eitaa logo
آینده سازان ایران
399 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
2.4هزار ویدیو
57 فایل
﷽ راه ارتباطیمون 👇🏼:‌‌‌ @H_dastafkan ناشناسمون😶‍🌫😃👇🏼: https://harfeto.timefriend.net/17372162498571 لینک کانال👇🏼 🍃اسـتیکـرامـونــ🍃: @eshgh_jaan ﴿🦋ڪاࢪی از گࢪۅه دختران گمنام حاج قاسم🦋﴾ « شهرستان آران و بیدگل »
مشاهده در ایتا
دانلود
آینده سازان ایران
﷽ #رمان #پارت_صد_و_شصت_و_هشتم و من دیگر در این خانه چه امنیتی داشتم که کلید خانه و تمام زندگی‌ام به
رفت و من بار دیگر روی کاناپه افتادم. حالا منتظر خروج مجید از اتاق و جوشش خون غیرت در جانش بودم که نه تنها نوریه تا توانسته به مذهب تشیع توهین کرده بود، بلکه تکلیف ماجرای دیشب هم باید برایش روشن می‌شد و همین که صدای بسته شدن در بلند شد، مجید از اتاق بیرون آمد. صورتش از غیظ غیرت سرخ شده و به وضوح احساس می‌کردم تمام بدنش از ناراحتی می‌لرزد، ولی همین که نگاهش به رنگ سفیدم افتاد، سراسیمه به سمت آشپزخانه رفت و بلافاصله با قوطی شیر و ظرف خرما بازگشت. فرصت نکرده بود شیر را در لیوان بریزد و می‌خواست هر چه زودتر حالم را جا بیاورد که خودش خرماها را دانه دانه در دهانم می‌گذاشت و وادارم می‌کرد تا شیر را با همان قوطی بزرگ بنوشم و باز دلش قرار نگرفت که دوباره به آشپزخانه رفت و پس از چند لحظه با سفره نان و شیشه عسل کنارم نشست. به روی خودش نمی‌آورد از زبان زهرآلود نوریه چه شنیده و هر چند هنوز چشمانش از خشمی غیرتمندانه می‌سوخت، ولی به رویم لبخند می‌زد و با مهربانی برایم لقمه می‌گرفت. کمی که حالم بهتر شد، سرش را پایین انداخت تا مبادا خشم جوشیده در چشمانش، دلم را بلرزاند و با صدایی گرفته پرسید: «دیشب اینجا چه خبر بوده الهه؟» و دیگر دلیلی نداشت بر زخم قلبم سرپوش بگذارم که همه چیز را از زبان نوریه شنیده بود و چه فرصتی بهتر از این که لااقل کمی از دردهای مانده بر دلم شکایت کنم که مظلومانه نگاهش کردم و گفتم: «دیشب ساعت هفت بود که برادرهای نوریه اومدن. خودشون کلید داشتن و اومدن تو خونه، یعنی فکر کنم بابا بهشون کلید داده بود. من ترسیدم یه وقت بیان بالا، برای همین فوری در رو از تو قفل کردم. یکی شون اومد بالا و در زد، ولی من ساکت یه گوشه نشسته بودم تا اصلاً نفهمن من خونه ام. بعد هم رفتن پایین تا بابا و نوریه برگشتن.» صورتش هر لحظه برافروخته‌تر می‌شد و با هر کلامی که می‌گفتم، نگاهش از عصبانیت بیشتر آتش می‌گرفت و مثل اینکه دیگر نتواند حجم خشم انباشته در سینه‌اش را تحمل کند، فریادش در گلو شکست: «الهه! من وقتی شب تو رو تو این خونه تنها میذارم و میرم، خیالم راحته که بابات تو همین خونه اس خیالم راحته که حواسش به دخترش هست! اونوقت بابات اینجوری از ناموسش مراقبت می‌کنه؟!!! کلید خونه‌اش رو میده دست یه عده غریبه تا هر وقت خواستن بیان تو این خونه و تن زن من رو بلرزونن؟!!!» با نگاه معصومانه‌ام به چشمان مردانه‌اش پناه بردم و التماسش کردم: «مجید! تو رو خدا یواش‌تر! بابا می‌شنوه!» و نتواستم مانع بی‌قراری قلب غمزده‌ام شوم که شیشه بغضم شکست و میان گریه ناله زدم: «مجید! بابام همه زندگی‌اش رو از دست داده. بابام همه زندگی‌اش رو به نوریه و خونواده‌اش باخته. مجید! دیگه بابام هیچ اختیاری از خودش