eitaa logo
【 آیـٰات 】
285 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
335 ویدیو
13 فایل
•••﷽••• -حاء ،سـیـن ،یـٰا ،نــون تلـڪَ آیٰات‌ الجـٖنـوݧ♥️- برا‌حرفاتون https://harfeto.timefriend.net/16249018938206 تبادلات⇩ @Meshkatt136 ڪاناݪ‌دوممونہ⇩ @alhandel
مشاهده در ایتا
دانلود
حوالی ساعت 10 مهمان شهید حسن قاسمی دانا هستیم✨
【 آیـٰات 】
#به_وقت_صحیفه💚
سلام دوستان بنا به دلایلی امشب این ساعت گذاشتم وگرنه شب های دیگه همون ۱۰ ان شاءالله 🙃🥀
✨بسم رب الشهداء✨ شب هفتم مهمونی😍 میهمان هستیم🌹
مختصرى از شهيد مدافع حرم حسن قاسمى دانا؛ 🌷بسم رب الشهداء🌷 شهید حسن قاسمی دانا در تاریخ شنبه ٢ شهريور ١٣٦٣ ساعت دو و بيست دقيقه پا به اين دنيا گذاشت. شغل اصليش نانوایى بود و مغازه نانوایی هم متعلق به خودش بود. وی در تاریخ ۲۵ فروردین ١٣٩٣ به صورت اختيارى و از طريق لشگر فاطميون برای رفتن به سوریه و جنگیدن علیه جبهه باطل اقدام کرده و در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ماه همان سال، یعنی حدود یک ماه بعد از عزيمت به درجه شهادت نائل آمد. در آن عمليات ٨ نفر بودند. حسن آقا به سيد ابراهيم ميگن اگر اشکال نداره اسم عمليات رو چون ٨ نفر هستيم به نيت امام هشتم بزاریم عمليات امام رضا [عليه السلام]، که سيد هم قبول مى کند. حسن ٦ تا تير ميخوره و توی همون عملیات پر میکشه. سيد ابراهيم بعد از عملیات میگن چون ٨ نفر بوديم و به اسم امام هشتم بود، امام هم مشهدى رو قبول کرد و پيش خودش برد.
【 آیـٰات 】
شهید مصطفی صدرزاده : بعد از شهادت حسن هر وقت کارش داشتم بهش متوسل می­‌شدم و می‌گفتم اگه جواب منو ندی خيلى بى‌معرفتى و خيلى جاها به کمکم اومد.
【 آیـٰات 】
دست نوشته شهید🍂
12.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شوخی های شهید قاسمی دانا و شهید مصطفی صدر زاده
تعریف می کرد تو حلب شبها با موتور حسن غذا و وسائل مورد نیاز به گروهش  میرسوند . ما هر وقت می خاستیم شبها به نیروها سر بزنیم با چراغ خاموش میرفتیم . یک شب که با حسن میرفتیم غذا به بچه هاش برسونیم . چراغ موتورش روشن می رفت . چند بار گفتم چراغ موتور رو خاموش کن امکان داره قناص ها بزنند .  خندید . من عصبانى شدم با مشت تو پشتش زدم و گفتم مارو می زنند . دوباره خندید . و گفت: مگر خاطرات شهید کاوه رو نخوندى . که گفته. شب روى خاک ریز راه می رفت . و تیر هاى رسام از بین پاهاش رد میشد نیروهاش میگفتن فرمانده بیا پایین . تیر میخورى . در جواب می گفت اون تیرى که قسمت من باشه هنوز وقتش نشده . و شهید مصطفى می گفت: حسن می خندید و می گفت: نگران نباش اون تیرى که قسمت من باشه . هنوز وقتش نشده . و به چشم دیدم که چند بار چه اتفاقهایى براش افتاد . و بعد چه خوب به شهادت رسید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر گاه شـــب جمعه شهـدا را یاد کردید آنها شما را نزد اباعبـدالله (ع) یاد میکنند ... 🌷شهید مهدی زین الدین🌷 ویژه یاد کنیم از بسیجی شهید حسن قاسمی دانا 🌺🌸 دوستان شهـدایی ،التمـاس دعــا 🌷💐 @sabasarbaz