گرمست به هم پشت رقیبان
پی قتلم
ای عشق دل افروز ، دل من
به تو گرم است .
نامه ای جالب و خواندنی ؛ از امام خمینی قدس سره به مرحوم آیت الله حاج شیخ ابوالقاسم خزعلی سال ۱۳۴۴
باسمه تعالی
خدمت ذیسعادت جناب مستطاب عمادالعلماء العاملین و ثقهالاسلام و المسلمین آقای خزعلی عالم عامل و خطیب کامل دامت افاضاته
نهم شهر صیام ۱۳۸۵ ( ۱۲ دی ۱۳۴۴ )
به عرض عالی میرساند
مرقوم محترم که حاکی از سلامت مزاج شریف و حاوی عواطف کریمه بود موجب تشکر گردید. باید از تحمل مشاق و زحمات ارزشمند جنابعالی و سایر دوستان ایدهم الله تعالی تشکر و تقدیر کنم. دلخوشی من در این دنیا به امثال شما طبقه روحانی جوان متعصب در دیانت و خدمتگزار به شرع مطهر است. امید است آتیه اسلام و مسلمین از وجود شماها که قرهالعین اینجانب بلکه جامعه روحانیت هستید، برخوردار شود البته توجه دارید که تکلیف آتیه شماها عزیزان بسی مشکل است لکن در راه هدف مقدس اسلام باید مشکلات را سهل انگاشت. تاریخ نورانی پیغمبر اسلام و اوصیاء معظم آن سرور و علماء عظام درسهای ارجمندی است به شما فرزندان دیانت و روحانیت، «تَجَهّزوُا رَحِمَکُمُ اللهُ لِلتَفدیه فی سَبیلاللهِ وَ الهِجرَه الی اللهِ و رَسُولِه "، نمایید و از بیت ظلمانی نفس اماره و دنیا خود را خارج نمایید و مستعد لقاء حق و جمالِ جلال شوید تا تمام مشکلات آسان شود و موت «أحلی من العسل» گردد. اینجانب مراحل آخر عمر را طی میکنم و از خداوند تعالی توفیق شما طبقه جوان را مسئلت مینمایم. خداوند تعالی شما را اعضاء مفیده اسلام و روحانیت قرار دهد.
خداوند تعالی ما و شما را به تکالیف خود آشنا فرماید تا به وظیفه یک نفر روحانی بلکه یک نفر مسلمان قیام کنیم. خداوند تعالی این حقیر ناچیز را لایق ندانست که به اولیای شهید خود ملحق فرماید «و لعلَّ اللهَ یُحدِثُ بَعدَ ذلک أمراً»
شما عزیزان با مجاهدت و خلوص نیت خود را لایق فداکاری کنید شاید در سِلک شهداء که با خون خود درخت اسلام را آبیاری کردند و صفحات تاریخ را روشن و نورانی نمودند منسلک شوید «مَن کان هِجرتُهُ إلی اللهِ و رسولِهِ فَهِجرتُهُ إلیهما و أجرُهُ علی الله تعالی و مَن کان هجرتُه إلی الدنیا و زَخارِفِهِ فَلَیس له عندَاللهِ شیءٌ» عَصَمَکُمُ اللهُ تعالی إنشاءالله و أیَّدَکُم بِنُورِهِ وَ جَعَلَکُم مِنَ النُّفوسِ المُطمَئِنَّه حتی یُقالَ لَهَا «ارجِعی إلی رَبِّکم راضیهً مرضیهً.»
رجاء واثق دارم که در مظانّ استجابت دعوات این فقیر را منظور میفرمایید و برای حسن عاقبتم دعای خیر مینمایید.
و السلام علیکم و رحمه الله - روحالله الموسوی الخمینی
https://t.me/joinchat/WLv_B1WvqyihxBZJ
لینک آرشیوی از آثار آیت الله خزعلی ره در تلگرام
۲۵ شهریور سالروز درگذشت آیت الله خزعلی ره خدایش رحمت کند آن که سوره حمد و صلوات بر پیامبر و اهل بیت علیهم السلام اهدا کند.
