نمیطلبےآقاےمن؟!:)💔:
دکتر،
توۍنسخهمونبنویس
یهبینالحرمین 🖐🏾"
بہخداخوبمیشیم!🚶🏾♂:)
#بهوقتدلتنگی🥲🌅
ماسینہزدیمبےصداباریدند
ازهرچہکہدمزدیم،آنهادیدند
مامدعیانصفاولبودیم
ازآخرمجلسشهداراچیدند....
🚶🏿♂🙃
#داداش_جهاد:)
باز ماهِ رمضان آمد و بر بامِ فلک💙🌙
میزند بانگِ مُنادی که گُنهکار کجاست؟ ...
+ و تو باز مرا به رمضانت رساندی ..:)
ماه توبه💚✨
ماه مبارک💚✨
ماه ارزو ها💚✨
ماه بخشندگی💚✨
ماه مهمانیه خدا💚✨
بر شما مسلمانان مبارک باد💚✨
طاعات و عبادات شما قبول حق💚✨
التماس دعا💚✨
...:
'♥️𖥸 ჻
دیدھ در حَسرٺ دیداࢪ شُمـا مـٰاندھ هنوز
تعجیـلدرظهـور #امام_زمان صلـوات
♥️|↫#یاایهـاعزیز
🖐🏻|↫#السݪامعلیڪیابقیةاللہ
پشت کردمـ بہ گنـاه
پـاکـ شومـ در رمضان
همہ ترکمـ بکنند
عیب ندارد ، تو بمان
♡اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج♡
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
#عشاق_الحسین_محب_الحسین_ع
بگذار گمنام بمانم:
🌱
سیره شهــ🌷ــدا
در بین این روزمرگیها آقا ابوالفضل حواسش به همه چیز بود. روی پرداخت خمس سالانه حساسیت بالایی به خرج می داد. یک مرتبه برای محاسبه خمس سالانه با روحانی محل صحبت می کرد. همان موقع یک مقدار پول به یکی از دوستانش قرض داده بود. حاج آقا گفت: صبر کن تا پولی که قرض دادی رو پس بیارن بعدش خمست رو حساب کن.»
گفت: «حاجی! بـنـده خـدا نــداره که حالا قرض من رو بده.»
خمس پول نقدِ توی حسابش را خودش محاسبه می کرد. مواد غذایی در خانه را هم من باید حساب میکردم. می رفتم در آشپزخانه و یکی یکی مواد غذایی را می دیدم و بهش میگفتم. او هم قیمتش را می نوشت. وقتی مواد غذایی تمام شد، گفتم: «شاید محاسبه مون کم باشه ، ۵۰ تومن اضافه کن»
گفت: «باشه.»
چند وقت بعد، دیدم توی دفترش که خمس سالمان را محاسبه کرده و نوشته: به گفته کدبانو ۵۰ تومان دیگه اضافه شود با دیدن این جمله لبخند روی لبم نشست...
#شهید_ابوالفضل_راه_چمنی
برشی از کتاب #عزیزتر_از_جان📚
🌿|
2.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. . . رحم کن به دل شکستهیِ من ؛🌿