eitaa logo
【 آیـٰات 】
284 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
335 ویدیو
13 فایل
•••﷽••• -حاء ،سـیـن ،یـٰا ،نــون تلـڪَ آیٰات‌ الجـٖنـوݧ♥️- برا‌حرفاتون https://harfeto.timefriend.net/16249018938206 تبادلات⇩ @Meshkatt136 ڪاناݪ‌دوممونہ⇩ @alhandel
مشاهده در ایتا
دانلود
(ع) إن كُنتُم تُحِبّونَ اللّهَ فَأَخرِجوا مِن قُلوبِكُم حُبَّ الدُّنيا اگر را دوست داريد، ❤️ دنيا دوستى را از دلهايتان بيرون كنيد غرر الحكم حدیث 3747 @sabasarbaz
عاشق شوید؛ زندگی به عشق است؛ عقل به آدم زندگی نمیدهد..! •|شهیدبهشتی♥️
آنهـایی ڪہ از پل‌ِ صراط‌ مـیگذرند؛ قبلا از خـیلی چـیزها‌ گذشتـہ‌ا‌ند بایـد‌ بگذری،تا‌بـگذری...!🙃
تعلقات است ڪہ مانع پرواز انساݩ مےشود... •| آیٺ‌اللّٰہ حق‌شناس |• @sabasarbaz
••• اگہ بخواهی زندگے کنے باید منتظر مرگ باشے تا به سراغت بیاید ولے... اگہ #عاشق شدی♥️ به سمت مرگ پرواز میکنے... این خاصیت کسانی است کہ جاودانہ خواهند شد ! و شهدا جاودانہ هایِ تاریخ اند :) #نحن_ابناء_الحسین @sabasarbaz
خاطرات کاملا کرونایی قسمت سیزدهم جلسات توسل و دعا و مداحی که مختصر و با صدای آرام در بخش ها اجرا میشد طرفداران خودشو داشت. بقیه هم که معلوم بود خیلی شاید اهل این چیزا نبودند بی احترامی نمیکردند و گوش میدادند. چون هم کوتاه بود و هم متنوع اجرا میشد و به هیچ وجه کسی به صحرای کربلا و گودی قتلگاه نمیزد. تا اینکه یکی از رفقا تصمیم گرفت که درباره زندگی و امیدواری و اینکه شفا دست خداست و اینا حرف بزنه. اتفاقا بچه فاضل و مودبی بود. معلوم بود که بحثش الکی نیست و قرار نیست فقط زمان بگیره و وقت تلف کنه. مقدمه و موخره خوبی ارائه داد. یکی از جاهای قشنگ بحثش که یادم نمیره این بود که: «بزرگترین نعمتی که از بس در اون نعمت غرق هستیم که خبر نداریم و هنوز هیچ کشوری نتونسته برای این نعمت قیمت و مالیات مشخص کنه، نعمت هواست! هوا حتی آلوده اش هم خیلی ارزش داره و بالاخره باعث میشه ما زنده بمونیم و اگه دقیقه ای به ما هوا نرسه، کار تمامه و باید اشهمون بخونن! ارزش هوا را اعدامی میدونه که بند انداختن دورگردنش و صندلی زیر پاش کشیدن و داره بال بال میزنه! ارزش هوا را کسی میدونه که داره توی استخر خفه میشه و دست و پا میزنه و دوستاش فکر میکنن داره مسخره بازی درمیاره! ارزش هوا را مریضی میدونه که روی تخت خوابیده و به خاطر رسوندن همین هوا به دهن و دماغش، باید کلی پرونده تشکیل بده و پول و بیمه و این چیزا داشته باشه تا بذارن اکسیژن و نفسی که میخواد بهش برسه و تموم نکنه! آب اگه چند روز نخوریم نمیمیریم. غذا اگه حتی یک هفته هم نخوریم نمیمیریم. خونه و ماشین و شغل و زیبایی و دوست و همسر و بچه و ... هم نداشته باشیم بالاخره هلاک نمیشیم و میتونیم یه جور دیگه زندگی کنیم. اما هوا ... اکسیژن ... نفس کشیدن ... حتی یه چیز دیگه که خیلی ارزش داره و حواسمون بهش نیست اینه که خدا را شکر لازم نیست برای استفاده از هوا برنامه ریزی کنیم و با اختیار و حساب شده نفس بکشیم! همین که خودش میاد و میره، نعمت بزرگی هست. تصور کنین لازم بود که خودمون نفس بکشیم و همش حواسمون باشه که نکنه یه لحظه نفس نکشیم. دیگه مگه میشد زندگی کرد؟ باید همه کار و زندگیمون تعطیل کنیم که نفس بکشیم. اینقدر سخت میگذشت که باید هر از یه مدتی به همدیگه به خاطر نفس کشیدن، خستنه نباشی بگیم! تا حالا شده به خدا بگیم: خدایا دمت گرم که نفس کشیدنمون به اختیار خودشمون نیست! خدایا ازت ممنونیم که لازم نیست برای نفس کشیدن، مالیات و مالیات بر ازرزش افزوده و خمس و زکات بدیم و نفس بکشیم! خدایا اگه نفس کشیدنمون اختیاری بود، با اولین خواب توی زندگیمون هممون به فنا میرفتیم و جنازه جنازه روی زمین و توی رختخواب ها میموند! اصلا باید نوبتی و با قرعه کشی انتخاب میکردیم که کی بخوابه و کی بعدش دفنش کنه؟» بحثش جالب بود. میخواست بگه واقعا چقدر ما نسبت به نعمت های خدا غافلیم و اصلا حواسمون نیست و از خدا به خاطر اون نعمت ها تشکر نمی کنیم. بعدش هم یه دهن برای همه خوند و همه چیز خوب و عالی و سنگین و رنگین تموم شد. وقتایی که بی خود تپش قلب میگیرم و یه حس سنگینی روی خودم احساس میکنم، معمولا اتفاقی که نباید و یا نمی خوام میفته! اون لحظه هم همین حس اومد سراغم. پاشدم که مکان را ترک کنم و برم که یهو یه شیر خام خورده ای گفت: «تقدیر و تشکر میکنیم از حاج آقا!» سرعتمو بیشتر کردم که فورا بخش را ترک کنم .... گفت: «حالا نوبت هم که نوبتی باشه، استفاده میکنیم ...» سرمو انداخته بودم پایین و داشتم به در نزدیک میکشدم که لامروت گفت: «از حاج آقای جهرمی که ایشون هم از یکی از نعمت های مهم الهی پرده برداری کنند!» دستمو انداختم به دستگیره که درو باز کنم که دیدم همه مثل قوم تاتار گفتن: «حاجی با شماست ... آقای .... با شما هستنا ... اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم!» نه دیگه ... دیر جنبیدم. سنسورم اگه سی ثانیه زودتر آلارم داده بود نجات پیدا کرده بودما ... اما ای دل غافل ... برگشتم و دیدم همه بخش دارن لبخند میزنن و از توی چشماشون یه «میخواستی فرار کنی! آره؟ خوب گیرت آوردیم!» خاصی موج میزد. وقتی قدم قدم بین خنده ها و موج صلواتای اونا راه میرفتم و به وسط بخش و پیش روحانیون دیگه نزدیک میشدم، احساس میکردم دارم به ضایعگاه (بر وزن زایشگاه و به معنی محل ضایع شدن آدم) نزدیک میشم! بالاخره رسیدم وسط بخش و اون روحانیه که الان داشتم تعریف علم و هنرش میکردم چنان با لبخند شیطنت آمیز به من تعارف کرد و گفت «بفرما برادر! شما هم فیض بده!» که فکر کردم دم در فیضیه ایستادم! @sabasarbaz
•|دِݪ‌ڪِہ‌شُدبِیٺِ‌حُسَیـ‌ْـݩ(:∞نَقْش‌وݩگٰارَشْ‌زِیْنَبْٰٓ اَسْٺـ|•♡
مـنـبـر🌈🥀 با تمامـ وجود گناهـ کردیمـ ❌ نَه نعمت هایشـ را از ما گرفت و نَه گناهمان را فاش کرد اگر بندگی اشـ را می کردیمـ چهـ می کرد؟؟ 😔😔 🦋 بندگی خداوند🦋 👤 آیت اللهـ بهـجتـ 🥀 @sabasarbaz
🌱 هرچه ته دلم را نگاه میکنم غیراز یڪ چیزے نمیخواهم..؛ @sabasarbaz
【 آیـٰات 】
کتاب سلام بر ابراهیم۱ برای شناخت بیشتر شهید 🌱 پیشنهاد میکنم حتما مطالعه کنید‼️
••• " مَگـر عِشق را جز در هجـران و فُرقَت و غُربَتــــ می‌توان آموخت ؟! پس این دردِ فراق «همہ‌هستی» آدمی‌استــــ و مایهٔ اصلۍ هنـر نیز همین غربت است ڪه بـا اوستــــ از آغـاز تـا انجام" •🌱• . @sabasarbaz