@Ayatollahkhazali
تنظیم و نشر آثار حضرت آیت الله خزعلی قدس سره :
آن جایی که بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی(ره) از ایام جوانی منادی آگاهی و وحدت بین اقشار مختلف ملت بود، با شروع مبارزه آزادیبخش خود از سال 1340 با ارسال نامههای مختلف در جهت آگاهیبخشی به علماء و روحانیون برای افشای رژیم وابسته پهلوی و نقشههای قدرتهای استکباری و ایجاد هماهنگی، همفکری و تشریک مساعی، گام برمیداشت، لذا مکاتبات ایشان بسیار قابل توجه است.
قسمت عمدهای از این نامهها ابتدا در صحیفه نور و سپس با ویراست و اضافاتی در صحیفه امام(ره) توسط دفتر تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) به چاپ رسید. ولی با توجه به وسعت و پراکندگی نامههای ارسالی امام(ره) بسیاری از این مکاتبات در نزد افراد و یا در سانسور نامههای معظمله در شهربانی و ساواک و در پرونده موضوعات و افراد مختلف بایگانی گردیده است.
این مرکز با انتشار مجموعه یاران امام به روایت اسناد ساواک تعدادی از نامههای ضبط شده توسط ساواک در پروندههای انفرادی روحانیون انقلابی و مبارز را منتشر ساخته است و اینک در نظر دارد به مناسبت چهلمین سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی با استخراج آن از کتابهای منتشره به عنوان بخشی مستقل در سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی در معرض دید عموم قرار دهد.
بنابر این منظور از نامههای منتشر نشده امام(ره) آن بخش از نامههایی است که در مجموعه ارزنده صحیفه امام(ره) نیامده است و امید است با انتشار آن در این سایت و با همت و تلاش مؤسسه محترم تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) در چاپهای بعدی صحیفه امام(ره) گنجانده شود.
ضمناً کوشیدهایم تا آن جا که امکان دارد کم و کیف صدور نامه را با استناد به اسناد ساواک برای خوانندگان بازگو کنیم تا چگونگی صدور نامه حضرت امام(ره) و مقدمات و مطالب مربوط به آن روشن گردد.
*
نامه و مکاتبات زیر از پرونده انفرادی مرحوم آیتالله ابوالقاسم خزعلی در ساواک به دست آمده است. آیتالله خزعلی در ماه رمضان سال 1385 هجری قمری برابر با دی ماه 1344 هجری شمسی برای وعظ و ارشاد مردم به کرمانشاه رفته بود.
پس از مهاجرت امام به همراه مرحوم آیتالله مصطفی خمینی به عراق در 13 / 7 / 1344 بسیاری از علماء و دوستداران ایشان با ارسال نامه و تلگراف، آزادی ایشان از تبعید در ترکیه و ورود به عراق را شادباش گفتند. ظاهراً مرحوم خزعلی نیز با ارسال نامهای به محضر ایشان چنین کرده است و در ضمن آن از هجران مراد خویش اظهار ناراحتی و مصائبی که بر اسلام و مسلمین ایران وارد شده را عرضه نموده است و امام در پاسخ آیتالله خزعلی نامهای پر مهر و عطوفت و در عین حال امید بخش و شورآفرین برای ادامه مبارزه روحانیت آگاه برای ایشان ارسال فرمودهاند.
این که حضرت امام چگونه متوجه شدهاند که آیتالله خزعلی در کرمانشاه هستند بر ما معلوم نیست ولی نامه را خطاب به مرحوم آیتالله عبدالجلیل جلیلی به کرمانشاه فرستادهاند تا به وسیله نامبرده به دست آیتالله خزعلی برسد. ساواک در سانسور و کنترل نامهها به این نامه دست یافته و از رسیدن آن به دست آیتالله جلیلی و به تبع آن به آیتالله خزعلی جلوگیری کرده است.
تاریخ نامه حضرت امام(ره) یکشنبه نهم رمضان 1385 هجری قمری برابر با 12 دی 1344 هجری شمسی و دوم ژانویه 1966 میلادی است.