نداره...» و هر چند نمی‌توانستم آنچه از زبان ناپاک برادران نوریه درباره خودم شنیده بودم، برای محرم اسرار دلم بازگو کنم، ولی تا جایی که شرم و حیا اجازه می‌داد، غم‌های قلبم را پیش چشمانش زار زدم که دستِ آخر، از جام زهری که به کامش می‌ریختم، جانش به لب رسید که به چشمان اشکبارم خیره شد و با کلماتی شمرده جواب تمام گلایه‌هایم را داد: «الهه! ما از این خونه میریم!» از حکم قاطعانه‌اش، بند دلم پاره شد و با نفسی که به شماره افتاده بود، نجوا کردم: «مجید! این خونه بوی مامانم رو میده...» و نگذاشت جمله‌ام به آخر برسد و با خشمی که بیشتر بوی دلواپسی می‌داد، بر سرم فریاد کشید: «الهه! این خونه داره تو رو می‌کُشه! بابا و نوریه دارن تو رو می‌کُشن! روزی نیس که از دست نوریه زار نزنی! روزی نیس که چهار ستون بدنت از دست نوریه نلرزه! می‌فهمی داری چه بلایی سرِ خودت و این بچه میاری؟!!!» و بعد مثل اینکه نگاه نحس برادر نوریه پیش چشمانش تکرار شده باشد، دوباره نگاهش از خشم شعله کشید: «اونم خونه‌ای که حالا دیگه کلیدش افتاده دست یه مُشت آدم سگ چشم!!!» و دلش نیامد بیش از این به جُرم دلبستگی به خانه و خاطرات مادرم، مجازاتم کند که با نگاه عاشقش از چشمان اشکبارم عذرخواهی کرد و با لحن گرم و مهربانش اوج نگرانی‌اش را نشانم داد: «الهه جان! عزیزم! تو الان باید آرامش داشته باشی! من حاضرم هر کاری بکنم که تو راحت باشی، ولی تو این خونه داری ذره ذره آب میشی! الهه! ما تو این خونه زندانی شدیم! نه حق داریم حرف بزنیم، نه حق داریم فکر کنیم، نه حق داریم... ✍🏻به قلــــم فاطمه ولی نژاد تعجیل‌‌درفرج‌آقا صلوات اللّھمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج🌸 🆔|➣@Ayande_Sazane_Iran
آینده سازان ایران
[🔆#پندانه 🔆] ✍️ عدالت کن که در عدل آنچه یک ساعت به دست آید میسر نیست در هفتاد سال اهل عبادت را یعقو
[🔆 🔆] ✍️ کارت را هوشمندانه انجام بده و به قضاوت مردم اهمیت نده ملانصرالدین هر روز در بازار گدایی می‌کرد و مردم با نیرنگ، حماقت او را دست می‌انداختند. دو سکه به او نشان می‌دادند که یکی طلا بود و دیگری از نقره. اما ملانصرالدین همیشه سکه نقره را انتخاب می‌کرد. اين داستان در تمام منطقه پخش شد. هر روز گروهی زن و مرد می‌آمدند و دو سکه به او نشان می‌دادند و ملانصرالدين هميشه سکه نقره را انتخاب می‌کرد. تا اينکه مرد مهربانی از راه رسيد و از اينکه ملانصرالدين را آن‌طور دست می‌انداختند، ناراحت شد. در گوشه ميدان به سراغش رفت و گفت: هر وقت دو سکه به تو نشان دادند، سکه طلا را بردار. اين‌طوری هم پول بيشتری گيرت می‌آيد و هم ديگر دستت نمی‌اندازند. ملانصرالدين پاسخ داد: ظاهراً حق با شماست، اما اگر سکه طلا را بردارم، ديگر مردم به من پول نمی‌دهند تا ثابت کنند که من احمق‌تر از آن‌هايم. شما نمی‌دانيد تا حالا با اين ترفند چقدر پول گير آورده‌ام. اگر کاری که می‌کنی، هوشمندانه باشد، هيچ اشکالی ندارد که تو را احمق بدانند. 🆔|➣@Ayande_Sazane_Iran
آینده سازان ایران
I💞💍💞I [#حدیث_همسرداری] 🦋 امام باقر علیه السلام می‌فرمایند: همان گونه که مردان دوست دارند زینت و آرای
I💞💍💞I [ ] پیغمبر اکرم (ص): سه گروه از زنان، عذاب قبر ندارند و در قیامت هم با حضرت زهرا (س) محشور می‌شوند، زنی که با فقر و تنگدستی همسر خود بسازد، زنی که با بداخلاقی همسر، صبر خود را از دست ندهد و زنی که مهریه خود را به همسرش ببخشد (که بدین وسیله باری را از دوش او برداشته). (مواعظ العدیده، ص 75) •┈┈••••✾•🌿🦋🌿•✾•••┈┈• تعجیل در فرج آقا صلوات ... اللّھمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج🌸 🆔|➣@Ayande_Sazane_Iran
9.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 بدون تعارف با خانواده لوکوموتیورانی که در آتش آشوبگران سوخت و به شهادت رسید 🆔|➣@Ayande_Sazane_Iran
🎥 سخنگوی دولت: در ۱۵ ماه گذشته حدود ۹۰۰ هزار نفر به‌ کار برگشتند 🔹حدود ۲هزار کارخانه تعطیل و نیمه‌تعطیل در یک سال و چندماه گذشته فعال شد. 🆔|➣@Ayande_Sazane_Iran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨صداهایی که قابل شناسایی هستند! 🔹‌ شناسایی، تذکر و دستگیری عوامل شعاردهنده در منازل، توسط سازمان اطلاعات فراجا 📌 همه چیز تحت رصد است 🆔|➣@Ayande_Sazane_Iran
مدارس ابتدایی قم فردا غیرحضوری است 🔹آموزش‌وپرورش قم: به علت آلودگی هوا، مدارس دوره اول و دوم ابتدایی استان فردا به‌صورت غیرحضوری برگزار می‌شود. (تعجیل‌‌درفرج‌آقا صلوات) 🆔|➣@Ayande_Sazane_Iran
مدارس تهران دو روز غیرحضوری شد 🔹آموزش و پرورش تهران: همه مدارس شهر تهران یک‌شنبه و دوشنبه به‌صورت مجازی برگزار می‌شود. (تعجیل‌‌درفرج‌آقا صلوات) 🆔|➣@Ayande_Sazane_Iran
دانشگاه‌های تهران هم فردا و پس‌فردا غیرحضوری شد 🔹دانشگاه‌ها و تمامی مقاطع تحصیلی استان‌ تهران به جز دماوند و فیروزکوه در روزهای یکشنبه و دوشنبه غیرحضوری شد. (تعجیل‌‌درفرج‌آقا صلوات) 🆔|➣@Ayande_Sazane_Iran
آینده سازان ایران
I💞💍💞I [ #همسرانه ] 🔴 "دیدی گفتــم" ممـــنوع! 💠 وقتی همسرتان اشتباه می‌کند بلافاصله به او نگویید: دی
I💞💍💞I [ ] 🔴 تکنیک مدیریت قهر 💠 وقتی زنِ خانه قهر یا لج بازی می‌کند اصلا نباید انتظار داشته باشد که عکس‌العمل شوهرش طبق میل او باشد. زیرا درست برعکس انتظار زن، مرد خودش را کنار می‌کشد و مثل همسرش رفتار می‌کند. 💠 زمانی که یک زن فکر می‌کند شوهرش باید از او معذرت خواهی کند نباید با سکوت و یا رفتار خشم‌آلود، نارضایتی خود را نشان دهد. بلکه باید با شوهرش حرف بزند، مشکلش را با او در میان بگذارد و به او بگوید که چه موضوعی او را ناراحت کرده است. 💠 هنگام در میان گذاشتن مشکل خود با شوهرتان، داد و قال نکنید، منطقی حرف بزنید، ابتدا چند جمله‌ای که مانع گارد گرفتنش می‌شود بگویید تا بتوانید گفتگویی مفید و مثبت داشته باشید. مثلاً بگویید: من به کمکت نیاز دارم، می‌دونم که میتونی مشکلمو مثل همیشه حل کنی، خوبیهای زیادی داری ولی سر یک قضیه از دستت ناراحتم و .... 💠 به هیچ وجه، در ابراز نگرانی خود مبالغه نکنید مثلاً نگویید تو اصلاً به فکر‌ من نیستی، تو هیچ وقت درکم نمی‌کنی، تو همیشه این کار رو تکرار می‌کنی و .... 💠 چرا که مبالغه‌گویی در ابراز ناراحتی (گرچه حق با شما باشد) عامل تشنّج و مشاجره‌ی بیشتر است و مردها را از کوره به در می‌کند. •┈┈••••✾•🌿🦋🌿•✾•••┈┈• تعجیل در فرج آقا صلوات ... اللّھمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج🌸 🆔|➣ @Ayande_Sazane_Iran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا