°•○●﷽●○
#نـاحلــه🌸
#قسمت_صد_و_سی_و_چهار
چون برگشتش غیر منتظره بود فاصله بینمون خیلی کم شد و بستنیم به لباسش خورد.
بلند گفتم وایی و زدم رو صورتم
با ترس بهش زل زدم
داشت به لباسش که لکه سفید بستی قیفیم روش چسبیده بود نگاه میکرد.
بخاطر سوتی های زیادی که داده بودم دلم میخواست بشینم وفقط گریه کنم ،چون کاره دیگه ای هم ازم بر نمیومد.
قیافش جدی بود.همینم باعث شد ترسم بیشتر شه. شروع کردم به حرف زدن :آقای رسولی هم دانشگاهیمه .زنگ زد چندتا سوال درسی ازم بپرسه بعدشم بخاطر موفقیتم تو امتحان بهم تبریک گفت.بخدا فقط همین بود.اون سوال احمقانه رو هم،چون هل شدم پرسیدم.
نفسم گرفت انقدر که همچیزو پشت هم و تند تند گفتم.سریع یه دستمال تمیز از جیبم در آوردم.انقدر ترسیده بودم که چیزی نمیفهمیدم.میترسیدم به چشم هاش نگاه کنم
دستمال و کشیدم روی پیراهنش و بستنی و از روش برداشتم همینطور که پیراهن و پاک میکردم گفتم :توروخدا ببخشید. بخدا حواسم نبود .اصلا در بیارید براتون میشورمش میارم
بلاخره جرئت به خرج دادم و سرم و بالا گرفتم و بهش نگاه کردم تا ببینم چه عکس العملی نشون داده.
با یه لبخند خوشگل،خیلی مهربون نگام میکرد
دلم با دیدن نگاهش غنج رفت
گفت:من ازتون توضیحی خواستم؟
به بستنی آب شده ی توی دستم نگاه کرد و ادامه داد:دیگه قابل خوردن نیست . بریم یکی دیگه اش و بخریم.
از این همه مهربونی تو صداش،صدای قلبم بلند شد!
یه شیر آب نزدیکمون بود رفتم طرفش و دستم و شستم.محمد منتظرم ایستاده بود
رفتار مهربونش یه حس خوب و جایگزین ترسم کرده بود.
همراهش رفتم پیش ریحانه که با اخم نگامون میکرد.
+دوساعته کاشتین اینجا من و، کجایین شما؟ چه غلطی کردم نگفتم روح الله بیاد.
از حرفش خندمون گرفت.ریحانه به لباس محمد نگاه کرد و گفت :پیراهنت چیشده؟لکه چیه روش؟
محمد خندید و گفت :بستنیه،یا شایدم...!
شرمنده نگاهم و ازش گرفتم که گفت بیاین با من.
ریحانه صداش در اومد :وا یعنی چی؟دیگه کجا میرین؟
محمد سوئیچ ماشین و به ریحانه داد و گفت :منتظر باش زود میایم
ریحانه چشم غره ای داد و رفت تو ماشین .
دلم چیزی نمیخواست ولی جرئت حرف زدن نداشتم .میترسیدم لب واکنم و دوباره سوتی بدم.در سوپری و باز کرد .من رفتم تو ومحمد پشت سرم اومد.
رفت طرف یخچال و منتظر نگام کرد
چیزی نگفتم که گفت :از اینا؟یا از همون قبلیه؟
خجالت میکشیدم حرفی بزنم.من بستنی شکلاتی خیلی دوست داشتم.
از اینکه منتظر گذاشته بودمش بیشتر شرمنده شدم
_فاطمه خانوم اگه نگین کدومش و بیشتر دوست دارین مجبور میشم از هر کدومش یدونه بردارم!
حرفش به دلم نشست.قند تو دلم آب شده بود.نتونستم لبخند نزنم .رفتم طرف یخچال و یه بستنی کاکائویی گرفتم .
