کرده و با لحنی لبریز از حسرت زمزمه کردم: «با خودت چی کار کردی؟» و آنقدر صدایم میان طوفان بغض گم شده بود که خیال کردم نشنیده، ولی به خوبی نغمه دلسوزی‌ام را شنیده بود که لبخندی غمگین بر صورت خیس از اشکش نقش بست و با نگاه نجیبانه و سکوت پُر از غربتش، جوابم را داد تا باورم شود که در این چهل روز چه بر دل شیدایش گذشته و مردانه تحمل کرده است... ✍🏻به قلــــم فاطمه ولی نژاد 🆔|➣@Ayande_Sazane_Iran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رسوایی دیگر برای ضدانقلاب در پروژه کشته‌سازی | ماجرای فوت «روح‌الله عابدینی» چه بود؟ 🔺رسانه‌ها و کانال‌های تلگرامی ضدانقلاب چند روزی است با انتشار خبری کذب با موضوع ماجرای مرگ روح‌الله عابدینی، در حال ایجاد جو روانی و تشویش اذهان عمومی هستند. 🔸اما گفته‌های برادران متوفی بار دیگر ضدانقلاب را رسوا می‌کند. تاپای جان یک‌صدا 🆔|➣@Ayande_Sazane_Iran
این ها از آزادی این را میخواهند: تجزیه ایران 🗣Ebrahim 🆔|➣@Ayande_Sazane_Iran
با عرض معذرت از اکثریت دانشجوهای شریف که حسابشون از ایشون و هم‌طیف‌هاش جداست. همینا بودن رکورد رکیک‌ترین شعارهای تاریخ اعتراضات رو نه فقط تو دانشگاه‌ها بلکه بین اراذل و اوباش، زدن. l🗣زهراسادات 🆔|➣@Ayande_Sazane_Iran
آینده سازان ایران
با عرض معذرت از اکثریت دانشجوهای شریف که حسابشون از ایشون و هم‌طیف‌هاش جداست. همینا بودن رکورد رکیک‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نکته جالب دکتر زاکانی درباره انقلاب در سخنرانی دانشگاه شریف رررررر حلال السون 😁 یاد مناظرات انتخابات افتادم خدایی عالی بود😂 l🗣زهراسادات 🆔|➣@Ayande_Sazane_Iran
آینده سازان ایران
I💞💍💞I [#حدیث_همسرداری] از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است: هر که با زنی به خاطر مال
I💞💍💞I [] پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: وقتی که اشخاص هم شان به خواستگاری دختران شما آمدند، به آن‌ها دختر دهید و در کار آن‌ها منتظر حوادث نباشید. (نهج الفصاحه، ص. ۳۷، ح. ۱۹۳) •┈┈••••✾•🌿🦋🌿•✾•••┈┈• تعجیل در فرج آقا صلوات ... اللّھمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج🌸 🆔|➣@Ayande_Sazane_Iran
هدایت شده از 🍃عشقــ‌ جانــ🍃
پـــرودگـــارا امشب از تو میخواهم دلهایمان راچون آب روشن زندگیمان را چون گرمای آتش دلچسب وجودمان را چون ماه آسمان آرام و روزگارمان را چون نگاهت زیبا کن شبتون معطر به عطر گـــــل....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدایاشکرت برای یک روز تازه شکربرای همه چیز... 🆔|➣@Ayande_Sazane_Iran
هدایت شده از اطلاع رسانی ایتا
📣 اطلاعیه 🔹 ضمن عرض تسلیت سالروز سلام‌الله علیها، به اطلاع کاربران گرامی می‌رساند به دلیل پاره‌ای اختلالات در شبکه، ارتباط کاربران از ساعاتی پیش با اختلال مواجه شده و کارشناسان فنی ایتا همچنان در حال تلاش برای حل این مشکل هستند 🔸 بدین‌وسیله از کاربران عزیز صمیمانه عذرخواهی نموده و از همراهی و صبوری ایشان سپاس‌گزاری می‌نمائیم •┈••✾••┈• 🔰کانال رسمی اطلاع‌رسانی ایتا: https://eitaa.com/eitaa
سلام تا اطلاع ثانویه فعالیتی ندارم تا حال ایتا خوب بشه مریض شده بنده خدا 😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زین پس عزیزان در جریان باشید🤨 اگه یه همچین اتفاقی یه روزی افتاد(که ایتا قط شده باشه) اینطوری باهم در ارتباط خواهیم بود🙄👆🏼 اصلا نگارن نباشید😂 هیچ وقت تنهاتون نمیزاریم😎😂مگر اینکه دیار فانی را وداع گفته باشیم😝
شکر الانم وضعیت روحی روانی و جسمی ایتا ، بدک نیست. پیاما کنارش❗️نمیگیره خداروشکر حالش بهتر شده :) همین چند دقیقه پیش، رفتم دیدنش سلامیرسونه خدمتتون 😂 (دیدم خیلی نگرانش شدین، گفتم یه شرح حالش رو براتون بگم از نگرانی در بیایند😂)
یه خاطره بگم دورهم بخندیم ۱۴-۱۵-۱۶ 😉😂😂 @seyyedoona
براندازای عزیز خواهشا تو دهه فاطمیه فراخوان ندید واقعا سخته نخندیدن 😁😃 @seyyedoona
۱۴ نفر تو میدون آزادی ۱۵ دقیقه تجمع کردن با ۱۶ تا گونی جمع‌شون کردن تنها دستاورد هفته‌ها تبلیغ برای فراخوان سه روزه:))) @seyyedoona
توی زمستون انقلاب کردن کار شما نیس که… میخوایین بزارید تابستون انقلاب کنید؟ اینجوری پوستتونم خراب نمیشه! 😉🤚🏻 @seyyedoona
وقتی طرفدارای جمهوری اسلامی فراخوان میدن VS وقتی براندازای جمهوری اسلامی فراخوان میدن @seyyedoona
آب و هوا بهانه است وگرنه انقلابیون ۵۷ تو بدترین آب و هوا پشت انقلاب‌شون بودن @seyyedoona
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا