#تلنگرانہ💡
آری؛ رَفتـ وُ رَفتـَند...🌿
تا آراّمـ سَر بر بالیّـن بُگـذاری🪁
او بـَرای آرامـِش تو جـاّنــ، داد...♥️
حاّلـ تو چه کــَردی برایِ او...(":
#شہیدانہ♥
🆔 @ghasem_girls
AUD-20210301-WA0001.
5.95M
○•🌱
مثلا تو قبول کردی کوله بارمو هم بستم
مثلا من الان توی راه کرببلا هستم
🎙کربلایی سیدرضا نریمانی
🆔 @ghasem_girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیدن این فیلم به همهی افراد توصیه میشود
اصلاحطلب و اصولگرا
انقلابی و غیرانقلابی و حتی ضدانقلاب
اگر سردارها و مدافعان حرم نبودند چه میشد؟
فقط یک لحظه این صحنهها را تصور کنیم
امیدوارم که قدردان این رشادتها و جانفشانیها و شکرگزار این امنیت باشیم
و بدانیم که #امنیت_اتفاقی_نیست
🆔 @ghasem_girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما نیروی قدسیم و هدف قدس شریف است✌️🇮🇷
🆔 @ghasem_girls
•°♥️✨°•
دانشگاه انتظار بعد از 1200سال همچنان دانشجو می پذیرد ,🏢
😔متاسفانه این دانشگاه
هنوز 313 فارغ التحصیل هم نداشته است...
☑️ این دانشگاه در تمام شبانه روز از شما آزمون📝 به عمل می آورد .
🔮مدارک لازم برای ثبت نام :
1⃣ نماز اول وقت😍
2⃣ ولایت مداری🙂
3⃣ دائم الوضو بودن😇
4⃣ دلی پر از ثواب و قلبی آکنده ازیاد خدا داشتن💙
به امید قبولی همه ما در این دانشگاه
|♥️| #اللهمعجللولیڪالفرج
|✨| #تلنگرانه✨👌
🆔 @ghasem_girls
CQACAgQAAx0CVBp6RAACDkJgNqmmPoFSAidnGcyE07Eo0CKAKQACrgoAAk1esFHMdVkD3mpDmB4E.mp3
10.54M
🌺 روحم پَر میگیره با علی
🎤کربلایی سیدرضا_نریمانی
🆔 @ghasem_girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری....
بریم کربلا...🕊😭
🆔 @ghasem_girls
♥️📚♥️📚♥️
📚♥️📚♥️
♥️📚♥️
📚♥️
♥️
#ناحلہ🌺
#قسمت_نهم9⃣
#پارت_اول
°•○●﷽●○•°
+دادگاه ساری برا فاطمیه مراسم دارن .
_واقعا؟
+بله موردیه؟
_نه نه نه اصلا
+چیزی شده ؟
_نه فقط مامانم امشب هست بیمارستان
+میخای من نرم؟
_نه نه حتما برین
+پس اگه ترسیدی زنگ بزن به عمه جون بگو بیاد پیشت
با هول ولا گفتم
_نههههه من میخام درس بخونم عمه جون که میان حرف میزنیم باهم .
+باشه پس درا رو قفل کن و همه ی چراغا رو روشن بزار
_چشم باباجون
+کت و شلوار منم بیار دم در یکی و فرستادم بیاد بگیره ازت
_چشم
+مراقب خودت باش. کاری نداری؟
_نه باباجون
+پس خداحافظ
خداحافظی کردم و تلفن و قطع کردم .
کت و شلوار و از تو کمد در آوردم و گذاشتمش تو کاور
چادر گل گلی مامانم و گرفتم و رفتم پایین.
به محض پایین اومدن از پله ها آیفون زنگ خورد پریدم تو حیاط و چادرو سرم کردم .
سعی کردم یقه لباسم که خیلی باز بود رو بپوشونم
درو باز کردم و یه آقایی و دیدم .
سلام کردم و گفتم
_بابام فرستادتون؟
+سلام بله
کت شلوار و دادم دستشو محکم درو بستم .
نمیدونم چجوری راه حیاط تا اتاقمو طی کردم .
میدوییدم و تند تند خدا رو شکر میکردم .
همینکه در اتاقمو باز کردم صدای اذان مغرب و از مسجد کنار خونمون شنیدم .
در اتاق و بستم و تند رفتم سمت دسشویی.
وضو گرفتم و دوباره رفتم تو اتاق .
سجاده رو پهن کردمو با همون چادر مامانم خیلی زود نمازمو بستم ...
____________
قلبم تند میزد .
چراغ اتاقمو روشن کردمو نشستم رو صندلی جلوی میز آرایش.
کرم پودرمو برداشتمو شروع کردم به پوشوندن جوشای رو صورتم .
با اینکه زیاد اهل آرایش نبودم ولی نمیتونستم از جوشام بگذرم ...
به همونقدر اکتفا کردم.
موهامو باز کردمو شونه کشیدم بعدشم بافتمشون
از رو صندلی پاشدم و رفتم سمت کمد لباسام.
درشو باز کردمو بهشون خیره شدم .
دستمو بردم سمت مانتو مشکی بلندم و برش داشتم .
یه شلوار کتان مشکی لول هم برداشتم و پوشیدم ومشغول بستن دکمه های مانتوم شدم .
همینجور میبستم ولی تمومی نداشت .
بلندیش تا مچ پام بود برا همین نسبت به بقیه مانتوهام بیشتر دکمه داشت.
بعد تموم شدنشون رفتم سمت کمد روسریها و یه شال مشکی خیلی بلند برداشتم
رفتم جلو آینه و با دقت زیادی سرم کردم .
همه ی موهامو ریختم تو شال .
بعد اینکه لباسامو پوشیدم رفتم سمت کتابخونه ؛قرآن عزیزی که مادرجونم برام خریده بود و برداشتم و گذاشتمش تو کوله مشکیم و همه وسایلای توشو یه بار چک کردم .
کیف پول، قرآن ،آینه و...
عطر و یادم رفته بود.از رو میزم ورداشتم و ب مچ دستام زدم و بعد دستم و روی لباسام کشیدم.
عطرم انداختم تو کوله ام
اوممم گوشیمم نبود رفتم دنبال گوشیم بگردم که یه دفعه متوجه صدای زنگش شدم .
رفتم سمت تخت و موبایلمو برداشتم .
به شماره ای که تو گوشیم سیو کرده بودم نگاه کردم نوشته بود مصطفیِ عزیزم ....
#Naheleh_org
بہ قلمِ🖊
#غین_میم 💙و #فاء_دآل 💚
#ادامه_دارد............
•┈┈••✾❀♡❀✾••┈┈•