با همون لحن مهربونش گفت : همین فقط؟
بهش نگاه کردم،انگار فهمیده بود نمیتونم چیزی بگم یدونه از همون بستنی برداشت و یه نگاه به خانوم فروشنده انداخت که با ظاهر نامناسبی به محمد خیره بود. بعد چند ثانیه تردید به طرفش رفت.
به رفتارش دقت کردم.
بدون اینکه نگاهی بهش بندازه ده تومن وبه همراه بستنی روی میزگذاشت.
منم بستنیم و کنارش گذاشتم خانومِ با غضب پول و گرفت و بقیه اش و روی میزگذاشت .
تشکر کردم و بیرون رفتیم.
از اینکه کنارش راه میرفتم احساس غرور میکردم.توماشین نشستیم.
ریحانه :چه عجب اومدین بلاخره
تازه یادم افتاد پرو پرو اومدم وتو ماشینشون نشستم.
به ریحانه گفتم :من بازم مزاحمتون شدم
+بشین سر جات عروس خانوم . الان که دیگه نباید تعارف کنی.
بستنی تو دستم و که دید گفت :فعلا بستنیت و بخور
از اینکه پیش محمد من و اینطور خطاب کرد خیلی خجالت کشیدم.محمد از توآینه یه نگاهی بهم انداخت.لبخند زده بود.
سعی کردم عادی باشم و انقدر سرخ و سفید نشم .بستنیم و باز کردم و بدون توجه به حضور محمد شروع کردم به خوردنش.
یخورده شهرگردی کردیم و بعد چند دقیقه، محمد یه کوچه مونده بود به خونمون ایستاد و گفت :فاطمه خانوم ببخشید،میترسم پدرتون ببینن منو .سوء تفاهم شه براشون.
_خواهش میکنم .ببخشید بهتون زحمت دادم .خیلی لطف کردین
پیاده شدم و گفتم :بابت بستنیا هم ممنونم. بخاطر پیراهنتون بازم عذر میخوام.
خندید و چیزی نگفت
میخواستم با ریحانه هم خداحافظی کنم که محمدبهش گفت همراه من بیاد
_نه میرم خودم راهی نیست. ریحانه جون تو زحمت نکش
ریحانه پیاده شد و گفت :ببین فاطمه جان بزار یچیزی و برات روشن کنم
این آقا داداش من یه حرفی بزنه.حرفش دوتا نمیشه.یعنی تا فردا صبحم وایستی اینجا نزاری من باهات بیام محمد اجازه نمیده تنها بری
خندیدم و بهش نگاه کردم
با لبخند به روبه روش خیره بود
ازش خداحافظی کردم و با ریحانه رفتیم .با اینکه چند قدم ازش دور شده بودم ،حس میکردم دلم به شدت براش تنگ شده*
ادامـہدارد...
نویسنده✍
#غیــن_میــــم🧡 #فـــاء_دآل💚
#کپی_بدون_ذکر_نام_نویسنده_حرام_است❌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگہ طاقت نداری نبین!
این لحظه چنـــــد؟💔
سلام عزیز برادرم😭.....
خدایا!رزق این ماه ما باشه شهادت فی سبیلک :)
🆔@ghasem_girls
••💙❄️''↯
مےگفت:🖐🏻-!
اخـم
تویمحـیطیکھ
پـرازنامحرمھ
خیلیھمخوبہ🙂☝️🏻"
#شھید_مصطفے_صـدرزادھ
8.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دختر شهید مصطفی صدرزاده 😞
و ما چقدر شرمندشونیم🌙😞❤️
میدونین یاد کی افتادم؟؟
یاد (الهی قربونش بشم)حضرت رقیه افتادم😭
دختر شهید صدر زاده هم دختره دیگه....
دختر باید باباش باشه تا فقط واسه باباش ناز کنه...😞
ولی میدونی بابای همین بچه ها کجان؟؟
🆔@ghasem_girls
#شبتونشهدایی
من شنیدم سر عشاق به زانوی شماست
و از ان روز سرم میل بریدن دارد
@ghasem_girls
🌸✨🌸✨
✨🌸✨
🌸✨
✨
🔸#دعای_عهد 🔸
✨بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـ✨
🌸 اَللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ
🌸 اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ.