از: ساواک کرمانشاه شماره: 4321 / 5 / ه
به: مدیریت کل اداره سوم تاریخ: 5 / 11 / 44
درباره: آقای خمینی
پیرو شماره 1884 / 5 / ه - 26 / 10 / 44
اخیراً نامهای از نامبرده بالا جهت شیخ ابوالقاسم خزعلی به آدرس شیخ عبدالجلیل جلیلی ارسال گردیده بود که نامه مزبور ضبط و فتوکپی آن به پیوست ایفاد میگردد. خواهشمند است دستور فرمائید با توجه به مفاد آن چنانچه بایستی نامه مذکور به آدرس گیرنده ارسال گردد نظریه اعلام دارند.
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت استان پنجم- افشائی
دائره بررسی در بولتن درج شود.
در بولتن جاری درج گردید. 11 / 7 / 44
به ساواک کرمانشاه بنویسید لزومی به ارسال نامه جهت گیرنده نیست عین نامه را بفرستند. 20 / 11
***
ایران- کرمانشاه
به وسیله جناب حجتالاسلام آقای جلیلی دامت برکاته
خدمت ذیسعادت جناب مستطاب عمادالعلماء العاملین و ثقهالاسلام و المسلمین آقای خزعلی عالم عامل و خطیب کامل دامت افاضاته
نهم شهر صیام 85 [12 دی 1344]
به عرض عالی میرساند
مرقوم محترم که حاکی از سلامت مزاج شریف و حاوی عواطف کریمه بود موجب تشکر گردید. باید از تحمل مشاق و زحمات ارزشمند جنابعالی و سایر دوستان ایدهم الله تعالی تشکر و تقدیر کنم. دلخوشی من در این دنیا به امثال شما طبقه روحانی جوان متعصب در دیانت و خدمتگزار به شرع مطهر است.
امید است آتیه اسلام و مسلمین از وجود شماها که قرهالعین اینجانب بلکه جامعه روحانیت هستید، برخوردار
شود البته توجه دارید که تکلیف آتیه شماها عزیزان بسی مشکل است لکن در راه هدف مقدس اسلام باید مشکلات را سهل انگاشت. تاریخ نورانی پیغمبر اسلام و اوصیاء معظم آن سرور و علماء عظام درسهای ارجمندی است به شما فرزندان دیانت و روحانیت، «تَجَهّزوُا رَحِمَکُمُ اللهُ لِلتَفدیه فی سَبیلاللهِ وَ الهِجرَه الی اللهِ و رَسُولِه»1، نمایید و از بیت ظلمانی نفس اماره و دنیا خود را خارج نمایید و مستعد لقاء حق و جمالِ جلال شوید تا تمام مشکلات آسان شود و موت «أحلی من العسل»2 گردد. اینجانب مراحل آخر عمر را طی میکنم و از خداوند تعالی توفیق شما طبقه جوان را مسئلت مینمایم. خداوند تعالی شما را اعضاء مفیده اسلام و روحانیت قرار دهد.
خداوند تعالی ما و شما را به تکالیف خود آشنا فرماید تا به وظیفه یک نفر روحانی بلکه یک نفر مسلمان قیام کنیم. خداوند تعالی این حقیر ناچیز را لایق ندانست که به اولیای شهید خود ملحق فرماید «و لعلَّ اللهَ یُحدِثُ بَعدَ ذلک أمراً»3 شما عزیزان با مجاهدت و خلوص نیت خود را لایق فداکاری کنید شاید در سِلک شهداء که با خون خود درخت اسلام را آبیاری کردند و صفحات تاریخ را روشن و نورانی نمودند منسلک شوید «مَن کان هِجرتُهُ إلی اللهِ و رسولِهِ فَهِجرتُهُ إلیهما و أجرُهُ علی الله تعالی و مَن کان هجرتُه إلی الدنیا و زَخارِفِهِ فَلَیس له عندَاللهِ شیءٌ» عَصَمَکُمُ اللهُ تعالی إنشاءالله و أیَّدَکُم بِنُورِهِ وَ جَعَلَکُم مِنَ النُّفوسِ المُطمَئِنَّه حتی یُقالَ لَهَا «ارجِعی إلی رَبِّکم راضیهً مرضیهً.»4
رجاء واثق دارم که در مظانّ استجابت دعوات این فقیر را منظور میفرمایید و برای حسن عاقبتم دعای خیر مینمایید.
و السلام علیکم و رحمه الله - روحالله الموسوی الخمینی
***
از: اداره کل سوم 316 شماره: 54854 / د31
سلام علیکم چه خوب میشد اگر از پرونده آیت الله خزعلی ره قبل و بعد از انقلاب درخواست میکردیم یک نسخه کپی در یک usb به ما بدهند.
4_5832197148493480922.m4a
38.64M
لسان الغیب حافظ
و یادی از حافظ قرآن و نهج البلاغه و دیوان حافظ ؛ آیت الله خزعلی
رحمهما الله
@Ayatollahkhazali
هدایت شده از تنظیم و نشر آثار حضرت آیت الله خزعلی قدس سره
بسم الله الرحمن الرحیم
سرباز وظیفه اسلام
برشهایی از زندگی مرحوم آیت الله خزعلی از کتاب «دوست دار خمینی»
__صبح بود. پدر دستش را گرفت و رفتند حرم برای زیارت. وارد حرم که شد چیزهایی میدید که باورش برایش سخت بود. یکی تیر خورده بود. از کنارش که رد شد پرسید اهل کجایی؟
- خواجه ربیع.
یک نفر دیگر هم گوشهای افتاده بود. تمام بدنش پر خون بود. مرده بود!
به خانه که رسید تب کرد.
*زن تازه از روستا رسیده بود مشهد. هندوانهها را از روی الاغش نگذاشته بود پایین که دید یکی بالای سرش ایستاده و داد میزند:
- آهای! چادرت را از سرت بردار! وگرنه... .
حرفش هنوز تمام نشده بود که صدای سیلی زن به او خیلیها را به آن طرف چرخاند.
زن بر سر مرد فریاد کشید و گفت: «حوضی که آب ندارد، قورباغه لازم ندارد! میفهمی؟!»
دیدن این صحنه به ابوالقاسم خیلی چسبید. بهترین تصویری بود که از زمان سقوط رضا شاه در خاطرش حک شد. طوری که میگفت شیرینیاش را همیشه در زندگی لمس میکردم.
*
برای ابوالقاسم رفته بودند تحقیق. آیت الله بروجردی گفته بود: «اگر خودم دختری داشتم حتماً به ابوالقاسم میدادم.»
*
سیزده فروردین سال ۴۲ بود. مردم برای سخنرانی امام در مدرسه فیضیه جمع شدند. جمعیت موج میزد. قرار بود ابوالقاسم قبل از امام سخنرانی کند. همهمه زیاد بود و صدای او به جمعیت نمیرسید!
- الف. ب. پ. ت. ج. چ. ه. خ. د ... .
جمعیت به یکباره ساکت شد! تعجب کرده بودند یک روحانی بالای منبر حروف الفبا را بگوید!
با التفات و توجه جمعیت به منبر ؛ مجلس آرام شد و ایشان ضمن ادامه سخنرانی گفت: «غرض از آوردن حروف الفبا این بود که بگویم ما هنوز در ابتدای نهضتیم».
*
- اگر آزادتان کنند کجا میروید؟
- بانویی است در قم، میروم زیارت قبرش.
- من اگر آزاد شوم یک شکم شراب میخورم! خیلی وقت است که نخوردهام!
ابوالقاسم چیزی نگفت. هم سلولیاش ارمنی بود و در مذهب آنها شراب خوردن مشکلی نداشت.
چند روز بعد آرام آرام از مضرّات شراب برایش گفت.
ـ به احترام هم سلولی بودن با شما تا زندهام دیگر لب به شراب نمیزنم.
رابطه ابوالقاسم با او روز به روز نزدیکتر میشد. صبحها که برای نماز بیدار میشد او هم بلند میشد و به شیوه ارمنیها عبادت میکرد. چند روزی میشد که درباره اسلام با هم صحبت میکردند. حرفهای ابوالقاسم به دلش نشسته بود. آخر هم کار خودش را کرد. «أَشْهَدُأَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ الله و أَشْهَدُ أَن مُحَمَّداً رَسوُل الله».
*
چند هفتهای از شهادت حسین میگذشت. نزدیک سحر بود. هنوز اذان نگفته بودند. شبح حسین جلو چشمان ابوالقاسم ظاهر شد و به او سلام کرد. تا از جایش بلند شد، تصویر پسرش محو شد. اشک در چشمانش حلقه زد. دلش حسابی برای پسرش تنگ شده بود. همانجا این اشعار را سرود:
با یک سلامت بر زدی آتش به جانم نازک پسر! ای نازنین سرو روانم
بعد از دو عشره از پدر یادی نمودی ناآمده رفتی و نیرویم ربودی
گفتی که تاسوعا به دنیا آمدم من یعنی که از بهر شهادت زادهام من
نامم حسین و واجب آمد پاس این نام باید که گردم با شهیدان جمله همگام
*
کافی بود یکی دو روز توی خانه نباشد. پدر حالش تغییر میکرد. بیتابی و دلتنگی توی رفتارش مشخص بود. ما را مینشاند و از زحماتش میگفت. از اینکه «شما ارزش مادرتان را درست نمیدانید.»
...
مادر که میآمد، دوباره پدر روحیه میگرفت.
*
میگفت در طنزگویی دو نفر نمونهاند. یکی حاج آقای راشد یزدی و یکی هم شهید سعیدی. بعد خاطرهاش را میگفت: «رفته بودیم باغ وحش. همراه آقای مشکینی و سعیدی. جلو قفس حیوانات که رسیدیم آقای سعیدی گفت: «تأمل کنید.» حالا ما منتظر بودیم میخواهد چه بگوید! که ادامه داد «خوب نگاه کنید که من عرف نفسه فقد عرف ربه .
رفته بود دیدن امام.
ـ آمدهام با شما معامله کنم؟
ـ چه معاملهای؟
ـ میخواهم ثواب ۳۹ سال عبادتم را با یکی از بیانیههای شما عوض کنم!
- کدام بیانیه؟
- همانی که به سقوط رژیم منجر شد. چرا که مصداق «ضَربَةُ عَلِی یَومَ الخَندَقِ اَفضَلُ مِن عِبادَةِ الثّقلین» است و مطمئناً من سود میکنم!
@Jahane_bartar
هدایت شده از تنظیم و نشر آثار حضرت آیت الله خزعلی قدس سره
هدایت شده از تنظیم و نشر آثار حضرت آیت الله خزعلی قدس سره
گفتگوی مشرق با محمد علی میقانی
نویسنده رمان حصار
دو دقیقه فایل صوتی آیت الله خزعلی ره من را برای نوشتن مجموعه ایجاد
و رمان حصار به کار واداشت.
یک فایل دو دقیقهای از آیتالله خزعلی پخش شده که یک آیهای را حدود ۴۵ سال پیش تفسیر میکنند. قریب به مضمونش این میشود که این جهان به صالحان ارث میرسد...
به گزارش مشرق، «حصار» جلد اول از مجموعه ایجاد است؛ داستانی علمی -تخیلی که با مضامین دینی و اعتقادی گره خورده و سعی دارد قصهای ویژه را در بستر دنیای آینده روایت کند؛ داستانی بومی که باوجود عدم تعلقش به مکان، فرهنگ ایرانی را در تعامل با تکنولوژی بهخوبی تصویر کرده است. حالا با محمدعلی میقانی، نویسنده خوشذوق اثر درباره کتابش گفتوگو میکنیم.
بهعنوان اولین بخش از این گفتوگو قدری خودتان را معرفی کنید؟
من محمدعلی، در سال ۶۸ در یک خانواده معمولی، چه مالی و چه مذهبی، به دنیا آمدم. خانوادهام با اینکه به ادبیات علاقه داشتند، یعنی پدرم شعر گهگاهی میگفت، اما از اینکه من چنین راهی را بروم، ناراحت بودند و جلویم را میگرفتند؛ حتی یک نمایش عروسکی در پنجم ابتدایی روی صحنه بردم که زیاد عاقبت خوبی نداشت. نویسنده و سازنده عروسکها و... خودم بودم. میتوانید حدس بزنید که خودم صحنه را ترکاندم، با پا زدم سیم میکروفن از دست دوستم افتاد و بلوایی شد بالاخره. در نهایت وقتی داییام را که دو سالی از من بزرگتر بود و کتاب «هری پاتر و جام آتش» را داشت به کتابخانه پس میداد، گیر انداختم، جذبش شدم.
تا مدتها داییام از خودش ناراحت بود، فکر میکنم پدرم چیزی به او گفته بود. خلاصه در مدت دبیرستان دو داستان کوتاه نوشتم، حدوداً ۱۰۰صفحهای که معمولاً چون کسی هم برای حمایت نیست، ماند تا خودم بزرگتر شدم که برای چاپشان اقدام کنم که البته مجوز نگرفت. تمام این سالها زیاد نوشتم اما روی هیچکدام مثل داستان حصار وقت نگذاشتم، سال ۸۸ که سرباز بودم این جلد اول را تمام کردم، آن موقع داستان میشد برای صد سال آینده.
انگیزه شما از نوشتن این کتاب چه بود؟ اثری که پیش روی ما قرار دارد، داستانی ساده با سیر اتفاقات معمولی نیست. حصار، ورای متن اثر، حرفهایی برای گفتن دارد و انگار نوشته شده تا شاید تغییری ایجاد کند.
دقیقاً. بهنظرم داستانهای علمی-تخیلی یکی از ویژگیهایشان همین است. درمورد آینده گفته میشود تا افراد جامعه کمی دید بهتری نسبت به آن، جلوی پایشان داشته باشند. من وقتی سال ۸۸ این داستان را نوشتم بسیار دلمشغولی نسبت به آینده کشورمان در جهان آینده داشتم. خودتان دیدهاید مخصوصاً همین چند سال اخیر چقدر هالیوود روی آینده و پیشبینیها کار میکند؛ مثلا همین جهانبینی فیلم آخر انتقامجویان.
همیشه به این فکر میکردم که غرب چقدر وقیح شده است که برای ایجاد تعادل جمعیتی روی فکر مردم کار میکند؟ یا من اشتباه پیامش را گرفتهام؟ وقتی کرونا پیش آمد، متوجه شدم نه زیاد هم اشتباه فکر نمیکردم. میخواهند به اسم بیماری مردم را قتلعام کنند. کاری که در «حصار» کردم، یک تلنگر هست که بگویم کمی مواظب باشیم. اتفاقاتی در اطرافمان میافتد. سرمان را از زیر برف بیرون بیاوریم و بهجای رفاهطلبی برای آینده کار کنیم؛ آیندهای که فقط مادی نیست و معنویت جزء لاینفک آن است.
«حصار» همان ابتدای کار خودش را بهعنوان اثری علمی-تخیلی معرفی میکند اما قدری که میگذرد پا را از این فراتر گذاشته و المانهای فانتزی و دینی را نیز به متن ماجرا میکشد. این ماهیت دوگانه، آثار مثبت و منفیای به همراه دارد؛ میخواهید توضیحی دراینباره برای خوانندهها داشته باشید؟
من وقتی شروع به نوشتن کردم به ژانر فکر نمیکردم، بهدنبال این بودم که داستان خودم را تعریف کنم. من به خواننده پیشنهاد میکنم بدون داشتن ذهنیت ژانری به کتاب نگاه کند. بهنظرم امروزه با اینکه این ژانر در ایران تازهنفس است اما دورهی تکژانری گذشته و بهنظرم نویسنده باید بهترین چیزهایی را که برای رساندن مفهوم نیاز هست، استفاده کند؛ حتی فرم و ساختار باید طبق داستان شما ایجاد و چیده شود. درواقع شبیه لباس هست، بهترین لباس آنی است که خیاط طبق متر و معیارهای بدن هر فرد میدوزد و الزاماً یک الگوی از پیش تعیینشده نیست؛ البته من اصراری بر نامگذاری اینچنینی ندارم؛ بهتر است اگر اسم ژانری میگذاریم اسم ژانرش آخرالزمانی باشد.
