eitaa logo
ازدل...
25 دنبال‌کننده
45 عکس
6 ویدیو
0 فایل
_ازدل انار چه می‌زند بیرون؟ _بعضی‌ها می‌گویند خون، بعضی‌ها می‌گویند دانه‌های یاقوت! باید ببینیم ازدل انار ما چه بیرون می‌زند.. شرمنده‌ اگه مفید نیستم. کپی فقط با لینک یا #فانوس می‌شنوم :) @Ome_Ali
مشاهده در ایتا
دانلود
بعضی شب‌ها سر ناسازگاری دارند...
«ما نتیجه اتفاق هایی هستیم که در زندگی تجربه کرده‌ایم!» یک جمله ساده و کلیشه‌ای ساعت دو نیمه شب. وسط تمرین های نویسندگی به چشمم می‌خورد. نه اینکه رفته باشم تمرین بنویسم. می‌خواستم چیزی بخوانم تا حالم خوب شود. و شد! و اصلا همین یک جمله ایستاد روبه روی صورتم و گفت قرار نیست همیشه حالت خوب شود. اتفاق ها از تو چیز جدیدی می‌سازند. همیشه نه آن طور که راحتی و دوست داری. می‌فهمی؟ بعد از هر اتفاق تو آدم جدیدی هستی. یک شخصیت جدید. قرار نیست اتفاق ها راحت و بی سروصدا تمام شوند و چینی نازک تنهایی شما ترک برندارد. اتفاق ها می‌آیند که تو را بسازند. از تو یک آدم جدید بسازند. همیشه هم اتفاق ها موفق نمی‌شوند آدم بهتری بسازند. این تو هستی که انتخاب می‌کنی از هر اتفاق چطور بهره ببری.. به نفع روحت به نفع جسمت به ضرر هر دو؟!
بدترین حس زندگی اونجاییه که می‌فهمی همش رؤیاهای قشنگ بچگی بود :) https://eitaa.com/Azdel252
«اگر در تنگنا نباشی رشد نخواهی کرد» . اینو یه جوانه در گوشم گفت 🙃 https://eitaa.com/Azdel252
آدم باید کم حرف بزنه و هرجا یی حرف نزنه
زندگی همه‌مون صحنه مبارزه است. اما باید برای چیزی بجنگی که ارزش جنگیدن داشته باشه. https://eitaa.com/Azdel252
واقعا چی تو این دنیا ارزش جنگیدن داره؟
_بزرگ شدن درد داره؟ +تو این دنیا هرچی بهتر بشی بیشتر درد می‌کشی :) https://eitaa.com/Azdel252
نوجوون که بودم زیاد قرآن می‌خوندم. یک نفر بهم گفت عوض اینکه همش قرآن بخونی چارتا کتاب بخون مغزت نپوسه. اما راستش از وقتی دیگه قرآن نخوندم، هم مغزم پوسید، هم دلم، هم...
سَرم را کج کرده بودم. لبخند کشیده‌ام را سفت نگهداشته بودم و نگاهش می‌کردم. اشک درشتی از روی بینی‌ام سُرید پایین. با انگشت پاکش کردم. جعبه شیرینی کشمشی، بسته بیسکوئیت و کلوچه جلوی پایش بود روی سرامیک آشپزخانه. نشسته بود و با بادام‌هایش ور می‌رفت. چشم‌های پف دار و سرخش را دخترانه از نگاهم دزدید. فکر کردم چقدر دوستش دارم. چقدر بیشتر از این یک سال و هشت ماه. هیچ‌کس نمی‌فهمد چقدر دوستش دارم. شاید همه مادرها می‌فهمند. اما همه مادرها که مثل من نیستند. هیچ بچه‌ای هم مثل پسر من نیست. بلند شدم و پشت به پسر و پدرش پلک زدم و یک دستمال برداشتم. (تاثیر از زویا)
یه چرت پاییزی همه‌چی رو حل می‌کنه!
پاییزِ امسال زود رسید سر قرار