🌸 اَللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ
.
🌸 أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً.
🌸 اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْه
🌸ِ اَللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى.
🌸 اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ،
🌸 وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک حَتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ
🌸 اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ.
✨ اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
✨اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
✨اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان
🌿🌺🌿🌺🌿
🌸✨🌸✨
✨🌸✨
🌸✨
✨
🔸#دعای_عهد
✨به نام خداوند بخشنده ی مهربان✨
✨خدایا ای پروردگار نور بزرگ و پروردگار کرسی بلند و پروردگار دریای جوشان و فرو فرستنده تورات و انجیل و زبور و پروردگار سایه و حرارت خورشید و نازل کننده قرآن بزرگ و پروردگار فرشتگان مقرّب و پیامبران و رسولان.🌸
✨خدایا از تو میخواهم به ذات بزرگوارت و به نور روی نوربخشت و فرمانروایی دیرینهات، ای زنده و پا برجای دائم، از تو میخواهم به حق نامت که به آن آسمانها و زمینها روشن شد و به حق نامت که پیشینیان و پسینیان به آن شایسته میشوند، ای زنده پیش از هر زنده، ای زنده پس از هر زنده، ای زنده در آن وقتی که زندهای نبود، ای زنده کننده مردگان و میراننده زندگان، ای زنده، معبودی جز تو نیست؛🌸
✨خدایا برسان به مولای ما امام راهنمای راهیافته، قیام کننده به فرمانت که درودهای خدا بر او و پدران پاکش، از سوی همه مردان و زنان مؤمن، در مشرقهای زمین و مغربهایش، همواریها و کوههایش، خشکیها و دریاهایش و از طرف من و پدر و مادرم، از درودها به وزن عرش خدا و امتداد کلماتش و آنچه دانشش برشمرده و کتابش به آن احاطه یافته.🌸
✨خدایا در صبح این روز و تا زندگی کنم از روزهایم، برای آن حضرت بر عهدهام، عهد و پیمان و بیعت تجدید میکنم که از آن، رو نگردانم و هیچگاه دست برندارم. خدایا مرا، از یاران و مددکاران و دفاعکنندگان از او قرار ده و از شتابندگان به سویش، در برآوردن خواستههایش و اطاعتکنندگان اَوامرش و مدافعان حضرتش و پیشگیرندگان به سوی خواستهاش و کشتهشدگان در پیشگاهش؛🌸
✨خدایا اگر بین من و او مرگی که بر بندگانت حتم و قطعی ساختی حائل شد، کفن پوشیده از قبر مرا بیرون آور، با شمشیر از نیام برکشیده و نیزه برهنه، پاسخگو به دعوت آن دعوتکننده، در میان شهرنشین و بادیهنشین. خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستوده را به من بنمایان و با نگاهی از من به او، دیدهام را سرمه بنه و در گشایش امرش شتاب کن و راه آمدنش را آسان گردان و شیوه و روشش را وسعت بخش و مرا به راهش درآور و فرمانش را نافذ کن و پشتش را محکم گردان🌸
✨خدایا به دست او کشورهایت را آباد کن و بندگانت را به وسیله او زنده فرما، به درستی که تو فرمودی و گفتهات حق است که: «در خشکی و دریا به سبب آنچه [از اعمال زشت] که مردم به دست خود مرتکب شدند تباهی و فتنه آشکار شده است»، خدایا ولیات و فرزند دختر پیامبرت که به نام رسولت نامیده شده، برای ما آشکار کن تا به چیزی از باطل دست نیابد، مگر آن را از هم بپاشد و حق را پابرجا و ثابت نماید؛🌸
✨خدایا او را قرار ده پناهگاهی برای ستمدیدگان از بندگانت و یاور برای کسی که یاری برای خود جز تو نمییابد و تجدیدکننده آنچه از احکام کتابت تعطیل شده و محکمکننده آنچه از نشانههای دینت و روشهای پیامبرت (درود خدا بر او و خاندانش) رسیده است و او را قرار ده، خدایا، از آنان که از حمله متجاوزان، نگاهش داری،🌸
✨خدایا پیامبرت محمّد (درود خدا بر او و خاندانش) را به دیدار او و کسانی که بر پایه دعوتش از او پیروی کردند شاد کن و پس از او به درماندگی ما رحم فرما، خدایا این اندوه را از این امت به حضور آن حضرت برطرف کن و در ظهورش برای ما شتاب فرما که دیگران ظهورش را دور میبینند و ما نزدیک میبینیم، به مهربانیات ای مهربانترین مهربانان.🌸
🌿🌺🌿🌺🌿
اولین سلام صبحگاهی،
تقدیم به ساحت قدسے قطب عالم امکان
حضرت صاحب الزمان(عج) ...