پس درباره خودِ ژانر علمی-تخیلی دغدغهای نداشتید؟ به هر حال میدانیم که داستانهای علمی-تخیلی تأثیراتی بر جامعه مخاطب خواهند داشت؛ حتی تأثیرات تمدنی. دانشمندان فردای ما، نوجوانهایی هستند که امروز شاید کتاب شما را دست میگیرند. در این مورد به نظر شما نقش داستان علمی-تخیلی چقدر میتواند سازنده باشد؟ خصوصاً که در کتاب شما تعامل فرهنگ و تکنولوژی جایگاه ویژهای دارد.
هدایت شده از تنظیم و نشر آثار حضرت آیت الله خزعلی قدس سره
بسیار زیاد. داستان من البته وقتی رخ میدهد که تکنولوژیها از کار افتادهاند و خیلی چیزها را نمیبینید. حالا دنبال این خواهم بود که دنیای قبل از حصار را هم کمی نشان بدهم تا با تکنولوژیهای خیلی بیشتری آشنا شویم و به خواننده نوجوان ایده اولیه هم «جوّ درست» بدهیم و هم یک تاریخچه از این فناوریها که چطور نیاز بشر به اینجا ختم شده؛ مثل تلپا.
پرسیدید دغدغه داشتم یا نه؟ بهعنوان بخشی از داستانم داشتم.
همین حالا یک نوشته دیگر هم دارم در ژانر علمی-تخیلی و ایضاً فانتزی که در مورد کاوش آبهای ژرف است. شاید الان آب ژرف برای تأمین آب کویر دور به نظر برسد اما فکر کنید چنین داستانی در نوجوان کویر چه اثری میگذارد. میبینم آن روزی که بدون احتیاج به سدهایی که فقط آب بخار میکنند، مردم کویر مخصوصاً قسمت نواحی یزد و کرمان و اصفهان و سیستان به آب شیرین تازه به مقدار زیاد دست پیدا میکنند. نمیدانم به چاپ میرسد یا نه، اما میبینید که دغدغهها ایجاب میکنند بهسمت این ژانر برویم. اینها فقط یک گوشه است، دنیای علمی-تخیلی خیلی به آینده کمک میکند، امیدوارم حمایت شود و به نقاط تعالی برسد.
حالا که صحبت به آینده کشید و افقهای پیش روی جامعه ایرانی-اسلامی، قدری فضای دیدمان را بزرگتر کنیم. همانطور که صحبتش شد، داستان شما پر از نکتههای ریز و درشت درباره آینده پیش رو است. از پیشرفتهای همگام با فرهنگ ما تا نگرانیهایی درباره تکنولوژی. شما آینده را چطور میبینید؟ بشر اسیر دست تکنولوژی و مصنوع خودش خواهد شد و آیندهای تاریک در انتظارمان خواهد بود یا نه، ما بهعنوان خالقان این عصر به درک درستی از زندگی خواهیم رسید و با تکنولوژی تعاملی سازنده برقرار خواهیم کرد؟
داستان یک پیشفرضی در مورد آینده دارد که نظر شخصی من هم هست. اگر به داستانها و فیلمهای علمی-تخیلی دنیا نگاه بیندازیم، میبینیم یا آینده دست رباتهاست یا هوشمصنوعی که جفتش انسان را به دردسر انداخته و موضوع اصلی همان داستانهاست؛ اما من ورای آن زمان را دیدم، یعنی بشر به جایی میرسد که بهخاطر مصائبش دست از رفاهطلبی یعنی فکرکردن و کارکردن با ربات و هوشمصنوعی بهجای انسان برمیدارد و ناگزیر کنترل جهانش را دوباره خودش به دست میگیرد؛ میپرسید چگونه؟ مثال من تلپاست؛ تکنولوژیای که فکرکردن و حل مسائل را برای انسان تسهیل کرده و ارتباطات را بسیار گسترده میکند، بهحدی که بهمعنای واقعی همهچیز را کنترل میکند. این بهمعنای نبودن هوشمصنوعی و ربات نیست، بلکه کنترل و قدرت اختیار است که همچنان دست بشر خواهد بود. این هم به نظر من بهطور قطع به دست خود ایرانیها انجام میشود. همین الان جرقههای ابتداییاش را میبینید، مثل ماهواره نور، مثل خیلی اتفاقات بزرگ جهان که قطعاً یکسرش به ایرانی جماعت میرسد.