❤السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ
یا اباصالحَ المهدی
یا خلیفةَالرَّحمن
و یا شریکَ القران
ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ
سیِّدی و مَولای
ْ الاَمان الاَمان
أللَّهُمَ عَجلْ لِوَلِیکْ ألْفَرَج بحق زینب کبری(س)
به قصد زيارت ارباب بی کفن :
❤السلام عليك يا اباعبدالله
و علي الارواح التي حلت بفنائك
عليك مني سلام الله أبدا
ما بقيت و بقي الليل و النهار
و لا جعله الله آخر العهد مني لزيارتكم
السَّلامُ عَلي الحُسٓين و
عٓلي عٓلي اِبن الحُسَين و
عَلي اولاد الحُسَين وَ
علَي اصحابِ الحُسَين.
أللهم ارزقنا زیارت الحسین (ع)
اللهم ارزقنا شفاعة الحسین (ع)
❤السلامُ عَلَیک یا امام الرئوف یا ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ المُرتضی
✨ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ✨
أللَّهُمَ عَجِّلْ لِوَلیِکَ ألْفَرج وَ العافیةَ وَ النَصر بِحَقِّ حضرت زینب(س)...
🟢 *یادی از شهدا...*🌹
💚 جای شهید *«حاج قاسم سلیمانی»* خالی کل عمرش در حال جهاد بود و اکثر کشورها رفت ولی هیچ حق ماموریتی و هیچ هدیه ای نگرفت 🌹
💚جای *«شهید سپهبد صیاد شیرازی»* خالی هر ماه نصف حقوق شو به درجه داران میداد و هروقت که میدان جنگ نبود هر هفته به قم و جمکران با ماشین شخصی خودش میرفت🌹
💚ﺟﺎﯼ *«ﺷﻬﯿﺪ ﻫﻤﺖ»* خالی ﮐﻪ ﺧﺎﻧﻤﺶ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﺷﻮﺧﯽ ﺑﻬﺶ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ ﺍﮔﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﺎ ﺑﺮﯼ بهشت، ﮔﻮﺷﺘﻮ می بُرَم ..
ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺭﻭ آﻭﺭﺩﻥ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺍﺻﻼ ﺳﺮﯼ ﺩﺭ ﮐﺎﺭ ﻧﯿﺴﺖ ..🌹
💚ﺟﺎﯼ *"ﺷﻬﯿﺪ ﭼﻤﺮﺍﻥ"* ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﯾﻪ ﺭﻭﺳﺮﯼ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮ ﻟﺒﻨﺎﻧﯽ ﺍﺵ ﻏﺎﺩﻩ ﺟﺎﺑﺮ ﻫﺪﯾﻪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﯾﺘﯿﻢ ﺧﺎﻧﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻥ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺣﺠﺎﺏ ﺑﺒﯿﻨﻦ ...🌹
💚ﺟﺎﯼ *"ﺷﻬﯿﺪ ﺣﻤﯿﺪ ﺑﺎﮐﺮﯼ"* ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺧﺎﻧﻢ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺍﻣﯿﺮﺍﻧﯽ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﻣﯿﮕﻔﺖ :
ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻣﻦ ﺧﻮﺷﮕﻠﺘﺮﯾﻦ ﭘﺎﺳﺪﺍﺭ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺑﻮﺩ ...🌹
💚ﺟﺎﯼ *"ﺷﻬﯿﺪ ﺯﯾﻦ ﺍﻟﺪﯾﻦ"* ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻏﯿﺒﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﺪ ... ﺧﺎﻧﻤﺶ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﻫﻨﻮﺯﻡ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺍﺳﺖ ﺻﺪﺍﯼ ﮐﻤﯿﻞ ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺶ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻨﻮﻡ .. ﺁﯾﺎ ﺑﺎﻭﺭﺗﺎﻥ ﻣﯿﺸﻮﺩ ؟🌹
💚ﺟﺎﯼ *"ﺷﻬﯿﺪ ﻋﺒﺎﺩﯾﺎﻥ"* ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺧﺎﻧﻤﺶ ﺩﺭ ﻣﺮﺛﯿﻪ ﺍﯼ ﻏﻢ ﺍﻧﮕﯿﺰ ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮ ﺷﻬﯿﺪﺵ ﻧﻮﺷﺖ :
ﺑﺲ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺳﺎﻝ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺗﻮ ﺩﻭﯾﺪﻥ ﻭ ﻧﺮﺳﯿﺪﻥ ...؟
ﺗﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﯼ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺷﻬﺮ ﺭﻓﺘﻦ ﻭ ﺁﻭﺍﺭﮔﯽ ﺑﻮﺩ
ﻭﻗﺘﯽ ﻫﻢ ﺭﻓﺘﯽ ﺩﺭﺑﺪﺭﯼ ﻭ ﺑﯽ ﮐﺴﯽ .. ﭘﺲ ﮐﯽ ﻧﻮﺑﺖ ﻣﻦ ﻣﯿﺸﻮﺩ؟🌹
💚ﺟﺎﯼ *"ﺷﻬﯿﺪ ﺩﻗﺎﯾﻘﯽ"* ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺗﻮﯼ ﻭﺻﯿﺖ ﻧﺎﻣﻪ ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﻧﻮﺷﺖ : " ﺍﮔﺮ ﺑﻬﺸﺖ ﻧﺼﯿﺒﻢ ﺷﺪ ﻣﻨﺘﻈﺮﺕ ﻣﯿﻤﺎﻧﻢ "...
حالا ﺧﺎﻧﻤﺶ می ﮔوید: ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺰﺭﮒ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻧﮕﺬﺍﺷﺘﻢ ﺁﺏ ﺗﻮﯼ ﺩﻟﺸﺎﻥ تکان ﺑﺨﻮﺭﺩ ... ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ ... ﻭ ﺣﺎﻻ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻧﻮﺑﺘﻢ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺗﺎ ﺍﻭ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﭘﺸﺖ ﺩﺭﻫﺎﯼ ﺑﺎﺯ ﺑﻬﺸﺖ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﻡ ﺭﺍ ﻧﮑﺸﺪ ...
ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺑﺪ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ .. ﺑﮕﺬﺍﺭ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﻫﻢ ﺍﻭ ﻣﺰﻩ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﭽﺸﺪ.🌹
💚ﺟﺎﯼ *"ﺷﻬﯿﺪ ﺣﺴﻦ ﺁﺑﺸﻨﺎﺳﺎﻥ"* ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺩﺭ ﺗﺸﯿﯿﻊ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﻫﺎﯾﺶ ﺍﻓﺸﯿﻦ ﻭ ﺍﻣﯿﻦ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﮐﻒ ﭘﺎﯼ ﺑﺎﺑﺎ ﺭﺍ ﻣﺎﭺ ﮐﻨﯿﺪ... ﭘﺎﯼ ﺑﺎﺑﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ...
ﻭ ﭘﺴﺮﻫﺎ ﻫﻢ ﻫﯽ ﮐﻒ ﭘﺎﯼ ﺑﺎﺑﺎ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﻮﺳﯿﺪﻧﺪ...
ﻫﻤﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ: ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﯼ ﺧﻮﻧﯽ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺭﺍ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺩﺍﺧﻞ ﯾﮏ ﮐﯿﺴﻪ ﭘﻼﺳﺘﯿﮏ...
ﺭﻭﺯ ﺳﻮﻡ ﮐﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﻠﻮﺕ ﺗﺮ ﺷﺪ ﺭﻓﺘﻢ ﮐﯿﺴﻪ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﻡ...
ﺧﻮﻥ ﻫﻢ ﺍﮔﺮ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺑﻮﯼ ﻣﺮﺩﺍﺭ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ. ﺑﺎ ﺍﺣﺘﯿﺎﻁ ﮔﺮﻩ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﺑﯿﺮﻭﻥ ..
ﺑﻮﯼ ﻋﻄﺮ ﭘﯿﭽﯿﺪ ﺗﻮﯼ ﺧﺎﻧﻪ ...
ﻋﻄﺮ ﮔﻞ ﻣﺤﻤﺪﯼ ..
ﺑﻮﯼ ﻋﻄﺮﯼ ﮐﻪ ﺣﺴﻦ ﻣﯿﺰﺩ ..
ﮔﺎﻫﯽ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﮐﺎﺵ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎ ﻋﮑﺲ ﻣﯿﮕﺮﻓﺘﻢ ...
ﺍﻣﺎ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﺍﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ... ﺗﻮﯼ ﻋﮑﺲ ﮐﻪ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﭼﻪ ﺑﻮﯾﯽ ﮔﺮﻓﺘﻪ 🌹
💚 ﺟﺎﯼ *"ﺷﻬﯿﺪ ﻋﻠﻤﺪﺍﺭ"* ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺩﻋﺎﯼ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﮐﻨﯿﺪ.
و در آخر دعا کنید شهید شویم که اگر شهید نشویم باید بمیریم.🌹
💚 یاد *«شهید بابایی»* بخیر که طلاهای همسرش را فروخت و به افسران و سربازان متاهل داد و گفت : مایحتاج عمومی گران شده و حقوق شما کفاف خرج زندگی رو نمیده !!🌹
💚یاد *«شهید رجبی»* بخیر که پول قرض الحسنه به دیگر نیروها میداد و میگفت وام است و وقتی میگفتند دفترچه قسطش را بده میگفت کسی دیگر پرداخت میکند.🌹
💚یاد *«شهید بابایی»* بخیر که یکی از دوستانش تعریف میکرد هر ماه حقوق شو به یکی از روستاهای اطراف تهران کمک میکرد و یک روز دیدم صورتشو پوشونده و پیرمردی رو به دوش کشیده که معلوله ... شناختمش و رفتم جلو که ببینم چه خبره که فهمیدم پیرمرد رو برای استحمام میبره !!🌹
💚یاد *«شهید حسین خرازی»* بخیر که قمقمه آبش را در حالی که خودش تشنه بود به همرزمانش میداد و خودش ریگ توی دهانش گذاشت که کامش از تشنگی به هم نچسبه !!🌹
💚یاد *«شهید مهدی باکری»* بخیر که انبار دار به مسئولش گفت : میشه این رزمنده رو به من تحویل بدی، چون مثل سه تا کارگر کار میکنه طرف میگه رفتم جلو دیدم فرمانده لشگر مهدی باکریه که صورتشو پوشونده کسی نشناسدش و گفت چیزی به انباردار نگو🌹
💚یاد *«شهید املاکی»* بخیر که خودش نیاز به ماسک داشت ولی ماسک را به کسی داد و خودش شهید شد.🌹
🌹آری یاد شهدا به خیر که خیلی چیزها به ما یاد دادند که بدون چشم داشت و فقط واسه رضای خدا کار کنیم
🌷 برای شادی روح مطهر شهدا صلوات🌷
🤲 *اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب الکبری* 🤲
*«انتشار دهنده باشید»*
🟩سربازان سایبری المهدی عجل الله🟩