یک فایل دو دقیقهای از آیتالله خزعلی پخش شده که یک آیهای را حدود ۴۵ سال پیش تفسیر میکنند. قریب به مضمونش این میشود که این جهان به صالحان ارث میرسد؛ اما چه جهانی؟ جهان باید آماده بشود، جهان توسط یک سلسله اعصابی به هم وصل بشود، بشود یک خانه و بو و رنگ و حسوحال را در آنی در سطح جهانی به اشتراک بگذارند. فکر کنید؟ کسی که ته تکنولوژیای که دیده بود، تلفنهایی بودند که با انگشت باید زور میزدی و میچرخاندی تا بعد تلفنچی بردارد که به فلان جا وصل بکند شما را، حتماً پامنبریهایش کلی چیز زیر لب گفتند، اما الان من و شما خیلی قشنگ حرف این عالم را میفهمیم، منظورم چیست؟
حتی دین ما نهتنها ضدتکنولوژی نیست بلکه موافق هست؛ ببینید رهبری چقدر در استفاده از فضای مجازی برای تبلیغ و کار توصیه میفرمایند، پس قطعاً یک تعامل سازنده و روبهجلو و عالی با تکنولوژی خواهیم داشت و آینده از ماست، فقط باید بخواهیم. کار من در نوشتن و راه انداختن این خواستنهاست، امیدوارم که موفق شده باشم. باید نهتنها ایران را بلکه جهان را به وارث اصلیاش برسانیم و اما یک چیز دیگر؛ ممکن است یک عده بگویند موجودات فضایی را در آینده جا گذاشتی، باید بگویم که بحث سر تکنولوژی بود و چیزهایی که انسان میسازد. موجودات فضایی قطعاً بحث جدا و پُربحثی خواهد داشت.
از برنامه کاری خودتان بگویید. جلد دوم مجموعه در چه مرحلهای است و اینکه باید منتظر کارهای دیگری هم از شما باشیم؟
کار تحقیقی و بحث پیشنویس جلد دوم هم انجام شده و اگر مشکلی پیش نیاید، در حالت خوشبینانه برای نمایشگاه کتاب یا تابستان سال بعد میرسانیمش. من ایده و حتی کار نوشتهشده آماده هم دارم، منتها ابتدا باید پرونده حصار بسته بشود تا بتوان برای کارهای دیگر اقدام کرد، مگر اینکه اراده ناشر چیز دیگری باشد. انشاءالله به دوستان ناشر ما خدا عزت و قدرت بدهد تا از امثال بنده حمایت کنند.
*صبحنو
mshrgh.ir/1072155
@ Jahane_bartar
هدایت شده از تنظیم و نشر آثار حضرت آیت الله خزعلی قدس سره
نگاه عجیب آیتالله خزعلی به یک آیه در ۴۵ سال پیش! - مشرق نیوز
https://www.google.com/url?sa=i&url=https%3A%2F%2Fwww.mashreghnews.ir%2Fnews%2F1072155%2F%25D9%2586%25DA%25AF%25D8%25A7%25D9%2587-%25D8%25B9%25D8%25AC%25DB%258C%25D8%25A8-%25D8%25A2%25DB%258C%25D8%25AA-%25D8%25A7%25D9%2584%25D9%2584%25D9%2587-%25D8%25AE%25D8%25B2%25D8%25B9%25D9%2584%25DB%258C-%25D8%25A8%25D9%2587-%25DB%258C%25DA%25A9-%25D8%25A2%25DB%258C%25D9%2587-%25D8%25AF%25D8%25B1-%25DB%25B4%25DB%25B5-%25D8%25B3%25D8%25A7%25D9%2584-%25D9%25BE%25DB%258C%25D8%25B4&psig=AOvVaw1YlkX_1-4FdyfmkOnCber7&ust=1702146231974000&source=images&cd=vfe&opi=89978449&ved=0CBQQ3YkBahcKEwig8OL_uoCDAxUAAAAAHQAAAAAQGg